eitaa logo
شهیدجاوید الاثرابوالفضل.حافظی تبار
101 دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
7.9هزار ویدیو
245 فایل
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ ♥️خوش آمدید کانال شهید جاوید الاثر ابوالفضل حافظی تبار @hafzi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷به مرخصی كه می‌آمد، می‌گفت:« ! اگه دوست داری من خوشحال باشم،  یه دونه نون بذار بیرون تا خشک بشه، اونو بهم بده بخورم!» با اینکه دلم به این کار راضی نبود، اما برای اینکه به خواسته محمدرضایم عمل کرده باشم، آن کاری را می کردم که گفته بود. روزی بالاخره طاقتم طاق شد و گفتم: «پسرم! عزیزم! مادر! من این همه غذا درست می کنم، تو نون خشک بخوری؟! آخه این چه کاریه! من دلم اذیت میشه با این کارت!» گفت: «ببین مادر! بچه ها تو خط در حالی که وسط و می جنگن، دارن نون خشک می خورن با چند قلپ آب گرم! من چطوری اینجا بشینم سر سفره و غذای گرم بخورم؟! من مگه از اون بچه ها بهتر و بالاترم؟ منم اینجا نون خشک می خورم که همیشه دلم کنار باشه!» https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78 شهید جاوید الاثر ابوالفضل حافظی تبار
🔸پــای درس شهیـــد.... ✍در روزهای سخت عملیات، راهِ زمینی بسته شده بود، سه روز بود ڪه به رزمنده‌ها نرسیده بود و همه گرسنه بودند، بالاخره هلیڪوپتری برایشان مهمات و غذا آورد، دوستش مثل بقیه گفت: ناصر! برویم غذا بگیریم. ناصر او را دعوت به صبر ڪرد و گفت: هیچ وقت برای غذا بی‌تابی نڪن، بالاخره خودش پیش ما می‌آید! مدتی ڪه گذشت دوستش باز گفت: ناصر غذا دارد تمام می شود! ناصر گفت: تو اگر می خواهی برو، من فعلا می مانم! دوستش هم نرفت و با ناصر ماند، غذا برای آن همه رزمنده ڪم بود و زود تمام شد! ناصر با لبخندی ملیح گفت: غذا تمام شد ولی بیا به تو نشان دهم ڪه چه‌طور غذا منتظر ما می ماند! رفتند و در ڪناری از باقی‌ ماندۀ سفرۀ بچه ها خرده نان ها را جمع ڪردند، ناصر با لذت را می‌خورد و می‌گفت: غذا برای ماست نه ما برای غذا! حیفه برای غذا بی‌تابی کنیم! ببین غذا چه راحت پیش ما آمد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @hafzi_1 شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫