eitaa logo
اشعار حاج محمود ژولیده
1.2هزار دنبال‌کننده
11 عکس
0 ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دستی خوش است سوی قنوتِ دعای تو دستی دگر، ملازمِ بندِ عبای تو سوزِ دعا همیشه اجابت نمی‌شود جز آنکه داشت شور و نوا، با ولای تو حالی که درهم است چو گیسوی درهمت باید تمسکی، سوی موی رهای تو دلدادگی و عاشقی و سرسپردگی ثابت نمی‌شوند، بجز پیش پای تو دلتنگِ روی ماهِ تو، مَردِ شهادت است هرگز به دوست، ره نبرد مدعای تو ناقابل است جانِ من، اما بخر مرا حیف است صرفِ عمرِ گِران، جز برای تو تا با تو زندگی نکنم، بندگی محال از من خدا نمی‌گذرد، جز رضای تو با شهرِ پرگناه، دلت را شکسته ایم ما قاصریم، زین غمِ بی منتهای تو ما را بخاطر گلِ روی علی ببخش بگذر ز ما، به صاحبِ ایوان طلای تو ما را بجز هوای نجف مبتلا مکن سخت است بی تو، همنفَسی در هوای تو ما ناامید از نفَسِ روضه نیستیم چشمِ امیدِ ماست، سوی کربلای تو یک بانو از مدینه به قم آمد و ندید در قم به غیر شیعه، بجز آشنای تو یک بانو از مدینه به گودالِ خون رسید وای از اسیریِ همه‌ی عمه‌های تو تا آن زمان، که عمه اسارت نرفته بود اینسان نبود درد و بلا، برمَلای تو کعب نی و هجوم به ایتام یک‌طرف وای از نگاهِ شوم، به شام بلای تو @hajmahmoodzholideh
لسلام کاش ای سالک، مسیرِ حق روی مَردِ رَه گَردی، اسیرِ حق شوی سِرّ توحیدی، ولای مرتضاست شَرطِ توحیدی، تولّای رضاست هر دلی، کز راهِ مولا می‌رود طورِ سینای رضا را می‌رود هر کسی سلمانِ مولا می‌شود با رضا، غرقِ تولّا می‌شود گنبد و گلدسته‌ی شاه نجف می‌برد دل را خراسان، صف به صف از نجف تا مشهد ایوانِ علیست از مدینه تا قم، اُستانِ علیست هستیِ ما، مؤمنات و مؤمنین دو علی، دو فاطمه، تا یومِ دین شهرِ معصومه که خود بابُ الرضاست پایتختِ عترتِ آل عباست کوریِ چشمِ همه، عدوانِ ما پایتختِ مهدی است ایرانِ ما خاکِ ما، فتحُ الفُتوحِ مجتباست فاتحِ ایران، شهیدِ کربلاست چون حسن، دل‌های ما را شاد کرد پس رضا، ویرانه را آباد کرد هر قدم برداشت، آنجا نور شد از شلمچه تا به نیشابور شد چند سالی پایتختش طوس ماند لیک، ایران با رضا مَانوس ماند این وطن، مُلکِ سریرِ ارتضاست کشورِ سلطان علی موسی الرضاست سلطنت از آنِ ایران است و بس شاهِ ما شاه خراسان است و بس چون قدم برداشت سوی خاک ما دید در پایش قلوبِ پاک ما هست خاکِ این وطن، جامِ جمَش ریشه‌ی حبُّ الوطن، در مقدمش او چو آمد، پا در این خِطّه گذاشت یادگارانی، به هر قطعه گذاشت از عنایاتِ امیرالمؤمنین کشورِ موسیَ بنِ جعفر را ببین هر مَلَک، از طوس می‌گیرد سراغ تا حریمِ تربتِ شاهِ چراغ بانوی قم، دخترِ دلبندِ اوست حضرتِ روحِ خدا فرزند اوست خود رضا، بابای ایمانیِ ماست هدیه‌اَش، یارِ خراسانیِ ماست رعیتِ سلطان، مطیعِ رهبر است سایه‌ی سلطان، هَماره بر سر است روز میلاد رضا، روز خداست روز رئفت، روز احسان بر گداست ما که جز خاکِ سَرایش نیستیم دست‌بردار از ولایش نیستیم □ □ □ سالروزِ اوست، اِنفاقی دگر جشنِ ما تجدیدِ میثاقی دگر ما بر این در، با تولّا آمدیم در پِیِ تبریکِ زهرا آمدیم وقتِ دقُ الباب، شد ذکرِ همه حق مبارک، ای عزیز فاطمه باز کن در، غرقِ میلادیم ما طالبِ دیدارِ نوزادیم ما بس بر این دیدار، لَه لَه می‌زنیم بوسه بر قنداقِ آن شه می‌زنیم □ □ □ گفت موسی با رضا، روحی فِداک آمدی! ای زاده‌ی اَصلابِ پاک نجمه بانو! مقدمَش تبریک باد مژده، ایامِ فرج نزدیک باد نورِ چشمَت را کمی تربت بده گوش، بر دورانی از غیبت بده بعدِ چندین نسل، از این نورِ چشم می‌شود مهدیِ او، مستورِ چشم می‌رسد روزی که آید در حرم می‌رسد، آن نورِ چشمانِ ترم تکیه بر کعبه، زنَد بانکِ صَلا این منم، پورِ شهیدِ کربلا آنکه عطشان نحر شد، بینِ دو نهر رَاسِ او گردانده می‌شد، شهر شهر کوفه کم نگذاشت از آزارها عترتش آواره در بازارها وای، از ویرانه و بازارِ شام حال، روزِ انتقام است انتقام آمدم در زادگاهی محترم تا بگیرم انتقامِ مادرم لسلام @hajmahmoodzholideh
باسمه تعالی [بازخوانی شعری سروده شده در ۳ سال پیش] تمجید از آیت الله سید ابراهیم رئیسی (به بهانه انتخابات ۱۴۰۰) ایکه با دلها اَنیسی، آیت الله رئیسی ای حضورت مغناطیسی، آیت الله رئیسی سیدی تو سروری تو صالحی تو اصلحی تو خودبخود بر ما رئیسی، آیت الله رئیسی همچو ابراهیم هستی بت شکن ای پر عدالت هم صریحی هم سلیسی، آیت الله رئیسی شمعِ بیت المال را کردی تو خامُش همچو جدت بر سرانِ انگلیسی، آیت الله رئیسی باز گرداندی حقوقِ رفته را در جیب مردم بسکه بر دزدان خسیسی، آیت الله رئیسی مفسدان از تو فراری، ملحدان را پُر شکاری بِه ز صد لشگر پلیسی، آیت الله رئیسی پرچم تولید با تو میرود بالا خدایی فکرِ کالای نفیسی، آیت الله رئیسی خالصی و مخلصی و خادمی و صادقی و حق بیان و حق نویسی، آیت الله رئیسی هست، بس پرونده ات روشن در این بیش از چهل سال نیست در آن لک و پیسی، آیت الله رئیسی می گریزد از تو خائن، می ستیزد بر تو دشمن چون نکردی کاسه لیسی، آیت الله رئیسی حوزه و دانشگهِ تو، مشهد و قم هست و تهران نه واشنگتن نه پاریسی، آیت الله رئیسی با فقیران همنشینی، با ضعیفان همزبانی با یتیمان خود اَنیسی، آیت الله رئیسی بسکه در کارت دقیقی، با سلیمانی رفیقی با ولایت همجلیسی، آیت الله رئیسی عشقِ دوران، فخر ایران، خادمِ شاه خراسان ای عجب نفسِ نفیسی، آیت الله رئیسی ایکه شاگرد امامی، رهبری را هم کلامی یار قرآن و حدیثی، آیت الله رئیسی هم تو بر رهبر معینی، هم به اَسرارش امینی هم به او نایب رئیسی، آیت الله رئیسی @hajmahmoodzholideh
رت_آیت_الله_رئیسی_رحمه_‌الله_علیه قربانیان ما که در حدِّ وفورند هر یک زمینه‌ساز ایام ظهورند خدمتگذارانی که فانی فِی الحسینند آخر همه مهمان شاه عالمینند حقِ بزرگان در حقیقت هم، همین است مأوایشان نزد امیرالمؤمنین است باید به‌ راه این شهیدان خو بگیریم تا قول وصل از ضامن آهو بگیریم آن سیدی که داشت شور حیدری رفت یار وفادار امام و رهبری رفت می‌گفت من خادم به درگاه رضایم خدمتگذار آستان مرتضایم از بس‌که مخلص بود مَحرم با حرم شد وز خدمت شاه خراسان محترم شد مردی که درد و داغِ مظلومان به دل داشت همواره سوز و آهِ محرومان به دل داشت مرد شجاعی که به میدان امتحان داد تا قلب دشمن رفت و قرآن را نشان داد او مرزها را کرد با دل، رهنوردی شد حاصل این استقامت، پایمردی راه سلیمانی به دست او عیان شد فاتح به خرمشهرهای این زمان شد باید که مدح آن شهید خدمت آورد کار جهادی را به متن دولت آورد حقِ ذَوِالقربا عجب جانانه بگذاشت پا جای پای رهبر فرزانه بگذاشت با جان و دل بر خدمت مردم نظر کرد سرتاسر ایرانِ اسلامی گذر کرد شیرِ دلیرِ کشورِ شیران رئیسی پشت و پناه ملت ایران رئیسی رت_آیت_الله_رئیسی_رحمه_‌الله_علیه اردیبهشت ۱۴۰۳/ماه ذیقعده @hajmahmoodzholideh
نشسته ام بنویسم برای خرمشهر که صرف شد همه عمرم بپای خرمشهر برادرم نه، ز دستم برادران رفتند و هیچ گه نَسرودم، رَثای خرمشهر اگر چه مرثیه ها،ماجرای ما دارد ولی نگفته ام از کربلای خرمشهر نشسته ام بنویسم، ز جنگِ خونین شهر که کُنجِ گَنج نمانَد صدای خرمشهر چه گُلشنی که در آن، شش هزار آلاله شدند در ره قرآن، فدای خرمشهر روایت است که صدها شهیده، جان دادند برای حفظ حریم سَرای خرمشهر عراق بود و ایالاتِ متحد، با او عِیال شهر نشستند، پای خرمشهر رژیمِ بعث و چهل کشورِ حمایتگر بر آن شدند بمانند، جای خرمشهر ولی تمامیِ ایران بسیج شد، یکبار وپس گرفت زدشمن منای خرمشهر دعای روح خدا بود و همّتِ مردم که فتح کرد وطن را خدای خرمشهر هزارها یَلِ میدان، چُنان جهان آرا شدند فاتحِ این، نینوای خرمشهر سقوط شهر دلیل سقوط ایمان نیست چه مؤمنی که نخواهد بقای خرمشهر من از شهادت فهمیده هاست، می فهمم سقوطِ شهر نشد، انتهای خرمشهر رسان به قدس و فلسطین،به شام و سوریّه پیامِ مَرد ترین کشته های خرمشهر أذانِ مسجد جامع، هنوز گلواژه ست رسد ز مأذنه اَش رَبّنای خرمشهر بگو که مأذنه ها را هنوز میسازیم به هر کجا که شود، ماجرای خرمشهر بگو دفاعِ مقدس... مقاومت...اینجاست مدافع حرم است، جای جای خرمشهر فدای زینبیه، عسگریّه، قاضریه هر آنکه هست هماره، فدای خرمشهر میان چاه، نگَردیم در پِیِ یوسف که هست خیمۀ او مبتلای خرمشهر @hajmahmoodzholideh
ما وامدارِ لطفِ ولی نعمتیم و بس با رخصتِ رضا به حرم دعوتیم و بس دولت سرای شاه خراسان پناه ماست دلبسته‌ی غلامیِ این دولتیم و بس خدمتگزار دائمِ این خانواده‌ایم ثابت قدم، ز منّتِ این خدمتیم و بس مأموریت ز حضرت سلطان گرفته‌ایم تا روز حشر، صاحبِ این عزتیم و بس از سفره‌ی رئوف، نمک خورده‌ایم ما یعنی همیشه ریزه خور حضرتیم و بس جز بر تو ای رئوف، امیدی نبسته‌ایم امیدوارِ لطفِ تو، هر نصرتیم و بس ای مقتدا سراسر ایران از آن توست در سایه سارِ سلطنتِ عترتیم و بس این مملکت قلمروِ موسی بن جعفر است از حرمتِ رضاست که با حرمتیم و بس نعمت، هزار شکر فراوان رسد بما سرمایه‌دارِ واقعیِ امتیم و بس صدها حرم، محافظِ این خاک فاطمی است یعنی که غرقِ امنیت و عصمتیم و بس دهها هزار، مسجد و هیئت قرارگاست ما هسته‌ی مقاومت هیئتیم و بس با دشمن حقیر بگو، با ولایتیم ما نسل کربلائی و با غیرتیم و بس زنهار ای فلک زده. تهدیدمان مکن رزمنده‌ایم و در صددِ فرصتیم و بس در آسمان و خشکی و دریا، به اقتدار با قدرت علیست، ابر قدرتیم و بس امروز اگر عفاف و حجاب است درد ما از داغ معجریست که در حسرتیم و بس از درد شام و کوفه بمیریم عاقبت از غصه‌های فاطمه در محنتیم و بس تا پای جان به روضه و گریه مقیدیم تا روزِ انتقام در این غربتیم و بس @hajmahmoodzholideh
می_یاران_شهیدش_ره ز جان و دل، ز ما ترا، سلام ای امامِ من سلام ای علَم بدوش، ای امامِ بت شکن سلامِ حق نثارت ای، سلاله‌ی پیمبران زَعیمی و مجاهدی و قائدی، به هر وطن تو وارثِ ولایتِ تمامِ اولیا شدی و جانشینِ برحقِ نبی، علی، حسین، حسن تو پاسدار عترتی، تو اقتدار و عزتی تو یادگارِ فاطمه، تویی عطای ذوالمِنَن تمامیِ قیام‌ها، شکست خورده غیرِ تو چرا که، کشورِ علی و فاطمه ست، این وطن زمینه‌ی ظهورِ مهدی است، انقلابِ تو خدا اراده کرده نصرتِ تو را به انجمن قسم به کشورِ تو که، سراسر است چون حرم حریمِ اَمنِ هر حرم، ز مُلکِ توست مُؤتمَن معارفِ الهی از همین حرم رسد به اوج که انتشارِ دین حقِ، ز قم رسیده تا یمن عراق و شام و غَزّه، یکصدا مطیعِ رهبرند و اقتدارِ دشمنان، شکسته شد در این زَمَن ز جانشینِ برحقَت، که هدیه از رضا به ماست به عمقِ راهبردی اَش، رسیده دینِ ممتَحَن ولایتِ فقیه را، تو هدیه کرده‌ای به ما که مَنطقَش، هجوم برده سوی کاخ اَهرمَن قیامِ تو بَدَل شده، به جبهه‌ی مقاومت سپاهِ چند نسلی اَت، به‌ هر کجاست صف شکن حکومتِ تو کرده جا، به قلبِ پابرهنه‌ها گذشته‌اند عاشقان به راهِ تو، ز جان و تن جوانِ این زمانه، بس‌که عاشقِ شهادت است کشیده صف برای جان نثاری اَت به یک سخن علیِ ما، اگر اشاره‌ای کند به عاشقان هزارها هزار جبهه پُر شود، کفن به تن برای انقلابِ تو، چه نقشه‌ها کشیده خصم اگرچه دُورِ فتنه شد، ولی چه سود از این فِتَن هزار دشمنی کنند گرچه، با قیامِ تو شده‌است چشمِ فتنه کور، با علیِ بت شکن به یک خطابِ فاطمی، تمام نقشه‌ها برآب به یک حضور مردمی، شکست خورده اَهرمَن به کوچه کوچه، کو به کو، که جوی خون روان شده شدند پَرپَر از جفا، هزار یاس و یاسمن به انتقامِ مرده ای... که کشته نیست، کشته اند... چقدر نوجوان و هم، جوان و پیر و مرد و زن گناهکارهای شهر، جوانِ بی گناه را بزیر دست و پا شهید کرده اند با زَدَن اَراذلَند وحشیانه، تشنه کامِ جوی خون شبیهِ کربلا کُشَند، تشنه را شکن شکن چقدر غصه خورده‌ایم، چقدر گریه کرده‌ایم، چقدر کشته دیده‌ایم، چون شهید بی کفن شهیدِ کربلا هنوز، جانِ تازه می‌دمَد به انقلابِ فاطمی، به نهضتِ امامِ من و ما برای این مسیر، خونِ تازه می‌دهیم اگر نظر کند حسین، اگر مدد کند حسن ز دستِ نایِبُ الاِمام، پرچمِ قیامِ تو رسد به دستِ صاحبِ قیامِ تو، امامِ تو می_یاران_شهیدش_ره @hajmahmoodzholideh
نی_و_شهدای_پانزده_خرداد_سلام_الله_علیهم_اجمعین ای رهبرا؛ راهی که داریم از تو داریم روح خدا؛ ما هر چه داریم از تو داریم والله، روح‌الله یعنی مُحیییِ دین پیر جماران است، الحق منجیِ دین بعد از هزار و چهارصد سال از رسالت احیا شد از فریاد تو، قرآن و عترت روح ولایت شد دمیده در دلیران اصلِ امام و امت، افشا شد در ایران از برکتِ آیاتِ مَثنی وَ فُرادا یک مملکت شد، هم‌صدا با تو منادا آری، تو با تکیه به درگاه الهی یک ملتی را ساختی تا عرش راهی روزیکه شد فریادِ تو "ما می‌توانیم" اثبات شد حرفَت به دنیا، می‌توانیم ای کهکشانِ دین، بنازم بر قیامت با سرعتِ نوری خطر کردی، ز نامت بی‌نامِ تو، این انقلاب، اصلاً نمی‌شد این راه و این مکتب مجاب، اصلاً نمی‌شد هان! ای علمدار همیشه زنده‌ی ما با تو بپا شد، ملت رزمنده‌ی ما از زیرِ یوغِ چکمه‌ی فرعونِ دوران آزاد شد این ملت، از چنگال گرگان ایرانِ ما، ایرانِ اسلامی شد آن‌روز شیعه در عالم صاحب نامی شد آن‌روز تنها نخواندی شیعه‌ی اثنی عشر را همراه کردی با خود اَبناءِ بشر را از بس اَدا شد، حقِ مطلب، حقِ مکتب پیوست در عالم ترا، هر قوم و مذهب تنها نه با تو، اهل ایران هم‌صدا شد بیدار از تو یک جهان، با آن ندا شد بیداریِ اسلامی از آن‌جا شد آغاز که حمله‌اَت، بر کاخِ آمریکا شد آغاز سال چِل و دو، جلوه‌ای از نینوا شد پاسخ به سال شصت و یک شد، کربلا شد خورشیدِ حق تابید، تاسوعای دیگر در خاک و خون غلتید، عاشورای دیگر سینه‌زنان خواندند در خون، نامه‌ی سرخ پیراهنِ مشکی شد آنجا، جامه‌ی سرخ اینگونه امت، کشته‌ی راهِ امام است تبعیدِ تو، تازه سرآغاز قیام است آزادگانِ عالم از تو، زنده گشتند صد لشگر از دلدادگان، رزمنده گشتند وقتی شدی از حوزه‌ی علمیه رهدار اسلام را دادی نجات از زیرِ آوار این چارده قرنِ گذشته، امتحان بود دینِ خدا، زندانیِ مستکبران بود از گوشه‌ی زندان، چو سردادی تو فریاد دینِ نبی را کردی از زندان تو آزاد کِی داشتی ابزار جنگی، جز پیامی؟ لبیک بشنیدی ز ملت، هر سلامی اینجا پیامِ عشق، بی‌پاسخ نمانده آری سلامِ عشق، بی‌پاسخ نمانده اینجا هزار و چهارصد سال عقده بشکفت یک خطبه‌ خواندی، صدهزاران غنچه بشکفت اینجا به پایت بوستانی، غنچه واکرد ملت برایت روز رجعت، کوچه واکرد روزیکه برگشتی، به گلزار بهشتت شد بهمنِ پنجاوهفت، اردیبهشتت روزیکه در خاکت، تنَت، ای بت شکن رفت چندین کفن از تو، به یادِ بی‌کفن رفت اینجا سه‌روز از جسم تو تکریم کردند چه دسته‌گلهایی به تو تقدیم کردند اینجا تنت شد با قیامی خاص، تشییع شد پیکرت با احترامی خاص، تشییع خون جای اشک از دیده افشاندند، مردم چندین نمازِ میلیونی خواندند، مردم اینجا برایت خِیل امت، جان و تن داد ایران به پایت صدهزاران، بی‌کفن داد هر مادری اینجا به پایت، گل پسر ریخت در جنگِ تحمیلی به عشقت، جان و سر ریخت اینجا کسی، در حفرِ گودالت نینداخت تیغ و سنان، بر قامتِ دالت نینداخت اینجا تنت، زیر سم مرکب نرفته بعد از تو در بازارها، زینب نرفته اینجا کسی خلخال از پایی نبرده سجاده از پایت، به رسوایی نبرده از خانواده معجری، غارت نکردند انگشت با انگشتری، غارت نکردند امروز هم، بر پای رهبر، گل بریزیم از طفل تا سردارِ لشکر، گل بریزیم امروز ایران، در رهِ والای خدمت کرده رئیس جمهور تقدیمِ ولایت امروز یکدل، یکصدا، با شور و وحدت هستیم با این استقامت، تا شهادت امروز راه قدس، نزدیک است نزدیک فریاد ما از قدس، تبریک است تبریک امروز پای هر ابَر قدرت، شکستیم در انتظار یوسف زهرا نشستیم نی_و_شهدای_پانزده_خرداد_سلام_الله_علیهم_اجمعین @hajmahmoodzholideh
وقتی که جانِ پاکِ پیمبر نشان شود تیرِ جفا دوباره به قلبش روان شود وقتی که زهر، چون نوکِ مسمار اثر کند یعنی دوباره قامت کوثر کمان شود طوفانِ کینه، چون برسد تا سرای وحی جانِ جواد، فصلِ جوانی خزان شود آنکه به غیرِ لطف، ز همسر ندیده بود حقش نبود، قاتلِ یارِ جوان شود درهای حجره را به رویَش بست، نانجیب تا با کنیزها همه، اُرجوزه خوان شود هرچند گفت تشنه لبم، کف زدند تا در هلهله، صدای ضعیفش نهان شود یک یاحسین گفت ز سوزِ جگر، جواد شاید کلامِ العطشِ او، بیان شود تازه گلو بریده نبود، این امامِ ما تا نیزه‌ای بجای گلو، در دهان شود خواهر نداشت، تا به کنارِ برادرش با دیدنِ شهادتِ او نیمه جان شود بی سر نشد، ولی بدنش رفت روی بام تا داغِ شام و کوفه دوباره عیان شود سنگش نزد، ولی سرِ او بود و پلّه ها وای از سَری، که ضربه خورِ بی امان شود حالا پسر رسید کنار پدر ولی در کربلا پدر ز پسر در فغان شود صدپاره کرد جسمِ جوان حسین را آن لشکری که خواست، حرم بی جوان شود بر گریه‌ی حسین، چه بَد کوفه خنده کرد تا باخبر از آن، حرم بانوان شود خواهر رسید و جان برادر نجات یافت وقتی حسینِ فاطمه را در ممات یافت @hajmahmoodzholideh
عزیز زهرایم جواد طاهایم امام دنیا و امام عقبایم من نور دل پیمبر و وصیِ مولایم من با برکت ترین گلِ باغ تولایم ای اهل عالم وجه خدایم ابن الرضایم ابن الرضایم ابن الرضایم ابن الرضایم دست جفا آخر کار خودش را کرد جامِ بلا مرگِ مرا مهیا کرد با زهر جفا از جگرم تا پیکرم سوزد این پاره جگر از ستمِ این همسرم سوزد جوان ترینِ آلِ عبایم ابن الرضایم ابن الرضایم ابن الرضایم ابن الرضایم از قتلگاه خود بیاد گودالم از غربتِ جدم آشفته احوالم بر یاد لب تشنه ی او محزون و عطشانم در مقتلِ خود بیاد آن پیکر عریانم شهید راهِ خون خدایم ابن الرضایم ابن الرضایم ابن الرضایم ابن الرضایم @hajmahmoodzholideh
شکر حق که مادرزاد بندگان یکتاییم با ولایت مولا ، عبد کوی طاهاییم افتخار ما این است ما اسیر مولاییم از ازل گرفتار ساربان زهراییم ما همه عنان دار ناقه عروس او با سرود "من مثلی" جمله خاک بوس او سر فراز هر قومیم سربزیر دلداریم از عروس و داماد آسمان نشان داریم در عروسی اش دعوت با تمام حضاریم حرمت عروسش را تا ابد نگهداریم ما غلام زهراییم عبد حیدر کرار جان ،به رسم تبریک است نذر احمد مختار شرح حال این زوجین سوره های قرآنی ذکر و وصف این هر دو آیه های رحمانی حمد و مدح زیباشان خطبه های طولانی جایگاه والاشان غرفه های رضوانی حاصل همین تزویج یازده امام دین مهرشان کمال دین فعلشان پیام دین حجت خدا حیدر عصمت خدا زهرا لنگر زمین حیدر لنگر سما زهرا محور فلک حیدر محور کسا زهرا صاحب جزا حیدر شافع جزا زهرا هردو مظهر توحید هردو مظهر کوثر هردو کفو هم یعنی هردو محو یکدیگر صوت خطبه خوان این عقد آسمانی را بشنو با صدای هو نغمه نهانی را خوش به غمزه میخواند بانوی جنانی را این چنین روایت شد عقد جاودانی را گفته حق: وکیلم من؟ گفت فاطمه بله بر شما دلیلم من؟ گفت فاطمه بله این عروس و این داماد عاشقند و دلداده شد اثاث این بانو یک جهیزیه ،ساده ظرف و چادر و معجر یک حصیر و سجاده ذوالفقار مولا و یک غلاف آماده بی سپر علی آمد چون سپر نمیخواهد او مدافعی غیر از پشت در نمیخواهد بهر نو عروسان است فعل فاطمه مصداق عطر این خبر پیچید در تمامی آفاق در شب عروسی هم فاطمه کند انفاق داده بر محبانش درس برترین اخلاق فاطمه به یک سائل داد بهترین رختش با دو کهنه پیراهن رفت خانه بختش حرف کهنه پیراهن گر چه ماجرا دارد لا اقل به مقدار یک گریز جا دارد ذکر کهنه پیراهن یاد کربلا دارد دستباف مادر هم جای بوسه ها دارد نیزه کی دهد بوی بوسه های مادر را زخمه میکشد روی بوسه های خواهر را @hajmahmoodzholideh
ای صاحب پرچم امامت وی حافظ صبر و استقامت هم شاهد صحنه‌ی قیامت هم کرده به قتلگه اقامت تو صاحب سِر نینوایی در روضه، امیر کربلایی در اوجِ غمِ پیمبر و آل از قلّه‌ی تَلّ، به خسته احوال افتاد نگاه تو به گودال دیدی تنِ جدِّ خویش پامال دیدی تو ز لابلای نیزه شد کامِ حسین، جای نیزه بی سر شدنِ خدا تو دیدی سرهای به نیزه را تو دیدی تن‌های جدا جدا تو دیدی افتادنِ دست و پا تو دیدی شد کشته حسین، تا تو باشی افتاد حسین، تا تو پا شی تو حمد و ثنای روضه داری در سینه منای روضه داری تو طرحِ بنای روضه داری آهنگِ فنای روضه داری با روضه اگر منا بماند دانشگهِ دین بنا بماند شک نیست اقامه‌ی عزا را رسم است تمام اولیا را نازم شهدای کربلا را راویِ حدیثِ نینوا را این است قیامِ باقرِ دین وحی است کلامِ باقرِ دین ای معدنِ ناله بر دلِ تو درد است چو هاله بر دلِ تو از گلشنِ لاله بر دلِ تو تا داغِ سه‌ساله بر دلِ تو هفتاد و دوتا شهید دادی اما به دلت امید دادی در تنگِ غروب، محشری بود پیچیده صدای مادری بود چشمی به کمینِ دختری بود دستی به سراغِ معجری بود در پیشِ تو ای امامِ باقر فرمانِ هجوم، گشت صادر در حمله‌ی وحشیانه آنشب از شعله که شد حرم لبالب بابای ترا ز بسترِ تب می‌داد نجات، عمه زینب در تاخت و تاز وحشیانه غم بود و فرارِ دخترانه در آنهمه اتفاقِ جانکاه دیدی تو در آن میانه ناگاه فریادِ یتیم و سوزِ صد آه تاریکیِ شب رسید از راه ایتام به شب پناه بردند از ترس به زیر بوته مردند چون پای کشان کشان، کشاندی خود را تَهِ قتلگه رساندی تا صبح کنار عمه ماندی با عمه نماز شکر خواندی یک راز تو با حسین گفتی آنگاه شهادتین گفتی گفتی به حسین ای قرارم با توست شهادت افتخارم بگذار که چون تو جان سپارم من تاقت عمه را ندارم فرداست جسارت و حقیری ناموسِ خدا رود اسیری دیگر نَه عمو کنار ما هست نَه قاسم و اکبرِ شما هست نَه خامسِ آل مصطفا هست نَه مَحرمی از حرم بجا هست این جمع به شام و کوفه راهیست ناموسِ تو همرهِ سپاهیست در دشتِ شبِ منای زهرا شد فاش، صدای پای زهرا شب گریه‌ی بی صدای زهرا خون بود، به ناله‌های زهرا می‌گفت کجایی، ای بُنَیَّ لب تشنه فدایی، ای بُنَیَّ رو سوی تو با نوا و زاری فرمود: اگرچه بی‌قراری اما پسرم، تو یادگاری بر پرچمِ دین طلایه‌داری با مادر، عزا بپا نمودی قصد دهه‌ی منا نمودی @hajmahmoodzholideh
نام مسلم در دلِ عاشق، وفا می‌آورد در صفوفِ شیعیان، عشق و صفا می‌آورد عصمت و تقوای مسلم، در ردیف انبیاست چون سرِ تعظیم را، بر اولیا می‌آورد سیره‌ی علم و عمل در خصلتش، رَه توشه‌ای است کز پِی اَش، حقِّ شجاعت را بجا می‌آورد کِسوتِ اول سفیریِ حسین از آنِ اوست عزتِ رزمندگی را، تا کجا می‌آورد حقِّ سربازیِ حیدر هم، چنین سرداری است حالِ سر را پای چوبِ دار، جا می‌آورد او دعاگویی، چنان زهرای اطهر داشته که به بامِ کوفه، اسمِ کربلا می‌آورد یاحسین از لعلِ او یکدم نشد هرگز جدا نامِ مولا را، بزیرِ تیغها می‌آورد تا نگردد طعمه ی سمِّ ستوران، سَروَرش زیرِ دست و پای اسبان، دست و پا می‌آورد او فناءِ فِی الحسین است و سرِ دروازه‌ها راسِ خود را، پیشوازِ نینوا می‌آورد گفت: ای مولا به زینب رحم کن، کوفه میا بی تو او را کوفه، شمرِ بی حیا می‌آورد طفل را اینجا بجای شیر، شمشیرش دهند حرمله تیرِ سه‌شعبه، بی‌هوا می‌آورد گوشواره بس گران‌قیمت در این بازارهاست کودکی می‌گفت: بابایم طلا می‌آورد همسرِ یک ساربان، با هرزه های شهر گفت: شوهرم از این سفر خرج مرا می‌آورد حرفِ معجر، کوچه و بازار را پُر کرده است خولیِ ملعون سخن از آن، چرا می‌آورد کشته‌ی گودال اینجا، طعمه‌ی نامردهاست پیرمردش هم پِیِ ضربه، عصا می‌آورد جسم‌ها را اِرباً اِربا می‌کنند این کوفیان راسها را لشکری از نيزه ها می‌آورد شکلِ سنگِ کوفه از تیزی، شبیهِ خنجر است چون به خنجر می‌رسد، سر در قفا می‌آورد من یقین دارم، که زین العابدین جای کفن جسمِ قطعه قطعه را، در بوریا می‌آورد @hajmahmoodzholideh
به بهانه روز ترویه، درد دل با امام زمان ارواحنافداه دوباره محضرِ تو، سربزیر آمده‌ام من برای درکِ حضورِ تو، دیر آمده‌ام من منم همانکه نکرده، اَدای حقِّ تو جانان نمک ز خوانِ تو خورده، ولی شکسته نمکدان نشد چنانچه تو خواهی، ترا بخواهم عزیزم نشد چنانچه تو گویی، سری بپای تو ریزم ترا نخوانده‌ام آنگونه ای، که باید و شاید ترا نخواسته ام با، همه نباید و باید بجای امر تو، خود محوری شده کارم بجای حال و هوای تو، فکرِ باغ و بهارم کجاست با تو دلِ من، کجاست با تو هواسم چرا ز دوری تو، واقعاً نهراسم صدای پای تو یکدم، بگوشِ بسته نیامد تبِ دعای تو یک شب، به چشم خسته نیامد اگرچه نامه سیاهم، اگرچه غرق گناهم به قله‌ی جبلُ الرّحمه، مانده نگاهم ز هرچه شرّ و بدی، داده‌ای تو نجاتم به هرچه خیر و خوشی، داده‌ای تو براتم منی که منتظر از قدر، تا شبِ عرفاتم نه صاحبِ حسناتم، نه در غمِ عرصاتم اگرچه نیستم آقا زهیر و حر و حبیبت من و امید به این، روضه های جدِّ غریبت صدای پای محرم، رسد بگوشِ حریفان و من نمی‌شنوم، زنگِ کاروانِ غریبان بحقِّ معجر زینب، بحقِّ چادر زهرا مرا بخوان که بگردم، فدای عصمت کبرا به کودکی که، در آغوشِ اهلِ قافله گردد به دختری که، کفِ پایش آبله گردد به خواهری که، نگاه از برادرش نکند دور به مادری که، دلش دمبدم بزند شور به اشک دیده‌ی قاسم، تعارفِ عسلم کن بحقِّ کشته‌ی گودالِ خون، بیا بغلم کن بخر مرا که ندارم، به غیرِ گریه امیدی ببر مرا و به مادر، بگو رسیده شهیدی به سیدالشهدا، جان نثارِ بی کفنم کن بیا و جامه‌ی اِحرامِ سرخ را به تنم کن @hajmahmoodzholideh
روزیکه به نورِ عالم آرا دادند جوازِ وصلِ ما را اَلحمد، که در اَلَست گفتیم لبیک، منادیِ خدا را چون سَر به سجودِ شکر بردیم دادند عطای مصطفا را گفتند که با مِیِ ولایت خواندیم ز خَصَّنا شما را دادیم ز باده‌ی طهورا سرشار، محبِ مرتضا را در پرتوِ نورِ کوثر آنروز دیدیم چهارده، ولا را یک یک، به دل و زبان نمودیم اِقرار، ولای هَل اَتا را در آینه‌ی حضور دیدیم تا حشر، تمام ماجرا را از حادثه‌ی قیام کوچه... تا نهضتِ سرخِ کربلا را در پرتوِ این هدایتِ خاص دیدیم سعادت و بقا را دیدیم به جذبه‌ی ولایت هادی است حقیقت هدایت آنروز که روزِ خَصَّنا بود هنگامه‌ی انتخابِ ما بود آغازِ شناختِ ولایت میثاقِ ولای اِنَّما بود اینها همه با هدایتی خاص از جانبِ هادیِ وفا بود آنکه علَمُ الهُدی به دستش محبوبِ اَئمةُ الهدا بود صدشکر که هادیُ المُضِلّین هادیِ دل و زبانِ ما بود مقصودِ تمامِ اولیا و... معشوقِ تمامِ انبیا بود فرزندِ جوادُالعالمین و... دلبندِ همیشه‌ی رضا بود او چار محمد و علی را چون آینه‌ی جهان‌نما بود یک‌جا همه‌ی چهارده نور یک‌جا همه هستیِ خدا بود از صادق و کاظم و حسن تا زهرا و حسین و مجتبا بود دیدیم به جذبه‌ی ولایت هادی است حقیقت هدایت سرمایه‌ی اوصیاست هادی هستیِ ذَوِالنُّهاست هادی در جمعِ سُلالةُ النَّبییّن دُردانه‌ی هَل اَتاست هادی آرامِ دلِ نبیِ اَعظم ذرّیه‌ی لافتاست هادی هم حافظِ سِرّ دین و قرآن هم معدنِ وحی‌هاست هادی در بندگیِ خداست مخلص در ذاتِ خدا فناست هادی نسلِ دهمِ پیمبرِ حق از سیدةُ النساست هادی او زمره‌ی سادةُ العباد است صاحب علَمِ خداست هادی با جمله‌ی مردمِ زمانه خوش صحبت و با صفاست هادی ناگفته کلیدِ بابِ حاجات در غصه، گِره‌گشاست هادی شوینده‌ی هر گناهِ مؤمن بخشنده‌ی هر خطاست هادی دیدیم به جذبه‌ی ولایت هادی است حقیقت هدایت ای شیعه به خونِ دل وضو کن از هادیِ دین، به لب سبو کن در خلوتِ آن امامِ معصوم زخمِ دلِ خویش را رفو کن گاهی لبِ خود به شِکوِه بگشا رازِ دلِ خسته را به او کن هر جا قدَمَت براه گم شد با هادیِ راه، گفتگو کن در فتنه‌ی آخرالزمان نیز حق را به امام جستجو کن خواهی چو از او جدا نگردی با جامعه‌ی کبیره خو کن با خمّ غدیر آشنا شو بیعت کن و کسب آبرو کن با دردِ دلِ علی، از آنروز چون فاطمه، لعن بر عدو کن هرجا غمِ نینواست، بنشین هرجا گُلِ کربلاست، بو کن خواهی مددِ حسین باشی خون گریه، به نیزه در گلو کن رَه جوی، به کاروانِ زینب خود را به سه‌ساله روبرو کن با اشکِ رئوسِ روی نیزه جان و دلِ خویش، شستشو کن در غصه‌ی شام و کوفه، یا مرگ یا که طلبِ دفاع از او کن این است سفارشات هادی ای شیعه ز خونِ دل وضو کن برخیز که وقت انتقام است بیدار شو، موسمِ قیام است @hajmahmoodzholideh
باشد غدیرِ خم همه، لبیک یاعلی گوید مَلَک به زمزمه، لبیک یاعلی امت به شور و همهمه، لبیک یاعلی فریادِ جانِ فاطمه، لبیک یاعلی اجرا شده رسالت پیغمبر خدا افشا شده حقیقتِ حق، حیدر خدا باید تمام عمر، علی را صدا کنیم باید ز دل ولایت او را ندا کنیم باید که حقِ بیعت او را ادا کنیم باید تمامِ هستیِ خود را فدا کنیم ذهن و زبان، چو از دلِ اسرار پر شود عالم ز نام حیدر کرار پر شود باید به سوی سیره‌ی مولا سفر کنیم از راهِ او به عالمِ بالا سفر کنیم در وادیِ شناختِ زهرا سفر کنیم بی حبِ نفس، تا همه دلها سفر کنیم اِحیای نفس، راهِ علی رفتن است و بس تا عرش، با نگاهِ علی رفتن است و بس من دلخوشم، که زندگی‌ام با علی خوش است پروازِ عشق، از دلِ ما تا علی خوش است حق راضی است از همه، هر جا علی خوش است از ما، خدا به گفتنِ یک یاعلی خوش است گر یاعلی چو فاطمه گفتی، هزار شکر این ذکر را چو با همه گفتی، هزار شکر مولا علی که رهبر مجموع انبیاست بابای امت و پدر جمع اولیاست او اسوه ائمه و سرمشق اوصیاست یعنی امام متقیان، نور اَتقیاست ما مؤمن و امیر همه مؤمنان علی است خاکیم و اصل و ریشه‌ی این خاکمان علی است ما را ز طینت ازلی آفریده‌اند از امتداد نور جلی آفریده‌اند جزوِ فدائیانِ ولی آفریده‌اند اصلاً برای حبِ علی آفریده‌اند مظلوم و مقتدر چو علی در حکایتیم یعنی فنای عشقِ علی در ولایتیم با رزق او به نان و نوا می‌رسیم ما یعنی به روزیِ صُلَحا می‌رسیم ما آری به جرگه‌ی شهدا می‌رسیم ما با طاعت علی به خدا می‌رسیم ما در سایه‌ی علی پیِ عصیان نمی‌رویم عهدِ اَلَست را که به نِسیان نمی‌رویم ما عَهد کرده ایم که یار علی شویم تا پای جان، ملازمش از آن بَلی شویم در آخرین نفَس، ز جمالش جلی شویم وقتِ وفات، با قدمش منجلی شویم در حینِ مرگ، مِی عَلَنی می‌زنیم ما جامِ "فَمَن یَمُت یَرَنی" می‌زنیم ما عمری برای آمدنِ یار زنده‌ایم مستِ غدیر و با سرِ هشیار زنده‌ایم یعنی به عهدِ احمد مختار زنده‌ایم اصلاً به عشق حیدر کرار زنده‌ایم تا زنده‌ایم دست ز بیعت نمی‌کشیم در صحنه‌ایم و پای ز هیئت نمی‌کشیم هیئت که درسِ روضه‌ی تنها نمی‌دهد روضه، به غیرِ عبرتِ دنیا نمی‌دهد گریه بجز دو دیده‌ی بینا نمی‌دهد ما را نشان، بجز رهِ مولا نمی‌دهد خمّ غدیر اگر رهِ مردم نمی‌شود راهِ حسین هیچ زمان گم نمی‌شود از خود به راه یاریِ دین می‌توان گذشت از غصه‌ی زمان و زمین می‌توان گذشت با کوه غم، به مُلک برین می‌توان گذشت از دردِ خود به اشک جبین می‌توان گذشت اما ز داغِ سقط جنین کی توان گذشت از یاسِ سرخِ نقشِ زمین کی توان گذشت هر کس غدیری است، ز جبهه نمی‌رود اهلِ غدیر، وادیِ فتنه نمی‌رود یعنی به بیت فاطمه شعله نمی‌رود دیگر سر حسین به نیزه نمی‌رود وای از دلِ شکسته‌ی زینب به قتلگاه بر تن سری نبود که بر آن کند نگاه طوفان به دشت کرب و بلا شد نگاهبان بینِ زنان و دست و زبانِ حرامیان مَحرم نمانده بود به اطراف بانوان نامحرمان به گِردِ حرم، هلهله کنان تنها دعای فاطمه شد یار اهل‌بیت زینب به شام و کوفه علمدار اهل‌بیت این است، آری عاقبت ناقلندری افتاد دست اهل جفا چند روسری دیگر سخن نگویم از آن جیغِ دختری کز او نمانده بود بجز پاره معجری خاکم به سر، دگر ز سخن لال می‌شوم سرگشته همچو بانوی گودال می‌شوم @hajmahmoodzholideh
قلبِ سلیم، عاشقِ تسبیحِ دائم است عبد شکور، سیره‌ی شکرش مداوِم است هر نعمتی، مداوم و دائم سِزَد به حمد حمدِ ولای آل علی، از مکارم است چون عاشق از بصیرتِ دین، بی نیاز نیست بعد از غدیر، بینشِ بسیار لازم است قدرِ غدیر، گرچه شناسا نشد ولی قلبِ علی شناس ، به این قدر عالِم است بابِ غدیر، هادیِ دین است بی گمان راهِ غدیر، جای قدمهای کاظم است بعد از غدیر، زود به دامانِ او بچسب کاظم همان علی است که تا وصل، عازم است نظمِ جهان، به دست امامِ زمانه‌هاست یعنی امام عصر بر این نظم، ناظم است ما که بنام شیعه‌ی معصوم، رائجیم لطفِ خداست، نوکرِ بابُ الحوائجیم ما در پناه حضرت موسی بن جعفریم والله مورد نظر لطف داوریم تدبیرِ آن امام همام است، اینکه ما از کودکی فدائیِ دینِ پیمبریم عشق علی و آل، شده حک به جانِ ما دُردی کشِ محبت زهرا و حیدریم عشق حسین، عشق حسن، عشق اهل‌بیت در جانِ ماست، چونکه ز آياتِ کوثریم خیر کثیر، نسلِ امامانِ شیعه اَند ما هم امامزاده‌ی موسی بن جعفریم امضای پای این شجره‌نامچه علیست مائیم که، ز ذرّیه‌ی پاکِ مادریم با این حساب، نقشه‌ی ایران به دست اوست شکر خدا به سایه‌ی سلطانِ کشوریم لطفِ اَبَالرضاست، که سلطانِ ما رضاست همسایه‌ی حریمِ امامی مطهریم ما که بنام شیعه‌ی معصوم، رائجیم لطفِ خداست، نوکرِ بابُ الحوائجیم ای باخِرَد، هماره ز هجران، مگو سخن هِی از امامِ مانده به زندان، مگو سخن او مُشرِف است، بر همه‌ی شیعیان خود تنها ز حصرِ حجتِ دوران، مگو سخن از زندگیِ یک یکِ ما، هست با خبر دائم ز قلب‌های پریشان، مگو سخن هر شادی است روزیِ دلها، ز یُمن اوست از غصه‌های بی سر و سامان، مگو سخن او عفو می‌کند، که خدا بگذرد ز ما پیوسته از زیادیِ عصیان، مگو سخن موسی بنِ جعفر است که ما را بها دهد بیهوده از تعاملِ عدوان، مگو سخن این روضه و دعا و مناجات، ارثِ اوست خلوت گُزین، ز عرصه‌ی جولان، مگو سخن این سفره‌های پر نمک و نان از او رسد از سفره‌ی تهیِ محبان، مگو سخن ما که بنام شیعه‌ی معصوم، رائجیم لطفِ خداست، نوکرِ بابُ الحوائجیم موسی بن جعفر است که بابِ محرم است بی او اگر شدیم، همین مایه‌ی غم است عاشق که دل به غصه‌ی دنیا نمی‌دهد زیرا غمِ حسین، غم و دردِ عالَم است کم کم صدای ناله‌ی زهرا رسد بگوش "گویا عزای اشرفِ اولاد آدم است" پیراهنِ سیاهِ خود آماده کن، به اشک این زنگِ قافله، خبر از شامِ ماتم است بر سائلش، اگرچه که خاتم دهد علی یک ساربان به بردنِ انگشت و خاتم است طفلِ صغیر را همه جا احترام کن رحمی به حالِ موی یتیمی که دَرهم است نوزاد را چو گریه کند، شیر می‌دهند تیرِ سه‌شعبه کِی به لبِ تشنه مرهم است همراهِ اشکِ مادر سادات، گریه کن با دخترش به گریه‌ی مقتل دمادم است مقتل نوشته، موی حسینش کشیده‌اند با تیغِ کُند، پشتِ گلویش بریده‌اند @hajmahmoodzholideh
- نزول آیه زکات، آیه تطهیر و سوره هل اتا شکرِ خدا که حافظِ دینِ خدا، خداست مامورِ حفظِ عترتِ و دین، ختمُ الانبیاست بالاترین دلیل به آیات، هَل اَتاست وقتی کسی، علیهِ خدا اِدعا کند اینجا نبی، به یاریِ عترت، دعا کند با اهلبیتِ خویش، پیمبر خطاب کرد همره، دو سبط و فاطمه و بوتراب کرد شرمنده از تجمّعشان آفتاب کرد گفت ای خدا، اَهالیِ من، زینتِ منند این جمع، اهلبیتِ من و عترتِ منند یارب بحقِ فاطمه رحمت بما ببار این جمع را ز رجس و پلیدی جدا بِدار ما را مطهر از همه آفات،،، برشمار در دَم رساند آیه ی تطهیر، جبرئیل میگفت با ملائکه تکبیر، جبرئیل با صدهزار شکر و دوصد ذکرِ کردگار راهی شدند با همه ی، هیبت و وقار بهرِ مباهله بسوی نقطه ی قرار تا صف زدند آل نبی گِرد هم، چو کوه حیران شدند جمعِ نصارا از این شکوه دیدند چونکه آل نبی را، خدا صفات نَجرانیان ز گفته پشیمان شدند و مات گفتند جملگی که نباشد رهِ نجات اِلّا به سر نهادنِ حکم محمدی این است دینِ حق و همین، راه سرمدی وقتی رسول، حجتِ حق را بیاورد... اولاد را به همرهِ زهرا بیاورد... همراهِ آل فاطمه، مولا بیاورد... دیگر توانِ هیچکسی قد نمیدهد حق را خدا به غیر محمد نمیدهد نورِ جلیست، آیه ی نابِ مباهله شرحِ ولیست، آیه ی نابِ مباهله مدحِ علیست، آیه ی نابِ مباهله در ظاهرش، اگر چه بنام پیمبر است شانِ نزولِ آن بخدا، وصفِ حیدر است آری، علیست وجهِ خدا، مایه ی خدا نور خدا، تمامیِ سرمایه ی خدا توحید را نشانِ خدا، آیه ی خدا شاهی که بر گدا برکات آورَد، علیست آنکه رکوع را به زکات آورَد، علیست وقتی خدا به حیدر عطا،،، ذوالفقار کرد اِبقای دین، به حیدرِ دُل دُل سوار کرد در راهِ دین، علی همه هستیِ نثار کرد تنها اُحد نشاند، نَود زخم بر تنش بدر و حنین ها سببِ بغضِ دشمنش حیدر شناس کیست، بجز یارِ مرتضی زهرا پیِ تلافیِ ایثارِ مرتضی آمد به کوچه و شد علمدارِ مرتضی آنجا که هیچکس به علی،،، اعتنا نکرد زهرا، علیِ خانه نشین را رها نکرد در کوچه ها ز فاطمه، حرمت شکسته شد پهلوی او براهِ ولایت شکسته شد در بیتِ وحی،،، غنچه ی عصمت شکسته شد پس پاسدارِ میر و علم، کیست؟ فاطمه اصلِ مدافعینِ حرم، کیست؟ فاطمه حقِ علی، به یاریِ زهرا اَدا شود باید بِراهِ فاطمه، جانها فدا شود تا راضی از تمامیِ عالم، خدا شود زهرا شناس کیست؟ حسین است و زینب است کرب و بلا شناسیِ ما، اصلِ مطلب است کرب و بلا، که مکتبِ زهرا شناسی است گودالِ قتلگاه، تولّا شناسی است رفتارِ شام و کوفه، تبرّا شناسی است در قتلگه، امام که مهمان نمیشود! بر نیزه راسِ قاریِ قرآن نمیشود! مظلوم را، به نیزه ی صیاد میزنند؟ زنجیر را، به گردنِ سجاد میزنند؟ آخر، سرِ سه ساله مگر داد میزنند؟ ویرانه را، رقیه که آباد میکند... نامِ علی، به ماذنه ها داد میکند @hajmahmoodzholideh
رباعیات مباهله و حدیث شریف کساء بر هیبت عترت پیمبر صلوات بر جان نبی حضرت حیدر صلوات بر فاطمه و دو نور چشمش، حسنین بر عید مباهله مکرر صلوات بر نور مبین حی سرمد صلوات بر جمع کسای آل احمد صلوات بر دشمن پنج تن دمادم لعنت بر پنج تن آل محمد صلوات @hajmahmoodzholideh
خدایا خود تو شاهد باش، بس غم می‌رسد از راه به هر منزل غمی تازه، به قلبم می‌رسد از راه منم صاحب حرم اما، شدم دور از حرم حالا... که بیرون رانده اند، اَنبوهِ ماتم می‌رسد از راه شدم منزل به منزل، دور از بیتِ تو آواره به سویم از اَجل پیکی، دمادم می‌رسد از راه به هر منزل فرود آیم، نظر بر آسمان دارم چو بابایم علی، اَخبارِ مرگم می‌رسد از راه ز طفلِ شیرخواره، تا جوانِ هیجده ساله غمِ جان دادنِ آنان، به یادم می‌رسد از راه بساطِ فتنه برپا هست و من راهیِ گودالم رضای توست که، تنها به دادم می‌رسد از راه منم آماده ی غربت، حرم آماده ی محنت ولی هیهات از ذلت، به گوشم می‌رسد از راه عطش ریزد اگر بر لب، اَسیری گر روَد زینب یقین دارم که از سویت، اَمانم می‌رسد از راه به هر منزل که میاُفتد نگاهم در نگاهِ او نوای غربتِ خواهر، به جانم می‌رسد از راه سه ساله دخترم، بر دوشِ سقایم چه غم دارد پس از این است که، آهِ یتیمم می‌رسد از راه صدای مادرم زهرا، به گوشم گاه می پیچد که قرآن خواندنَت، از نیزه هردم می‌رسد از راه من و این جمعِ یارانم، تو و این اشک بارانم به دیدارِ تو آیا وصلِ جانم می‌رسد از راه؟ سَرم را روی نِی بنگر، تنم را زیر سُم، دانم... که قطعه قطعه جسمم، قتلگاهم می‌رسد از راه تمامِ هستی اَم گردد، فدایت روز عاشورا که خونخواهِ شهیدانِ محرم می‌رسد از راه به کعبه ظلم شد اما، به صاحب کعبه اَفزونتر یقین دارم، که روز انتقامم می‌رسد از راه @hajmahmoodzholideh
رایِ ما سنگین‌تر از موشک، سبک‌تر از علَم فتنه را نابود کن، بایَست بَرداری قلَم رایِ خود بنویس خوش، با جوهرِ خونِ شهید تا بماند پرچمِ دین، سبز و هم سرخ و سفید هست جمهوری اسلامی ایرانی، حرم حفظ کن با رای دادن چون سلیمانی، حرم رَهروِ راه شهیدان، در مسیرِ رهبر است کیست هر رای اَوّلی، رزمنده‌ای در سنگر است برترین نقشِ خواص امروز، تبیین است و بس هر که دارد آبرویی، کار او این است و بس پایِ ما ثابت قدم، تا دستِ ما بی لَرزش است رای دادن با بصیرت، خدمتی با اَرزش است رایِ ما گامی بسویِ، حذفِ درد و رنج هاست انتخابات این زمان، چون کربلای پنج هاست فتحِ خرمشهرها امروز، پای صندوق است جنگ با مستکبران، در دست‌های صندوق است امپراطوریِ استکبار، دشمن با خداست روز و شب در فکرِ نابودیِ جمهوریِ ماست اتحاد و همدلی، تکلیف هر ما و من است وحدتِ جمهورِ ما، تنها حریفِ دشمن است نایب مهدیِ ما، در انتظارِ رایِ ماست هر که با مسلم بماند، با حسین و کربلاست باشد این لبیک بر رهبر، همان امرِ امام حال، مائیم و امامِین و شهیدان، والسلام @hajmahmoodzholideh