لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
غزل ۳۰۳
شَمَمتُ روحَ وِدادٍ و شِمتُ برقَ وصال
بیا که بوی تو را میرم ای نسیم شمال
اَحادیاً بجمالِ الحبیبِ قِف وانزِل
که نیست صبر جمیلم ز اشتیاق جمال
حکایت شب هجران فروگذاشته به
به شکر آن که برافکند پرده روز وصال
بیا که پردهٔ گلریز هفت کاری چشم
کشیدهایم به تحریر کارگاه خیال
چو یار بر سر صلح است و عذر میطلبد
توان گذشت ز جور رقیب در هر حال
به جز خیال دهان تو نیست در دل تنگ
که کس مباد چو من در پی خیال مُحال
قتیل عشق تو شد حافظ غریب ولی
به خاک ما گذری کن که خون ماست حلال
#استاد_آهی
#استاد_موسوی_گرمارودی
#حافظ_خوانی_و_ادبیات
@hafez_adabiyat
شگفت شعری در حال و هوای دردهای انقلاب و رنج های امثال #بابا_رجب از استاد دوست داشتنی ام، #علی_محمد_مؤدب که ماه هاست در رگ های من جریان دارد...
بیت بیتش را گریه کرده ام، زیسته ام و آموخته ام.
خدای، ایشان را همیشه در کنف عنایت خویش، حافظ باد و دل مهربان و طبع روانشان را از گزند آفات دهر، در امان نگاه داراد.
.
.
.
.
مرا مبین که چنین آب رفته لبخندم
هنوز غرقه ی امواج سرد اروندم
در این شبانه که غوّاص درد موّاجم
به دستگیری یاران رفته محتاجم
کسی نگفته و مانده ست ناشنیده کسی
منم شبیه کسی، آنکه خواب دیده کسی
منم شمایل داغی که شرقیان دیدند
گلی که در شب آشوب، غربیان چیدند
منم شبیه به خوابی که این و آن دیدند
برای این همه مه پیکر جوان دیدند
منم که با سند زخم اعتبار خودم
منم که چهره ی تاریخی تبار خودم
شبیه سوختن ایل داغدار خودم
منم که با سند زخم اعتبار خودم
پری نموده و بر پردهها فریب شده
فریب غرب مخور کاینچنین غریب شده!
ستارهها و پریهای سینما منگر
به چشم غارنشینان چنین به ما منگر!
دروغ این همه رنگش تو را ز ره نبرد
شلوغ شهر فرنگش دل تو را نخرد!
سخن مگو که چنین و چنان به زاویهها
مرو به خیمه تاریک این معاویهها
مبر حکایت خانه به کوی بیگانه
مگو به راز به دیوان حکایت خانه!
اگرچه درد زیاد است و حرفها تلخ است
بهل که بگذرم از شکوه، ماجرا تلخ است
اگرچه حرف زیاد است و حرف شیرین است
ببین به چهره ی من، "برد-برد" شان این است!
اگر نبود به کف تیغ من که تیزتر است
کجا ز طفل یمن طفل من عزیزتر است؟!
مگر نه طفل من است این گلی که در یمن است؟
چرا فشردن دستی که بر گلوی من است؟!
بهشت مردم شرقم، به غرب کی نگرم؟
دخیل کرب و بلایم، کجا به ری نگرم؟
چرا که مشق کنم خطّ تیغ حرمله را؟
چرا به گندم ری بازم این معامله را؟
ببین به من که برای جهان چه میخواهند
برای این همه پیر و جوان چه میخواهند
برای پیری این کودکان چه میخواهند
منم بلاغت تصویر آنچه میخواهند!
گمان مبر که منِ سوخته ز مرّیخم
خلاصه همه بغضهای تاریخم
بگو به دشمن تا گفتوگو به من آرد
پی مذاکره بگذار رو به من آرد
بایست! قوّت زانوی دیگران مطلب!
به غیر بازوی خویش از کسی امان مطلب!
به ضربه ی سُم اسبان، به روز جنگ قسم
به لحن داغترین خطبه تفنگ قسم
که جز به تابش شمشیر، صبح ایمن نیست
چراغهای توهّم همیشه روشن نیست!
کجا به برّه دمی گرگها امان دادند؟
کجا که راهزنان گل به کاروان دادند؟
مگر نه شیوه ی فرعون شان رجیمتر است
در این مناظره موسای تو کلیمتر است؟
مکن هراس ز من، نامه ی امان توام
چراغ شعلهور عیش جاودان توام
به دیدگان وصالی در این فراق نگر
به کودکان ستمدیده ی عراق نگر
نه کدخدا به تو این قریه رایگان داده
به خطّ خون من این مرز را امان داده
نه چشم مست تو شرط ادامه ی صلح است
دهان سوختهام قطعنامه ی صلح است
به یُمن صاعقه و رعد، باغ من سبز است
ز خون سرخ شهیدان چراغ من سبز است
به ورطه ای که سکون جز هلاک، چیزی نیست
به غیر سجده نصیبم ز خاک، چیزی نیست
جهان ز موج تو پر شد، خودت جزیره مباش
یمن اویس شد اکنون، تو بوهریره مباش!
چه گویمت؟ که از این بیشتر نباید گفت!
به گوش بتکده غیر از تبر نباید گفت
به گوش بتکده غیر از تبر نباید گفت
چه گویمت؟ که از این بیشتر نباید گفت.
.
https://eitaa.com/hasankhosravivaghar
@hafez_adabiyat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
و این هم قطعه ی "خلاصه ی همه ی بغض های تاریخم" با شعر و دکلمه ی استاد جانم #علی_محمد_مؤدب و آهنگسازی #امیر_حسین_سمیعی
https://eitaa.com/hasankhosravivaghar
@hafez_adabiyat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
غزل شمارهٔ ۱۴۳
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان ره دریا میکرد
بیدلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تأیید نظر حل معما میکرد
دیدمش خرم و خوشدل قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
گفت : آن یار کزو گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد
آنکه چون غنچه لبش راز حقیقت بنهفت
ورق خاطر از این نکته محشّا می کرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد
آن همه شعبده ها عقل که میکرد آنجا
ساحری پیش عصا و ید بیضا میکرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آن چه مسیحا میکرد
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست
گفت حافظ گلهای از دل شیدا می کرد
#شرح_انگیزشی
#غزلیات_حافظ
#وحید_ضیایی
@hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی دیدنی استاد شهریار در محضر آقا؛
یا رب این شاخه گل از شش جهتش دار نگاه
این دعا کردم و از شش جهت آمین آمد
@simorgh1001
💠 شعر زبان آشتی جهان است 💠
#انجمن_ادبی_پردیسان ،
محفلی صمیمی با شاعران ، اساتید ، نوسرایان و علاقمندان به شعر
خوانش اشعار ، نقد و بررسی نوسروده ها
📆شنبه ها
⏰۵تا۷عصر
🏢پردیسان ، بلوار ۲۲ بهمن ، خیابان شهیدان رضی ۱، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
❇لینک دعوت باافتخار و امتنان :
https://eitaa.com/joinchat/4167041496Cbc50b4da4e
#شهر_پردیسان
#انجمن_ادبی_پردیسان
#قرارگاه_مردمی_کرامت
#کانون_پرورش_فکری_کودکان_و_نوجوانان
اطلاعیه برگزاری « ارک شعر»👆
این هفته دوشنبه
۴ تیر ۱۴۰۳
ساعت ۱۸ تا ۲۰
خانه تاریخی ارک
با حضور شما اهالی شعر و ادب
🏡آدرس خانه تاریخی ارک🏡
خیابان معلم، کوچه ۲۱(کوچه ارک)، کوچه ۴، فرعی سمت چپ، پلاک ۵۵
تلفن:
۰۹۳۶۴۹۴۰۲۹۰
https://eitaa.com/joinchat/2018837270Cc0eb8b99c3
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
آشنایی با سعدی
کارشناس
دکتر بهرام پروین گنابادی
@hafez_adabiyat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
غزل شمارهٔ ۳۰۴
دارای جهان نصرت دین خسرو کامل
یحیای مظفر ملک عالم عادل
ای درگه اسلام پناه تو گشاده
بر روی جهان روزنه جان و در دل
تعظیم تو بر جان و خرد واجب و لازم
انعام تو بر کون و مکان فایض و شامل
روز ازل از کلک تو یک نقطه سیاهی
بر روی مه افتاد که شد حل مسائل
خورشید چو آن خال سیه دید به دل گفت
ای کاش که من بودمی آن هندوی مقبل
شاها فلک از بزم تو در رقص و سماع است
دست طرب از دامن این زمزمه مگسل
می نوش و جهان بخش که از خَمّ کمندت
شد گردن بدخواه گرفتار سلاسل
دور فلکی یک سره بر منهج عدل است
خوش باش که ظالم نبرد بار به منزل
حافظ قلم شاه جهان مِقْسَم رزق است
از بهر معیشت مکن اندیشه باطل
#استاد_آهی
#استاد_موسوی_گرمارودی
#حافظ_خوانی_و_ادبیات
@hafez_adabiyat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
صدای کیست که این گونه روشن و گیراست؟
که بود و کیست که از این مسیر میآید؟
چه گفته است مگر جبرئیل با احمد؟
صدای کاتب و کلک دبیر میآید
خبر به روشنی روز در فضا پیچید
خبر دهید: کسی دستگیر میآید
کسی بزرگتر از آسمان و هر چه در اوست
به دستگیریِ طفلِ صغیر میآید
علی به جای محمد به انتخابِ خدا
خبر دهید: بشیری نذیر میآید
کسی به سختیِ سوهان، به سختیِ صخره
کسی به نرمیِ موجِ حریر میآید
شبیه چشمه کسی جاری و تپنده کسی
شبیه آینه روشن ضمیر می آید
کسی که مثل کسی نیست، مثل هیچ کسی
کسی شبیه خودش، بینظیر میآید
خبر دهید که: دریا به چشمه خواهد ریخت
خبر دهید به یاران: غدیر میآید
به سالکان طریقِ شرافت و شمشیر
خبر دهید که از راه، پیر میآید
خبر دهید به یاران: دوباره از بیشه
صدای زنده یِ یک شرزه شیر میآید
خمِ غدیر به دوش از کرانهها، مردی
به آبیاریِ خاکِ کویر میآید
کسی دوباره به پای یتیم میسوزد
کسی دوباره سراغ فقیر میآید
کسی حماسه ی خلقت ، کسی حقیقت روح
کسی که مرگ به چشمش حقیر میآید
علی همیشه بزرگ است در تمام فصول
امیر عشق ، همیشه امیر می آید
بیا که منکرِ مولا اگر چه آزاد است
به عرصه گاهِ قیامت اسیر میآید
علی همیشه بزرگ است در تمام فصول
امیر عشق همیشه امیر میآید
#شعرخوانی
#مرتضی_امیری_اسفندقه
@hafez_adabiyat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سید حلالم کن
خواننده : جواد سعادت ( سنگونی )
شاعر : محسن کاویانی
تهیه کننده : جواد سنگونی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
خورشید بر مسیر سفر بست راه را
در دست خود گرفت سپس دست ماه را
بین سیاهچالۀ تاریک و نور محض
میخواست تا نشان بدهد راه و چاه را
تا شعلههای فتنه نخیزد پس از غدیر
بنشاند نزد برکه، هزاران گواه را..
فرمود: «در شمایل این مرد بنگرید
آیینۀ تمامنمای الاه را»
تاریخ گشت محو تماشای هیبتش
برداشت گنبد فلک از سر کلاه را
ترسیم کرد صحنۀ پیوند آن دو دست
در پیش چشم خلق، مسیر نگاه را
«اَتمَمتُ نِعمتی» پیِ «اَکمَلتُ دینکُم»
شد نازل و شناخت بشر، تکیهگاه را
تا تکیه بر سریر ولایت زند علی
اعزام کرد خیل ملائک، سپاه را
صد کهکشان به وصلۀ پیراهنش، نهان
گیتی ندیده بود چنین فَرّ و جاه را
میزان حق، علی شد و نهجالبلاغهاش
آباد کرد خرمن خشک و تباه را
سامان گرفت بی سر و سامانی بشر
پیدا نمود پشت عدالت، پناه را
یابی چون او میانۀ اصحاب مصطفی
با هم اگر شبیه کنی کوه و کاه را
افسوس! خاک تیره ندانست قدر او
شرمنده کرد سرخی خونش پگاه را
گیرم ز کینه، فرق علی را توان شکافت
تاوان چهسان دهند چنین اشتباه را؟
گیرم به داغ فاطمهاش میتوان نشاند
بینند با چه رو نبی دادخواه را؟
گیرم ز کین، توان جگر مجتبی گداخت
تا حشر میکشند به دوش، این گناه را
گیرم که راه آب توان بست بر حسین
سد میکنند با چه، ره اشک و آه را؟
ذرات عالم است روایتگر غدیر
بینی اگر ضمیر جماد و گیاه را
خورشیدِ روزم احمد و ماه شبم علیست
یارب مگیر، از سرم این مهر و ماه را
یا مرتضی! بگیر به حق ولایتت
هنگام مرگ، دست من روسیاه را
#شعر
#افشین_علا
#خوانش
#محمدیان
@hafez_adabiyat