#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
خواستم آبی رسانم در حرم اما نشد
گفته بودم مشکها می آورم اما نشد
خواستم پیش رباب این مشکِ پر آب آورم
تا نگوید تشنه جان داد اصغرم اما نشد
خواستم سیراب سازم تشنگان خیمه را
تا مگر خشنود گردد خواهرم اما نشد
خواستم بالاسر خواهر بمانم در حرم
تا نگوید وای من از معجرم اما نشد
جای دستانم سرِ راه تو ای مولای من...
خواستم بر پای تو افتد سرم اما نشد
چون دو دستم قطع شد، دستِ عالمگیری نماند
خواستم گیرم بدستِ دیگرم اما نشد
خواستم مانع شوم از غارت اهل خیام
گفتم ایدل، من امیر لشکرم اما نشد
اولین بار است، تو اِستاده، من افتاده ام
خواستم خیزم بپای رهبرم اما نشد
خواستم دستی نگیری بر کمر از داغ من
تا نخندد کس به اشکِ سرورم اما نشد
دست بر پهلو به بالینم رسیده مادرت
کاش میشد انتقامِ، مادرم اما نشد
کاش میشد از سرِ نیزه نبینم بارها
تازیانه خوردنِ اهل حرم اما نشد
تا قیامت از برایم شرم ماند و شرم ماند
خواستم تسکین بر این چشمِ ترم اما نشد
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
با صورت آمدم به زمین، تا وفا کنم
حقِ ترا، به پیکرِ بی جان اَدا کنم
این مردم احترام ترا، ترک گفته اند
من با ادب بپای تو، جان را فدا کنم
ای خاکِ پای تو شده، سُرمه به چشمِ من
پا بر سرم گذار، که خود را فنا کنم
جانی نمانده در بدنم، نیمه جانِ خویش
اهدا به خیرِ مقدمت، ای مقتدا کنم
گر بازوی بریدهی خود را تکان دهم
خواهم سلامِ آخرِ خود را اَدا کنم
از جا اگر نخیرم و بر پا نمیشوم
اما ادب، ز پیکرِ بی دست و پا کنم
حالا تویی که، بر سرِ بالینم آمدی
خاکم بسر، اگر تو بیافتی چهها کنم
آب از سرم گذشت، که رفت آبروی من
با مشکِ پاره، حاجتِ طفلان روا کنم؟
لب تشنگانِ خیمه، ز من آب خواستند
شرم از صدای العطشِ بچهها کنم
جانِ حسین، پیکرِ منرا حرم مبر
بگذار پیشِ علقمه، یک گوشه جا کنم
رویی نمانده، تا به حرم رو کنم اَخا
آخر ز روی اهلِ خیامت حیا کنم
چشمِ سکینه، قلبِ رقیه، دلِ رباب
شد آب و از خجالتشان، گریهها کنم
دریای اشک و جاریِ خونم گواهِ من
زهرا مگر، بیاید و گوید عطا کنم
آری بجای مادرِ من، مادرت رسید
فرمود: بی تو اهلِ حرم را دعا کنم
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh