eitaa logo
اشعار حاج محمود ژولیده
1.4هزار دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
39 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قلبِ سلیم، عاشقِ تسبیحِ دائم است عبد شکور، سیره‌ی شکرش مداوِم است هر نعمتی، مداوم و دائم سِزَد به حمد حمدِ ولای آل علی، از مکارم است چون عاشق از بصیرتِ دین، بی نیاز نیست بعد از غدیر، بینشِ بسیار لازم است قدرِ غدیر، گرچه شناسا نشد ولی قلبِ علی شناس ، به این قدر عالِم است بابِ غدیر، هادیِ دین است بی گمان راهِ غدیر، جای قدمهای کاظم است بعد از غدیر، زود به دامانِ او بچسب کاظم همان علی است که تا وصل، عازم است نظمِ جهان، به دست امامِ زمانه‌هاست یعنی امام عصر بر این نظم، ناظم است ما که بنام شیعه‌ی معصوم، رائجیم لطفِ خداست، نوکرِ بابُ الحوائجیم ما در پناه حضرت موسی بن جعفریم والله مورد نظر لطف داوریم تدبیرِ آن امام همام است، اینکه ما از کودکی فدائیِ دینِ پیمبریم عشق علی و آل، شده حک به جانِ ما دُردی کشِ محبت زهرا و حیدریم عشق حسین، عشق حسن، عشق اهل‌بیت در جانِ ماست، چونکه ز آياتِ کوثریم خیر کثیر، نسلِ امامانِ شیعه اَند ما هم امامزاده‌ی موسی بن جعفریم امضای پای این شجره‌نامچه علیست مائیم که، ز ذرّیه‌ی پاکِ مادریم با این حساب، نقشه‌ی ایران به دست اوست شکر خدا به سایه‌ی سلطانِ کشوریم لطفِ اَبَالرضاست، که سلطانِ ما رضاست همسایه‌ی حریمِ امامی مطهریم ما که بنام شیعه‌ی معصوم، رائجیم لطفِ خداست، نوکرِ بابُ الحوائجیم ای باخِرَد، هماره ز هجران، مگو سخن هِی از امامِ مانده به زندان، مگو سخن او مُشرِف است، بر همه‌ی شیعیان خود تنها ز حصرِ حجتِ دوران، مگو سخن از زندگیِ یک یکِ ما، هست با خبر دائم ز قلب‌های پریشان، مگو سخن هر شادی است روزیِ دلها، ز یُمن اوست از غصه‌های بی سر و سامان، مگو سخن او عفو می‌کند، که خدا بگذرد ز ما پیوسته از زیادیِ عصیان، مگو سخن موسی بنِ جعفر است که ما را بها دهد بیهوده از تعاملِ عدوان، مگو سخن این روضه و دعا و مناجات، ارثِ اوست خلوت گُزین، ز عرصه‌ی جولان، مگو سخن این سفره‌های پر نمک و نان از او رسد از سفره‌ی تهیِ محبان، مگو سخن ما که بنام شیعه‌ی معصوم، رائجیم لطفِ خداست، نوکرِ بابُ الحوائجیم موسی بن جعفر است که بابِ محرم است بی او اگر شدیم، همین مایه‌ی غم است عاشق که دل به غصه‌ی دنیا نمی‌دهد زیرا غمِ حسین، غم و دردِ عالَم است کم کم صدای ناله‌ی زهرا رسد بگوش "گویا عزای اشرفِ اولاد آدم است" پیراهنِ سیاهِ خود آماده کن، به اشک این زنگِ قافله، خبر از شامِ ماتم است بر سائلش، اگرچه که خاتم دهد علی یک ساربان به بردنِ انگشت و خاتم است طفلِ صغیر را همه جا احترام کن رحمی به حالِ موی یتیمی که دَرهم است نوزاد را چو گریه کند، شیر می‌دهند تیرِ سه‌شعبه کِی به لبِ تشنه مرهم است همراهِ اشکِ مادر سادات، گریه کن با دخترش به گریه‌ی مقتل دمادم است مقتل نوشته، موی حسینش کشیده‌اند با تیغِ کُند، پشتِ گلویش بریده‌اند @hajmahmoodzholideh