eitaa logo
حافظ خوانی و ادبیات
549 دنبال‌کننده
424 عکس
194 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شرح غزل ۱۲۵ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۱۲۶ حافظ.m4a
4.94M
غزل شمارهٔ ۱۲۶ جان بی جمال جانان میل جهان ندارد وان کس که آن ندارد حقا که جان ندارد با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است دردا که این معما شرح و بیان ندارد سرمنزل فراغت نتوان ز دست دادن ای ساروان فروکش کاین ره کران ندارد چنگ خمیده قامت می‌خواندت به عشرت بشنو که پند پیران هیچت زیان ندارد ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز مست است و در حق او کس این گمان ندارد احوال گنج قارون کایام داد بر باد با غنچه باز گوییدتا زر نهان ندارد گر خود رقیب شمع است اسرار از او بپوشان کان شوخ سربریده بند زبان ندارد کس در جهان ندارد یک بنده همچو حافظ زیرا که چون تو شاهی کس در جهان ندارد @hafez_adabiyat
شرح غزل ۱۲۶ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۱۲۷ حافظ.m4a
4.73M
غزل شمارهٔ ۱۲۷ روشنی طلعت تو ماه ندارد پیش تو گل رونق گیاه ندارد گوشه ابروی توست منزل جانم خوشتر از این گوشه پادشاه ندارد تا چه کند با رخ تو دود دل من آینه دانی که تاب آه ندارد شوخی نرگس نگر که پیش تو بشکفت چشم دریده ادب نگاه ندارد دیدم و آن چشم دل سیه که تو داری جانب هیچ آشنا نگاه ندارد رطل گرانم ده ای مرید خرابات شادی شیخی که خانقاه ندارد خون خور و خامش نشین که آن دل نازک طاقت فریاد دادخواه ندارد نی من تنها کشم تطاول زلفت کیست که او داغ این سیاه ندارد گو برو و آستین به خون جگر شوی هر که در این آستانه راه ندارد حافظ اگر سجده تو کرد مکن عیب کافر عشق ای صنم گناه ندارد @hafez_adabiyat
شرح غزل ۱۲۷ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۱۲۸ حافظ.m4a
5.52M
غزل شمارهٔ ۱۲۸ نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد کو حریفی کش سرمست که پیش کرمش عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد باغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینم آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد رهزن دهر نخفته‌ست مشو ایمن از او اگر امروز نبرده‌ست که فردا ببرد در خیال این همه لعبت به هوس می‌بازم بو که صاحب نظری نام تماشا ببرد علم و فضلی که به چل سال به دست آوردم ترسم آن نرگس مستانه به یغما ببرد بانگ گاوی چه صدا بازدهد عشوه مخر (سحر با معجزه پهلو نزند فارغ باش) سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد جام مینایی می سد ره تنگ دلیست منه از دست که سیل غمت از جا ببرد راه عشق ار چه کمینگاه کمانداران است هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد حافظ از جان طلبد غمزه مستانه یار خانه از غیر بپرداز ، بهل تا ببرد @hafez_adabiyat
شرح غزل ۱۲۸ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۱۲۹ حافظ.m4a
4.06M
غزل شمارهٔ ۱۲۹ اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد نهیب حادثه بنیاد ما ز جا ببرد اگر نه عقل به مستی فروکشد لنگر چگونه کشتی از این ورطه بلا ببرد فغان که با همه کس غایبانه باخت فلک کسی نبود که دستی از این دغا ببرد گذار بر ظلمات است خضر راهی جو مباد کآتش محرومی آب ما ببرد دل ضعیفم از آن می‌کشد به طرف چمن که جان ز مرگ به همراهی صبا ببرد طبیب عشق منم باده خورکه این معجون فراغت آرد و اندیشه خطا ببرد بسوخت حافظ و کس حال او به یار نگفت مگر نسیم پیامی خدای را ببرد @hafez_adabiyat
شرح غزل ۱۲۹ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۱۳۰ حافظ.m4a
4.84M
غزل شمارهٔ ۱۳۰ سحر بلبل حکایت با صبا کرد که عشق روی گل با ما چه‌ها کرد از آن رنگ رخم خون در دل انداخت وز این گلشن به خارم مبتلا کرد غلام همت آن نازنینم که کار خیر بی روی ریا کرد خوشش باد آن نسیم صبحگاهی که درد شب نشینان را دوا کرد من از بیگانگان دیگر ننالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد گر از سلطان طمع کردم خطا بود ور از دلبر وفا جستم جفا کرد به هر سو بلبل عاشق به افغان تنعم زان میان باد صبا کرد نقاب گل کشید و زلف سنبل گره بند قبای غنچه وا کرد وفا از خواجگان شهر با من کمال دولت و دین بوالوفا کرد بشارت بر به کوی می فروشان که حافظ توبه از زهد ریا کرد @hafez_adabiyat
شرح غزل ۱۳۰ حافظ❇️
دو خوانش غزل ۱۳۱ حافظ.m4a
4.69M
غزل شمارهٔ ۱۳۱ بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد هلال عید به دور قدح اشارت کرد ثواب روزه و حج قبول آن کس یافت که خاک میکده عشق را زیارت کرد مُقام اصلی ما گوشه خرابات است خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد بهای باده چون لعل چیست جوهر عقل بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد نماز در خم آن ابروان محرابی کسی کند که به خون جگر طهارت کرد فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز نظر به دردکشان از سر حقارت کرد به روی یار نظر کن ز دیده منت دار که کار دیده همه از سر بصارت کرد حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد @hafez_adabiyat
شرح غزل ۱۳۱ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۱۳۲ حافظ.m4a
3.53M
غزل شمارهٔ ۱۳۲ به آب روشن می عارفی طهارت کرد علی الصباح که میخانه را زیارت کرد همین که ساغر زرین خور نهان کردند هلال عید به دور قدح اشارت کرد خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد به آب دیده و خون جگر طهارت کرد امام خواجه که بودش سر نماز دراز به خون دختر رز خرقه را قصارت کرد دلم به حلقه زلفش به جان خرید آشوب چه سود دید ندانم که این تجارت کرد به روی یار نظر کن به دیده منت دار که کار، دیده همه از سر بصارت کرد اگر امام جماعت بخواهدش امروز خبر دهید که حافظ به می طهارت کرد @hafez_adabiyat
شرح غزل ۱۳۲ حافظ❇️
دو خوانش غزل ۱۳۳ حافظ.m4a
4.87M
غزل شمارهٔ ۱۳۳ صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیان دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت و آهنگ بازگشت ز راه حجاز کرد ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم زآنچ آستین کوته و دست دراز کرد صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت عشقش به روی دل در معنی فراز کرد فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد ای کبک خوش خرام کجا می‌روی بایست غره مشو که گربه عابد نماز کرد حافظ مکن ملامت رندان که در ازل ما را خدا ز زهد ریا بی‌نیاز کرد @hafez_adabiyat
شرح غزل ۱۳۳ حافظ ❇️
134_36033.mp3
159.2K
غزل شمارهٔ ۱۳۴     بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد طوطی ای را به خیال شکری دل خوش بود ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد قرة العین من آن میوه دل یادش باد که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد ساروان بار من افتاد خدا را مددی که امید کرمم همره این محمل کرد روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار چرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کرد آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد   @hafez_adabiyat
شرح غزل ۱۳۴ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۱۳۵ حافظ.m4a
3.44M
غزل شمارهٔ ۱۳۵     چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد به هرزه بی می و معشوق عمر می‌گذرد چو طالبم بس از امروز کار خواهم کرد هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین نثار خاک ره آن نگار خواهم کرد چو شمع صبحدمم شد ز مهر او روشن که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد به یاد چشم تو خود را خراب خواهم ساخت بنای عهد قدیم استوار خواهم کرد صبا کجاست که این جان خون گرفته چو گل فدای نکهت گیسوی یار خواهم کرد نفاق و زرق نبخشد صفای دل حافظ طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد   @hafez_adabiyat
شرح غزل ۱۳۵ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۱۳۶ حافظ.m4a
4.74M
غزل شمارهٔ ۱۳۶ دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد آن چه سعی است من اندر طلبت بنمودم آن قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست به فسوسی که کند خصم رها نتوان کرد عارضش را به مثل ماه فلک نتوان گفت نسبت دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد سروبالای من آن دم که درآید به سماع چه محل جامه جان را که قبا نتوان کرد نظر پاک تواند رخ جانان دیدن که در آیینه نظر جز به صفا نتوان کرد مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد چه بگویم که تو را نازکی طبع لطیف تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد بجز ابروی تو محراب دل حافظ نیست طاعت غیر تو در مذهب ما نتوان کرد @hafez_adabiyat
شرح غزل ۱۳۶ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۱۳۷ حافظ.m4a
4.25M
غزل شمارهٔ ۱۳۷ دل از من برد و روی از من نهان کرد خدا را با که این بازی توان کرد شب تنهاییم در قصد جان بود خیالش لطف‌های بی‌کران کرد چرا چون لاله خونین دل نباشم که با من نرگس او سرگران کرد که را گویم که با این درد جان سوز طبیبم قصد جان ناتوان کرد بر آن سان سوخت چون شمعم که بر من صراحی گریه و بربط فغان کرد صبا گر چاره داری وقت، وقت است که درد اشتیاقم قصد جان کرد به پیش مهربانان کی توان گفت که یار ما چنین گفت و چنان کرد عدو با جان حافظ آن نکردی که تیر چشم آن ابروکمان کرد @hafez_adabiyat