◥ چـادُر↭خاڪۍ•••◣
بعضۍ وقتہا ڪہ دݪ چـادرم از ایݩہمہ طعݩہ و تہمت مۍ شڪݩد•••
بر مۍ دارمش با ـہم مۍ رویم گݪزار شہدا
چݩد تا وصیت ݩامہ ـہم برایش مۍ خواݩم
حرفہاے قشݩگشاݧ را برایش تڪرار
مۍڪݩم
دݪ دو تایماݩ باز مۍ شود•••
عآشق تر از همیشہ بر مۍ گردیم خاݩه•••
فقط كآش قسمتم بشود ببرمش مدینہ
تا داستاݩ مظݪومیت بۍ بۍ را با چـادر خاڪۍ برایش تعریف ڪنم•••
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🍃🕯🍃
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهــید محسـݩ درودی:
چشماش مجـــــروح شد و منتقلش
ڪردند تهران محسن بعد از معاینه
از دڪتر پــــرسید:
آقای دڪتر مجرای #اشڪ چشــمم سالمه؟ دڪتر پرسید: برای چی این ســـوال رو میپرسی پســــر جون؟؟
محسن گفت: چشمی ڪه برای امام حسین علیه السلام #گریه نڪند به درد من نمیخورد.
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
من یک دخترم ؛
دختری با پوشش #زینب و با صلابت #زهرا.
من یک دخترم
که برایم قدم زدن میان یزیدیان در کوفه با چادر افتخار است.
الگوی همه باشم فرقی برایم نمی کند.
الگویم زهرا باشد دنیایم معنای دیگری دارد..
مادرم چه زیبا به ما چادر را رساندی؛ از ان حادثه تلخ اسفناک کربلا که به دخترت آموختی چادر در آن گرما کم از شمشیر نمی اورد..
ماهمه شنیدیم از دلاوری ها؛ فداکاری ها ،عشق ها، جان ها... در #کربلا
اما سخن اینجاست زینب کی بود؟ چه کرد؟
#عاشقم؛
عاشق یک یادگاری
یک پارچه مشکی
که از #مادرانم به من رسیده است.
که من فقط و فقط #وارث آنم.
#چادر را به سر میکنم ،فقط به احترام انکه من را افرید تا زیبایی های خود را درمن به نمایش بگذارد . من از روزی که ان را به #امانت گرفتم باید امانت داری کنم.
•|♡|•
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
#فرار_از_گناه 🎈
#شهید_مهدی_کبیرزاده❤️
#اعتصاب
یک روز آمد و پرسید: «باباجان! خمس اموالت رو دادی؟!»🤔
تعجب کردم؛😳 با خودم گفتم: «پسرِ دوازده _ سیزده ساله رو چه به این حرفها؟!» با اینکه پایبندی خاصی به مسائل شرعی داشتم، حرفش را به شوخی گرفتم و گفتم: «نه پسرم، ندادم؛ امسال رو ندادم».😁
از فردای آن روز دیگر لب به غذا نزد و دو روز به بهانههای مختلف، اعتصاب غذا کرد.
وقتی خوب پاپیچش شدم، فهمیدم به خاطر همان بحث خمس بوده!🍂
#شهید_مهدی_کبیرزاده❤️
کتــاب دسته یک، ص141
#امــام_زمـــان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
... هر کس بدون دستور ما در مال ما تصرف کند مرتکب گناه شده است و هر کـس ذرهای از مـال ما را بخورد پس گویا آتش در شکم اوست
بحـــــــــــــــارالانـــــــوار، ج53، ص 183
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#تلنگر💖
بـچـہ ڪہ بودم
از بزرگترا مے شنیدم:
دُنــ🌏ــیــا یـہ #شوخیہ بــُـزُرگــہ
حالا ڪہ بزرگ شدم
مے بینم، نہ!
#دنیا اونقدرام ڪہ مے گفتن |×شوخے×| نیست
اتفاقا خـــیــلــے {جِدّے} هست
با هــیــچ ڪَسَم #شوخے ندارهـ🚫
دودوتایَش هم چهارتاس!
←باید جدے #زندگے ڪنے🍃
←#جدے فڪر ڪنے🤔
←#جدے برنامہ ریزے ڪنے⏳
←#جدے تصمیم بگیرے
←#جدے جلو برے🚶🏻♂
✨تا جدے نتیجہ ببینے✨
#خلاصہ ڪہ جدے باش!
ڪوتاه هم نَیا!
اگر همہ چیز را ڪَشڪے ڪَشڪے بگیریم،
همہ چیز هم ڪَشڪے ڪَشڪے از دستمان مے رود!
➖🔝🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂🔝➖
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
يہ جملہ رو قاب کنيم بزنيم گوشه ے ذهنمون ،هر وقت خواستيم عملے انجام بديم يہ نگاهے به اين تابلو بندازيم:
دونہ
دونہ
گناه
"من"وتو😔
لحظہ
لحظہ
ظهور
مهــــــــــدی فاطمہ
رو عقب ميندازه...💔
🕊
•|♡|•
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
💦سلام مولای من ، مهدی جان 💦
هفته ام را با ذکر مقدس نامت ، نرگس باران می نمایم و با هر نفس ، عطرِ یادِ آشنایت را در وجودم احساس می کنم و از شمیم پدرانه ی محبتت ، سرشار از امید می شوم ...
💎
💦
💎
💦
بازآی ای چو بوی گل از دیده ها نهان
کز رنج انتظار تو پشت فلک خمید ...
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
✨﷽✨
⚠️تلنگــــر
✅از خدا ایراد نگیر....
✍روزی عابدی سگی را دید که خیلی
زشت بود ،گفت:چقدر این شگ زشت است
وقتی این حرف را زد ،درروایت داریم که
این سگ به قدرت الهی مقابل این آقا
زانو زو و به زبان فصیح و بلیغ گفت:
👈🏻ای عابد ! اگر به خلقت گن ایراد دای
میتونانی نرا تغییر بدهی،بده.. مرا خدایی
درست کرده که تو را درست کرده است
یعنی شما به خدا ایراد میگیری!!
در روایتی دیگر داریم یکی از همسران
پیغمبر کوتاه قد بود ؛ آمد از جایی بگذرد
همسر دیگرپیغمبر اشاره کرد :چقدر قد کوتاه
و زشت است
پیغمبر خدا فرمود :
گناهی مرتکب شدی که با آب های دریا
پاک نمیشود!! یعنی کفر میگویی!!
به خدا میگویی:چرا این را درست کردی ؟
چرا این را قد کوتاه آفریدی؟!
📚حجت الاسلام فرحزاد
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
#من_شهیدمیشوم
باخانواده عروس خانم قرار خواستگاری گذاشته بودیم . معمولا همه جا برای مراسم خواستگاری بزرگترها می روند . اما آقا محمود خیلی اصرار داشت که من همراهش باشم ؛ علت اصرار ایشان آشنایی مختصری بود که من با این خانواده داشتم . آقا محمود روز خواستگاری دنبالم آمد ؛ زمانیکه راه افتادیم از خانه بیرون برویم گفت :
حتما با این بنده خدا ( عروس خانم)
صحبت کن و بگو که من حداکثر پانزده سال
می توانم زندگی کنم !! با تعجب نگاهش کردم !! گفت : من شهید می شوم * ناراحت شدم ، نشستم و با عصبانیت گفتم : پس دختر مردم را اذیت نکن ، حالا که این طور است من نمی آیم . شما که می خواهی شهید شوی اصلا ازدواج نکن . خندید و گفت : عصبانی نشو خواهر من !! ازدواج سنت پیغمبر اکرم "صل الله و علیه و آله و سلم" است . و من برای پیروی از سنت پیغمبر اسلام "صل الله علیه و آله وسلم" ازدواج می کنم . محمود ازدواج کرد و چهار سال و نیم بعداز ازدواجش به فیض عظیم شهادت نائل آمد .
#خاطرات_شهید
#شهید_محمود_نریمانی🌷
راوی : #خواهر_شهید
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣