#شهادت_حضرت_امام_هادی_ع
مشیتِ ازلی هر چه را اراده کند
به حکمِ نافذِ خود، حکمتش پیاده کند
اگر بناست که غیبت به قرنها برسد
و هجرِ ما به همه شیعیان ما برسد
ز قبلِ غیبتِ مهدی، فراق لازم بود
و این فراق به شهر عراق لازم بود
برای آنکه شود شیعه زود آماده...
که بهر دوره ی غیبت نبود آماده...
دگر میانِ اَعاظم شروع شد غیبت
ز عصرِ موسیِ کاظم شروع شد غیبت
سپس امامِ دگر از وطن عزیمت کرد
که از مدینه رضا، سوی طوس هجرت کرد
پس از جوادالائمه چو نوبت من شد
برای من پِیِ تبعیدِ سخت، دشمن شد
من از حضور و ظهورِ عیان، شدم محروم
دگر ز رابطه با شیعیان، شدم محروم
مرا ز شهر مدینه به سامرا بردند
به شهر سامره با چند ماجرا بردند
به شهر سامره اَم، "سُرّ مَن رَآ" که نیود
به پادگان! نظامی چه دردها که نبود
مرا به گوشه ی آن پادگان که جا دادند
نگاهبانِ بسی بی حیا بما دادند
گهی بدونِ اجازه به خانه می آمد
گهی ز بامِ حریمم شبانه می آمد
مرا سوی متوکل، وفور میبردند
گهی به بزمِ شرابش به زور میبردند
در آن شبی که مرا میکشید، در یادم
به فکرِ بزم شرابِ یزید افتادم
بیاد غربتِ آن عمه های مظلومه
بیاد عمه سکینه که بود مغمومه
سرِ پدر چو به طشت طلا زیارت کرد
به طعنه دشمنِ شامی به او جسارت کرد
نه آلِ عصمتِ حق را عزیز میخواندند
که جمله فاطمیون را کنیز میخواندند
در آن میانه بسی ازدحام شد در شام
حریمِ فاطمه بی احترام شد در شام
چو رَاسِ جدّ غریبم کمی تلاوت کرد
یزید بر لب و دندان او جسارت کرد
از این جسارتِ دشمن، قسم به تبعیدم
تمام عمر بیاد حسین گرییدم
قسم به اشکِ ترِ منتقم که می آید
بخواه آن سحرِ منتقم که می آید
#شهادت_حضرت_امام_هادی_ع
@hajmahmoodzholideh