🇮🇷 🇺🇸 #آمریکا و پذیرش #ایران_هستهای
1⃣ قسمت #اول
#تحلیل_مهم
در روزهای اخیر، در بین تمامی اخبار تقابل آمریکا با ایران که از افزایش حضور آمریکا در منطقه ما سخن به میان می آورد، خبر های کوتاهی از افزایش توانایی های هسته ای ایران و حتی آزمایش قریب الوقوع هسته ای ایران مطرح میشود.
در این زمان دیگر این دست اخبار را نباید به چشم خبرهایی از جنس ایران هراسی در نظر بگیرید.
بنا به شرایط منطقه و تلاش جهت بقا و احیای هژمون آمریکا ، به نظر می آید حلقه های تصمیم گیر آمریکا یا حداقل هسته هایی از تصمیم گیران آمریکایی، میخواهند فضای سیاسی داخل این کشور را با ایران هسته ای آشنا تر کنند و تا میتوانند از بار فشار شکست بزرگ و شوک هسته ای شدن ایران تا حدود زیادی کم کنند.
خصوصا اگر قرار باشد نزدیک انتخابات آمریکا، ایران هسته ای شود.
در گذشته در بازه ای که آمریکا با اتحاد جماهیر شوروی درگیر بود، چین، هند و حتی اسرائیل از فرصت تقابل دو بلوک قدرت استفاده کرده و از بمب های اتمی خود رونمایی کردند.
در حالت عادی اگر یک کشور غیر هسته ای در دنیا به سمت هسته ای شدن آنهم از جنس نظامی حرکت کند بدون شک مورد تهاجم نظامی کشورهای هسته ای قرار میگیرد.
زیرا سایر کشورهای هسته ای میدانند با اضافه شدن یک کشور جدید در باشگاه دارندگان بمب اتمی، توازن قدرت جهانی به شدت تغییر میکند.
موضوع بازدارندگی نهایی را به هیچ وجه دست کم نگیرید.
اما در دوران هایی که دو قطب یا دو ایدئولوژی در دنیا به رقابت میپردازند و بحث موجودیت این قطب ها در میان است آنگاه دیگر شرایط متفاوت میشود . در گذشته هم چنین مواردی را داشتیم. خصوصا در جریان جنگ سرد.
به علت رقابت های دو قطب بزرگ دنیا ، نه تنها از تشکیل اتحاد جهانی علیه کشوری که میخواهد هسته ای شود، خبری نیست بلکه حتی اگر آن کشور ابزار بقای یکی از قطب ها را داشته باشد یا بتواند باعث حذف دیگری شود، باعث میشود رقبا به آن کشور حتی پیشنهاد هسته ای شدن هم بدهند.
برای درک بهتر میتوانیم از چین مثال بزنیم.
در زمانی که شوروی نیمی از دنیا را زیر پرچم خود گرفته بود آمریکا جهت مهار شوروی به چین نیاز داشت تا یک حلقه محاصره ایجاد کند.
از آن سو اگر چین بدون هسته ای شدن به سمت اتحاد با آمریکا حرکت میکرد و شوروی از این موضوع اطمینان پیدا میکرد که موجوديت سرخ دچار خطر است سریعا به چین حمله نظامی میکرد.
درک این شرایط توسط آمریکا باعث شده بود تا آمریکا چشم خود را روی هسته ای شدن چین ببندد و از طرف دیگر شوروی هم جرأت درگیری با چین هسته ای را نداشته و وقتی چین به صورت رسمی هسته ای شد، آمریکا برای جلب رضایت چین با آن کشور قرارداد های اقتصادی متعددی را منعقد کرد تا چین از این رقابت بزرگ دو قطبی کنار برود.
امروز نیز در شرایط مشابهی قرار داریم.
غرب میداند که ایران اگر روسیه را کنار بگذارد و حداقل مانند ترکیه بوقلمون صفت رفتار کند، روسیه شکست خواهد خورد. ضمن آنکه روز به روز نقش ایران در پیروزی های اتحاد شرق برجسته تر شده است.
آمریکا تنها دو راه دارد. یا باید مانند گذشته با کمک متحدان اروپایی خود با ایران درگیر شود یا راه دوم یعنی یک ایران هسته ای را بپذیرد و منطقه را به وی واگذار کند و شرایطی را مهیا کند که امپراتوری ایران و متحدانش به عنوان یک قطب مستقل در دنیا نقش بازی کنند و برای تثبیت جایگاه خود در غرب آسیا به مرور از اتحاد شرق فاصله بگیرند.(اروپا هرگز نمی تواند ایران قوی و هسته ای را تحمل کند زیرا قدرت ایران یعنی ثبات در منطقه غرب آسیا و این اتفاق به معنای از بین رفتن برتری های اروپایی ها خواهد بود)
اینگونه منطقه غرب آسیا به رهبری ایران میتواند در دنیای آینده نقش کنونی هژمونیک اروپا را برای مهار رقبای آمریکا مانند چین بازی کند.
بدین ترتیب یک اتحادیه امنیتی_اقتصادی جدید در منطقه ما شکل خواهد گرفت که به نوعی توازن بین شرق و غرب را تامین کند.
فراموش نکنید که در 40 سال گذشته آمریکا با تمام توان هرکاری برای نابودی یا مهار ایران انجام داده است ولی شکست خورد و یکی از اصلی ترین دلایل شروع سقوط هژمونی آمریکا همین تقابل با ایران در منطقه غرب آسیا بوده است.
همه بدبختی آمریکا از زمانی شروع شد که برای تضمین سروری خود در صد سال آینده، به منطقه ما لشکر کشی کرد زیرا آمریکا نیاز داشت به صورت کامل بر خاورمیانه مسلط شود و برای اینکار نزدیک به 7 تریلیون دلار هزینه کرد ولی تماما به خاطر اراده ایران برای مبارزه با آمریکا شکست خورد. این رقابت برای آمریکا بیش از اندازه هزینه داشته و باعث قدرتمند تر شدن رقبای جهانی آمریکا،علی الخصوص ایران در زمینه های نظامی و نفود تمدنی شده است.
👈 ادامه در #پست_بعدی_کانال
https://eitaa.com/joinchat/3115778246C9d7f42c9d0
🔴 احیا #داعش در #آفریقا
#تحلیل_مهم
فرضیه تشکیل یک دولت تکفیری_تروریستی به مشابه داعش در شمال آفریقا که از اتحاد گروه های تروریستی_تکفیری به واسطه اخوانی ها شکل گرفته است، لحظه به لحظه به واقعیت تبدیل میشود.
پالس هایی از این دست،هر روز قوی تر میشود و سرعت وقوع وقایع به حدی زیاد است که شاید نتوانیم از یک جایی به بعد حتی برای مقابله با آن آماده شویم.
مدتی است که اخبار درگیری های ارتش مالی با گروه های تروریستی را در خبرها میبینیم.
در طی چند روز گذشته این اتفاق به صورت مستمر تکرار شده است.
از آنجایی که تاکنون این گروه های تروریستی با یکدیگر اختلافات جدی ایدئولوژیک داشته اند، ارتباط آنها زیاد خطرناک به نظر نمی آمد.
اما دیروز یک اتفاق تازه افتاد.
در منطقه درگیری مالی - منکا، گروه تروریستی نصرت الاسلام والمجاهدین وابسته به سازمان تروریستی القاعده و سازمان تروریستی داعش با یکدیگر پیمان آتش بس برقرار کردند.
هر دو سازمان تروریستی بعد از آتش بس اعلام کردند که باید تمرکز کامل خود را بر دولت های کشورهای منطقه قرار بدهند.
درواقع نکته عجیب این ماجرا این جا است که وسط درگیری های خونین با یکدیگر،گروهی پیدا میشود که گفته شده متشکل از اعضای سابق القاعده بودند.
چندین سال از آنها خبری نبوده است و ناگهان پیدا شده و اعلام کردند دیگر عضو القاعده نیستند و یک سازمان جدیدی را تأسیس کردند و بعد از آن خواستار آتش بس و جهاد مشترک بین احزاب اسلام (گروه های تروریستی و تکفیری ) شدند.
وجود و تشکیل چنین آتش بسی نشان می دهد که یک بحران بزرگ در شرف وقوع است.
این اتحاد شوم به هیچ وجه یک اتحاد عادی بین گروه های تروریستی نیست.
درحال حاضر، اتحاد تروریستی شامل داعش و القاعده به سمت پایتخت کشور مالی ، باماکو نزدیک میشوند.
فرودگاه گائو و چند پایگاه نظامی ارتش مالی امروز توسط القاعده با حملات انتحاری و موشکی مورد هدف قرار گرفته است و خسارات زیادی به فرودگاه وارد شده است.
شهر بزرگ تیمبوکتو 3 هفته است که در محاصره کامل داعش است.
بجز آن داعش به شهر مناکا در استان مناکا مالی نزدیک می شود و در یک هماهنگی کامل القاعده به شهر گائو نزدیک می شود.
توجه داشته باشید که این حرکت های دو گروه مختلف نیست بلکه کاملا مشهود است که یک مرکز فرماندهی کار را بین آنها تقسیم کرده است که خیلی بچگانه است اگر فکر کنیم این مرکز فرماندهی امروز پس از رسانه ای شدن اتحاد گروه های تروریستی شکل گرفته باشد.
دوستان یکبار روند شکل گیری داعش را باید در ذهن خود مرور کنند
داعش وقتی خودش را حاکم شام و عراق نامید که توانسته بود شهرهای بزرگی در سوریه و بعد عراق را تصرف کند.
فراموش نکنید همان سازمان سیا و آمریکایی که داعش را به وجود آورد، امروز هم پشت این ماجرا است.
دقیقا طرحی که اجرا میشود مو به مو به مانند طرح و برنامه شکل گیری داعش در سوریه تحت نظر آمریکا است. فقط تصور کنید که این گروه تروریستی بتواند شهرهای بزرگ مالی خصوصا پایتخت را تصرف کند و جنگ افزار های ارتش را بدست بگیرد بعد از آن چه میشود؟
اتحاد تروریستی جدید تحت حمایت آمریکا و البته ترکیه میباشد.
در روزهای آتی هسته های تروریستی در شهرهای مالی فعال خواهند شد و از سوی دیگر ارتش مالی هم به اندازه ای ضعیف شده که دیگر اراده مقابله مستقیم با این گروه ها را به طور جدی ندارند (به احتمال زیاد مانند بحران سوریه، برخی از فرماندهَُهان آنان توسط سازمان سیا آمریکا خریداری شده اند)
به همین دلیل است که اتحاد تروریست ها می توانند یک حمله هماهنگ و ویرانگر را در کشور مالی انجام دهند.
به فرض اینکه حتی ارتش مالی بتواند این موج خطرناک را ساقط کند بازهم کل ساحل و آفریقا با موج عظیمی از مهاجرت و حملات جهادی روبرو خواهد شد. که این مژده را به تروریست ها میدهد که بزودی در یک کشور دیگر سر بلند کنند.
یکبار دیگر مرور میکنیم.
گروه های تروریستی که بایکدیگر دشمن خونین بودند به ناگاه با وساطت اخوانی ها و البته مدیریت سازمان سیا، با یکدیگر متحد شده و به سراغ کشور ضعیف مالی در منطقه آفریقایی که قبلا توسط آمریکا بحران های مختلفی در آن براه افتاده است و تمرکز ارتش های کشورهای آفریقایی برهم خورده و حتی ممکن است به بهای تامین منافع فرانسه و سایر کشورهای استعمار گر به جان به جان هم بیافتند.
تصور کنید بعد از فتح مالی توسط یک گروه تکفیری بزرگ چه اتفاقاتی در این منطقه میافتاد؟
هیچ بعید نیست که دوباره داعش احیا شود.
(ادامه مطلب در پست بعدی👇)
"حقایق سانسور شده جهان"
🔴 #محمد_بن_سلمان، ولیعهد #عربستان به #فاکس_نیوز گفت: اگر #ایران به #سلاح_هستهای دست پیدا کند، ما نی
.
🔰 عربستان بدنبال شراکت هستهای با ایران
قسمت اول1⃣
#تحلیل_مهم
محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان به فاکس_نیوز گفت: اگر ایران به سلاح هسته ای دست پیدا کند، ما نیز باید آن را در اختیار داشته باشیم.
شاید در نگاه اول یک بیانیه نابجا به نظر برسد که به دنبال رقابت های روتین گذشته با ایران بیان شده باشد اما امروز این بیانیه واقعیت نگاه عربستان بابت بدست آوردن یک صنعت هسته ای شراکتی به تهران را نشان می دهد.
توجه داشته باشید، بن سلمان اشاره ای به برنامه هسته ای اسرائیل یا کشور دیگری نکرده است،بلکه حتی درخواست ها و مذاکرات گذشته خود با آمریکا یا اسرائیل را که به عربستان تضمین میداد اگر ایران هسته ای شود به عربستان نیز سلاح هسته ای میدهیم را نیز کنار گذاشته است
بن سلمان در جایگاه کنونی خود به عنوان پادشاه آینده عربستان قطعا میداند مهمتر از سلاح هسته ،دستیابی به دانش هسته ای و چرخه کامل آن است که در اختیار کشورهای محدودی از جمله ایران قرار دارد.
چرخه ای که از فرآوری و تولید سوخت هسته ای آغاز شده و به دانش ساخت و نگهداری انواع مختلف رآکتورهای هسته ای میرسد که در انتها یکی از خروجی های این علم سلاح و بازدارندگی هسته ای است.
اینجاست که میتوانیم به نگاه و هدف اصلی مورد نظر بن سلمان پی ببریم.
اگر فقط بحث سلاح هسته ای بود، قطعا عربستان میتوانست با خرج پول زیاد و توافقات مختلف و دادن امتیاز های زیاد خصوصا با اسرائیل حداقل یک کلاهک هسته ای بدست بیاورد ولی سران عربستان میدانند که چنین چیزهایی برای عربستان به هیچ عنوان نه بازدارندگی نهایی به همراه دارد و نه قدرتی که یک کشور هسته ای که دارای علم کامل آن است، را به ارمغان می آورد و از همه مهمتر میدادند هیچ کشوری همزمان 2 گزینه سلاح هسته ای و استقلال تصمیم گیری بابت حق استفاده از آن را به کشور دیگر نمیدهد.
این بیانیه در کنار سایر رفتارهای امسال عربستان سعودی خصوصا اعلام تصمیم اخیر عربستان در قطع ناگهانی و یکجانبه کلیه مذاکرات عادی سازی روابط خود با اسرائیل، حرکت به سمت شرق و همراهی بیش از حد انتظار با بلوک شرق در بخش نفتی و کاهش تولید، تغییرات شدید ایدئولوژیک در ساختار ارشد حاکمیتی، نزدیکی به همپیمانان ایران، توافق جدید با انصار الله یمن و.... همگی نشان دهنده آن است که عربستان به این درک رسیده است که برای آنکه در دنیای آینده بتواند قدرت کافی را داشته باشد و اجازه ندهد کشورش زمین بازی قدرت های غرب و شرق شود (علی الخصوص دچار عقوبت نافرمانی از آمریکا نشود) باید به سمت ایران حرکت کرده و از فرصتی که ایران در آن میخواهد هسته ای شود بیشترین استفاده را ببرد و عربستان را هسته ای کند.(نکته بسیار مهمی را فراموش نکنید شرط اصلی این خواسته عربستان حفظ استقلال این کشور است وگرنه اگر استقلال واقعی نداشته باشد حتی نمی تواند در ادامه راه هسته ای شدن را دنبال کند و نهایتا در 50 سال آینده نقش یک گاو شیرده را بازی خواهد کرد)
در ادامه جهت روشن شدن بیشتر ماجرا به چند نکته اشاره میکنم.
1-آنچه مشخص است این است که عربستان میخواهد هسته ای شود، ولی نه به عنوان کشوری که فقط دارنده سلاح هسته ای است ولی در واقعیت استقلال تصمیم گیری یا سیاست گذاری و حتی استفاده از سلاح هسته ای را نداشته باشد ، به عنوان مثال مانند ترکیه که خاک خود را در اختیار کلاهک های هسته ای آمریکا قرار داده است عربستان به نوعی به دنبال شراکت هسته ای با ایران است.
2-عربستان به این درک رسیده است که ابرقدرت های دیگر دنیا که امروز هستهای هستند هرگز با اهدا چرخه کامل هسته ای به عربستان موافقت نمیکنند و حتی به شدت سعی میکنند جلوی آن را بگیرند، آنها نهایتا در بهترین حالت با دادن بخشی از صنعت هسته ای، مانند برق هسته به عربستان موافقت کرده و عربستان را به خود وابسته کنند.
به همین دلیل است که عربستان میخواهد در آینده نزدیک و در زمانی که ایران خود را به عنوان یک کشور هسته ای معرفی میکند، سعی میکند در این راه همراه ایران شود و بابت پاداش تسلیم تمدنی خود به ایران و کمک به ایران و... به عنوان شریک استراتژیک ایران در بخش هسته ای معرفی شود و از این طریق بتواند با دادن باج های بسیار زیاد از جمله سرمایه گذاری 130 میلیارد دلاری در بخش صنعت هسته ای ایران بخشی از راه کسب علم و بدست آوردن صنعت هسته ای را در کنار ایران طی کند.
بازهم تاکید میکنم هدف اصلی داشتن بمب اتمی صرف نیست بلکه با این روش میخواهد بخشی از چرخه هسته ای را به عنوان شراکت بدست بیاورد و بدون آنکه خطر اقدامات کشورهای دیگر جهت جلوگیری از دسترسی عربستان به سلاح هسته ای را تجربه کند. میخواهد این مرحله را در سایه حمایت امنیتی و هژمونیک ایران بدست بیاورد.
(ادامه مطلب در #پست_بعدی👇)
🔰 هدف عملیات #اسرائیل در #شمال_غزه
قسمت اول1⃣ : آغاز طرح ایجاد #اتوبان_تخریب
#تحلیل_مهم
تاکتیک های تهاجمی زمینی اسرائیل که تاکنون در حملات زمینی خود به غزه به اجرا درآمده، تماماً با هدف کشاندن جناح های درگیر مقاومت غزه به یک نبرد مستقیم در یک منطقه باز است.
اگر در نقشه یک خط فرضی بین بیت حانون و بیت لاهیا در شمال غزه ترسیم کنیم میبینیم که تاکنون عمده محور درگیر در این منطقه بوده است و این منطقه دائماً در معرض فشارهای سنگین بمباران هوایی و البته حملات زمینی قرار دارد.
توجه داشته باشید تاکنون بیشترین پیشروی های ادعایی ارتش اسرائیل در زمین های باز، متشکل از مزارع شمال دره غزه انجام شده ، که بزرگترین شکاف جغرافیایی طبیعی است که میتواند دو بخش منطقه شمال غزه را از يکديگر جدا کند.
درواقع آن مناطقی که ارتش اسرائیل ادعای فتح آن را میکند همین زمین های باز است که آن هم به عَمْد توسط مقاومت فلسطین سنگربندی نشده است و مقاومت آن را عمدا به عنوان راه ورود برای اسرائیل باز گذاشته است تا احتمالات و حملات اسرائیل در پلن های مقاومت از پیش دیده شود و مقاومت فلسطینی دچار غافلگیری نشوند.
هرچند در ابتدا ارتش اسرائیل و نیروهای ویژه تیپ دریایی آمریکا سعی کردند از مناطق دیگر مانند جنوب شرق غزه نفود کنند،اما خیلی زود فهمیدند که توان دفاعی مقاومت بسیار بالاتر از آنی هست که اسرائیلی ها راه دیگری داشته جز حملات شمالی باشند.
اسرائیلی تنها یک شانس واقعی برای ورود به غزه دارند آن با ایجاد یک بزرگراه تخریب سعی میکنند تا از سمت ساحل از شمال غزه نفود را آغاز کنند و آنگاه با متمایل شدن به سمت شرق، در بین مناطق بیت حانون و بیت لاهیا شکافی در میان سنگر های دفاعی مقاومت شدید فلسطین ایجاد کند.(مرحله دوم طرح بزرگراه تخریب)
از آنجایی در سمت راست طرح اتوبان تخریب دریا است، فشار دفاع مقاومت روی خط ساحلی فقط از سمت جنوب و شرق وارد میشود و نسبت به سایر مناطقی که از 3 جهت اسرائیلی ها را محاصره میکنند مزیتی بیشتری به اسرائیل داده میشود.
منطقه بعدی که فکر میکنم اسرائیل طرح (بزرگراه تخریب) را بزودی در آنجا آغاز کند جایی نیست بجز منطقه خیابان صلاح الدین در دره غزه که تاکنون ارتش اسرائیل هنوز ساخت #بزرگراه_تخریب را آغاز نکرده است.
تاکنون اسرائیلی ها با وارد کردن تانک ها و خودروهای زرهی به منطقه، پیشروی و نفوذ های سریع در این منطقه وسیع و انجام مانورهای پیچیده سعی کرده اند تا نظم گروه های غزه را برهم زده و آنها را به سمت زمین باز کشیده تا آنها را وادار کند در خارج از سنگ های خود دارد یک نبرد مستقیم شوند درحالیکه از تونل ها دور هستند.
طرح بزرگراه تخریب به صورت خلاصه این است که در جنگ شهری نیروی مهاجم تلاش میکند برای نفوذ در بین ساختمان ها و مخروبه ها در یک جنگ شهری ابتدا با بمباران شدید هوایی و توپخانهای یک ردیف طولی به عرض چند خانه، از منازل و ساختمان ها را تخریب کرده و سپس بلدوزر های خود را فرستاده تا آوارها را به دو سمت کنار زده و آنها به نوعی خاکریز تبدیل شده و در میان آن یک بزرگراه با عرض زیاد جهت ورود و خروج جنگ افزارها و خودروهای زرهی و تانک ها باز میشود.
برای اسرائیل احداث شاهراه تخریب به معنی مسطح کردن کامل چند بلوک خانه های فلسطینی ها در این منطقه است تا بعد از کنار زدن آوار ها و ایجاد استحکامات دفاعی مورد نیاز خود در اطراف مسیر ، دیگر مجبور نباشد در عملیات های خود با یک حرکت تدریجی و آهسته همراه با درگیری پیشروی کنند بلکه پس از تکمیل طرح آنها سریعا از این اتوبان وارد و خارج خواهند شد .
اما اجرای این طرح برای گروههای مقاومت غزه به این معنی است که درگیری و جنگ بدون پشتوانه تونل ها در سطح، باعث میشود آنها در موقعیت ضعیف تری قرار بگیرند و برای خنثی کردن طرح باید با صبر زیاد در مناطق مختلف تله گذاری کرده و اجازه بدهند اسرائیلی ها به موقعیت خاص نفوذ کرده و سپس مبارزان فلسطینی با یک حمله ویرانگر به آنها تلفات زیادی وارد کرده و سریعا به درون سنگرها و تونل های خود بازگردند.
دقیقا در این دو روز گذشته همین اتفاق افتاد و رسانه های اسرائیلی و غربی که با شوق و ذوق خبر نفود اسرائیل در منطقه شمال غربی غزه را پوشش می دادند از میانه این عملیات های اسرائیل به بعد دیگر خبری پخش نمیکردند که چگونه اسرائیلی ها در دام مقاومت گرفتار شده و حتی سربازان اسرائیلی به اسارت گرفته شدند.
البته گروههای غزه تدابیر دفاعی دیگری نیز بکار میبرند ولی اصل فلسفه دفاعی مقاومت غزه صبر و زیرکی زیاد است که اجازه بدهد اسرائیلی ها تا حدی نفود کرده و سپس از پشت سر و روبرو اسرائیلیها را ظاهر شده و آنها را مورد حمله قرار داده و ..
(ادامه تحلیل در #پست_بعد...👇)
🔰 نقش #حزبالله_لبنان در #شکست_اسرائیل در جنگ #غزه
شروع مقدمات اتفاقات بزرگ در #فلسطین_اشغالی
#تحلیل_مهم
شامل 3⃣ قسمت
""اینک #قسمت_اول""
ما در دوره و مرحله سوم جنگ غزه هستیم که در آن حملات مقاومت در شمال فلسطین اشغالی کاملاً بر انهدام پایگاههای نظامی و هدف قرار دادن سربازان با کالیبر های بالا در حین گشتزنی متمرکز شده است.
در چند روز گذشته و پس از آخرین تلاشهای نوسازی پایگاه های اسرائیل که توسط این رژیم در هفته گذشته با از دست دادن تجهیزات و پرسنل فنی زیادی به پایان رسید، اسرائیل به سمت پذیرش ضرر بیش از 15 میلیارد دلاری تجهیزات مرزی رفته و نگرانی شدیدی بابت نبرد مرحله بعدی با مقاومت خواهد داشت.
از سوی دیگر حزب الله توانست برای اولین بار در تاریخ، برتری شناسایی و مراقبتی خود و محور مقاومت را در تمام مرز 100 کیلومتری لبنان با فلسطین اشغالی ایجاد کند و به سوی تحکیم و تثبیت آن خواهد رفت.
از آنجایی که در مرحله سوم جنگ، حملات مقاومت بر پایگاه های اسرائیل و مستقیماً روی پرسنل نظامی این رژیم متمرکز شده است، تلفات اسرائیلی ها رشد تصاعدی پیدا کرده بودند.
اسرائیل در 20 سال گذشته سرمایه گذاری های هنگفتی را در خط مرزی لبنان جهت بدست آوردن برتری نظارتی کامل انجام داده بود.
این مرز ها پر از دوربین های دید در شب، دوربین های حرارتی، حسگرهای حرکت و حرارتی، رادارهای زمینی و هوایی برد کوتاه، رادارهای ضد موشک و سیستم های جنگ الکترونیک بود.
تا پیش از شروع جنگ غزه، اسرائیل حتی بدون استفاده از شناسایی هوایی، عملاً میتوانست تا عمق 30 کیلومتر در داخل مرز لبنان را شخم زده و یک نظارت مستمر داشته باشد.
اکنون این نظارت در زمان حمایت حزب الله لبنان از حماس کاملا در شرف نابودی است و پایگاه ها و پرسنل ارتش اسرائیل در معرض حمله مستقیم قرار گرفتند و روز به روز بیشتر نابود میشوند و این روند احتمالا بزودی به پایان کامل حضور اسرائیلی ها در خط مرزی ختم خواهد شد.
حزب الله لبنان با زیرکی توانست بدون ایجاد یک جنگ، تمام برتری های زمینی و تکنولوژیک اسرائیلی ها را نابود کرده و عملا یک منطقه حائل به عمق 5 تا 15 کیلومتر در تمام نوار مرزی لبنان در خاک فلسطین را به اسرائیل تحمیل کند.
اگر گروه های مقاومت فلسطین در شمال غزه همچنان همین ساختار دفاعی خاص و ویژه خود را حفظ کنند و به جنگ شهری متحرک خود ادامه دهند و از آن طرف حزب الله به سمت پایان تثبیت این نوار مرزی حرکت کند و پایگاه های نظامی اسرائیل را کاملا تخریب و غیر قابل استفاده کند، آنگاه یک بحران بزرگ امنیتی برای ارتش اسرائیل آغاز می شود و ما بزودی وارد مرحله چهارم درگیری محور مقاومت با اسرائیل خواهیم شد.
در حال حاضر، اسرائیل با تمام توان سعی میکند تا با دادن تلفات انسانی زیاد هم شده در روند تثبیت این نقشه حزب الله لبنان خلل ایجاد کرده و مقاومت کند
آنها برای اینکار ابتدا نیاز دارند تا غیرنظامیان فلسطینی را از شمال غزه بیرون کنند و هر کاری را که لازم باشد انجام دهند تا حماس در منطقه شمال غزه شکست بخورد و حضور اسرائیل در این منطقه تثبیت شود تا بعد از آن با خیال راحت تر از تکرار عملیات تهاجمی حماس بر شمال فلسطین اشغالی تمرکز کرده و همچنین اینگونه خود را پیروز مرحله 3 جنگ نشان دهند اما اگر اسرائیل به هر دلیل نتواند شمال غزه را که این رژیم امروز آن را به عنوان آخرین هدف ممکن در این جنگ مطرح کرده، فتح و در آنجا مقاومت فلسطین را بیرون کرده و سپس در بخش شمالی غزه خود را تثبیت کند ، دیگر حتی بعد از آتش بس هم نمیتواند در شمال فلسطین اشغالی و مرز با لبنان، حضور جدی یابد و حزب الله لبنان برنده این طرح شده است و به مرور در آینده نزدیک اسرائیل برای همیشه مجبور میشود این منطقه حائل را به صورت غیر رسمی به رسمیت بشناسد.
این پیروزی بزرگ به حزب الله لبنان و محور مقاومت اجازه میدهد در آینده براحتی در داخل فلسطین اشغالی و حتی درون شهرک های یهودی نشین نیز تونل حفر کنند و جبهه های جدیدی را باز کنند
این یکی از مزایای بی شمار این طرح این است که یک شبکه تونلی دفاعی جدید توسط محور مقاومت در عمق خاک فلسطین اشغالی ساخته خواهد شد و این کار باعث میشود که در صورت تشکیل دو کشور فلسطین و اسرائیل حتی اسرائیلی اجازه هم مرز شدن با لبنان را هم نداشته باشد و کاملا در محاصره فلسطینی ها بیفتد هرچند امکان اینکه یک مرز زمینی با اردن داشته باشند زیاد است ولی اگر در سالهای آینده دیدید که کشور فلسطین کاملا اسرائیل را محاصره کرده و اسرائیل تنها از راه دریا و آسمان امکان دریافت ملزومات خود را داشته باشد اصلا تعجب نکنید. همه این کارها امروز به برکت هوش و ذکاوت بالای فرمانده های ارشد محور مقاومت و عملیات های کمنقص حزب الله لبنان امکان پذیر شده است.
⬅️ ادامه مطلب در #پست_بعدی_کانال👇
https://eitaa.com/joinchat/3115778246C9d7f42c9d0