هدایت شده از راه بهشت دو
☫﷽☫
🌹با دعای نادعلی و فضیلت های بسیار آن آشنا شوید
💎فضائل و طریقه ختم دعای نادعلی
برای بهره مندی از تأثیر خواص دعای نادعلی باید آن را به شیوه ای خاص ختم کرد که در این بخش با نحوه مناسب ختم دعای نادعلی #صغیر برای گرفتن حاجت های مختلف آشنا می شوید.
دعای نادعلی برای تسخیر قلب و جلب محبت و تسهیل ازدواج و حاجت روایی ختم میشود.البته برخی معتقدند که این دعا بیش از هفتصد خاصیت دارد و برای گرهگشایی از امور مختلف قابل استفاده اسـت
🌀برای کسب عزت این دعا باید روزی
🧮 ده بار خوانده شود
🌀برای رفع گرفتاری های مهم باید این دعا
🧮 هزار بار خوانده شود
🌀برای فتح ابواب و اقبال این دعا باید هرروز
🧮 پنجاه بار خوانده شود
🌀اگر کسی زهر خورده باشد باید این دعا را با مشک و زعفران روی یک کاسه ی چینی بنویسند و
🧮 بیست و یک بار بخوانند و به خورد او بدهند تا بلکه شفا یابد
🌀جهت نرمی دل دشمن این دعا باید
⏳به مدت شش روز و هرروز
🧮 صد بار خوانده شود
🌀بیماران لاعلاج می توانند این دعا را
🧮 هجده بار بر آب باران بخوانند و سپس آن را تا ته سر بکشند تا بلکه فرجی حاصل شود
🌀جهت فاتح شدن در جنگ این دعا باید هرروز
🧮 #چهل بار خوانده شود
🌀برای رفع تهمت این دعا باید صبح و شب
🧮 #چهل بار خوانده شود تا تهمت مربوطه رفع گردد
🌀به منظور خلاصی از حبس این دعا باید
⏳به مدت هفت روز و هرروز
🧮 شانزده بار خوانده شود
🌀برای کشف اسرار و دولت این دعا باید هرروز
🧮 شانزده بار خوانده شود
🌀به منظور قتل و دفع خصم این دعا باید به مدت هشت روز و هرروز
🧮 هجده بار خوانده شود و به سمت او دمیده شود
🌀به منظور پیروزی بر دشمنان این دعا باید هرروز
🧮 هفده بار خوانده شود
و
برای #عقدالسان هم روزی
🧮 هجده بار ختم گردد
🌀برای بغض بین دو ظالم این دعا باید روزی
🧮 بیست بار خوانده شود
🌀برای به در شدن خصم این دعا باید روزی
🧮 سی بار خوانده شود
🌀جهت رفع اختلاف میان یک جمع این دعا باید روزی
🧮 سی بار خوانده شود
🌀برای کسب آگاهی اززمان نماز #صبح این دعا باید
🧮هفده بار خوانده شود
🌀اگر کسی از دشمن بترسد و روزی
🧮بیست و هفت بار این دعا را بخواند دشمن پراکنده و مقهور او خواهد شد
🌀به منظور یافتن قوت قلب این دعا باید روزی
🧮 بیست و پنج بار خوانده شود
🌀جهت دفع مکر و حیله و طغیان کردن خصم این دعا باید روزی
🧮 صد بار خوانده شود
🌀اگر فردی در جمعی گرفتار شده باشد باید
🧮 هفت بار این دعا را بخواند وبر آنان بدمد تا ضرری از آنها به او نرسد
🌀اگر فردی که #سحر یا جادو شده است این دعا را بر آب چاه بخواند و با آن #غسل کند و مقداری هم از آن بخورد تمام سحر و جادوهای او باطل می شود
🌀برای مهمات باید هرروز این دعا را
🧮 سی و چهار بار خواند
و
🌀به منظور رفع چشم زخم نیز باید آن را
⏳به مدت سه روز هرروز
🧮بیست بار ختم کرد
🌀به جهت ملاقات با
🕋رسول اکرم.ص در خواب و رؤیا این دعا باید
🌌هر شب
🧮 هفت بار خوانده شود تا بلکه این امکان فراهم گردد
🌀به منظور رفع حاجت و قبول ملوک این دعا باید
⏳به مدت شش روز و هرروز برای
🧮صد بار خوانده شود
🌀جهت مقهور ساختن دشمنان این دعا باید روزی
🧮 صد بار خوانده شود
🌀به منظور هلاک شدن دشمنان و ظالمان این دعا باید روز #چهارشنبه هنگام #طلوع آفتاب
🧮 چهل و یک بار خوانده شده وسپس به سمت خانه دشمن دمیده شود
🌀کسی که مورد خشم واقع شده است باید این دعا را
🧮 هفتاد و یک بار برابر و برای خشم کننده و
🧮 سه بار هم به صورت آهسته بخواند و آرام بر خود بدمد تا بلکه بلا رفع گردد
🌀این دعا باید سه بار آهسته در گوش سفیر خوانده شود تا رسالت او مورد قبول واقع گردد
🌀این دعا باید در اول وقت روز #جمعه
🧮 دوازده بار خوانده شود تا مقبول القول گردد
🌀به منظور غنی شدن هر صبح این دعا باید
🧮 دوازده بار خوانده شود
🌀برای کثرت دولت این دعا باید هرروز
🧮 سی و یک بار خوانده شود
ـ፨፨፨፨፨፨፨፨፨፨፨፨
🙏🏼دعای نادعلی از نظر مراجع تقلید
ـ፨፨፨፨፨፨፨፨፨፨፨፨
به اعتقاد مراجع معظم تقلید،خواندن دعاهایی که اعتبار سند آنها معلوم نیست،به امید ثواب،نه به قصد ورود اشکال ندارد.یعنی به امید ثواب خوانده شود،نه به این قصد که از معصوم(ع) وارد شده است.
📚آیت الله صافی گلپایگانی،معارف دین،ص۲۶۰؛ آیت الله فاضل لنکرانی،استفتائات،ج۲،ص۵۳۷
፨፨፨፨፨
نکته دیگر آن است که در عبادات،آنچه درمرحله اول اهمیت دارد،استناد آن به یکی از منابع معتبر است، اما در خصوص ادعیه،بر اساس روایات وارده از معصومان،ایرادی ندارد که هرفردی با انشاء خود و به شرط عدم تعارض با آموزه های اسلامی،به مناجات با پروردگار بپردازد.
📚وسائل الشیعة،ج۷،ص۱۳۹،ح۸۹۴۴
፨፨፨፨፨
اما نمی توان اصلی کلی را مورد پذیرش قرار داد که اگر شخصی با خواندن دعا و یا پرداخت نذری به حاجت خویش رسید،دیگران نیز آن دعا را مانند دعایی مأثور و منقول از امامان(علیهم السّلام) دانسته و آنرا به مجموعه دعاها و اعمال موجود اضافه کنند.
💢 #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_چهاردهم
💠 بدن بیسر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنار دیوار جمع کرده بودند. اما عدنان مرا برای خودش میخواست که جسم تقریباً بیجانم را تا کنار اتومبیلش کشید و همین که یقهام را رها کرد، روی زمین افتادم.
گونهام به خاک گرم کوچه بود و از همان روی زمین به پیکرهای بیسر #مدافعان شهر ناامیدانه نگاه میکردم که دوباره سرم آتش گرفت.
💠 دوباره به موهایم چنگ انداخت و از روی زمین بلندم کرد و دیگر نفسی برای ناله نداشتم که از شدت درد، چشمانم در هم کشیده شد و او بر سرم فریاد زد :«چشماتو وا کن! ببین! بهت قول داده بودم سر پسرعموت رو برات بیارم!»
پلکهایم را به سختی از هم گشودم و صورت حیدر را مقابل صورتم دیدم در حالی که رگهای گردنش بریده و چشمانش برای همیشه بسته بود که تمام تنم رعشه گرفت.
💠 عدنان با یک دست موهای مرا میکشید تا سرم را بالا نگه دارد و پنجههای دست دیگرش به موهای حیدر بود تا سر بریدهاش را مقابل نگاهم نگه دارد و زجرم دهد و من همه بدنم میلرزید.
در لحظاتی که روح از بدنم رفته بود، فقط #عشق حیدر میتوانست قفل قلعه قلبم را باز کند که بلاخره از چشمه خشک چشمم قطره اشکی چکید و با آخرین نفسم با صورت زیبایش نجوا کردم :«گفتی مگه مرده باشی که دست #داعش به من برسه! تو سر حرفت بودی، تا زنده بودی نذاشتی دست داعش به من برسه!» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، آوای #اذان صبح در گوش جانم نشست.
💠 عدنان وحشتزده دنبال صدا میگشت و با اینکه خانه ما از مقام #امام_حسن (علیهالسلام) فاصله زیادی داشت، میشنیدم بانگ اذان از مأذنههای آنجا پخش میشود.
هیچگاه صدای اذان مقام تا خانه ما نمیرسید و حالا حس میکردم همه شهر #مقام حضرت شده و بهخدا صدای اذان را نه تنها از آنجا که از در و دیوار شهر میشنیدم.
💠 در تاریکی هنگام #سحر، گنبد سفید مقام مثل ماه میدرخشید که چلچراغ اشکم در هم شکست و همین که موهایم در چنگ عدنان بود، رو به گنبد ضجه زدم و به حضرت التماس میکردم تا نجاتم دهد که صدای مردانهای در گوشم شکست.
با دستهایش بازوهایم را گرفته و با تمام قدرت تکانم میداد تا مرا از کابوس وحشتناکم بیرون بکشد و من همچنان میان هق هق گریه نفس نفس میزدم.
💠 چشمانم نیمه باز بود و همین که فضا روشن شد، نور زرد لامپ اتاق چشمم را زد. هنوز فشار انگشتان قدرتمندی را روی بازویم حس میکردم که چشمانم را با ترس و تردید باز کردم.
عباس بود که بیدارم کرده و حلیه کنار اتاق مضطرّ ایستاده بود و من همین که دیدم سر عباس سالم است، جانم به تنم بازگشت.
💠 حلیه و عباس شاهد دست و پا زدنم در عالم خواب بودند که هر دو با غصه نگاهم میکردند و عباس رو به حلیه خواهش کرد :«یه لیوان آب براش میاری؟» و چه آبی میتوانست حرارت اینهمه #وحشت را خنک کند که دوباره در بستر افتادم و به خنکای بالشت خیس از اشکم پناه بردم.
صدای اذان همچنان از بیرون اتاق به گوشم میرسید، دل من برای حیدرم در قفس سینه بال بال میزد و مثل همیشه حرف دلم را حتی از راه دور شنید که تماس گرفت.
💠 حلیه آب آورده بود و عباس فهمید میخواهم با حیدر خلوت کنم که از کنارم بلند شد و او را هم با خودش برد.
صدایم هنوز از ترس میتپید و با همین تپش پاسخ دادم :«سلام!» جای پای گریه در صدایم مانده بود که #آرامشش از هم پاشید، برای چند لحظه ساکت شد، سپس نفس بلندی کشید و زمزمه کرد :«پس درست حس کردم!»
💠 منظورش را نفهمیدم و خودش با لحنی لبریز غم ادامه داد :«از صدای اذان که بیدار شدم حس کردم حالت خوب نیس، برای همین زنگ زدم.»
دل حیدر در سینه من میتپید و به روشنی احساسم را میفهمید و من هم میخواستم با همین دست لرزانم باری از دلش بردارم که همه غمهایم را پشت یک #عاشقانه پنهان کردم :«حالم خوبه، فقط دلم برای تو تنگ شده!»
💠 به گمانم دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمیشد که به تلخی خندید و پاسخ داد :«دل من که دیگه سر به کوه و بیابون گذاشته!»
اشکی که تا زیر چانهام رسیده بود پاک کردم و با همین چانهای که هنوز از ترس میلرزید، پرسیدم :«حیدر کِی میای؟»
💠 آهی کشید که از حرارتش سوختم و کلماتی که آتشم زد :«اگه به من باشه، همین الان! از دیروز که حکم #جهاد اومده مردم دارن ثبت نام میکنن، نمیدونم عملیات کِی شروع میشه.»
و من میترسیدم تا آغاز عملیات #کابوسم تعبیر شود که صحنه سر بریده حیدر از مقابل چشمانم کنار نمیرفت...
ادامه دارد ...
نویسنده فاطمه ولی نژاد
✨❤️✨@hafzi_1✨❤️
,لینک کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
💢 #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_شانزدهم
💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود.
دیگر گریههای یوسف هم بیرمق شده و بهنظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به سمتشان دویدم.
💠 زنعمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه میرفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زنعمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید.
چشمان حلیه بسته و نفسهای یوسف به شماره افتاده بود و من نمیدانستم چه کنم. زنعمو میان گریه #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را صدا میزد و با بیقراری یوسف را تکان میداد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بیهوش بود که نفس من برنمیگشت.
💠 زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب میترسید جلو بیاید. با هر دو دست شانههای حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش میکردم تا چشمانش را باز کند.
صدای عمو میلرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری میداد :«نترس! یه مشت #آب بزن به صورتش به حال میاد.» ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو #روضه شد و ناله زنعمو را به #یاحسین بلند کرد.
💠 در میان سرسام مسلسلها و طوفان توپخانهای که بیامان شهر را میکوبید، آوای #اذان مغرب در آسمان پیچید و اولین روزهمان را با خاک و خمپاره افطار کردیم.
نمیدانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت.
💠 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بیتاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران میبارد و زیر لب به فدای یوسف میرود.
عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج #انفجار دور باشیم، اما آتشبازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپارهها اضافه شد و تنمان را بیشتر میلرزاند.
💠 در این دو هفته #محاصره هرازگاهی صدای انفجاری را میشنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بیوقفه تمام شهر را میکوبیدند.
بعد از یک روز #روزهداری آنهم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم.
💠 همین امروز زنعمو با آخرین ذخیرههای آرد، نان پخته و افطار و سحریمان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی میکرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود.
زنعمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت. اما گلوی من پیش عباس بود که نمیدانستم آبی برای #افطار دارد یا امشب هم با لب خشک سپری میکند.
💠 اصلاً با این باران آتشی که از سمت #داعشیها بر سر شهر میپاشید، در خاکریزها چهخبر بود و میترسیدم امشب با #خون گلویش روزه را افطار کند!
از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس میکردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا اینهمه وحشت را با #عشقم قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد.
💠 آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت همصحبتیام با حیدر بیشتر شود که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت.
حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زنها هر یک گوشهای کِز کرده و بیصدا گریه میکردیم.
💠 در تاریکی خانهای که از خاک پر شده بود، تعداد راکتها و خمپارههایی که شهر را میلرزاند از دستمان رفته و نمیدانستیم #انفجار بعدی در کوچه است یا روی سر ما!
عمو با صدای بلند سورههای کوتاه #قرآن را میخواند، زنعمو با هر انفجار #صاحبالزمان (روحیفداه) را صدا میزد و بهجای نغمه مناجات #سحر، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک #رمضان کردیم.
💠 آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پردههای زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خردههای شیشه پوشیده شده بود.
چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستونهای دود از شهر بالا میرفت.
💠 تا ظهر هر لحظه هوا گرمتر میشد و تنور #جنگ داغتر و ما نه وسیلهای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش.
آتش داعشیها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! میدانستم سدّ #مدافعان شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمیدانستم داغ #شهادت عباس و ندیدن حیدر سختتر است یا مصیبت #اسارت...
ادامه دارد ...
نویسنده فاطمه ولی نژاد
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
✨
🔷️ یک #دستور_مهم
🔸️یکی از #دستورات_اولیاء_الهی که همواره به شاگردان خود توصیه می نمودند، بیداری در بین الطلوعین بود است.
🔸️همه عرفا و بزرگان می فرمودند و می فرمایند که ما هرچه داریم از #سَحَر، #نمازشب و #بین الطلوعین است.
🌃 بین الطلوعین فاصله زمانی میان اذان صبح تا طلوع آفتاب است.
🔸️علامه حسن زاده آملی ره می فرمودند:
در بین الطلوعین آثار و فواید بیشماری است که اگر کسی در این وقت بیدار نباشد، این برکات اصلا شامل حالش نمی شود.
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
┅❅⊰𑁍⊱⊰⊱⊰𑁍⊱⊰𑁍⊱⊰𑁍⊱⊰⊱⊰𑁍⊱❅┅
اَلٰا بِـذِكْـرِٱللّٰـهِ تَـطْـمَـئِـنُّ ٱلْـقُـلُـوبُ
✨
🔷️ یک #دستور_مهم
🔸️یکی از #دستورات_اولیاء_الهی که همواره به شاگردان خود توصیه می نمودند، بیداری در بین الطلوعین بود است.
🔸️همه عرفا و بزرگان می فرمودند و می فرمایند که ما هرچه داریم از #سَحَر، #نمازشب و #بین الطلوعین است.
🌃 بین الطلوعین فاصله زمانی میان اذان صبح تا طلوع آفتاب است.
🔸️علامه حسن زاده آملی ره می فرمودند:
در بین الطلوعین آثار و فواید بیشماری است که اگر کسی در این وقت بیدار نباشد، این برکات اصلا شامل حالش نمی شود.
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
┅❅⊰𑁍⊱⊰⊱⊰𑁍⊱⊰𑁍⊱⊰𑁍⊱⊰⊱⊰𑁍⊱❅┅
اَلٰا بِـذِكْـرِٱللّٰـهِ تَـطْـمَـئِـنُّ ٱلْـقُـلُـوبُ
✨
🔷️ یک #دستور_مهم
🔸️یکی از #دستورات_اولیاء_الهی که همواره به شاگردان خود توصیه می نمودند، بیداری در بین الطلوعین بود است.
🔸️همه عرفا و بزرگان می فرمودند و می فرمایند که ما هرچه داریم از #سَحَر، #نمازشب و #بین الطلوعین است.
🌃 بین الطلوعین فاصله زمانی میان اذان صبح تا طلوع آفتاب است.
🔸️علامه حسن زاده آملی ره می فرمودند:
در بین الطلوعین آثار و فواید بیشماری است که اگر کسی در این وقت بیدار نباشد، این برکات اصلا شامل حالش نمی شود.
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
┅❅⊰𑁍⊱⊰⊱⊰𑁍⊱⊰𑁍⊱⊰𑁍⊱⊰⊱⊰𑁍⊱❅┅
اَلٰا بِـذِكْـرِٱللّٰـهِ تَـطْـمَـئِـنُّ ٱلْـقُـلُـوبُ