🪴🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴
🪴🪴
🪴
رمان #ملکهحاجی📿
به نویسندگی #ماندانا💄
#پارت716
حرفم به قدری سرعتی و زود بود که بابا حیرتزده انگشت به دهن موند. این حیلهها به خانوادهی ما نمیومد و معلوم بود که بهتزده شده.
پلکی زد و گفت:
_مطمئنی حلما؟ تهمت نمیزنی؟
_بابا با خودم بیا، برو خونهی حاجخانم رو ببین.
صبح تا شب همه کاراشو میکردم حتی از ماهعسل با عامر گذشتم بخاطر فلج بودنش و تنها شدنش، اونوقت امروز قشنگ رفت ختم قرآن با پای سالم.
مامان جیغ زد:
_یا خدا.. حلما عامر میدونه؟
نا امید گفتم:
_زنگ زدم گفتم. چی میتونه بگه؟
بابا فقط گفت:
_بشین باباجان فعلا!
لجم گرفت و بغضکرده گفتم:
_نه.. نمیشینم! میرم اتاقم تا وقتی هم عامر نیاد نمیرم خونه مادرش.
منه تازه عروس رو ول کرده با مادر روانیش!
#کپیممنوعحرام📵
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸 @HAjee79 🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🪴
🪴🪴
🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴🪴