💠 #صاحب_جواهر پول را نخواست
یکی از تاجران بغداد به حضور شیخ محمدحسن، صاحب جواهر آمد و مبلغ زیادی پول را به عنوان #خمس به محضر ایشان آورد.
شیخ از پذیرش این پول خودداری کرد و فرمود:
«مگر در بغداد عالمی مثل #شیخ_آل_یاسین نیست که شما پول را از آنجا به #نجف_اشرف آورده اید؟! »
این سخن و رفتار شیخ محمدحسن موجب شد مؤمنان بغداد به شیخ آل یاسین توجه کنند و پروانه وار بر گرد شمع وجودش جمع شوند و این کار درحالی بود که صاحب جواهر، آن روز به چنین پولِ فراوانی بسیار نیاز داشت.
----------
📚قصهها و خاطره ها، ص ۱۴۰، (قصص و خواطر)، ص ۱۱۵.
💠اعظم اذکار💠
#ذکر_اعظم روز جمعه #صلوات بر محمد و آل محمد است!
❗️از غافلان نباشیم!
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_وعجل_فرجهم
✅ حد اقل صد مرتبه در روز جمعه
💠پیش دستی در #سلام کردن
حجت الاسلام رحیمیان میگوید:
▫️ یک روز در #نجف، از کوچه ای که میان مسجد مرحوم انصاری و خانه حضرت امام بود، عبور میکردم. سرم پایین بود و راه میرفتم که ناگهان احساس کردم کسی به من سلام کرد. وقتی سرم را بالا گرفتم، چشمم به سیمای مبارک حضرت #امام افتاد.
در یک لحظه سنگینی و فشار بسیاری در خود احساس کردم، انگار زبانم بند آمده بود؛ زیرا او #مرجع_تقلید، محبوب و مراد همه بود و من ناچیز، بچه طلبه ای هفده ساله بودم.
به هرصورت، کار از کار گذشته بود و چاره ای جز جواب سلام واجب نبود. [۱]
حجت الاسلام رحیمیان در جایی دیگر نقل میکند:
▫️اگر حضرت امام رحمه الله به مکانی وارد میشدند، خیلی مشکل بود بتوان به ایشان سلام کرد.
بارها اتفاق میافتاد که ما زودتر به اتاق کار ایشان میرفتیم و چشم به در، منتظر ورود امام و برای سلام کردن به ایشان آماده بودیم، ولی باز هم غافل گیر میشدیم؛ زیرا یا ایشان نخست وارد اتاق میشدند و سپس سلام میکردند یا آنکه نخست سلام میکردند و سپس وارد میشدند. [۲]
----------
📚 منابع:
[۱]: گلهای باغ خاطره، ص ۵۹ ؛ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی رحمه الله، ج ۵، صص ۷۲ و ۷۳.
[۲]: سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی رحمه الله، ۱۳۶۴، چ ۴، ج ۵، ص ۷۲.
💠ترکش نکن
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله :
▫️مَن تَرَكَ ثلاثَ جُمَعٍ تَهاوُنا بهاطَبَعَ اللّه ُ على قَلبِهِ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
▫️هر كه سه #نماز_جمعه را ، از روى اهميت ندادن به آن ، ترك كند خداوند بر دل او #مهر زند .
📚الجمعة : 9 . , وسائل الشيعة : 5/6/25 .
💠غیبت گریزی امام راحل
آیت الله مظاهری نقل میکند:
▫️من سی سال با استاد ارجمندم، رهبر بزرگوار انقلاب، حضرت #امام_خمینی رحمه الله بودم.
به جان این شخصیت بزرگوار قسم میخورم، مطلبی که شبیه غیبت باشد، از ایشان ندیدم. #غیبت که نه، #شبه_غیبت هم ندیدم.
فراموش نمی کنم، یک روز وقتی ایشان برای تدریس به مسجد سلماسی آمدند، نَفَس ایشان به شماره افتاده بود. فرمودند:
«والله! تا حال این قدر نترسیده ام» و افزودند: «نیامدهام که درس بگویم، آمدهام که قدری حرف بزنم. »
من که تقریباً ده پانزده سال در درس ایشان شرکت میکردم، هیچ گاه جسارتی از ایشان به طلبهها ندیدم.
امام آن روز فرمود:
«اگر علم نداری، اگر عقل نداری، اگر دین نداری، عاقل باش و نخواه که هویت انسانیت را به هم بزنی. »
سپس به خانه رفتند و تب مالت ایشان عود کرد و سه روز برای تب مالت در خانه ماندند.
دلیل این سخن امام این بود که شنیده بودند طلبه ای پشت سر یکی از مراجع غیبت کرده است.
امام خودش غیبت نکرده، بلکه طلبه ای پشت سر یکی از #مراجع غیبت کرده بود، ولی نفس امام به شماره افتاده و ایشان ناراحت شده بود.
----------
📚 سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی رحمه الله، ج ۵، ص ۱۶۴.