شبایی که هیچکس کنارت نبود، اون آدم کنارت مونده، گریه هاتو تحمل کرده درداتو تک به تک به جون خریده، هرجا کم آوردی با قدرت دستتو گرفته و بلندت کرده و ازت خواهش کرده قوی باشی و ادامه بدی،
شرایط خوب، شرایط بد، خنده، گریه خوشحالی، غم، استرس و غصه هیچی باعث نشده که تنهات بذاره! پس قدرشو بدون و زیاد اذیتش نکن
من اسمی نبردم که منظورم،کیه ولی تو فقط یه اسم اومد تو ذهنت:«خودت»!
اگه دوسش داری بهش بگو،بگو که واست از هرچیز دیگه ای تو این دنیا قشنگتره و اینکه وقتی میخنده دنیای خاکستریت رنگیرنگی میشه،بگو بهش وقتی که صدات میزنه قند تو دلت آب میشه و عاشقِ اسمت میشی،اینکه کارت شده شبانه روز بهش فکر کردن،کاش بهش بگی چقد میخوایش،نکنه به خودت بیای و دیر شده باشه؟
وقتی کسی میگه «نباشی میمیرم»
منظورش این نیست که واقعا میمیره،
یعنی دیگه اون آدم سابق نمیشه مثل
قبل نمیخنده شبا به سختی خوابش میبره و صبحا با امید بیدار نمیشه.
من در واقع از آدما کینه به دل نمیگیرم،
من آدما رو فراموش میکنم و اهمیتشون رو برام از دست میدن، در واقع میشن "هیچی" ، و اگه برام به این "هیچی بودن" برسن دیگه تا همیشه برام بی اهمیت میمونن!
آدم در نهایت اونی که بهش آسیب رسونده رو میبخشه اما خودش رو بابت اینکه اجازه داده بهش آسیب برسونن، نمیبخشه. آدم همیشه یقه خودش رو میگیره چون مظلوم و بی گناهتر از خودش کسی رو گیر نمیاره که همه کاسه کوزههارو سرش بشکنه.
همه همو میشکنن و از هم به سادگی رد میشن، آدما هر روز بار ها میمیرن و هیچکس متوجهش نمیشه، هرکس خودش رو گوشهای از این شهر توی یه خاطره جا گذاشته و رفته، دنیای عجیبیه، همه خستهان، همه ناامیدن، زندگی چه معنیای میده دیگه؟ ما همه مردیم و هنوز داریم نفس میکشیم.