هیچوقت از یک رابطه ی دو نفره هر دو نفر هم زمان خارج نمی شوند همیشه یک نفر میرود و نفرِ دیگر مدت ها می ماند برای مرتب کردنِ خاطرات.
دلم میخواد یکی
از ته دلش حواسش بهم باشه.
از ته دلش یادآوری کنه خیلی دوسم داره.
از ته دلش بخواد همیشه باهاش بمونم.
از ته دلش درک کنه حرفا و دردام رو.
از ته دلش برای حسمون بجنگه.
بعضی وقتا تو طول روز اینقدر مشغله و دردسر داریم
که حواسمون به حال خودمون هم نیست
شب که میشه تو تاریکی و سکوت و تنهایی
خودمونو پیدا میکنیم
و میفهمیم چقدر حالمون خرابه
چقدر تنهاییم و چقدر به هم ریخته
چقدر روزا برامون یکنواخت شدن
چقدر همه دردا تو دلمون جمع شدن و
چقدر نیازه که بریزیمشون بیرون
من برایِ تو مینویسم
با فکرِ تو خوابم میگیره
به یادِ تو آهنگ گوش میدم
برایِ دیدنِ تو خیابونارو قدم میزنم
و تو
نه منو میبینی
نه منو میشنوی
نه حتی بهم فکر میکنی
اینا برای کم آوردنِ من دلیلِ خوبی نیستن؟
یک روزی من سکوت خواهم کرد
و تو آن روز،
برای اولینبار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید.
هدایت شده از ORGHIC🪐🤎
_به نام او_
وانسان هایی که دیگر دست کشیده اند دست کشیده اند از انجام هر فعل و انفعالی که بتوان اسمش را جنبشی گذاشت که بلکه سندی شود برای زندگی،چیزی شود که حداقل دلمان را خوش کند که فردی زنده است و هنوز نیز نفس میکشد پس زندگی نیز میکند. چشم هایی که تنها تنفس را،مصرف اکسیژن و دم و بازدمی را مبنی بر زنده بودن و زندگی کردن میدانند و آیا این همان زندگی ای است که ما برای آن متولد شدیم!همانی که سالخورده هایش غصه نبود و جوانانش غصه ی بودنش را میخورند!و کی خواهیم قدر دانسته هایمان را بدانیم!ساعت هایی که میگذرند یک موهبتند و این ما هستیم که با دانستنش باز هم هدرش میدهیم پس چرا هنوز برایمان صبر میکند و خود را فدا میکند برای ما!برای مایی تا که این جهان را بیشتر ببینیم وقدر ندانیم!
و واریانسی که قصد بر پذیرش همسایه دارد و شمایی هم که تمایل دارید بر همسایگی ممنون میشوم این پیام رو فور کنید و تگ چنل زیباتون رو داخل ناشناس ما قرار بدید تا در اسرع وقت اون رو دریافت و داخل لیست بزارم و لطفا تا وقتی که لیست داده نشده اون رو پاک نکنید که ما این رو مبنی بر فور نکردن شما تصور میکنیم و داخل لیست قرار نخواهید گرفت
به امید حمایت دوطرفه که اگر غیر از این صورت باشد قطعا از داخل لیست حذف خواهید شد
ارادتمند شما واریانس.
من شبهای زیادی به خاطرت گریه کردم
شبهای زیادی تا صبح بهت فکر کردم و
صفحه گوشی رو همزمان با دیدن عکسات بوسیدم
روزهای زیادی خودمو گم کردم و شبها
با خیال پردازیِ یه روزِ خوب کنارِ تو
خودمو پیدا کردم
برای منِ بدونِ تو ؛
شبهای زیادی غصه خوردم و گریه کردم ولی
همین منِ بدون تو دلخوشه به بودنت
این منِ بدونِ تو دلخوشه به نفس کشیدن تو
هوایی که تو توش نفس میکشی
دلخوشیِ من شده همین شبا
که عکساتو بالا پایین کنم
از خطوطِ کنار چشمات
تا خط خندهت ،
تک تک جزئیات ریزو درشت صورتتو
مرور کنم و تو دلم هزار بار خودمو
فدای اون جزئیات کنم
منِ بدونِ تو دلخوشیش شده همین تنهایی و دور
از چشم همه حتی خودت عاشقی کردنا...
میشه بیای بشینی کنارمو دردامو بغل کنی؟
من خستم و دیگه طاقت ندارم
بسه هرچقدر خوردم زمینو زانوهام زخمی شدن
این دفعه دیگه جونِ تنهایی ادامه دادن ندارم
بیا کنارم دستو بگیر بلندم کن
من واقعا بهت نیاز دارم
همین.
اگه نبودم نگران نباش
من همیشه این دور وایستادم و دارم نگاهت میکنم
از اینکه خوشحالی خوشحالم
از اینکه قدماتو محکم بر میداری خوشحالم
از اینکه غمات با نبودن من کمتر میشه خوشحالم.
من همیشه نگاهت میکنم و توی دلم با تموم وجود بهت افتخار میکنم.
همین، نگاهت میکنم از دور
بدون اینکه حضورمو حس کنی.
من واقعا آدمِ زود رنجی نیستم
آدمی نیستم که با حرفای آدما به هم بریزم
اگه میبینی گاهی ازت دلخور میشم ،
برای اینه که دوستت دارم .
برای اینه که برام مهمی .
برام مهمه در موردم چه فکری میکنی و
چی تو سرت میگذره
برای اینه که من از هر آدمی انتظار دارم
ناراحتم کنه ولی از تو نه!
من طاقت اینکه تو ناراحتم کنی رو ندارم
دلم پیش توست و
امروز بیشتر از همیشه حاضرم
بهترین داشتههایم را بدهم
تا بتوانم تو را با تمام غمم ببوسم.
- نامه/آلبر کامو به ماریا
ولی نباید یادت بره که من هرجای دنیام باشم،کنار هرکسی که باشم،اصلِ قلبم مالِ توعه؛
رگ و ریشهم تویی چون آدم از ریشهش نمیتونه جدا شه!
نمیتونه دل بکنه!
هر چقدر هم که شاخ و برگ بده بازم ته دلش جونش بسته به جون ریشهش!
تو همون ریشهی منی..
بیا به هم قول بدیم
که تا تهش کنار هم بمونیم.
بیا به هم قول بدیم
که کنار هم زندگی کنیم.
میدونم هیچ کس و هیچ چیز
همیشگی نیست اما میتونیم
تمام تلاشمون رو بکنیم.
بیا تا به همه نشون بدیم
همیشه ام تهش جدایی نیس
گاهی تنها راه صبر کردنه
برای رسیدن به خواسته هامون
گاهی باید رنج بکشیم، صبر داشته
باشیم تا به گنج واقعی برسیم.
و در آخر....
بهم قول بده
هیچوقت برام نقش بازی نکنی
نقش بازی کردن
تحمل کردن چیزی آدمو یروزی
خسته میکنه. زندگی کن بامن،
آدم به راحتی از زندگی کردن
خسته نمیشه.
گر تو گرفتارم کنی
من با گرفتاری خوشم
داروی دردم گر تویی
در اوج بیماری خوشم.
_مولانا
+خوب میشه حالمون؟
_خوب میشه حالمون
+از ته دل میخندیم یه روز؟
_از ته دل میخندیم یه روز
+قول میدی بهم؟
_قول میدم بهت
+اگه نشد چی؟
_میشه
+باشه ولی اگه نشد چی؟
_میبرمت یه جایی دور از شلوغی
دور از آدما
دور از دردسر
دور از مشکلات
دور از غمو غصه
باهم بیخیالی طی میکنیم
گفته بودم؟
همه رنگی به تو می آید
و وقتی می روی
دنیای من
سراسر بی رنگ می شود؟
- عباس معروفی
الان تنها کنارِ خودم دارم غصه تورو میخورم
نمیگم اینکه چیشد برام اهمیتی نداره چون قطعا داره
ولی پشیمون هم نیستم
بابت تمام اون روزو شبایی که فکرو ذکرو دلم
درگیرت بود پشیمون نیستم
حتی فکر میکنم گرهِ اون طنابی که باهاش افکارمو
میکشیدی دنبال خودت الان سفتتر هم شده
من نه فراموشت میکنم ، نه میتونم فراموشت کنم
نه میخوام نبینمت ، نه اصلا میتونم نبینمت
اصلا چطور میشه یهو قید همه چیزو زد؟
نمیشه ، باور کن نمیشه
گاهی وقتها بايد رفت، رفت، رفت.
يک خيابان دراز را گرفت تا آخرين نفس رفت، پيچيد به يک كوچهی باريک و ناپديد شد.
-عباس معروفی