eitaa logo
حافظ خوانی و ادبیات
569 دنبال‌کننده
435 عکس
194 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هوالقاصم . بگو اگر به تن من ردای مرگ کند دوباره صبح و شبم را پر از تگرگ کند... بگو به مرگ زبان تفنگ را بلدم که خط به خط ادبیّات جنگ را بلدم قشون نیاید، با پای لنگ خواهم رفت اگرچه تنها، امّا به جنگ خواهم رفت اگرچه زخمی ام و برنگشته منجی من گمان مکن از خونم گذشته منجی من! گمان مکن در خون مانده را سپاهی نیست که گفته است دل خسته را پناهی نیست؟ به دست خسته تفنگ است، یا علی مددی «زمانه بر سر جنگ است، یا علی مددی مدد ز غير تو ننگ است، یا علی مددی» به دست خسته تفنگ است، یا علی مددی . از شعر ۲ . حمله موشکی و پهپادی ایران الهی به رژیم شیطانی اسرائیل آغاز شد. اللّه اکبر اللّه اکبر اللّه اکبر لباس رزمم را آماده کرده ام. @hasankhosravivaghar
برزخ شده، سرزمین اشغالی‌تان با گنبد آهنین پوشالی‌تان دوران بزن در رو به سر آمده است این جمله به عینه می‌شود حالیِ‌تان @asharahmadrafiei
دو خوانش غزل ۲۹۰ حافظ.mp3
4.39M
غزل شمارهٔ ۲۹۰     دلم رمیده شد و غافلم من درویش که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش خیالِ حوصله بحر می‌پزد هیهات چه‌هاست در سر این قطره محال اندیش بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را که موج می‌زندش آب نوش در سر نیش ز آستین طبیبان هزار خون بچکد گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش به کوی میکده گریان و سرفکنده روم چرا که شرم همی‌آیدم ز حاصل خویش نه عمر خضر بماند ، نه ملک اسکندر نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ خزانه‌ای به کف آور ز گنج قارون بیش @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۹۰ حافظ❇️
هدایت شده از ادبخانه
@adabkhane🇮🇷
💚🍃 🤛سوره فتح طوفان خروش و خشم ما در راه است سوگند به آه، عمرتان کوتاه است ما سوره‌ی فتحیم که برمی‌گردیم این تازه فقط اول بسم‌الله است عرفان پور
ترسم که اشک درغم ماپرده درشود.mp3
4.17M
غزل شمارهٔ ۲۲۶     ترسم که اشک بر غم ما پرده‌در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان باشد کز آن میانه یکی کارگر شود ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو لیکن چنان مگو که صبا پرده در شود از کیمیای مهر تو زر گشت روی من آری به یمن لطف شما خاک زر شود در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب یا رب مباد آن که گدا معتبر شود بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی مقبول طبع مردم صاحب نظر شود این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست سرها بر آستانه او خاک در شود حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست دم درکش ار نه باد صبا با خبر شود @hafez_adabiyat
Alireza_Ghorbani-Abooatta_Daramad-SONG95IR.mp3
5.45M
آواز ابوعطا ترسم که اشک در غم ما پرده در شود علیرضا قربانی @hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۲۹۱ حافظ.mp3
3.95M
غزل شمارهٔ ۲۹۱     ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش از بس که دست می‌گزم و آه می‌کشم آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که می‌سرود گل پهن کرده گوش ز شاخ درخت خویش کای دل صبور باش که آن یار تندخو بسیار تندروی نشیند ز بخت خویش خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد بگذر ز عهد سست و سخن‌های سخت خویش وقت است کز فراق تو و سوز اندرون آتش درافکنم به همه رخت و پخت خویش حافظ اگر مراد میسر شدی مدام جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش   @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۹۱ حافظ❇️
آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست.mp3
3.87M
آن سیه‌چرده که شیرینیِ عالم با اوست چشمِ میگون لبِ خندان دلِ خرم با اوست گرچه شیرین‌ دهنان پادشهانند ولی او سلیمانِ زمان است که خاتم با اوست رویِ خوب است و کمالِ هنر و دامنِ پاک لاجرم همتِ پاکان دو عالم با اوست خال مُشکین که بدان عارض گندمگون است سِرِّ آن دانه که شد رهزنِ آدم با اوست دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست با که این نکته توان گفت که آن سنگین‌ دل کُشت ما را و دمِ عیسیِ مریم با اوست حافظ از معتقدان است گرامی دارش زان که بخشایشِ بس روحِ مکرم با اوست @hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۲۹۲ حافظ.mp3
4.05M
غزل شمارهٔ ۲۹۲     قسم به حشمت جاه و جلال شاه شجاع که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع شراب خانگیم بس می مغانه بیار حریف باده رسید ای رفیق توبه وداع خدای را به می‌ام شست و شوی خرقه کنید که من نمی‌شنوم بوی خیر از این اوضاع ببین که رقص کنان می‌رود به ناله چنگ کسی که اذن نفرمودی استماع سماع به عاشقان نظری کن به شکر این نعمت که من غلام مطیعم تو پادشاه مطاع به فیض جرعه جام تو تشنه‌ایم ولی نمی‌کنیم دلیری نمی‌دهیم صُداع هنر نمی خرد ایام و غیر از اینم نیست کجا روم به تجارت بدین کساد متاع جبین و چهره حافظ خدا جدا مکناد ز خاک بارگه کبریای شاه شجاع @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۹۲ حافظ❇️
خوشتر زعیش وصحبت باغ وبهارچیست.mp3
5M
ِغزل شماره ۶۵ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست، گو سببِ انتظار چیست؟ هر وقتِ خوش که دست دهد مغتنم شمار کس را وقوف نیست که انجامِ کار چیست پیوندِ عمر بسته به موییست هوش دار غمخوارِ خویش باش، غم روزگار چیست؟ معنیِ آبِ زندگی و روضهٔ ارم جز طَرفِ جویبار و میِ خوشگوار چیست؟ مستور و مست هر دو چو از یک قبیله‌اند ما دل به عشوهٔ که دهیم اختیار چیست؟ راز درونِ پرده چه داند فلک، خموش ای مدعی نزاعِ تو با پرده دار چیست؟ سهو و خطایِ بنده گَرَش اعتبار نیست معنیِ عفو و رحمتِ آمُرزگار چیست؟ زاهد شرابِ کوثر و حافظ پیاله خواست تا در میانه خواستهٔ کردگار چیست @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب حمله چقدر شیرین بود گنبد آهنین‌تان این بود؟ تازه آن گنبد آهنینی که پشت سرش انگلیس و پاریس و برلین بود..... عجب شعری خوند محمد رسولی👌
دو خوانش غزل ۲۹۳ حافظ.mp3
4.01M
غزل شمارهٔ ۲۹۳     بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع شمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع برکشد آینه از جیب افق چرخ و در آن بنماید رخ گیتی به هزاران انواع در زوایای طربخانه جمشید فلک ارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع چنگ در غلغله آید که کجا شد منکر جام در قهقهه آید که کجا شد مناع وضع دوران بنگر ساغر عشرت بر گیر که به هر حال همین است که بینی اوضاع طره شاهد دنیی همه بند است و فریب عارفان بر سر این رشته نجویند نزاع عمر خسرو طلب ار نفع جهان می‌خواهی که وجودیست عطابخش کریمی نفاع مظهر لطف ازل روشنی چشم امل جامع علم و عمل جان جهان شاه شجاع   @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۹۳ حافظ❇️
آن شب قدری که گوینداهل خلوت امشب است.mp3
5.02M
غزل شمارهٔ ۳۱ آن شبِ قدری که گویند اهلِ خلوت امشب است یا رب این تأثیرِ دولت در کدامین کوکب است؟ تا به گیسویِ تو دستِ ناسزایان کم رسد هر دلی از حلقه‌ای در ذکرِ یارب یارب است کشته چاه زنخدان توام کز هر طرف صد هزارش گردنِ جان زیرِ طوقِ غَبغَب است شهسوارِ من که مه آیینه دارِ روی اوست تاجِ خورشیدِ بلندش خاکِ نعلِ مَرکَب است عکسِ خِوی بر عارضَش بین کآفتابِ گرم رو در هوایِ آن عَرَق تا هست هر روزش تب است من نخواهم کرد تَرکِ لعلِ یار و جام می زاهدان معذور داریدم که اینَم مذهب است اندر آن ساعت که بر پشتِ صبا بندند زین با سلیمان چون برانم من که مورم مرکب است آن که ناوَک بر دلِ من زیرِ چشمی می‌زند قوتِ جانِ حافظش در خندهٔ زیر لب است آبِ حیوانش ز منقارِ بلاغت می‌چکد زاغِ کِلکِ من به نام ایزد چه عالی مشرب است @hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۲۹۴ حافظ.mp3
4.85M
غزل شمارهٔ ۲۹۴     در وفای عشق تو مشهور جانانم چو شمع شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع روز و شب خوابم نمی‌آید به چشم غم پرست بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد همچنان در آتش مهر تو خندانم چو شمع گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع سرفرازم کن شبی از وصل خود ای گردنکشان تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع   @hafez_adabiyat