eitaa logo
بچه های حاج قاسم سلیمانی ره🌹🌹🌹🌹🌹
120 دنبال‌کننده
533 عکس
656 ویدیو
14 فایل
آشنایی باشهدا وسیره ی عملی شهداوارائه ی خاطرات ودلاوری های کمتر شنیده شده ی شهدا شهدا شرمنده ایم🩸🌹🩸 لینک دعوت @haji1390
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آشنایی باشهدا وسیره ی عملی شهداوارائه ی خاطرات ودلاوری های کمتر شنیده شده ی شهدا شهدا شرمنده ایم🩸🌹🩸 لینک دعوت @haji1390
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آشنایی باشهدا وسیره ی عملی شهداوارائه ی خاطرات ودلاوری های کمتر شنیده شده ی شهدا شهدا شرمنده ایم🩸🌹🩸 لینک دعوت @haji1390
10.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‏آشنایی باشهدا وسیره ی عملی شهداوارائه ی خاطرات ودلاوری های کمتر شنیده شده ی شهدا شهدا شرمنده ایم🩸🌹🩸 لینک دعوت @haji1390
9.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آشنایی باشهدا وسیره ی عملی شهداوارائه ی خاطرات ودلاوری های کمتر شنیده شده ی شهدا شهدا شرمنده ایم🩸🌹🩸 لینک دعوت @haji1390
21.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🙏پنج دقیقه وقت بذارید و تا آخر ببینید ارزشش رو داره کافه های تهران چه غوغایی به پا شده ❤️‍🔥به عشق امام حسین محجبه شد و عازم کربلا.....و به زودی جزو خادمین میشود... آشنایی باشهدا وسیره ی عملی شهداوارائه ی خاطرات ودلاوری های کمتر شنیده شده ی شهدا شهدا شرمنده ایم🩸🌹🩸 لینک دعوت @haji1390
📚تشرف مرد صابونی خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شخص عطّاری از اهل بصره می‌گوید: روزی در مغازه عطّاریم نشسته بودم که دو نفر برای خریدن سدر و کافور به دکّان من وارد شدند. وقتی به طرز صحبت کردن و چهره‌هایشان دقّت کردم، متوجّه شدم که اهل بصره و بلکه از مردم معمولی نیستند. به همین جهت از شهر و دیارشان پرسیدم، ولی جوابی ندادند. من اصرار می‌کردم، ولی جوابی نمی‌دادند. به هر حال من التماس نمودم، تا آنکه آنها را به رسول صلی الله علیه و آله و آل اطهار آن حضرت قسم دادم. 🔺مطلب که به این جا رسید، اظهار کردند: ما از ملازمان درگاه حضرت حجّت(عج) هستیم. یکی از جمع ما که در خدمت مولایمان بود، وفات کرده است، لذا حضرت ما را مأمور فرموده‌اند که سدر و کافورش را از تو بخریم. همین که این مطلب را شنیدم، دامان ایشان را رها نکردم و تضرّع و اصرار زیادی نمودم که مرا هم با خود ببرید. گفتند : این کار بسته به اجازه آن بزرگوار است و چون اجازه نفرموده‌اند، جرئت این جسارت را نداریم. گفتم : مرا به محضر حضرتش برسانید، بعد همان جا، طلب رخصت کنید. اگر اجازه فرمودند، شرفیاب می‌شوم وگرنه از همان جا برمی‌گردم. و در این صورت، همین که درخواست مرا اجابت کرده‌اید خدای تعالی به شما اجر و پاداش خواهد داد. 🔺بالاخره وقتی تضرّع و اصرار را از حد گذراندم، به حال من ترحّم نموده و منّت گذاشتند و قبول کردند. من هم با عجله تمام سدر و کافور را تحویل دادم و دکّان را بستم و با ایشان به راه افتادم، تا آنکه به ساحل دریا رسیدیم. آنها بدون این که لازم باشد به کشتی سوار شوند، بر روی آب راه افتادند، ولی من ایستادم. متوجّه من شدند و گفتند: نترس، خدا را به حقّ حضرت حجّت(عج) قسم بده که تو را حفظ کند. بسم اللّه بگو و روانه شو. این جمله را که شنیدم، خدای متعال را به حقّ حضرت حجّت ـ ارواحنا فداه ـ قسم دادم و بر روی آب مانند زمین خشک به دنبالشان به راه افتادم تا آن که به وسط دریا رسیدیم. 🔺ناگاه ابرها به هم پیوستند و باران شروع به باریدن کرد. اتّفاقاً من در وقت خروج از بصره، صابونی پخته و آن را برای خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم. وقتی باران را دیدم، به یاد صابون‌ها افتادم و خاطرم پریشان شد. به محض این خطور ذهنی، پاهایم در آب فرو رفت، لذا مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن، حفظ کنم، ولی با همه این احوال از همراهان دور می‌ماندم. آنها وقتی متوجّه من شدند و مرا به آن حالت دیدند، برگشتند و دست مرا گرفتند و از آب بیرون کشیدند و گفتند: از آن خطور ذهنی که به فکرت رسید، توبه کن و مجدّداً خدای تعالی را به حضرت حجّت(عج) قسم بده. 🔺من هم توبه کردم و دوباره خدا را به حقّ حضرت حجّت(عج) قسم دادم و بر روی آب راهی شدم. بالاخره به ساحل دریا رسیدیم و از آنجا هم به طرف مقصد، مسیر را ادامه دادیم. مقداری که رفتیم در دامنه بیابان، چادری به چشم می‌خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود. همراهان گفتند: تمام مقصود، در این خیمه است. و با آنها تا نزدیک چادر رفتم و همان جا توقّف کردیم. یک نفر از ایشان برای اجازه گرفتن وارد شد و درباره آوردن من با حضرت صحبت کرد. به طوری که سخن مولایم را شنیدم، ولی ایشان را چون داخل چادر بودند، نمی‌دیدم. 🔺حضرت فرمودند: «او را به جای خود برگردانید؛ زیرا او مردی است صابونی». این جمله حضرت، اشاره به خطور ذهنی من در مورد صابون بود، یعنی هنوز دل را از وابستگی‌های دنیوی خالی نکرده است. تا محبّت محبوب واقعی را در آن جای دهد و شایستگی همنشینی با دوستان خدا را ندارد... 📚 العبقری الحسان جلد 👇👇👇👇👇👇 آشنایی باشهدا وسیره ی عملی شهداوارائه ی خاطرات ودلاوری های کمتر شنیده شده ی شهدا شهدا شرمنده ایم🩸🌹🩸 لینک دعوت @haji1390
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میدونستی جغد به خاطر امام حسین در بیابان ها زندگی میکنه ⁉️😢 ابـن قولویه در حدیثی مسند از حسین بن ابی غندر چنین نقل کرده است: روزی امام صادق (علیه‌السّلام) از اصحابش پرسید: آیا کسی از شما، جغد را به هنگام روز مشاهده کرده است؟ گفتند: خیر؛ جغد جز در هنگام شب دیده نمی‌شـود. حضرت فرمود: این پرنده همواره در آبادیها می‌زیست؛ ولی از زمان قتـل حسین (علیه‌السّلام) با خود عهد کرد که دیگر در آبادیها زندگی نکند و جز در خرابه‌ها به سر نبرد. این پرنده تمام روز را روزه دار و حزین است تا اینکه شب دررسد و در دل شب تا صبح برای حسین (علیه‌السّلام) ناله می‌دهد منبع روایت: ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۳۱، ص۱۰۵، ح۱. 🇮🇷🇮🇶🇮🇷🇮🇶🇮🇷🇮🇶🇮🇷🇮🇶🇮🇷 🌱لینک کانال🌱 آشنایی باشهدا وسیره ی عملی شهداوارائه ی خاطرات ودلاوری های کمتر شنیده شده ی شهدا شهدا شرمنده ایم🩸🌹🩸 لینک دعوت @haji1390
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کشف پیکر مطهر شهیدی که شیشه عطرش هم‌چنان پُر بود 🔹️گروه‌های تفحص شهدا موفق شدند امروز (۲۱ فروردین) پیکر مطهر ۲ شهید دوران دفاع مقدس را در منطقه زبیدات عراق کشف کنند. آشنایی باشهدا وسیره ی عملی شهداوارائه ی خاطرات ودلاوری های کمتر شنیده شده ی شهدا شهدا شرمنده ایم🩸🌹🩸 لینک دعوت @haji1390