#ولادت_با_سعادت_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
زین العباد زادۀ سلطان نینوا
ذخرالقیام، راهبرِ نهضت بکا
تبیین گرِ مبارزه، با شیوهی دعا
یاری رسانِ خون خدا، بعدِ کربلا
واکرد دیده بر همه ارکانِ عالمین
دوم علی، سلالهی زهرا، گُلِ حسین
آمد سفیر کرب و بلا، امتدادِ راه
یعقوب آل فاطمه، خورشید خیمهگاه
یعنی زمینه ساز ظهور و بروزِ ماه
احیاگر معارف گودالِ قتلگاه
هموار شد ز لطفِ خدا راه بندگی
راه سلوکِ عاشقی و سبک زندگی
سجاد اگر نبود، ره کربلا نبود
کانونِ علم و معرفت از آن ما نبود
مُشتِ یزیدیانِ تبهکار وا نبود
ابلیس سرنگون و خدا برملا نبود
بی زین العابدین که هدایت نمیشدیم
اینگونه جان نثار ولایت نمیشدیم
سجاد اگر نبود، عبادت حرام بود
کار حسین بعدِ حسن، ناتمام بود
نامِ علی به مَاذنه، جرمی تمام بود
دین نبی، کجا طلبِ خاص و عام بود
سجاد اگر نبود، محمد نبود نیز
حرفی ز دینِ خالقِ سرمد نبود نیز
با خطبهی امامِ حرم، دین عروج یافت
شد ناقه اَش بُراق و زمین تا سما شتافت
با بوریای پاره بجز زخم دین نبافت
اینگونه شد که باقرِ او، علم را شکافت
از سجده ای که کرد چو زینب، به قتلگاه
ترویج گشت، منبر و محراب و سجد گاه
تنها نه بر یزیدِ ستمگر خطاب کرد
دورانِ شش خلیفهی جور، انقلاب کرد
در بندِ اختناق، دوصد فتح باب کرد
پنهان و آشکار، عدو را مجاب کرد
با خطبه کرد، دینِ خدا را سراسری
با گریه کرد، خون خدا را برابری
در اوجِ انقلاب و قیام و جهادها
فریادِ نرم کرد علیهِ فسادها
هم زد علَم، مقابلِ اهل عنادها
هم صف کشید، علیهِ مرید و مرادها
در عین حال، نیمه شب انبان بدوش بود
چون جد خود علی، همه شب خرقه پوش بود
بس بَرده ها، خریده و آزاد کرده بود
دلهای خسته را ز خدا شاد کرده بود
با خُلقِ خویش، دست مریزاد کرده بود
عمری ز جان، محبتِ آحاد کرده بود
دهها هزار اهلِ گنه، با نماز شد
هر نوکرش، معلمِ راز و نیاز شد
آن سروری که کرب و بلا را مرور کرد
از قتل صبر، با دلِ خونین عبور کرد
در خاطرش روایتِ سمِ ستور کرد
با اشکِ صبر، قلب خودش را صبور کرد
مانند عمههای خودش بینِ قافله
بر دست و پای زخمیِ او بود سلسله
او دیده بود جسمِ پدر زیر دست و پا
او دیده بود رَاسِ پدر را به نيزه ها
او دیده بود خیمه ی آتش گرفته را
او دیده بود غارت و سیلیِ بی هوا
از نهضتی که بعدِ چهل منزل آفرید
ما را به راهِ فاطمه، اهل دل آفرید
یابن الحسین، ما همه شرمنده توئیم
ما بَرده بودهایم و کنون بندهی توئیم
دلمرده بوده ایم و کنون زندهی توئیم
دلداه ایم و عاشق و رزمندهی توئیم
حالا که ما شدیم ز جمعِ سپاه تو
آیا شود شهید، غلامِ سیاهِ تو؟
#ولادت_با_سعادت_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh
#ولادت_با_سعادت_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
دوستدار و عاشق و مجنونِ آلِ عترتم
عاشقِ دیرینهی، سجادِ آلِ عصمتم
از ازل دلدهام، بر حبِّ زین العابدین
مِهرِ او گشته عَجین، از ابتدا با طینتم
طالبِ شمسِ جمالِ حضرتِ دوم علی
کشته مرده، بهرِ آن، دلدارِ حیدر طلعتم
هر که میگردد پسردار، از قدیم این رسم هست
میدهد قربانی، آقا خویش دانَد نیّتم
دوست دارم، پیشِ پای دوست، قربانی شوم
تا چه تقدیرِ من است و تا چه باشد قسمتم
داد، هفتاد و دو کشته، تا بماند این پسر
آنکه خود، شد کشتهی دین، این دلیل و حکمتم
آن امامی که، زبورِ آل پیغمبر، از اوست
با دعاهای صحیفه، داده درسِ عبرتم
مکتبِ سجاد یعنی، ترجمانِ کربلا
مقتلِ او، با زبان ادعیه، شد حجَّتم
هر فرازی از دعایش، گوشهای از کربلاست
تا چه فهمی میکنم من، از بیانِ حضرتم
با بیانی ساده، لفظی مردمی، متنی روان
میدهد تعلیمِ عاشورا و من، در غفلتم
درسِ فریاد و سکوتش همزمان، خود حکمتی است
هر کدام از این روشها هست، حول و قوتم
خطبههای آتشینش، هم به کوفه، هم به شام
جلوهای از خطبههای، مادرِ با غیرتم
بر فرازِ چوبهای، مجلسِ بیگانگان
روضهی گودال خواند، آن سَرورِ خوش سیرتم
گفت: فرزندِ منا و مکه و زمزم، منم
سبطِ احمد، نجلِ حیدر، پورِ آلِ عصمتم
حمزه و جعفر ز ما، معراجِ پیغمبر ز ما
ناطقِ قرآن منم، یعنی امامِ اُمَّتم
وارثِ پیغمبرانم، رهبرِ دنیا و دین
هست، مَسجودِ ملائک، تخت و تاج دولتم
چون علی، سلطانِ دینم، چون حسن فخرِ مبین
پیشوای اهلِ تقوا، صاحبِ حُرّیَتَم
عالِمِ غیب و شهودم، آگه از تُخفِی الصُّدور
هیچ آگه نیست، مخلوقی ز شَان و شوکتم
کوه و دریا، دشت و صحرا، آسمان و عرش و فرش
تحتِ فرمانِ مُطاعم، کیست داند مِکنتم؟
کلِّ مخلوقات، دارند از ولایم اِرتزاق
انقلابِ اشک باشد، گوشهای از هیبتم
گاه در زندان و ویران، گاه در بزمِ ستم
اولین بنیانگذارِ روضههای هیئتم
من ولیِّ داورم، من یادگارِ کوثرم
زادهی شاهِ شهیدان، خود اسیرِ غربتم
در دلِ اُردوی دشمن، با وجودِ اَهرُمَن
چون حسین بن علی، صاحب لوای عزتم
پرچمِ دین را نگهدارم، به دوشِ خویشتن
با خطاب و صبر و شکر و علم و حلم و قدرتم
آنکه دیده قتلِ صبرِ کشتهی لب تشنه را
آن ذبیحِ بِالقَفا، بابای غرقِ محنتم
گفت زیرِ تیر و شمشیر و سنان و نیزهها
ای ستمکاران که کردید از دو روئی دعوتم
میزبانانِ بدی هستید، ای نامحرمان
دست بردارید، از اهل و عیال و عترتم
زود دریابید ای شمشیرها، ای نیزهها
این تنم، این پیکرم، این حنجرم، این صورتم
این لباسِ پارهاَم را، از تنم بیرون مکن
مادرم دارد تماشا میکند، با حسرتم
غارتِ انگشت و انگشتر، دگر رسمِ کجاست؟
لحظهای، ای ساربان آهسته، قَدری فرصتم
غارتِ خیمه دگر رسمِ کدامین جنگ هاست؟
از چه دیگر بِشکَنید، ای اهل کوفه حرمتم
آه، یاربّاه، تَسلیمَاً لِاَمرِک، این من و...
این تن و این پیکر و این خواهرِ با همتم
#ولادت_با_سعادت_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh