eitaa logo
هفت‌تپه‌ی گُمنام 🇮🇷
3.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
10 فایل
رفقا ؛ به مدد شهدا در این کانال تصاویر و کلیپ‌های کمتر دیده شده از غیورمردانِ لشکر خط‌شکن ۲۵ کربلا و دیدار خانواده‌هایشان را خواهید دید، و از مظلومیت هفت تپه و بچه‌های هفت‌تپه خواهیم نوشت...🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 سبزعلی اشتر ، گردان های و انصار لشکر۲۵ : . ▪️بخاطر شجاعت و دلاوریش تو جبهه بچه ها بهش لقب علی چریک داده بودند. در عمليات کربلای۱ ديدند علی چریک با پای برهنه در حال هدايت نيروهاست. رفتند کنارش و گفتند : آقای خداداد چرا پابرهنه هستيد؟ اينجا زمين داغ و پر از سنگ و تيغ است و اگر کفش بپوشيد بهتر است. در جواب گفت : «من که از اصحاب حسين (ع) بالاتر نيستم. آنها در روز عاشورا پا برهنه بودند، می خواهم با پای برهنه به ملاقات امام حسين (ع) بروم.» . 💠 @hafttapeh
💢 . ▪️مادر شهید:رضا پسری آرام و ساکت بود شبها در بسیج فعالیت می کرد و به مسجد می رفت. روزها روزه می گرفت و من اطلاع نداشتم و چیزی نمی خورد. من فکر می کردم که او بیمار است یا ناراحتی دارد و از دوستانش پرسیدم که چرا رضا چیزی نمی خورد. دوستانش میگفتند که رضا روزه دارد. من از او پرسیدم پسر تو که سحری نمی خوری چرا بدون سحر روزه می گیری؟ گفت مادر بیا کنارم بشین .گفت مادر مگه تاکنون نشنیدی که در دوره حضرت علی (ع) زمانی همه روزه بودند فقیری آمد و آنان افطاری خودشان را به فقیر دادند و این عمل تا 3 روز تکرار شد مگر ما از آنها بالاتریم پشت او را زدم و گفتم ما که حضرت علی (ع) نمی شیم پسر.برگشت و گفت : درسته ولی می تونیم راه آنها را ادامه بدیم. . 🚩 رضا غلام پور ۱۶ ساله اهل بود که در ۲۱ تیر ۱۳۶۳ در با تیر به سر رسید. . 💠 @hafttapeh
🌷 ( تنکابن) : ۷ ۱۳۶۷ . // : ▪️ دختر بزرگمون 3 ساله و نیم بود. شب قبل رفتن آمد سمت پدرش گفت : بابا نرو ، جبهه نرو ، صدام تو رو میکشه، یعقوب دیگه سخنی نگفت ، چند لحظه به دخترمون نگاه کرد و گفت : « نه دخترم خدا با من است و من با خدا،  به امید خدا من صدام را می کشم .» در همین حین شهید دخترش را بغل می کند و از اتاق بیرون می رود من هم به دنبال ایشان بیرون می روم می بینم شهید بزرگوار  هر دو دخترانش را بغل کرده و گریه می کند و می گوید :«اگر شهید شدم شما امام را دارید و دیگر نگران نباشید . . 📩 قسمتی از ی : ▫️خدایا ...کاش هزار جای داشتم و در راه اسلام فدای میکردم . ای تاریخ و دنیای کفر! بدانید که منطق ما منطق قران است. . 💠 @hafttapeh
💢 محمد عبدالله پور آهنگر کلایی ( قائم شهر) ۱۹ _ : ۲۶ ۱۳۶۳ . ▪️ // برادر شهید : یادم می آید که برادر شهیدم محمد چند جفت کبوتر در منزل نگهداری می کرد و خیلی به آن ها می رسید . بعد از این که ایشان برای آخرین بار به جبهه رفتند مادرم یک هفته قبل از خبر شهادت ایشان، آن ها را آزاد نمود و به هوا انداخت . در روز تشییع جنازه دور میدان طالقانی من دو تا از آن کبوتران را دیدم که در بالای جنازه شهید فرود آمدند و تا مزار او همراهی کردند و تا هنگام دفن تا ساعت ها در بالای قبر او به پرواز در آمدند و رفتند . این دو کبوتر تا مراسم هفتم شهید در بالای منزل ما بودند و سپس رفتند . . 💠 @hafttapeh
🚩 یادتان هست !؟ کوچه پس کوچه هایمان چه حال و هوایی داشت ... . 📷 #مهر ماه ۱۳۶۶ تشیع پیکر سید اسماعیل حسینی : ۱۳۶۶ . 💠 @hafttapeh
💢 بنی بیایید را بر در رسانید ... . 📷 لحظات اولیه یوسف پورتقی از ویژه ۲۵ 📆 سی مهر ۱۳۶۲_عملیات چهار ... . 💠 @hafttapeh
💢 دل که بوی خدا دهد ظاهر را هم خدا به رنگ دل در می آورد...و آن وقت است که ظاهر و باطن یکی می‌شود. . 📩 تنها تقاضاي بنده اين هست ؛ از تمامي امت شهيدپرور ایران مي­خواهم كه امام عزيز را تنها نگذارید...( سردار غلامعلی مرادیان ، محور در ویژه ۲۵ : سال ۱۳۶۵🇮🇷) . 💠 @hafttapeh
💢 یوسف علی بابایی (( )) ۸ آذر ۱۳۶۳ _ دزلی _ ۱۹ سال : . ▪️خواهر شهید : روزی ما به مزرعه رفتیم به او گفتیم بیا، جواب داد که من در اتاقم کاری دارم، شما بروید. کارم تمام شد، می‌آیم. من کارهای خود را انجام دادم. دیدم ضبط صوت آورد و دارد سوره شمس را می خواند. گفتم چه کار می کنی. جواب داد: فرصتی ندارم. دارم برای روز مبادا ضبط می‌کنم. برادرم هفت الی هشت ماه بعد هم شهید شد و آن صوت شهید هنوز برای ما زنده است. . 💠 @hafttapeh
💢 مهدی فرجی کله بستی(بابلسر)_ ۱۱ آذر ۱۳۶۲_ _ ۱۹ سال : . 🏷 / خواهر شهید : وقتی برادرم برای آخرین بار داشت اعزام می شد، به من گفت: این 36 تا عکس را بگیر، من شهید می شوم ولی سر ندارم تو به مادر چیزی نگو، خودت برای شناسایی من بیا و از زخمی که روی بازویم است مرا شناسایی کن و بعد به خانواده بگو که من شهید شدم. انگار به او الهام شده بود که این بار به شهادت می رسد.( شادی روحش صلوات) . 💠 @hafttapeh
🏷 سید جمال عسگری ( ) : 📆۲۶ اسفند ۱۳۶۶ . . ▪️برادر شهید : یک روز جلوی ایشان را گرفتم و گفتم پدر و مادر می گویند دیگر به جبهه نرو .برگشت و گفت:« شما جلوی من را نگیر من بروم برای شما سوغاتی می آورم» هر طوری بود راضیم کرد و به جبهه رفت  برگشت دیدم یک دستش ترکش خورده است  گفتم داداش سوغاتی کجاست ؟ گفت:« این دست من تقدیم شما ـ ان شالله روز قیامت شفاعت شما را می کند .» . 🆔 @hafttapeh
🏷 از خدایار عباس زاده (سوادکوه شمالی) : ۱۷ ۱۳۶۵_ . 📩 ای مادر! اگر خبر شهادت مرا به شما رساندند چادر به سر کرده و پرچم اسلام را بر دست گرفته و با مشت گره کرده در جلوی تابوتم با صدای بلند (( مرگ بر امریکا و شوروری و اسرائیل و صدام )) سربده. . 🆔 @hafttapeh
💠 مهدی تیموری_ ۱۳۴۵ ( ۲۰ آبان ۱۳۶۳_): . 📩 قسمتی از وصیت نامه شهید : عزیزانی که خود را مسلمان می  دانید و در پشت میزها نشسته اید، سرنوشت اسلام و مستضعفان جهان در دست شماست، یادتان باشد که این انقلاب برایمان گران تمام شده است. . ▫️سخنی چند با بی تفاوتان شهرمان، آنانی که هنوز یک بارهم سر به درگه ایزد منان خم نکردند آخر تا کی می خواهید از کنار مسایل بی آنکه سربلند کنید، بگذرید. آخر چطور می توانید روی خون این شهیدان پا نهید؟ به خود آئید که خداوند توبه کنندگان را دوست می دارد.ما می رویم تا با اهدای خون خود قلب ازکارافتاده ملتها را به کار واداریم. . 🆔 @hafttapeh