حاج عمار
به مناسب سالروز شهادت #شهید_روح_الله_قربانی و #شهید_قدیر_سرلک #اربا_اربا #به_امید_وصال #شهید_محمدح
﴾﷽﴿
قدِ #فرمانده خمید از غمِ شما...
مگر چه بر روزتان آمده بود که #حاج_عمار فرماندهی تیپ سیدالشهدا دیگر نمیتواند کمر راست کند!؟
«اربا اربا»
دلها بسوزد برای آن پدری که رسید بالا سرِ پسری...!
طاقت بیار فرمانده!
دو روز دیگر به رفقای شهیدت میرسی...
سلامِ ما را برسان با آن بالا نشینان...
پ ن: فیلم متعلق است به فردای شهادت شهیدان #روحالله_قربانی و #قدیر_سرلک که حاج عمار به حالت سجده به پتویی که رفقایش را درون آن گذاشته بود مینشیند و آن را میبوید و میبوسد. عجیب آن صحنهای است که وقتی بلند میشود نمیتواند قامت راست کند ...
@shahidmohammadkhani
امروز سالروز شهادت #شهید_محمدحسین_محمدخانی است...
و چه زیبا مصادف شده است با شهادت ارباب غریبش امام حسن مجتبی (ع) و رحلت نبی مکرم اسلام(ص) ...
@shahidmohammadkhani
به مناسبت سالروز شهادت #شهید_محمدحسین_محمدخانی
دلـداده ی اربـاب بـود
درِ تابـوت را بـاز ڪردند
ایـن آخـرین فرصـت بـود ...
بـدن را برداشتنـد تا بگـذارند داخـل قبـر؛ بدنـم بیحـس شـده بـود ، زانـو زدم ڪنار قبـر دو سـه تا ڪار دیگر مانـده بـود . بایـد وصیـتهای محمـدحسیـن را مـو بہ مـو انجـام میدادم.
پیـراهـن مشڪی اش را از تـوی ڪیـف درآوردم. همـان که محـرم ها می پوشیـد. یڪ چفیـه مشـکی هم بـود ، صـدایـم میلرزیـد . بہ آن آقـا گـفتـم ڪہ ایـن لبـاس و ایـن چـفیـه را قشنـگ بڪشد روی بدنـش ، خـدا خیـرش بـدهد توی آن قیـامت ؛ پیراهـن را با وسـواس ڪشیـد روی تنـش و چـفیـه را انـداخـت دور گردنـش ...
جـز زیبـایی چیـزی نبـود بـرای دیـدن و خـواستـن ! بہ آن آقـا گفتـم:« میخواسـت بـراش سینـه بزنـم ؛ شـما میتونید؟ یا بیـاید بالا ، خـودم بـرم بـراش سینـه بـزنم » بغضـش ترڪید. دسـت و پایـش را گـم کـرد . نمیتوانست حـرف بـزند
چـند دفعـه زد رو سینـه محـمـدحسـیـن. بهـش گفتـم:« نوحـه هـم بخونیـد.» برگـشت نگاهـم کـرد. صورتـش خیـس خیـس بـود. نمیدانم اشـک بـود یـاآب باران. پرسیـد:« چی بخونـم؟» گفتـم :« هرچـی به زبونتـون اومد. » گفـت:«خودت بگـو » نفسـم بالا نمیآمد ....
انگار یڪی چنـگ انداختـه بود و گلـویم را فـشار میداد ، خیلی زور زدم تا نفـس عمیـق بکـشم
گفتــم :
از حـرم تـا قـتلگـاه
زینـب صـدا میزد حسـیـن
دسـت و پـا میزد حسـیـن ؛
زینـب صـدا میزد حسـیـن ...
سینـه میزد برای محمـدحسیـن
شانـه هایـش تکـان میخورد ...
برگـشت با اشـاره بہ مـن فهمـاند
همـه را انجـام دادم ؛ خـیالـم راحـت شـد ...
پیـشِ پـای اربـاب تـازه سینـه زده بـود ...
#عمار_حلب
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#قصه_دلبری
#به_امید_وصال
@shahidmohammadkhani
هدایت شده از دارالذکر - انصار ولایت یزد
darozzker_com-mohammadipanah1394.mp3
4.63M
🔹بیاد شهید محمد حسین محمد خانی
🏴بمناسبت سالروز شهادت این شهید بزرگوار
🔸رفیق یاد ما هم باش
☑️ کربلایی محسن محمدی پناه
▶️کربلایی ها میروند یک یک ..
▪️ هیئت انصار ولایت دارالعباده یزد
🆔 @darozze
هدایت شده از شمسه
🔻 #قصه_دلبری
🔻 به مناسبت سالروز شهادت شهید محمدخانی
🔻 خبرگزاری فارس:
🌐 http://yon.ir/OIvRQ
🔰به کانال "شمسه" بپیوندید:
🌐 @shamseh8
هدایت شده از کتاب رسان 📚
🔺عمار حلب
🔺روایت زندگی مجاهدانه شهید مدافع حرم «محمد حسین محمدخانی»
🔺...«حاج قاسم» بعد از شهادتش گفت : «کمرم شکست»
🔺با ۲۰% تخفیف: ۱۵۲۰۰ تومان
@ketabresan 📚
هدایت شده از بی همگان...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@bi_to_be_sar_nemishavadd
هدایت شده از بی همگان...
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله
گفت:
اذان شد...
.
.
نماز خوندیم...
.
.
دستور اومد بزنید...
.
.
گفتم عمار آفتاب زده...
.
.
.
عمار گفت:
ما هم میزنیم،
روی آفتابو کم میکنیم...
.
.
.
.
روی آفتابو کم کرد... عمار
.
.
.
.
عمار،
نفس بالا نمیاد،
چی باید بنویسم،
از چی بگم.... از تنهایی؟؟
عمار،
عمار،
عمار....
.
.
.
سلام...
.
.
.
.
.
.
بحق ماخلاء الشفاعة والزیارة والدعا
بحق نمک
بحق رفاقت
بحق استادی
بحق فرماندهی
بحق لبخند
بحق اشک
بحق ناله
بحق رقیه
بحق حسین
بحق زهرا
بحق خاطراتمون.... منم داداش..............................
.
.
.
.
#رفیق
#فرمانده
#عمار
#آبان
#بخواب_آروم_عزیزم
#اینجا_تیپ_سیدالشهداء
#حرکةالنجباء
#خداحافظ_رفیق
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
@bi_to_be_sar_nemishavadd
1_34313033.mp3
8M
به یاد #شهید_محمدحسین_محمدخانی
به مناسبت #سالروز شهادت "حاج عمار"
هیئت انصار الائمه یزد
@shahidmohammadkhani
حاج عمار
شهادت امام حسن عسکری (ع) به ساحت حضرت حجه ابن الحسن (عج) و تمامی شیعیان ایشان تسلیت باد.
یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست
کنج زندان بلا گریه ی باران کم نیست
سامرائی شده ام، راه گدایی بلدم
لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست
قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند
بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست
یازده بار به جای تو به مشهد رفتم
بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست
زخم دندان تو و جام پر از خون آبه
ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست
بوسه ی جام به لب های تو یعنی این بار
خیزران نیست ولی روضه ی دندان کم نیست
از همان دم پسر کوچکتان باران شد
تا همین لحظه که خون گریه ی باران کم نیست
در بقیع حرمت با دل خون می گفتم
که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست
... آجرک الله یا صاحب الزمان(عج) ...