🪴🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴
🪴🪴
🪴
رمان #ملکهحاجی📿
به نویسندگی #ماندانا💄
#پارت744
_تا همین چند لحظه قبل عین میت بودی، الان زبونتم بعد دو ماه باز شده.
نمیفهمم.. میخوای تا آخر عمرت با یه بچه، بیوه بمونی؟
_مامان.. من عاشق عامرم و تا صدسالِ سیاهم که شده باشه نمیتونم با مرد دیگهای ازدواج کنم.
کلافه وار چادرشو روی سرش درست کرد.
تازه چشمم به دکتر خورد که خشکش زده بود و به جدال من و مامان نگاه میکرد.
مصمم گفتم:
_میخوام یه دکتر زن بفرستین که اوضاع شکمم رو نگاه کنه.
یعنی... سونوگرافی میخوام.
دکتر به خودش اومد و با سر به زیرافتاده گفت:
_من خودم اینکارو میتونم براتون انجام بدم.
رک گفتم:
_راحت نیستم دست مردی به تنم بخوره.
لطفا خانم باشه.
دکتر بیچاره مجبور شد که از اتاق بیرون بره.
مامان افسوس وار نچنچ ای کرد و با غم گفت:
_حیفِ تو حلما.. حیفِ تو که حروم شدی.
#کپیممنوعحرام📵
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸 @HAjee79 🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🪴
🪴🪴
🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴🪴