💠 قبول اشتباه
#آیت_الله_خویی، از بزرگان و مراجع تقلید بود که در #نجف اشرف کلاس درسی داشت.
روزی یکی از عالمان برجسته که از خارج به نجف آمده بود، در درس ایشان حاضر شد و اشکالی #علمی به ایشان وارد کرد. آیت الله خویی پذیرفت و اعتراف کرد اشکال وی وارد است.
یکی از شاگردان برجسته آیت الله خویی با تعجب به ایشان گفت:
شما چگونه دربرابر اشکال او به این سادگی تسلیم میشوید و هیچ گونه بحث و مناقشه نمی کنید؟چ
آیت الله خویی فرمود:
«من از این اشکال #غافل بودم و این عالم مرا متوجه این اشکال ساخت و درست نیست که من بعد از توجه به حکم صحیح، اصرار بر خطای خود بنمایم».
----------
📚قصهها و خاطره ها، ص ۶۴؛ قصص و خواطر، ص ۷۷.
💠پیش دستی در #سلام کردن
حجت الاسلام رحیمیان میگوید:
▫️ یک روز در #نجف، از کوچه ای که میان مسجد مرحوم انصاری و خانه حضرت امام بود، عبور میکردم. سرم پایین بود و راه میرفتم که ناگهان احساس کردم کسی به من سلام کرد. وقتی سرم را بالا گرفتم، چشمم به سیمای مبارک حضرت #امام افتاد.
در یک لحظه سنگینی و فشار بسیاری در خود احساس کردم، انگار زبانم بند آمده بود؛ زیرا او #مرجع_تقلید، محبوب و مراد همه بود و من ناچیز، بچه طلبه ای هفده ساله بودم.
به هرصورت، کار از کار گذشته بود و چاره ای جز جواب سلام واجب نبود. [۱]
حجت الاسلام رحیمیان در جایی دیگر نقل میکند:
▫️اگر حضرت امام رحمه الله به مکانی وارد میشدند، خیلی مشکل بود بتوان به ایشان سلام کرد.
بارها اتفاق میافتاد که ما زودتر به اتاق کار ایشان میرفتیم و چشم به در، منتظر ورود امام و برای سلام کردن به ایشان آماده بودیم، ولی باز هم غافل گیر میشدیم؛ زیرا یا ایشان نخست وارد اتاق میشدند و سپس سلام میکردند یا آنکه نخست سلام میکردند و سپس وارد میشدند. [۲]
----------
📚 منابع:
[۱]: گلهای باغ خاطره، ص ۵۹ ؛ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی رحمه الله، ج ۵، صص ۷۲ و ۷۳.
[۲]: سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی رحمه الله، ۱۳۶۴، چ ۴، ج ۵، ص ۷۲.
💠مجاهده با نفس، جلوگیری از فخر فروشی
بارها اتفاق میافتاد مرحوم #ملاعبدالله_شوشتری، از #مقدس_اردبیلی پرسشهایی میکرد و آن دو عالم بزرگ درباره مسائل مطرح شده بحث و بررسی میکردند.
در بسیاری از مواقع، ناگاه #علامه_اردبیلی در میان گفت وگو، #سکوت میکرد یا میفرمود: این بحث باشد تا به کتاب مراجعه کنم! سپس دست #شوشتری را میگرفت، از محدوده شهر #نجف خارج میشدند و به بیرون شهر میرفتند.
وقتی به جای خلوتی میرسیدند، #مقدس رو به شوشتری میکرد و میگفت:
آن مسئله چه بود؟ سپس درباره آن مسئله بحث و بررسی میکرد و تحقیقات خود را درباره آن بیان میکرد.
در این مواقع، مرحوم شوشتری با تعجب میپرسید:
شما که به این خوبی مطلب رامیدانستید، چرا آنجا مطرح نکردید؟
مقدس اردبیلی پاسخ میداد:
«آنجا گفت وگویمان در حضور #مردم بود و این احتمال وجود داشت میان ما #جدل پیش آید و بر یکدیگر #غلبه کنیم، ولی اینجا کسی جز #خدای_متعال نیست و از #فخرفروشی و #اظهار_فضل دور هستیم».
----------
📚سیمای فرزانگان، ص ۳۲۱.
سیره اخلاقی علما - صفحه ۴۴
💠 با #امام ساعتتان🕒 را تنظیم کنید
حجت الاسلام #ایروانی نقل میکند:
در یکی از سفرهایمان به #عراق، با عده ای از #فضلا، #طلبهها و #دانشمندان، پس از #نماز مغرب و عشا در صحن #حرم امیرمؤمنان، علی (ع) نشسته بودیم و با هم صحبت میکردیم.
وقتی صحبتمان تمام شد و آقایان خواستند بروند، #ساعت را نگاه کردند.
ساعت صحن #حضرت_علی (ع) دو و نیم را نشان میداد و ساعت آقایان نیز با ساعت حرم چند دقیقه اختلاف داشت.
بنابراین، اختلاف ساعت پیش آمد. در حال گفت وگو دراین باره بودیم که #حضرت_امام از در قبله وارد صحن حرم شد.
یکی از استادان #نجف که در میان ما بود، گفت:
«ساعت هایتان را #میزان کنید! ساعت دو و سی دقیقه است.
سیزده سال است که امام هر شب، در همین ساعت وارد #صحن حرم میشود؛ ورود امام، خودش بهترین ساعت است».
-----+++++-----
📚سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی رحمه الله، ۱۳۶۶، چ ۴، ج ۵، ص ۲۲.
سیره اخلاقی علما - صفحه ۵۳
💠هماهنگی رفتار و گفتار
نقل است #ملامهدی_نراقی، نسخه ای از کتاب اخلاقی #جامع_السعادات را پیش از چاپ برای سید مهدی #بحرالعلوم فرستاد تا ایشان #کتاب را مطالعه و درباره آن اظهارنظر کند. پس از مدتی خود ملامهدی به #نجف رفت.
خبر ورود ملامهدی همه جا منتشر شد و همه عالمان به جز سید بحرالعلوم به دیدن او آمدند.
چند روز گذشت، ولی از سید خبری نشد. ازاین رو، ملامهدی تصمیم گرفت به دیدار #سید برود. به خانه سید رفت، #سلام کرد و با #فروتنی نشست، ولی سید به او اعتنایی نکرد. اندکی نشست و بازگشت.
سپس چند روز بعد دوباره به دیدار سید رفت، ولی این بار نیز #احترام شایسته ای از سید ندید.
وقتی ملامهدی برای بار سوم به دیدار سید رفت، این بار سید #پابرهنه به پیشوازش آمد و وی را در #آغوش گرفت و بسیار احترام کرد.
آن گاه فرمود:
«شما کتابی بسیار ارزشمند درباره #اخلاق نوشته اید و من همه آن را به دقت خواندم. اینکه من به دیدن شما نیامدم و حتی دو مرتبه به دیدن من آمدید و شما را احترام نکردم، به این دلیل بود که ببینم شما چقدر به کتاب خودتان #عمل میکنید. آیا قادر به #خویشتن_داری هستید یا خیر؟ اکنون به من ثابت شد که #مقام والایی در اخلاق دارید».
------+++++-----
📚قصهها و خاطره ها، صص ۱۴۱ و ۱۴۲.
سیره اخلاقی علما - صفحه ۵۵
💠مراقبت در مصرف #بیت_المال
حجت الاسلام ناصری میگوید:
▫️مرحوم #حاج_آقا_مصطفی که به نظر #امام رحمه الله، از امیدهای آینده #اسلام بود، میبایست هفته به هفته به خدمت آقا میآمد و خرج هفته اش را میگرفت و به هیچ وجه امام مخارج اضافه به او نمی داد.
حتی وقتی حاج آقا مصطفی خواست به #مکه برود، با پول فروش خانه ای که در #قم داشت و مقدار پولی که از خانمش بود، به مکه رفت.
حتی امام میفرمود: هیچ کس حق ندارد از اینجا #تلفن زیادی کند! تلفن زدن به داخل #نجف را اجازه میدادند، ولی به #کربلا یا جای دیگر را اجازه نمی دادند و #تحریم کرده بودند.
حتی به مرحوم حاج احمد آقا فرموده بودند: تو حق نداری به تهران یا جای دیگر تلفن بکنی، ولی اگر در #مسیر_انقلاب بود، اجازه میدادند. برای مثال، اگر میخواستند با تلفن #اعلامیه منتشر کنند یا از اوضاع خبر بگیرند، امام اجازه میداد.
یادم میآید یک بار مرحوم #حاج_احمد_آقا تلفنهایی کرده بود و احتمال میداد که امام راضی نباشند، به همین دلیل، ناچار شد از جایی پول فراهم کند و به آیت الله رضوانی، مسئول مالی دفتر حضرت امام بدهد.
------+++++-----
📚پیام انقلاب، «گفت وگو با حجت الاسلام ناصری، حاکم شرع یزد»، فروردین ۱۳۶۱، ش۵۵، ص ۳۶،سیره اخلاقی علما - صفحه ۱۳۴
💠 بخوانید: ما هنری نکردیم
در شرح احوال شیخ انصاری آمده است:
▫️آن روزی که ایشان از دنیا رفت، با آن ساعتی که به صورت یک #طلبه فقیر دزفولی وارد #نجف شد، از نظر مالی هیچ فرقی نکرده بود.
ایشان مانند فقیرترین مردم و در خانه ای کوچک و ساده زندگی میکرد.
روزی یک نفر به ایشان گفت:
آقا! شما خیلی #هنر میکنید که این همه #وجوهات به دست شما میرسد و هیچ تصرفی در آن نمی کنید.
#شیخ در پاسخش گفت:
چه هنری کرده ام؟
آن شخص پاسخ داد:
چه هنری از این بالاتر که این همه #پول از #خمس و #زکات نزد شماست و شما این گونه زندگی میکنید!
#شیخ_انصاری فرمود:
«کار مهمی نکرده ام. ما #امین مردم هستیم و نمی توانیم از وجوهات و اموالی که به دست ما سپرده میشود، #نفع_شخصی ببریم».
------+++++-----
📚 سیمای فرزانگان، ص ۴۵۷،سیره اخلاقی علما - صفحه ۱۳۶
💠حیف است آخر عمر ثروتمند باشم❗️
نقل است که بازرگانان و #تاجران بغداد مبلغ فراوانی از اموال #حلال خود را به #شیخ_انصاری رحمه الله اختصاص دادند و کسی را به خدمت ایشان به #نجف فرستادند و به ایشان این گونه پیغام دادند:
این مبلغ، از وجوه شرعی مانند #خمس و #زکات نیست تا شما اشکال کنید و از صرف آن برای خود خودداری و پرهیز کنید، بلکه از حلال اموال خود ماست. میخواهیم این مبلغ را به شما #هدیه کنیم تا در این سن پیری، در راحتی باشید و به سختی روزگار نگذرانید.
برخلاف پافشاری بسیار آنان، شیخ انصاری آن اموال را نپذیرفت و فرمود:
«آیا حیف نیست برای من که عمری را با فقر گذرانده ام، در این آخر عمر، خود را #غنی و #ثروتمند کنم و نامم از #طومار_فقرا محو گردد و روز #قیامت از اجر و #پاداش آنان محروم شوم؟ ».
-----+++++-----
📚سیمای فرزانگان، صص ۳۹۸ و ۳۹۹،سیره اخلاقی علما - صفحه ۱۳۸
💠 با #امام ساعتتان🕒 را تنظیم کنید
حجت الاسلام #ایروانی نقل میکند:
در یکی از سفرهایمان به #عراق، با عده ای از #فضلا، #طلبهها و #دانشمندان، پس از #نماز مغرب و عشا در صحن #حرم امیرمؤمنان، علی (ع) نشسته بودیم و با هم صحبت میکردیم.
وقتی صحبتمان تمام شد و آقایان خواستند بروند، #ساعت را نگاه کردند.
ساعت صحن #حضرت_علی (ع) دو و نیم را نشان میداد و ساعت آقایان نیز با ساعت حرم چند دقیقه اختلاف داشت.
بنابراین، اختلاف ساعت پیش آمد. در حال گفت وگو دراین باره بودیم که #حضرت_امام از در قبله وارد صحن حرم شد.
یکی از استادان #نجف که در میان ما بود، گفت:
«ساعت هایتان را #میزان کنید! ساعت دو و سی دقیقه است.
سیزده سال است که امام هر شب، در همین ساعت وارد #صحن حرم میشود؛ ورود امام، خودش بهترین ساعت است».
-----+++++-----
📚سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی رحمه الله، ۱۳۶۶، چ ۴، ج ۵، ص ۲۲.
سیره اخلاقی علما - صفحه ۵۳