eitaa logo
🇮🇷 محمد علی فتحی
634 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
579 ویدیو
43 فایل
#حاج_فتحی #رسانه_حاج_فتحی ▪️استاد حوزه و دانشگاه #اینجا: تبیین اندیشه های راهبردی و گفتمانی #رزومه: http://hajfathi.ir 📮دفتر: کرج، آزادگان، مسجد مهدویه 👌ارتباط مستقیم: @hajfathi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 قبول اشتباه ، از بزرگان و مراجع تقلید بود که در اشرف کلاس درسی داشت. روزی یکی از عالمان برجسته که از خارج به نجف آمده بود، در درس ایشان حاضر شد و اشکالی به ایشان وارد کرد. آیت الله خویی پذیرفت و اعتراف کرد اشکال وی وارد است. یکی از شاگردان برجسته آیت الله خویی با تعجب به ایشان گفت: شما چگونه دربرابر اشکال او به این سادگی تسلیم می‌شوید و هیچ گونه بحث و مناقشه نمی کنید؟چ آیت الله خویی فرمود: «من از این اشکال بودم و این عالم مرا متوجه این اشکال ساخت و درست نیست که من بعد از توجه به حکم صحیح، اصرار بر خطای خود بنمایم». ---------- 📚قصه‌ها و خاطره ها، ص ۶۴؛ قصص و خواطر، ص ۷۷.
💠پیش دستی در کردن حجت الاسلام رحیمیان می‌گوید: ▫️ یک روز در ، از کوچه ای که میان مسجد مرحوم انصاری و خانه حضرت امام بود، عبور می‌کردم. سرم پایین بود و راه می‌رفتم که ناگهان احساس کردم کسی به من سلام کرد. وقتی سرم را بالا گرفتم، چشمم به سیمای مبارک حضرت افتاد. در یک لحظه سنگینی و فشار بسیاری در خود احساس کردم، انگار زبانم بند آمده بود؛ زیرا او ، محبوب و مراد همه بود و من ناچیز، بچه طلبه ای هفده ساله بودم. به هرصورت، کار از کار گذشته بود و چاره ای جز جواب سلام واجب نبود. [۱] حجت الاسلام رحیمیان در جایی دیگر نقل می‌کند: ▫️اگر حضرت امام رحمه الله به مکانی وارد می‌شدند، خیلی مشکل بود بتوان به ایشان سلام کرد. بارها اتفاق می‌افتاد که ما زودتر به اتاق کار ایشان می‌رفتیم و چشم به در، منتظر ورود امام و برای سلام کردن به ایشان آماده بودیم، ولی باز هم غافل گیر می‌شدیم؛ زیرا یا ایشان نخست وارد اتاق می‌شدند و سپس سلام می‌کردند یا آنکه نخست سلام می‌کردند و سپس وارد می‌شدند. [۲] ---------- 📚 منابع: [۱]: گل‌های باغ خاطره، ص ۵۹ ؛ سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام خمینی رحمه الله، ج ۵، صص ۷۲ و ۷۳. [۲]: سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام خمینی رحمه الله، ۱۳۶۴، چ ۴، ج ۵، ص ۷۲.
💠مجاهده با نفس، جلوگیری از فخر فروشی بارها اتفاق می‌افتاد مرحوم ، از پرسش‌هایی می‌کرد و آن دو عالم بزرگ درباره مسائل مطرح شده بحث و بررسی می‌کردند. در بسیاری از مواقع، ناگاه در میان گفت وگو، می‌کرد یا می‌فرمود: این بحث باشد تا به کتاب مراجعه کنم! سپس دست را می‌گرفت، از محدوده شهر خارج می‌شدند و به بیرون شهر می‌رفتند. وقتی به جای خلوتی می‌رسیدند، رو به شوشتری می‌کرد و می‌گفت: آن مسئله چه بود؟ سپس درباره آن مسئله بحث و بررسی می‌کرد و تحقیقات خود را درباره آن بیان می‌کرد. در این مواقع، مرحوم شوشتری با تعجب می‌پرسید: شما که به این خوبی مطلب رامی‌دانستید، چرا آنجا مطرح نکردید؟ مقدس اردبیلی پاسخ می‌داد: «آنجا گفت وگویمان در حضور بود و این احتمال وجود داشت میان ما پیش آید و بر یکدیگر کنیم، ولی اینجا کسی جز نیست و از و دور هستیم». ---------- 📚سیمای فرزانگان، ص ۳۲۱. سیره اخلاقی علما - صفحه ۴۴
💠 با ساعتتان🕒 را تنظیم کنید حجت الاسلام نقل می‌کند: در یکی از سفرهایمان به ، با عده ای از ، و ، پس از مغرب و عشا در صحن امیرمؤمنان، علی (ع) نشسته بودیم و با هم صحبت می‌کردیم. وقتی صحبتمان تمام شد و آقایان خواستند بروند، را نگاه کردند. ساعت صحن (ع) دو و نیم را نشان می‌داد و ساعت آقایان نیز با ساعت حرم چند دقیقه اختلاف داشت. بنابراین، اختلاف ساعت پیش آمد. در حال گفت وگو دراین باره بودیم که از در قبله وارد صحن حرم شد. یکی از استادان که در میان ما بود، گفت: «ساعت هایتان را کنید! ساعت دو و سی دقیقه است. سیزده سال است که امام هر شب، در همین ساعت وارد حرم می‌شود؛ ورود امام، خودش بهترین ساعت است». -----+++++----- 📚سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام خمینی رحمه الله، ۱۳۶۶، چ ۴، ج ۵، ص ۲۲.  سیره اخلاقی علما - صفحه ۵۳
💠هماهنگی رفتار و گفتار نقل است ، نسخه ای از کتاب اخلاقی را پیش از چاپ برای سید مهدی فرستاد تا ایشان را مطالعه و درباره آن اظهارنظر کند. پس از مدتی خود ملامهدی به رفت. خبر ورود ملامهدی همه جا منتشر شد و همه عالمان به جز سید بحرالعلوم به دیدن او آمدند. چند روز گذشت، ولی از سید خبری نشد. ازاین رو، ملامهدی تصمیم گرفت به دیدار برود. به خانه سید رفت، کرد و با نشست، ولی سید به او اعتنایی نکرد. اندکی نشست و بازگشت. سپس چند روز بعد دوباره به دیدار سید رفت، ولی این بار نیز شایسته ای از سید ندید. وقتی ملامهدی برای بار سوم به دیدار سید رفت، این بار سید به پیشوازش آمد و وی را در گرفت و بسیار احترام کرد. آن گاه فرمود: «شما کتابی بسیار ارزشمند درباره نوشته اید و من همه آن را به دقت خواندم. اینکه من به دیدن شما نیامدم و حتی دو مرتبه به دیدن من آمدید و شما را احترام نکردم، به این دلیل بود که ببینم شما چقدر به کتاب خودتان می‌کنید. آیا قادر به هستید یا خیر؟ اکنون به من ثابت شد که والایی در اخلاق دارید». ------+++++----- 📚قصه‌ها و خاطره ها، صص ۱۴۱ و ۱۴۲.  سیره اخلاقی علما - صفحه ۵۵
💠مراقبت در مصرف حجت الاسلام ناصری می‌گوید: ▫️مرحوم که به نظر رحمه الله، از امیدهای آینده بود، می‌بایست هفته به هفته به خدمت آقا می‌آمد و خرج هفته اش را می‌گرفت و به هیچ وجه امام مخارج اضافه به او نمی داد. حتی وقتی حاج آقا مصطفی خواست به برود، با پول فروش خانه ای که در داشت و مقدار پولی که از خانمش بود، به مکه رفت. حتی امام می‌فرمود: هیچ کس حق ندارد از اینجا زیادی کند! تلفن زدن به داخل را اجازه می‌دادند، ولی به یا جای دیگر را اجازه نمی دادند و کرده بودند. حتی به مرحوم حاج احمد آقا فرموده بودند: تو حق نداری به تهران یا جای دیگر تلفن بکنی، ولی اگر در بود، اجازه می‌دادند. برای مثال، اگر می‌خواستند با تلفن منتشر کنند یا از اوضاع خبر بگیرند، امام اجازه می‌داد. یادم می‌آید یک بار مرحوم تلفن‌هایی کرده بود و احتمال می‌داد که امام راضی نباشند، به همین دلیل، ناچار شد از جایی پول فراهم کند و به آیت الله رضوانی، مسئول مالی دفتر حضرت امام بدهد. ------+++++----- 📚پیام انقلاب، «گفت وگو با حجت الاسلام ناصری، حاکم شرع یزد»، فروردین ۱۳۶۱، ش۵۵، ص ۳۶،سیره اخلاقی علما - صفحه ۱۳۴
💠 بخوانید: ما هنری نکردیم در شرح احوال شیخ انصاری آمده است: ▫️آن روزی که ایشان از دنیا رفت، با آن ساعتی که به صورت یک فقیر دزفولی وارد شد، از نظر مالی هیچ فرقی نکرده بود. ایشان مانند فقیرترین مردم و در خانه ای کوچک و ساده زندگی می‌کرد. روزی یک نفر به ایشان گفت: آقا! شما خیلی می‌کنید که این همه به دست شما می‌رسد و هیچ تصرفی در آن نمی کنید. در پاسخش گفت: چه هنری کرده ام؟ آن شخص پاسخ داد: چه هنری از این بالاتر که این همه از و نزد شماست و شما این گونه زندگی می‌کنید! فرمود: «کار مهمی نکرده ام. ما مردم هستیم و نمی توانیم از وجوهات و اموالی که به دست ما سپرده می‌شود، ببریم». ------+++++----- 📚 سیمای فرزانگان، ص ۴۵۷،سیره اخلاقی علما - صفحه ۱۳۶
💠حیف است آخر عمر ثروتمند باشم❗️ نقل است که بازرگانان و بغداد مبلغ فراوانی از اموال خود را به رحمه الله اختصاص دادند و کسی را به خدمت ایشان به فرستادند و به ایشان این گونه پیغام دادند: این مبلغ، از وجوه شرعی مانند و نیست تا شما اشکال کنید و از صرف آن برای خود خودداری و پرهیز کنید، بلکه از حلال اموال خود ماست. می‌خواهیم این مبلغ را به شما کنیم تا در این سن پیری، در راحتی باشید و به سختی روزگار نگذرانید. برخلاف پافشاری بسیار آنان، شیخ انصاری آن اموال را نپذیرفت و فرمود: «آیا حیف نیست برای من که عمری را با فقر گذرانده ام، در این آخر عمر، خود را و کنم و نامم از محو گردد و روز از اجر و آنان محروم شوم؟ ». -----+++++----- 📚سیمای فرزانگان، صص ۳۹۸ و ۳۹۹،سیره اخلاقی علما - صفحه ۱۳۸
💠 با ساعتتان🕒 را تنظیم کنید حجت الاسلام نقل می‌کند: در یکی از سفرهایمان به ، با عده ای از ، و ، پس از مغرب و عشا در صحن امیرمؤمنان، علی (ع) نشسته بودیم و با هم صحبت می‌کردیم. وقتی صحبتمان تمام شد و آقایان خواستند بروند، را نگاه کردند. ساعت صحن (ع) دو و نیم را نشان می‌داد و ساعت آقایان نیز با ساعت حرم چند دقیقه اختلاف داشت. بنابراین، اختلاف ساعت پیش آمد. در حال گفت وگو دراین باره بودیم که از در قبله وارد صحن حرم شد. یکی از استادان که در میان ما بود، گفت: «ساعت هایتان را کنید! ساعت دو و سی دقیقه است. سیزده سال است که امام هر شب، در همین ساعت وارد حرم می‌شود؛ ورود امام، خودش بهترین ساعت است». -----+++++----- 📚سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام خمینی رحمه الله، ۱۳۶۶، چ ۴، ج ۵، ص ۲۲.  سیره اخلاقی علما - صفحه ۵۳