eitaa logo
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
1.7هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
640 ویدیو
0 فایل
--------♥️🔗📜----^^ #حاج‌قاسم‌سلیمآنی⟀: همان‌دخترکم‌حجاب هم👱🏻‍♀ࡆ• دختر‌من‌است🖐🏼ࡆ• دخترماوشماست ♡☁️ #قدرپدررامیدانیم:)🌱🙆🏻‍♀️ ارٺـباٰطـ📲 بـآ مـآ؛ @A22111375 🍃°| ادمین تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨هرڪس براے دیده شُدن ڪـار نڪنـد☝️ خُـدا براے دیده شدنش ڪار مےکنـد 💪😻 یڪـی مثلِ #شهیدابراهیمـ_هادے @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
💕 ❄🌸❄🌸❄🌸 همیشہ میگفت : 🔷در زندگی ، آدمی تر است ڪه در برابر دیگران " " باشد 🔸 و ڪار بی منطق انجام ندهد و این رمز او در برخوردهایش بود.. 👋 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🌺🌺🌺 از کرمانشاه به جبهه آمده بودم و مجروح شدم. دستم از کار افتاد و ناچار شدم برای مداوا به تهران بیایم. ابراهیم در این وضعیت مرا تنها نگذاشت و به همراهم به تهران آمد و چند روز در منزل آن ها بودم و به خانواده ابراهیم مخصوصا مادر ایشان خیلی زحمت دادم. ابراهیم با موتور من را به همه جا می برد و پی گیر درمانم بود . بعد از این به دوستانم گفتم که من در تهران فردی را دیدم که از ما کردها مهمان نواز تر است..... 📕 سلام بر ابراهیم راوی: سردار امیر نوح @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🌺🌺🌺 از تهران راهی جبهه بودیم ، من و ابراهیم با یک ماشین شخصی تا کرمانشاه رفتیم. نیمه‌های شب بود ، هنوز به کرمانشاه نرسیده بودیم ، من می‌دیدم که ابراهیم ، همین طور از خواب می‌پرد و به ساعت مچی خودش نگاه می‌کند! با تعجب گفتم ، چی شده آقا ابراهیم؟ گفت ، کرمانشاه ساعت چهار صبح اذان می‌گویند ، می‌خواهم نماز صبح ما اول وقت باشه. چند دقیقه بعد دوباره از خواب پرید ، بیدار ماند و اشاره کرد تا جلوی یک قهوه‌خانه توقف کنیم. نماز جماعت صبح را در اول وقت خواندیم ، بعد با خیال راحت به راهمان ادامه دادیم . ساعت حدود دو نیمه شب بود ، من هم مثل ابراهیم خسته بودم ، از صبح مشغول بودیم ، گفتم ، من می‌خواهم بروم خانه و بخوابم ، شما چه می‌کنی؟ ابراهیم گفت ، منزل نمی‌روم ، من می‌ ترسم خوابم برود و نماز صبح من قضا شود ، شما می‌خواهی برو. بعد نگاهی به اطراف کرد ، یک کارتن خالی یخچال سر کوچه روی زمین افتاده بود ، ابراهیم آن کارتن بزرگ را برداشت و رفت سمت مسجد محمدی ، ورودی این مسجد یک فضای تقریباً دو متری بود ، ابراهیم کارتن را در ورودی مسجد روی زمین انداخت و همانجا دراز کشید. بعد گفت ، دو ساعت دیگه اذان صبح است ، مردمی که برای نماز جماعت به مسجد می‌آیند ، مجبور هستند برای عبور من را بیدار کنند. بعد با خوشحالی گفت ، این طوری هم نمازم قضا نمیشه هم نماز صبح رو به جماعت می خونم. ابراهیم براحتی همانجا خوابید.... 📕 سلام بر ابراهیم @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
🌺🍃 با ابراهیم به مرخصی آمده بودیم. به ترمینال آمدیم و راهی تهران شدیم ، راننده به محض خروج از شهر ، صدای نوار ترانه را زیاد کرد. ابراهیم چند بار ذکر صلوات داد و مسافران بلند صلوات فرستادند. من یک لحظه به ابراهیم نگاه کردم ، دیدم بسیار عصبانی است. مدام خودش را میخورد و ذکر میگفت ، دستانش را بهم فشار میداد و چشمانش را می‌بست. حدس زدم بخاطر نوار ترانه است. گفتم: ،آقا ابراهیم چیزی شده؟! میخوای به راننده بگم ... نذاشت حرف من تموم بشه و گفت: قربونت ، برو ازش خواهش کن خاموشش کنه. رفتم و به راننده گفتم اگه امکان داره خاموشش کنید. راننده گفت ، نمیشه ، عادت کردم ، نمیتونم خاموشش کنم و گرنه خوابم میبره! ابراهیم دنبال روشی بود که صدای زن خواننده به گوشش نرسد ، از توی جیب خودش قرآن جیبی کوچکی بیرون آورد و با صدای زیبایی که داشت ، شروع به قرائت قرآن کرد. همه محو صدای دلنشین و ملکوتی او شدند ، راننده هم چند دقیقه بعد نوار را خاموش کرد و مشغول شنیدن آیات الهی شد.... 📕 سلام بر ابراهیم2 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🌺🍃 یکی از دفعاتی که ابراهیم برای مرخصی به تهران می‌آید ، پدر یکی از دختران محل که آرزو داشت وی را داماد خود کند ، دست او را می‌گیرد و به زور به خانه ‌اش می‌برد و از آن طرف عاقد را هم خبر می‌کند. خانواده ابراهیم را هم به خانه دعوت می‌کند. ابراهیم در اتاق دیگری نشسته بود ، پدر دختر با خانواده ابراهیم صحبت می‌کند و به سراغ ابراهیم می‌روند ، می‌بینند که ابراهیم در اتاق پشتی حضور ندارد !! در حالی که اگر وی می‌خواست خارج شود ، تنها راه خروج از جلوی دیدگان دیگران بود. ناچار خانواده ابراهیم سمت منزل برمی‌گردند ، می‌بینند که ابراهیم خندان جلوی درب منزل ایستاده !! همگی تعجب می‌کنند و می‌پرسند که چطور از منزل پدر دختر خارج شده که آنها او را ندیده‌اند ؟! ابراهیم می‌گوید ، آیه وجعلنا من بين ايديهم سدا ومن خلفهم سدا فاغشيناهم فهم لا يبصرون ، را خواندم و خارج شدم ! او می گوید ، نمی‌خواهم چشمی در گوشه خانه و در انتظار من گریان باشد..... 📕 سلام بر ابراهیم @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد ❣
🌺 با ابراهیم به مرخصی آمده بودیم. به ترمینال آمدیم و راهی تهران شدیم ، راننده به محض خروج از شهر ، صدای نوار ترانه را زیاد کرد. ابراهیم چند بار ذکر صلوات داد و مسافران بلند صلوات فرستادند. من یک لحظه به ابراهیم نگاه کردم ، دیدم بسیار عصبانی است. مدام خودش را میخورد و ذکر میگفت ، دستانش را بهم فشار میداد و چشمانش را می‌بست. حدس زدم بخاطر نوار ترانه است. گفتم: آقا ابراهیم چیزی شده؟! میخوای به راننده بگم ... نذاشت حرف من تموم بشه و گفت: قربونت ، برو ازش خواهش کن خاموشش کنه. رفتم و به راننده گفتم اگه امکان داره خاموشش کنید. راننده گفت: نمیشه ، عادت کردم ، نمیتونم خاموشش کنم وگرنه خوابم میبره! ابراهیم دنبال روشی بود که صدای زن خواننده به گوشش نرسد ، از توی جیب خودش قرآن جیبی کوچکی بیرون آورد و با صدای زیبایی که داشت ، شروع به قرائت قرآن کرد. همه محو صدای دلنشین و ملکوتی او شدند ، راننده هم چند دقیقه بعد نوار را خاموش کرد و مشغول شنیدن آیات الهی شد.... 📕 سلام بر ابراهیم2 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🌼🍂 از دیگر ویژگی های ابراهیم این بود که ، از خودنمایی و جلوه کردن ، جلوی دیگران بیزار بود. در میان جوانان و نوجوانان ، خودنمایی کردن یکی از ویژگی هاست. یعنی جوانان دوست دارند جلوی دیگران جلب توجه کنند ، دوست دارند شغل خوب و شاید کار مدیریتی داشته باشند. اما ابراهیم اینگونه نبود ، وقتی انقلاب پیروز شد مرحوم آقای داوودی که دوست و مربی ابراهیم بود ، به او پیشنهاد کرد که وارد سازمان تربیت بدنی شده و کار مدیریتی قبول کند ولی ابراهیم کار مدیریتی را نپذیرفت. ابراهیم همیشه میگفت هرکسی ظرفیت مشهور شدن نداره ! ، مهمتر از مشهور شدن اینه که ، آدم بشیم !.... 📕 سلام بر ابراهیم2 @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
🍃🌼🍃 نامش را فراموش كردم ، اما پسری سيزده ساله بود كه پدرش راننده بود و در يك سانحه از دنيا رفت. ابراهيم خیلی مراقب اين پسر بود. برايش خرج می كرد ، او را باشگاه برد و وقتش را پر كرد بعد متوجه شد كه اينها مستأجر هستند و چند ماهی است اجاره منزلشان عقب افتاده . روز بعد همان پسر در جمع ما گفت ، خدا اين همسايه روبرویی ما رو حفظ كن ، تموم اجاره های عقب افتاده را پرداخت كرد و به صاحبخانه ما گفته كه از اين به بعد اجاره ها را او پرداخت می كند ! او خوشحال بود و ابراهيم هم ساكت ، اما من می دانستم كه ابراهيم با همسايه صحبت كرده و هزينه ها را پرداخت كرده!! خدای ابراهیم فرموده است ، فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ و اما ( به شکرانه این همه نعمت كه خدا به تو داده ) یتیم را خوار و رانده و تحقیر مکن.... (ضحی/9) 📕 خدای خوب ابراهیم @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
یکی از برجسته ترین صفات ابراهیم حیاء و عفت او بود . وقتی می خواست با نامحرم حرف بزند ، سرش را بالا نمی آورد یا وقتی که باشگاه می رفت لباس کشتی را زیر لباسش می پوشید و در حضور مردان برهنه نمی شد..... 📕 سلام بر ابراهیم @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣