21.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیروز سید حسن افتخارزاده رهبر فکری و معنوی انجمن حجتیه از دنیا رفت، درحالیکه بارِ سنگین افکار التقاطی و توهینهای مکررش به امام و جمهوری اسلامی بر دوشش سنگینی میکنه.
همونطور که امام فرمود: «حواستان را جمع کنید که نکند یکمرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیهایها همه چیزتان را نابود کردهاند!»، باید با همه توان درمقابل انحرافاتِ این گروه ایستاد.
کلیپ رو ببینید.
بدلیل اهمیت زیاد و روشنگری، این اطلاعرسانی را بر خود واجب دانستم👆
@hajmahmoodzholideh
#قصیده_مدح_و_مرثیه_امام_کاظم_موسی_بن_جعفر_علیهما_سلام
ای بر فلک روشن مقامت یَابنَ صادق
وی از تو بر عالم زِعامت یَابنَ صادق
اسمِ تو بوده از ازل، بابُ الحوائج
ای سکّهی عزّت بنامت یابن صادق
تنها نَه ما، مستِ تولّای تو هستیم
کلِّ عوالِم مستِ جامت یابن صادق
قربانِ آباءِ کریمت، یابنَ حیدر
قربان اَجدادِ گِرامت یابن صادق
فرزند زهرائی و دلبند پیمبر
ای مجتبایی قدّ و قامت یابن صادق
سلطانِ دلهایی تو، حتی روزِ غربت
باشد همه عالم غلامت یابن صادق
کِی محو شد نورت، به زندان و سیَه چال
داده خدا، نورِ تمامت یابن صادق
آری درخشیدی تو، حتی در مَطامیر
اینسان نشان دادی کرامت یابن صادق
جنگیده ای با دشمنانِ دین و قرآن
این است منشورِ پیامت یابن صادق
ایجاز داری در روایات و احادیث
اِعجاز داری در کلامت یابن صادق
موسائی و دلدادهات، موسای عمران
صد طور سینا هست، رامت یابن صادق
کردی بلا را دور، از ما شیعیانت
دیدیم غوغای قیامت یابن صادق
□ □ □
نَه صیدِ دشمن شد امامت یابن صادق
دشمن شده در صیدِ دامت یابن صادق
جانِ خودت را در بلا کردی گرفتار
تا جانِ ما باشد سلامت یابن صادق
شرمندهی رفتار و ایثار و مرامت
ای جان بقریان مرامت یابن صادق
حالا که تبعيدت نمودند از حریمت
بی فايده ست از ما نِدامت یابن صادق
رفتی از این زندان به آن زندان اسیری
در چاهها کردی اقامت یابن صادق
تا کِی ترا خوانیم، در قعرِ سجونت
ای کوه صبر و استقامت یابن صادق
باید بپردازد هزینه، شیعهی تو
هرچند، دیر است این غَرامت یابن صادق
کُشتند با زهرِ جفا، تا مَحو گردی
اما بجا ماند اِحترامت یابن صادق
میخواست کِتمانت کند، لب باز کردی
بعد از شهادت با شهامت یابن صادق
آمد رضا بالینِ تو، تا شاد گردی
وقتِ عروج ای سرو قامت یابن صادق
□ □ □
در این اسارت، هیچ آیا سنگ بارید؟
سوی تو، از دیوار و بامت یابن صادق
زنجیر دیدی، تازیانه خوردی اما
کِی شد جفا در اِزدحامت یابن صادق
هرگز ندیده دخترت در قعرِ گودال
زیرِ سمِ اسبان دوامت یابن صادق
چکمه بروی سینهات آمد؟ نیامد
نیزه زده قاتل به کامت؟ یابن صادق
غارت نشد عمّامه ات، هرگز نشد کم
یک تارِ مویی از امامت یابن صادق
کِی ماند بی غسل و کفن، جسمِ نحیفت
ای بیکفن لفظِ مُدامت یابن صادق
جِسمَت مَطافِ شیعه شد، بر جِسرِ بغداد
اینگونه شد حسن ختامت یابن صادق
راضی شود از منتقم، زهرای اطهر
رزوی که گیرد انتقامت یابن صادق
#قصیده_مدح_و_مرثیه_امام_کاظم_موسی_بن_جعفر_علیهما_سلام
@hajmahmoodzholideh
#عید_مبعث_حضرت_رسول_اکرم_صلی_الله_علیه_و_آله_و_سلم
#مدح_مولا_امیر_المؤمنین_علیه_السلام
حمدِ ذاتِ لایزالی میکنم
شکر، بر حیِ تعالی میکنم
مِدحتِ مولی الموالی میکنم
وصفِ آن، اَعلای عالی میکنم
عشقِ احمد را اسیرم، یاعلی
بندهی نِعمَ الامیرم، یاعلی
بندهی مولا، اسیرِ ایزد است
عبد حیدر، عبد حیِ سرمد است
اولین مجنونِ مولا، احمد است
بعثتِ احمد، سُرور مُمتد است
مِدحتِ حق، با نبی بِشنیدنی است
با علی، وصفِ محمد دیدنی است
قبلِ بعثت، بود احمد با علی
قبلِ خلقت، گقت با حق یاعلی
تا که شد بر حضرتش اِعطا علی
آنچه احمد گفت، کرد اجرا علی
بی علی، اصلِ عدالت منتفی است
بی ولای او، رسالت منتفی است
آن خدایی که دم از خاتم زند
بی علی، کِی از رسولش دم زند
بی علی، بر او صلا محکم زند
دستِ رد، بر عالَم و آدم زند
بر جمیع انبیا، مولا علی است
بر تمام اولیا بابا علی است
حق امیرُالمؤمنین، حق با علی است
حق امامُ المتقین، حق با علی است
حق علی حبلُ المتین، حق با علی است
حق محمد را امین، حق با علی است
حق نمیگنجد بجز نام علی
عالمی مستِ میِ جام علی
حق اگر خواهی، رُخِ داور ببین
بر فرازِ دستِ پیغمبر ببین
سورهی توحید با کوثر ببین
با علی، نابودیِ ابتر ببین
دین و قرآن بی علی معنا نشد
غیر زهرا کس به او همتا نشد
جان و روح مصطفی یعنی علی
عشقِ ختم الانبیا یعنی علی
حافظ دین خدا یعنی علی
تالیِ خیرالنسا یعنی علی
مصحفِ قرآن، کتاب مصطفاست
ناطقِ قرآن، علیِ مرتضاست
در دلِ کعبه، رسولِ حق پرست
با علی، بتهای باطل را شکست
هر که با مولا نباشد کافر است
با پیمبر، کافری پیمان نبست
قالعِ شرک و نفاق و کفر کیست؟
جز امیرالمؤمنین، فاروق نیست
عشق یعنی، عشقِ یکتای علی
علم یعنی، علمِ والای علی
نطق یعنی، نطقِ غرای علی
زهد یعنی، زهدِ زیبای علی
سَروِ تقوا، با علی رعنا شود
شکر، تنها با علی معنا شود
کیست حیدر آنکه جز او یار نیست
بر پیمبر غیر او دلدار نیست
آنکه جز او آگه از اسرار نیست
غیرِ او، کس حیدر کرار نیست
راسِ مرحب، میشود از او جدا
فرقِ عَمرِ عَبدوُد، سازد دوتا
حیدر کرار، یعنی شیر حق
در غبارِ فتنهها، تدبیر حق
در صفوفِ معرکه، تکبیر حق
روی دستِ مصطفی، تصویر حق
با علی، دنیا بهشت فاطمه ست
دولتِ حق، سرنوشت فاطمه ست
اوست میزان همه تقدیسها
میشود تبیین از او تدریسها
دور سازد از بشر ابلیسها
برنمیتابد علی تبلیسها
هرچه دین اعجاز دارد از علی است
ابرِ رحمت، هرچه بارد از علی است
ابرِ بی باران، از او باران شود
موجِ هر دریا، از او طوفان شود
عمرِ بیسامان، از او سامان شود
مرگِ رنج آور، از او آسان شود
محتضر! یک لحظه صبر، آید علی
در سرازیری قبر، آید علی
ما که جان، با اذنِ داور میدهیم
در حقیقت، جان به حیدر میدهیم
در رهَش، جان و تن و سر میدهیم
دست، با ساقی کوثر میدهیم
روز محشر در سپاه صاحبیم
از خدا روی علی را طالبیم
#عید_مبعث_حضرت_رسول_اکرم_صلی_الله_علیه_و_آله_و_سلم
#مدح_مولا_امیر_المؤمنین_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh
#روضه_حرکت_کاروان_حسینی_از_مدینه
مدینه وقت خداحافظی شده با تو
دگر به کوچه نبینی عبورِ ما را تو
از این پس، آیهی نیلی به کربلا دارم
حدیث صورت و سیلی به کربلا دارم
از این به بعد خیامم، به شعله بنشیند
غلاف و تیغ و نیامم، به شعله بنشیند
از این به بعد مسیرم، به قتلگاه افتد
که راه طفل اسیرم، به قتلگاه افتد
از این به بعد ندارم، امان به بحر و بری
نه بر تن است مرا کهنه پیرهن، نه سری
از این به بعد، نه معجر بماند و نه لباس
بگو که چشم تو روشن، امیر من، عباس!
□ □ □
اَلا امیر سپاهم! در این شب تاریک
گذر کنید نهانی، ز کوچهای باریک
قرارمان همگی هست، با رسول الله
وداع آخرمان است، با رسول الله
که جدِ اَطهرمان، خود به گوش من فرمود:
شبانه رو سوی کرب و بلا نمایم، زود
خدا اراده نموده، که کشتهام بیند
به روی خاکِ عطشناک، تشنهام بیند
خدا اراده نموده اسارتِ زینب
ز اهل کوفه ببیند، جسارتِ زینب
بگو به اهل حرم، گرچه خود سبکبارند
لباس و چادر و معجر زیاد بردارند
صغیره های حرم صیدِ نقشه میگردند
تمامِ یاس رُخانَم، بنفشه میگردند
مرا نه خواهرِ من، در عبا کند پیدا
میان تیغ و سنان و عصا کند پیدا
سرم به نیزه رود، خواهرم به همراهم
به شام و کوفه رود، کاروانِ پر آهم
عزا و بزمِ شراب و اسیریِ زینب
میانِ طشت طلا، چوب خیزران بر لب
هجومِ تهمتِ بیگانگان به هیزی، آه
حریمِ عصمتِ آل علی، کنیزی، آه
دفاع از حرم اهلبیت، نزدیک است
که انتقامِ غمِ اهلبیت، نزدیک است
#روضه_حرکت_کاروان_حسینی_از_مدینه
@hajmahmoodzholideh
#السلام_علیک_یا_امام_الرئوف_یا_علی_بن_موسی_الرضا
ما که در درگاه سلطانِ خراسان آشناییم
از قدیم اینجا نمک پرودهی خوانِ ولاییم
سائل دیروز و امروز حرم نه، ایهاالناس
از ازل بابُ الجوادی بوده با قالوا بلاییم
فطرتِ ما از همان دوران، مقیم یار بوده
از دعای فاطمه تا حشر با او همصداییم
یاامیرالمؤمنین حیدر، نیفتد از لبِ ما
یعنی از اصحاب صفّه، در حریم مرتضاییم
یاعلی گویان، امورِ خویش را از پیش بردیم
از خراسان تا نجف، اهلِ دوتا ایوان طلاییم
کفشدار و نوکر و جاروکشانِ افتخاری
همچو رهبر، خادمِ مولا علی موسی الرضاییم
با امیدِ کامل از ناحیهی زهرای اطهر
فکرِ احداثِ شبستان و بقیعِ مجتباییم
پنجره فولادِ سقاخانهی اُمُ البنین را
از همین حالا، چو صحنِ کهنه در حالِ بَناییم
سر بهراهِ اربعینیم، با شهیدان همنشینیم
تا ظهور یار، راهی از نجف تا کربلاییم
بادهی یالَیتَنا کُنّامَعَک نوشیدهایم و
در دفاعِ از حرم، جان برکفِ آل عباییم
راهیانِ نینوا، از طوس تا قدسِ شریفیم
راهیِ راهِ سلیمانی، به فرمانِ ولاییم
نام زهرا نقشِ دلها، نام مهدی نقشِ سربند
مفتخر بر پرچم سبز محبان الرضاییم
با علمدار حرم، پیمانی از دیرینه داریم
حافظان حرمتِ اهلِ خیامِ نینواییم
جسم و جان و چشم و دست و فرق و سر، قابل ندارد
از همه هستی گذشته، در رهِ زینب فداییم
از امان نامه، تنفر در دلِ ما، مانده عمری
همچنان عباس، شرمنده ز روی مصطفاییم
#السلام_علیک_یا_امام_الرئوف_یا_علی_بن_موسی_الرضا
@hajmahmoodzholideh
#مثنوی_ولادت_سرور_شهیدان_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
هِلِه! ای کربلائیان مژده
عاشقان! ای حسینیان مژده
سر به تربت نَهید و شکر کنید
به ولای حسین فکر کنید
میِ قالوا بلا ثمر داده
بادهی کربلا ثمر داده
صحبت از بادهی طهور آمد
باز موسی به کوهِ طور آمد
شده صادر به حکمِ ده فرمان
شد حسین، منجیِ زمین و زمان
بادههای حسین، جوشان شد
عشق در عالمی، خروشان شد
عاشقان را خدا صَلا زده است
که حراجِ میِ ولا زده است
باده نوشِ ازل، حسین آمد
شافعِ روز نَشئَتین آمد
هر که در عشق، سرگِرانی کرد
هوَسِ عمرِ جاودانی کرد
زندگی را همه امید، حسین
اَشهَدُ اَنَّهُ شهید، حسین
بندگی را تمام اگر خواهی
پس روا نیست، جان و سر خواهی
دین و دنیا، حسین و دیگر هیچ
همه عقبا، حسین و دیگر هیچ
اَبرِ رحمت، سحاب باریده
سوی شیطان، شهاب باریده
کوهِ آتشفشانمان دادند
روی حق را نشانمان دادند
ای همه مَحرمانِ سِرُّالله
خون بریزید، پای ثارُالله
سَر به کف دادِگان، ز جا خیزید
بر لِقاءِ خدا درآویزید
مستِ جامِ الَست آمده است
ساقیِ چیره دست آمده است
با حسین، عشقِ ناب بخشیدند
بادهی بوتراب بخشیدند
احمد و مرتضی به یک تصویر
کوثر و مجتبی به یک تصویر
بسکه یکرنگ و یکصداست حسین
همهی آل مصطفاست حسین
ساغرِ چشمهی حیات آمد
صاحبِ کشتیِ نجات آمد
سَرورِ عالمین را عشق است
انقلابِ حسین را عشق است
انقلاب، انقلابِ زهرایی است
بعدِ کوچه قیام، صحرایی است
پابپای قیام، باید رفت
در پیِ این امام، باید رفت
هر که در اصل، شیعهی زهراست
خاکسارِ امامِ عاشوراست
راه، راهِ حسین، باشد و بس
حق، نگاهِ حسین، باشد و بس
□ □ □
همزمان با حقیقتِ بعثت
داده حق، بر حسینِ خود رخصت
در مدینه به گوشِ شاهِ شهید
حکمِ اُخرُج اِلیَ العَراق، رسید
خبر از عرش، سوی خاک آمد
سخن از شاءَ اَن یَراک آمد
چونکه خونِ خداست، هادیِ عشق
این ندا آمد از منادیِ عشق
مستقیم از خدا پیام آمد
وحیِ تازه بر این امام آمد
یاحسین از حجاز بیرون شو
راهیِ قتلگاهی از خون شو
بهرِ تو هرچه لایقی دارم
با تو شرحی ز عاشقی دارم
عشق را، شرحه شرحه میخواهم
من ترا، قطعه قطعه میخواهم
آری، آندم که مست و تشنه شوی
زیرِ بارانِ نیزه کشته شوی
من ترا زیرِ دشنه میخواهم
کودکانِ تو تشنه میخواهم
پیکرت در عبور میخواهم
زیرِ سمِّ ستور میخواهم
جسمِ تو، در مسیر میخواهم
زینبت را، اسیر میخواهم
غصهات را، شدید میخواهم
اکبرت را، شهید میخواهم
حنجرت را، به نیزه میخواهم
اصغرت را، به نیزه میخواهم
ساقی اَت را، به اشک میخواهم
تیربارانِ مشک میخواهم
صورتت، روی خاک میبینم
تا بماند، حقیقت دینم
تو بخوان، روی نیزه قرآنم
تا هدایت شوند، خوبانم
انتقامِ تو نیز با مهدی است
روزِ او، روزگارِ هم عهدی است
#مثنوی_ولادت_سرور_شهیدان_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh
#ولادت_با_سعادت_حضرت_ابا_الفضل_العباس_علیه_السلام
اَلا یاایهالساقی، پناهم باش یاعباس
شَها! مثلِ همیشه پیرِ راهم باش یاعباس
بده ساغر به دستم، بود و هستم را بگیر از من
جوابِ التماسِ هر نگاهم باش یاعباس
به نورت روسفیدم کن، براه خود شهیدم کن
به لطفت، ضامنِ روی سیاهم باش یاعباس
به طاووسِ جنان، ای روحِ خوش پرواز پر، واکُن
شفای زخمهی بالِ گناهم باش یاعباس
دخیلم یاابوفاضل، به تارِ زلفِ مِشکینَت
خود ای بابَ الحوائج، قبله گاهم باش یاعباس
قمر در عقربم، حالم عوض کن، تیره و تارم
اَلا ماه بنیهاشم، تو ماهم باش یاعباس
ترا دارم، چه غم دارم، یلِ اُمُ البنین، حاشا
که رو گردانی از من، خود گواهم باش یاعباس
بیا ای نازنین، نازِ قدمهایت قبولم کن
به یُمنِ مقدمِ آن قدّ رعنایت قبولم کن
بگَردم سالروزت را، که دل از هَل اَتا برده
فدای روی زیبایت که اِرث از مرتضا برده
علی شیر خدا و حضرتت شیر علی، یعنی
جمالت، هیبتت، رویت، دل از شیر خدا برده
نگاهِ خندنوشِ حضرتِ ارباب حیرانت
قدِ سَروَت، رخِ سبزت، نمک از مجتبا برده
قدِ سَروِ سپهسالار، هوش از سر بَرَد آری
دوتا دستِ بلندَت، از دلِ زینب نوا برده
همیشه خوش خبر باشی، که اخبار سجایایت
تو گویی جلوهای از جلوههای مصطفا برده
قدِ مردانه ای داری، رخِ شاهانه ای داری
حرم را قدّ و بالایت به فکرِ کربلا برده
سِتَبرِ سینهات، ای چارشانه پهلوان، غوغاست
نگاهت، زَهرِهها از دشمنِ خیرالنسا برده
وقار و اقتدارت، صد نشانِ بت شکن دارد
چو حیدر قُطرِ بازویت، توانِ بت شکن دارد
ز نوزادی، خدا را شُکرگویانی، ابوفاضل
عجَب داری کمالاتِ درخشانی ابوفاضل
فقط جای نبی خالیست در ایام میلادت
ز خالِ او نشان داری، چه جانانی ابوفاضل
چه میآید به اَبرویت عبوسی، حضرت عباس
چنان مولا گِره داری به پیشانی ابوفاضل
تو بر عهدِ خدا مُلزم، متین و قاطع و محکم
که هستی چون علی در ذاتِ حق فانی ابوفاضل
چو قابِ قوسِ اَو اَدنا، نگاهِ نافِذَت بُرنا
بصیرت حُسنِ چشمانت، چه چشمانی ابوفاضل
تولّا را تبرّا را، گرفتی درس از زهرا
چو حضرت، خطبه میخوانی چه طوفانی ابوفاضل
ادب، طاعت، علَم داری، وفا داری، سخا داری
توسلطانی توسلطانی توسلطانی ابوفاضل
به عِلم و عشق والایی، قرینِ حلم و تقوایی
مقاماتت شبیهِ عصمتِ معصوم و یکتایی
تو در میدانِ جنگ از کودکی داری دوصد آیت
به یک آن، لشکرِ صِفّین، بهم ریزد ز غوغایت
تو گویی، ذوالفقار حیدر کرار در دستت
نشد هرگز سری آنجا، رها از تیغ بُرّایت
اگر اَمرِ ولی باشد، سر از تیغ تو میریزد
غلاف از دست میاندازی از فرمانِ مولایت
به روزِ حَرب میجنگی، به روزِ صلح دلتنگی
و در زهد و وَرَع، ضربُ المثل، اخلاق والایت
به هنگامِ سکوتت پیشِ مولا، سیرهاَت مشهور
و در هنگامِ تبیین، خطبهی معروف و غَرّایت
ولایت را شناساندی، هدایت را تو افشاندی
چو بذری در ضمیرِ عاشقان، با خُلقِ زیبایت
نشد شمشیر برداری، به عصر روزِ عاشورا
نشد دشمن ببیند، انتقامِ داغِ زهرایت
دو دستت شد جدا، فرقت دوتا، مَشکِ تو صدپاره
تو رفتی و به شام و کوفه زینب گشت آواره
#ولادت_با_سعادت_حضرت_ابا_الفضل_العباس_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh
#ولادت_با_سعادت_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
دوستدار و عاشق و مجنونِ آلِ عترتم
عاشقِ دیرینهی، سجادِ آلِ عصمتم
از ازل دلدهام، بر حبِّ زین العابدین
مِهرِ او گشته عَجین، از ابتدا با طینتم
طالبِ شمسِ جمالِ حضرتِ دوم علی
کشته مرده، بهرِ آن، دلدارِ حیدر طلعتم
هر که میگردد پسردار، از قدیم این رسم هست
میدهد قربانی، آقا خویش دانَد نیّتم
دوست دارم، پیشِ پای دوست، قربانی شوم
تا چه تقدیرِ من است و تا چه باشد قسمتم
داد، هفتاد و دو کشته، تا بماند این پسر
آنکه خود، شد کشتهی دین، این دلیل و حکمتم
آن امامی که، زبورِ آل پیغمبر، از اوست
با دعاهای صحیفه، داده درسِ عبرتم
مکتبِ سجاد یعنی، ترجمانِ کربلا
مقتلِ او، با زبان ادعیه، شد حجَّتم
هر فرازی از دعایش، گوشهای از کربلاست
تا چه فهمی میکنم من، از بیانِ حضرتم
با بیانی ساده، لفظی مردمی، متنی روان
میدهد تعلیمِ عاشورا و من، در غفلتم
درسِ فریاد و سکوتش همزمان، خود حکمتی است
هر کدام از این روشها هست، حول و قوتم
خطبههای آتشینش، هم به کوفه، هم به شام
جلوهای از خطبههای، مادرِ با غیرتم
بر فرازِ چوبهای، مجلسِ بیگانگان
روضهی گودال خواند، آن سَرورِ خوش سیرتم
گفت: فرزندِ منا و مکه و زمزم، منم
سبطِ احمد، نجلِ حیدر، پورِ آلِ عصمتم
حمزه و جعفر ز ما، معراجِ پیغمبر ز ما
ناطقِ قرآن منم، یعنی امامِ اُمَّتم
وارثِ پیغمبرانم، رهبرِ دنیا و دین
هست، مَسجودِ ملائک، تخت و تاج دولتم
چون علی، سلطانِ دینم، چون حسن فخرِ مبین
پیشوای اهلِ تقوا، صاحبِ حُرّیَتَم
عالِمِ غیب و شهودم، آگه از تُخفِی الصُّدور
هیچ آگه نیست، مخلوقی ز شَان و شوکتم
کوه و دریا، دشت و صحرا، آسمان و عرش و فرش
تحتِ فرمانِ مُطاعم، کیست داند مِکنتم؟
کلِّ مخلوقات، دارند از ولایم اِرتزاق
انقلابِ اشک باشد، گوشهای از هیبتم
گاه در زندان و ویران، گاه در بزمِ ستم
اولین بنیانگذارِ روضههای هیئتم
من ولیِّ داورم، من یادگارِ کوثرم
زادهی شاهِ شهیدان، خود اسیرِ غربتم
در دلِ اُردوی دشمن، با وجودِ اَهرُمَن
چون حسین بن علی، صاحب لوای عزتم
پرچمِ دین را نگهدارم، به دوشِ خویشتن
با خطاب و صبر و شکر و علم و حلم و قدرتم
آنکه دیده قتلِ صبرِ کشتهی لب تشنه را
آن ذبیحِ بِالقَفا، بابای غرقِ محنتم
گفت زیرِ تیر و شمشیر و سنان و نیزهها
ای ستمکاران که کردید از دو روئی دعوتم
میزبانانِ بدی هستید، ای نامحرمان
دست بردارید، از اهل و عیال و عترتم
زود دریابید ای شمشیرها، ای نیزهها
این تنم، این پیکرم، این حنجرم، این صورتم
این لباسِ پارهاَم را، از تنم بیرون مکن
مادرم دارد تماشا میکند، با حسرتم
غارتِ انگشت و انگشتر، دگر رسمِ کجاست؟
لحظهای، ای ساربان آهسته، قَدری فرصتم
غارتِ خیمه دگر رسمِ کدامین جنگ هاست؟
از چه دیگر بِشکَنید، ای اهل کوفه حرمتم
آه، یاربّاه، تَسلیمَاً لِاَمرِک، این من و...
این تن و این پیکر و این خواهرِ با همتم
#ولادت_با_سعادت_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh
يادواره_شهدای_عزیزمان
#روایتی_از_انفجار_نور_تا_انتظار_ظهور
یادش بخیر ایام فجر آسمانی
نوری درخشید از امام جمکرانی
با انفجار نور شد آتشفشانی
پیر جماران داد درسِ سرگِرانی
پیر و جوانِ این وطن، شد نینوایی
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
روزیکه شد خونجامهها تنپوش مردم
با طبل جنگ آغاز شد چاووش مردم
اعزام شد صد لشکر از آغوش مردم
هر دم هزاران کشته شد، بر دوش مردم
شد جبهه عاشورا و ایران کربلایی
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
با قطعنامه، قطع شد آیا شهادت؟
یا باز شد، بابِ جدیدی تا شهادت؟
ماندیم پای کارِ رهبر، با شهادت
با جام زهر انشا شد: عشقِ ما شهادت
خواندیم از مرصاد، هر قالوا بلایی
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
پیر جماران رفت، مسموم از جفاها
یار خراسانی رسید، از آل طاها
صدها سلیمانی ز اولاد شماها
اعزام شد از کشور ما تا کجاها!...
قدرت گرفت ایران، ز اسلام ولایی
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
باب شهادت باز شد، باز از حرمها
نسلی دگر برداشت، از هر سو علمها
لبنان و شامات و یمن، پُشتِ عجمها
لبیک بر سید علی، سر تا قدمها
شد چشم فتنه کور، از این همگرایی
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
باب فرج شد، باز از اینجا تا فلسطین
از فکه شد تا مکه، فتحِ جبههی دین
ایران مُبدّل شد، به قطبِ دین و آئین
شد عمق جبهه، تا به آمریکای لاتین
خون در رگ عالَم بجوش آمد، کجایی؟
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
امروز مائیم و خبرهای جهانی
دارد به پایان میرسد، شام خزانی
صبحِ بهار آید یقین از غَزّه، آنی
از کربلا، از قدس، از مهدی نمانی!
با طشتی از خونِ گلو، باید بیایی
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
هرچند دشمن در هجومش، بیامان است
مَحوِ ستم، با خونِ پاکِ کودکان است
زنده به گور از بمب، جسمِ دختران است
اما جوابِ خصم، آهِ مادران است
پرتابِ موشک، هَمرهِ دستِ دعایی
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
□ □ □
دانی چرا خونِ رفیقان بر زمین ریخت
چون خون سالار شهیدان بر زمین ریخت
از تن، سرِ اصحاب و یاران بر زمین ریخت
یک یک تنِ پاکِ غریبان بر زمین ریخت
هر کس حسینی شد، شود آخر فدایی
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
وقتی به نوکر، نوکری کردن بیاید
از جانب زهرا، براتِ من بیاید
با دستبافش، کهنه پیراهن بیاید
بر من هم این عریان بدن، ماندن بیاید
مادر دهد یک یک عزيزان را صَلایی
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
وقتی که از دل، عقدهها بیرون بریزد
در روضه باید اشکها، افزون بریزد
حالا که اشکِ فاطمه، گلگون بریزد
بایست خونِ ما، به جوی خون بریزد
در روضه امضا میشود این سرجدایی
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
در کربلا آقای ما، دور از وطن ماند
سرها به نیزه رفت، تنها بیکفن ماند
تنها پس از هَل مِن معین، اِبنُ الحسن ماند
حتی ز ششماهه جدا، سر از بدن ماند
هَل مِن معینِ من، رسد آیا بجایی؟
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
#يادواره_شهدای_عزیزمان
#روایتی_از_انفجار_نور_تا_انتظار_ظهور
@hajmahmoodzholideh
#رباعیات_دهه_ی_فجر_انقلاب_اسلامی_با_یاد_غزّه_ی_مظلوم
بر سر بامِ فلک بیرق شد
فجرِ پیروزی ما مطلق شد
دیو چون رفت فرشته سر زد
زَهقَ الباطل و جاءَالحق شد
انقلابی که خمینی دارد
تا ابد شور حسینی دارد
حاصل خون شهیدان، فجر است
فجر بر دوشِ تو دِینی دارد
نور حق آمد و تابید به دل
رفت در قعرِ جهنم باطل
فجر آورد پیام شهدا
مشو از خون شهیدان غافل
نوش کن جام خراسانی را
بادهی پیر جمارانی را
چون خمینی است میِ خامنهای
مست شو راه سلیمانی را
نهضت عشق عیانی شده است
عشق را فاطمه بانی شده است
انقلاب شهدا صادر شد
غزه امروز جهانی شده است
مرد رزمیم و نترسیم ز جنگ
جبهه تا خاک فلسطین شد رنگ
خون پاک شهدا گل کرده
موشک فجر شده میوهی سنگ
صدفِ دین، شهدا را دُر کرد
فجر صادق همه جا را پر کرد
عالَمی مستِ میِ عشق شدند
عشق، بس قافله ها را حر کرد
انقلاب آیت عظمای خداست
هر چه داریم ز خون شهداست
خون یاران سر هر مرز رسید
نوبتی هم که شده نوبت ماست
ما که از یار اطاعت داریم
از ستمکار برائت داریم
بی تبرا به تولا نرسیم
شکرِ حق، نور بصیرت داریم
از اویس قرنی باید گفت
از ولایت علنی باید گفت
ای همه منتظران بسمالله
از قیام یمنی باید گفت
اسب رهوار ز ره میآید
مرکب یار ز ره میآید
میرسد منتقم خون خدا
عطر دیدار ز ره میآید
هر که دیدار کنون میخواهد
دیدن یار جنون میخواهد
قدس از کرب و بلا میگذرد
کربلا جوششِ خون میخواهد
#رباعیات_دهه_ی_فجر_انقلاب_اسلامی_با_یاد_غزّه_ی_مظلوم
@hajmahmoodzholideh
#ولادت_با_سعادت_شبه_پیغمبر_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
بنام نامیِ معبود، دارد شکرِ مسجودش
حسین بن علی، گویی رسیده روزِ موعودش
ز سجده برندارد سر، که باشد مستِ معبودش
که اسماعیلِ خود را، ذبح سازد بهر مقصودش
به ابراهیمِ آل الله بنگر، عشقِ سرمد را
ببین در ذاتِ حق ممسوس، آن شبهِ محمد را
عزیزِ فاطمه دارد، نماز عشق میخواند
خدا را بینِ سجده، بر فراز عشق میخواند
هزار و یک سحر، باشد که راز عشق میخواند
به دستش سُبحهی مادر، نیاز عشق میخواند
به روی دست ثارالله بین، روحِ مجرد را
ببین در ذاتِ حق ممسوس، آن شبهِ محمد را
پیمبر از جمال هر علی، آئینهای دارد
که از وجهِ جلال حق، رخِ دیرینهای دارد
ز خَلقی واحده، از روی او، پیشینهای دارد
تجلیگاهِ رخسارش، به هر آدینهای دارد
علی اکبر عیان کرده کنون، فیضِ مجدد را
ببین در ذاتِ حق ممسوس، آن شبهِ محمد را
علیِ اکبرِ لیلا، که عالم هست مدیونش
خودش مجنونِ بابا و حسین از عشق، مجنونش
کدام عاشق در این دنیای هستی، نیست مرهونش
تمام عالم و آدم، مطیعِ محض و بیچونش
سراپا هیبتش بنگر، نِگر تمثالِ احمد را
ببین در ذاتِ حق ممسوس، آن شبهِ محمد را
علیِ عالیِ اعلاست، خشنود از ظهور او
امیرالمؤمنین فرمود چون زهراست نور او را
حسن لبخند میزد بر نگاه پر سرور او
چِشَد لعلِ لبِ عباس، از جامِ طهور او
ز عمه زینبش بنگر، تبسمهای بیحد را
ببین در ذاتِ حق ممسوس، آن شبهِ محمد را
به خَلق و خُلق و منطق، احمد مختار پیدا شد
به زورِ دست و بازو، حیدر کرار پیدا شد
به مجد و خوی نیکو، سید ابرار پیدا شد
به شور و عشق و مستی، صاحبِ ایثار پیدا شد
ملائک میسرایند این سرود و ذکرِ ممتد را
ببین در ذاتِ حق ممسوس، آن شبهِ محمد را
زمین و آسمان، در جشن میلاد علی اکبر
تمام انبیا مسرور و دلشاد علی اکبر
جمیعِ خلقتِ کونین، در یاد علی اکبر
دلِ هر عاشقِ شیداست، آباد علی اکبر
ز بیتِ اُمِ لیلا، بشنوید آوای ایزد را
ببین در ذاتِ حق ممسوس، آن شبهِ محمد را
برای دین و قرآنِ مبین، احیاگری لایق
به اُردوی جوانان، در دو عالم رهبری لایق
ز اُستادانِ والایش، شده جنگاوری لایق
ز عزم و رزمِ بابایش، شده رزم آوری لایق
به میدانِ مصافِ دشمنان بین، کوهِ امجد را
ببین در ذاتِ حق ممسوس، آن شبهِ محمد را
برای جنگ با آزادهی، شاهِ جوانمردان
نفَسها حبس در سینه، به میدانِ هَماوردان
صفوف آراستند از شام و کوفه، قومِ نامردان
ولی شهزاده، بر شاهِ شهیدانش بلاگردان
شده تکرارِ صفین و جمل، این قوم مرتد را
ببین در ذاتِ حق ممسوس، آن شبهِ محمد را
عطش آتش بجانش زد، به هنگام مصاف او
چو حاجی در طوافِ کعبه، مولایش مَطاف او
شبیه راسِ مولا شد، به فرقِ سر شکاف او
هزاران نیزه و شمشیر، گویی در طواف او
کلامِ آخرش: بابا ببین جامِ زِبَرجَد را
ببین در ذاتِ حق ممسوس، آن شبهِ محمد را
برای آخرین بار است، بابا را صدا میزد
که در دشت بلا، با نیزهها جام بلا میزد
پدر آمد، پسر اما به خونش دست و پا میزد
اگر زینب نمیآمد، شرر بر کربلا میزد
حسین انگار که، دید ارباً اربا جسم احمد را
ببین در ذاتِ حق ممسوس، آن شبهِ محمد را
#ولادت_با_سعادت_شبه_پیغمبر_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh