eitaa logo
حافظ خوانی و ادبیات
549 دنبال‌کننده
424 عکس
194 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شرح غزل ۲۲۰ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۲۲۱ حافظ.mp3
4.08M
غزل ۲۲۱ چو دست در سر زلفش زنم به تاب رود ور آشتی طلبم با سر عتاب رود چو ماه نو ره نظارگان بیچاره زند به گوشه ابرو و در نقاب رود شب شراب خرابم کند به بیداری وگر به روز شکایت کنم به خواب رود طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل بیفتد آن که در این راه با شتاب رود غباب راه چو فتد باد نخوت اندر سر کلاه داریش اندر سر شراب رود گدایی در جانان به سلطنت مفروش کسی ز سایه این در به آفتاب رود! دلا چو پیر شدی حسن و نازکی مفروش که این معامله در عالم شباب رود سواد نامه موی سیاه چون طی شد بیاض کم نشود ور صد انتخاب رود حجاب راه تویی حافظ از میان برخیز خوشا کسی که در این راه بی‌حجاب رود @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۲۱ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۲۲۲ حافظ.mp3
3.65M
غزل شمارهٔ ۲۲۲     از سر کوی تو هر کو به ملالت برود نرود کارش و آخر به خجالت برود کاروانی که بود بدرقه‌اش حفظ خدای به تجمل بنشیند به جلالت برود سالک از نور هدایت طلبد راه به دوست که به جایی نرسد گر به ضلالت برود گرویی آخر عمر از می و معشوق بگیر حیف اوقات که یک سر به بطالت برود ای دلیل دل گمگشته خدا را مددی که غریب ار نبرد ره به دلالت برود حکم مستوری و مستی همه بر خاتمت است کس ندانست که آخر به چه حالت برود حافظ از چشمه حکمت به کف آور جامی بو که از لوح دلت نقش جهالت برود   @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۲۲ حافظ❇️
دو خوانش غزل ۲۲۳ حافظ.mp3
3.2M
غزل شمارهٔ ۲۲۳     هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود از دماغ من سرگشته خیال رخ دوست به جفای فلک و غصه دوران نرود در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است برود از دل من وز دل من آن نرود آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت که اگر سر برود از دل و از جان نرود گر رود از پی خوبان دل من معذور است درد دارد چه کند کز پی درمان نرود هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان دل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرود   https://eitaa.com/hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۲۳ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۲۲۴ حافظ.mp3
4.78M
غزل شمارهٔ ۲۲۴     خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود به هر درش که بخوانند بی‌خبر نرود طمع در آن لب شیرین نکردنم اولی است ولی چگونه مگس از پی شکر نرود سواد دیده غمدیده‌ام بشوی ای اشک که نقش خال توام هرگز از نظر نرود ز من چو باد صبا بوی خود دریغ مدار چرا که بی سر زلف توام به سر نرود دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود بپوش دامن عفوی به ذلت من مست که آبروی شریعت بدین قدر نرود من گدا هوس سروقامتی دارم که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود تو کز مکارم اخلاق ،عالم دگری وفای عهد من از خاطرت به در نرود سیاه نامه‌تر از خود کسی نمی‌بینم چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفید (ز کبر در پی هر صید مختصر نرود) چو باشه در پی هر صید مختصر نرود بیار باده و اول به دست حافظ ده به شرط آن که ز مجلس سخن به در نرود @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۲۴ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۲۲۵ حافظ.mp3
3.91M
غزل شمارهٔ ۲۲۵     ساقی حدیث سرو و گل و لاله می‌رود وین بحث با ثلاثه غساله می‌رود می ده که نوعروس چمن حد حسن یافت کار این زمان ز صنعت دلاله می‌رود شکرشکن شوند همه طوطیان هند زین قند پارسی که به بنگاله می‌رود طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر کاین طفل یک شبه ره یک ساله می‌رود آن چشم جادوانه عابدفریب بین کش کاروان سحر ز دنباله می‌رود از ره مرو به عشوه دنیا که این عجوز مکاره می‌نشیند و محتاله(مختاله) می‌رود باد بهار می‌وزد از گلستان شاه وز ژاله باده در قدح لاله می‌رود خوی کرده می خرامد و بر عارض سمن از شرم روی او عرق از ژاله می رود حافظ ز شوق صحبت سلطان غیاث دین خامش مشو که کار تو از ناله می‌رود   https://eitaa.com/hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۲۵ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۲۲۶ حافظ.mp3
4.85M
غزل شمارهٔ ۲۲۶     ترسم که اشک بر غم ما پرده‌در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان باشد کز آن میانه یکی کارگر شود ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو لیکن چنان مگو که صبا پرده در شود از کیمیای مهر تو زر گشت روی من آری به یمن لطف شما خاک زر شود در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب یا رب مباد آن که گدا معتبر شود بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی مقبول طبع مردم صاحب نظر شود این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست سرها بر آستانه او خاک در شود حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست دم درکش ار نه باد صبا با خبر شود https://eitaa.com/hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۲۶ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۲۲۷ حافظ.mp3
3.44M
غزل شمارهٔ ۲۲۷     گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنریست حیوانی که ننوشد می و انسان نشود گوهر پاک بباید که شود قابل فیض ور نه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش که به تلبیس و حیل دیو مسلمان(سلیمان) نشود عشق می‌ورزم و امید که این فن شریف چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود دوش می‌گفت که فردا بدهم کام دلت سببی ساز خدایا که پشیمان نشود حسن خلقی ز خدا می‌طلبم خوی تو را تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود ذره را تا نبود همت عالی حافظ طالب چشمه خورشید درخشان نشود https://eitaa.com/joinchat/164692004Cba8a7f1a9e
شرح غزل ۲۲۷ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۲۲۸ حافظ.mp3
3.76M
غزل شمارهٔ ۲۲۸     گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود آخر ای خاتم جمشید همایون آثار گر فتد عکس تو بر لعل نگینم چه شود زاهد شهر که مهر ملک و شحنه گزید من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود عقلم از خانه برون رفت و اگر می این است دیدم از پیش که در خانه دینم چه شود صرف شد عمر گران مایه به معشوقه و می تا از آنم چه به پیش آید از اینم چه شود خواجه دانست که من عاشقم و هیچ نشد حافظ ار نیز بداند که چنینم چه شود   https://eitaa.com/hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۲۸ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۲۲۹ حافظ.mp3
3.65M
غزل شمارهٔ ۲۲۹     بخت از دهان دوست نشانم نمی‌دهد دولت خبر ز راز نهانم نمی‌دهد از بهر بوسه‌ای ز لبش جان همی‌دهم اینم نمی‌ستاند و آنم نمی‌دهد مردم ز اشتیاق و در آن پرده راه نیست یا هست و پرده دار نشانم نمی‌دهد زلفش کشید باد صبا چرخ سفله بین کان جا مجال باد وزانم نمی‌دهد چندان که بر کنار چو پرگار می روم دوران چو نقطه ره به میانم نمی‌دهد شکر به صبر دست دهد عاقبت ولی بدعهدی زمانه زمانم نمی‌دهد گفتم روم به خواب و ببینم خیال دوست حافظ ز آه و ناله امانم نمی‌دهد https://eitaa.com/hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۲۹ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۲۳۰ حافظ.mp3
4.67M
غزل شمارهٔ ۲۳۰     اگر به باده مشکین کشد دلم شاید که بوی خیر ز زهد ریا نمی‌آید جهانیان همه گو منع من کنند از عشق من آن کنم که خداوندگار فرماید طمع ز فیض کرامت مبر که خلق کریم گنه ببخشد و بر عاشقان ببخشاید مقیم حلقه ذکر است دل بدان امید که حلقه‌ای ز سر زلف یار بگشاید تو را که حسن خداداده هست و حجله بخت چه حاجت است که مشاطه‌ات بیاراید چمن خوش است و هوا دلکش است و می بی‌غش کنون به جز دل خوش هیچ در نمی‌باید جمیله‌ایست عروس جهان ولی هش دار که این مخدره در عقد کس نمی پاید به لابه گفتمش ای ماه رخ چه باشد اگر به یک شکر ز تو دلخسته‌ای بیاساید به خنده گفت که حافظ خدای را مپسند که بوسه تو رخ ماه را بیالاید https://eitaa.com/hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۳۰ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۲۳۱ حافظ.mp3
3.74M
غزل شمارهٔ ۲۳۱     گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز گفتا ز ماهرویان این کار کمتر آید گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم گفتا که شبرو است او از راه دیگر آید گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید گفتم خوشا هوایی کز باغ حسن خیزد گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید https://eitaa.com/hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۳۱ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۲۳۲ حافظ.mp3
3.19M
غزل شمارهٔ ۲۳۲     بر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کاری زنم که غصه سر آید منظر دل ،نیست جای صحبت اضداد دیو چو بیرون رود فرشته درآید صحبت حکام ظلمت شب یلداست نور ز خورشید جوی بو که برآید بر در ارباب بی‌مروت دنیا چند نشینی که خواجه کی به درآید ترک گدایی مکن که گنج بیابی از نظر رهروی که در گذر آید صالح و طالح متاع خویش نمودند تا که قبول افتد و که در نظر آید بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید https://eitaa.com/hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۳۲ حافظ ❇️