✍ #خاطره_ای_از_شهید_محمدحسین_روزیطلب
#خاطره: راننده ی جوانمرد
🌷 پسرم "محمدحسین" از کودکی علاقه ی زیادی به #خلبانی داشت و بالاخره هم در رشته ی خلبانی قبول شد و به آمریکا رفت. او اهمیت فراوانی برای نماز قائل بود و هیچ وقت #نماز و #روزه_اش ترک نمی شد. او در آمریکا هم که بود در تماس هایی که با او داشتیم می گفت: « من همیشه نماز را میخوانم.»
او حتی گاهی که از پرواز برمی گشت و هنوز نمازش را نخوانده بود در سجده، گریه و زاری می کرد و به خدای خود عرض می کرد: « #خدایا من بنده ی گریز پایی نیستم... نتوانستم تا الان نمازم را بخوانم.» یک بار شهید عزیز با اتومبیل از تهران به شیراز می آمده است که در بین راه با یک ماشین برخورد می کند. راننده ی ماشین در آن جا نبوده و شهید هر چه منتظر می شود، راننده ی ماشین نمی آید. راننده ی ماشین پزشکی بوده که در بیمارستان عمل داشته و تاخیرش به درازا می کشد و شهید عزیز هم پرواز داشته نمیتوانسته بیش از این منتظر راننده شود. به همین دلیل شهید نام و نشانی خود را روی یک تکه کاغذ می نویسد و روی ماشین آن پزشک می گذارد و به ناچار آن جا را ترک می کند.
چند روز بعد، پزشک مذکور به آدرسی که شهید داده بود مراجعه میکند و بعد از دیدار او می گوید: «من آمده ام فقط آن جوانمرد را ببینم. خسارت هم نمی خواهم فقط می خواستم ببینم کسی که این شجاعت را داشته و نام و آدرسش را نوشته و گذاشته روی ماشین، چه کسی است؟»🌷
❤️
اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید