eitaa logo
متن اشعار حاج مسعود پیرایش
979 دنبال‌کننده
4 عکس
2 ویدیو
0 فایل
﷽ 📖متن اشعار مداحی های حاج مسعود پیرایش 🔸سبک های اجرا شده در هیئت صاحب العصر (عج) اراک 🔸هرگونه استفاده و کپی از متون ، با هدیه ۵ صلوات نثار حضرت صدّیقه طاهره (س) ، بلا مانع می باشد. ✅ خادم کانال : @Hadi_biglouei
مشاهده در ایتا
دانلود
📋بر لب آبم و از داغ لبت می‌ میرم (ع) (ع) 🏴 شب نهم محرم الحرام 1445 ..................................................... .(گفت هر سال که تاسوعا می‌شد ، یکی یکی خونه‌های کوچه رو در می‌زد ارمنی بود ، با یه حالت ملتمسانه ای می‌گفت نذری روز تاسوعا تونو براتون امروز میاریم ، جایی نریدا ، میگه یه سال گفتم بپرسم ارمنیه چه صنمی با عباس داره ؟ آخه تو کجا عباس کجا ؟ چی کار داری ؟ رفتم در خونه رو زدم ظرفو بردم گفتم میشه بگی تو چه صنمی با عباس داری ؟ چشاش پر اشک شد ؛ گفت : من خیلی عباس شما رو نمی‌شناسم ! عباس یه جا نذاشت شرمنده زن و بچه و خونوادم بشم ، کجا ؟ پول داشت همه چی داشت آخرین سیستم ماشین ، گفت از یه جایی برمی‌گشتم بچه‌های برادرم و خواهرم تو ماشین من بودن ، یه جا احساس کردم دیگه ماشین تو دست من نیست ، شروع کرد تاب خوردن ماشین ، زنم می‌گفت یا مریم منم می‌گفتم یا مسیح ! اما یه وقت دیدم دخترم داره صدا می‌زنه یا ابوالفضل ، میگه تو اون لحظه نفهمیدم منم فقط گفتم یا ابوالفضل ، احساس کردم یکی ما رو آروم نگه داشت ، بعداً ازش پرسیدم دخترم تو از کجا یاد گرفتی این اسم و ، گفت بابا دخترا تو کلاس هر موقع گیر می‌افتن میگن یا ابوالفضل ، میگه چشام پر اشک شد. ای کاش ابوالفضل خودش خجالت زده نمی‌شد یا «اباالقربه» صدای العطش بچه‌ها داره میاد.). بر لب آبم و از داغ لبت می‌ میرم هر دم از غصّه‌ ی جان‌ سوز تو ، آتش گیرم مادرم داد به من درس وفا‌داری را عشقِ شیرین تو آمیخته شد با شیرم بوته‌ ی عشق تو کرده است ، مرا چون زر ناب دیگر این آتش غم‌ ها ندهد تغییرم اکبرت کشته شد و نوبتم آخر نرسید سینه‌ ام تنگ شد از بس که بُوَد تأخیرم تا که مأمور شدم ، علقمه را فتح کند آیت قهر بیان شد ز لب شمشیرم سایه‌ ی پرچم تو کرد سرافراز ، مرا عشق تو کرد عطا ، دولت عالم‌‌ گیرم کربلا ، کعبه‌ ی عشق است و من اندر احرام .(سه تا وظیفه به عباس دادن ، یکی «اباالقربه» وظیفه تامین آب اهل خیامه و لشکر با عباس ، افتخارم می‌کنه میگه این مشکا رو پر می‌کنم بچه‌های حسین تشنه نباشند ، یه وظیفه دیگه اش «قائم البین یدی بالحسین» فرمانده لشکر ، عباس دور ارباب می‌چرخه مراقب و محافظ خود اباعبدالله ، یه وظیفه دیگش «حافظ الخیام» این بچه‌ها وقتی پرده خیمه رو بالا می‌زدن سایه عمو رو که می‌دیدن دلشون آروم می‌شد.). شد در این قبله‌ ی عشّاق ، دو تا تقصیرم تو این احرام خودم دو جا خطا کردم چی شد دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آب روان ، تصویرم .(خنکای آب و حس کردم ، حسین لباش تشنه است ، رقیه بی‌تابه دنبال آب می‌گرده). باید این دیده و این دست دهم قربانی تا که تکمیل شود ، حجّ من و تقدیرم زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک تا کنم دیده فدا ، چشم به راه تیرم وصل شد ، حال قیامم ز عمودی به سجود بی‌ رکوع است ، نماز من و این تکبیرم بدنم را به سوی خیمه‌ ی اصغر نبرید که خجالت‌ زده ز‌آن تشنه‌ لب بی‌ شیرم شاعر : .................................... کانال های حاج مسعود پیرایش در فضای مجازی 👇👇👇 کانال اشعار تلگرام http://telegram.me/hajmasoudpirayesh_matn کانال اشعار eitaa.com/hajmasoudpirayesh_matn صفحه اینستاگرام Instagram.com/masood.pirayesh پیام رسان ایتا Eitaa.com/hajmasoudpirayesh
📋مقتل حضرت ابوالفضل العباس (ع) (ع) 🏴 شب نهم محرم الحرام 1445 ..................................................... .(فرمانده لشکر ، یکی یکی دید یاراش رو زمین افتادن ، یکی یکی شهید شدن ، دیگه عباس مونده با اباعبدالله ، خیلی دلش گرفته بود ، سینه‌اش سنگینی می‌کرد ، هیچ روزگاری مثل امروز نبود ، عباس اینقد دستاش بسته باشه ، از یه طرف صدای العطش ‌بچه ها میاد ، از یه طرف اومد ، اباعبدالله به یه نیزه تکیه داده ، گاهی وقت‌ها سر رو نیزه می‌ذاره نگاه می‌کنه: 《لَمَّا رَأَى وَحدَتَه أَتَى أَخَاهُ وَ قَالَ يَا أَخِي هَل مِن رُخصَةِِ؟》 وقتی دید اینقدر غریب شده داداش ، اومد محضر اباعبدالله دست روی سینه گذاشت داداش اجازه میدی برم جونمو فدات کنم ، آیا اذن میدی برم میدان؟ 《فَبَكَى الحُسَينُ(ع) بُكَاءً شَدِيدَاً》 صدای گریه‌های حسین بلند شد هیچکس صدای گریه‌شو نشنیده بود صدا زد. 《ثُمَّ قَالَ يَا أَخِي! أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي 》 تو پرچمدار منی تو همه کس و کار منی « وَإِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِی» تو اگه بری دیگه کسی نمی‌مونه ، حسین بی یار و یاور میشه یه حرفی زد ، صدا زد آقا : 《فَقَالَ الْعَبَّاسُ : قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ » آقا سینم تنگ شده از زندگی دیگه خسته شدم ، دیگه نمی‌تونم تحمل کنم چرا ؟ «وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ》 می‌خوام برم انتقام خون این جوونایی که ریخته شده رو بگیرم ، آخه علی اکبر مظلومانه کشته شد ، آخه چرا به قاسم رحم نکردند ، اما آقا اجازه نداد نگاش کرد عباسم . 《فَقَالَ الْحُسَيْنُ(ع) فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ》 داشتن با هم حرف می‌زدند ، یه وقت یه نازدانه‌ای اومد دامن عمو رو گرفت ، عمو بیا بریم یه چیزی نشونت بدم عمو ، سکینه چیکار داری با عمو ؟ عمو بیا پرده خیمه رو بالا زد ، این دخترا پیراهناشونو بالا زدن رو خاکا افتادند ، هی صدا می‌زنن العطش پرده خیمه رو انداخت یه وقت دید رباب مثل «مرغ بسمل» از این خیمه به اون خیمه ، آب دارید آب دارید ، مشک و به دوش گرفت اومد مقابل لشکر ایستاد. 《فَذَهَبَ العَبَّاسُ وَ وَعَظَهُم وَ حَذَرَهُم فَلَم يَنفَعهُم》 شروع کرد باهاشون حرف زدن داره میگه آی لشکر دشمن بدونید مقابل کی وایسادید ؟ این جیگر گوشه رسول الله خیلی باهاشون حرف زد خطبه خوند دید کسی جواب نمیده صدای طبل‌ها محکم‌تره میگن تا سر حسینو به نیزه نزنیم آروم نمی‌شیم ، برگشت داره برمی‌گرده اما یه چیز بیچاره کرده عباس رو! 《فَسَمَعَ الأَطفَالُ يُنادُونَ العَطَشَ اَلعَطَشَ》 هنوز صدای العطش بچه‌ها بلنده 《فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أَخَذَ رُمحَهُ وَ القُربَةُ وَ قَصَدَ نَحوَ الفُراتِ》 سوار بر اسب شد اما هیچ آرایش جنگی نگرفت ، فقط یه نیزه برداشت به قصد فرات به دل لشکر زد. 《فَأَحَاطَ بِهِ أَربَعَةُ آلَافِِ مِمَّن كَانُوُا مُوَكِّلِينَ بِالفُرَاتِ》  ۴ هزار تیرانداز موکل آب فراتن دیدن داره عباس میاد خوب دورش کردن 《وَ رَمَوُهُ بِالنِبَالِ فَكَشَفَهُم》 اونا تیر می‌انداختن عباس می‌خروشید ، اون‌ها رو می‌شکافت 《وَ قَتَلَ مِنهُم عَلَى مَا رُوِيَ ثَمَانِينَ رَجُلاً حَتَّى دَخَلَ المَاءَ》 مثل شیر غران می‌خروشید محاصره رو شکست آنچه که روایت شده ۸۰ نفرو به هلاکت رسوند ، رسید به شریعه فرات 《فَلَمَّا أَرَادَ أَن يَشرِبَ غُرفَةََ مِن المَاءِ » این دستاشو پر آب کرد آب و مقابل صورتش آورد. «ذَكَرَ عَطَشَ الحُسَينِ» یاد لبای خشکه ارباب ، یاد علی اصغر افتاد «وَ أَهلِ بَيتِهِ فَرَمَى المَاءَ》 آب و رها کرد آب رو آب ریخت مشک آب و شروع کرد پر آب کردن. 《وَ مَلَأَ القُربَةَ وَ حَمَلَهَا عَلَى كِتفِهِ الأَيمَنِ وَ تَوَجَّهَ نَحوَ الخِيمَةِ》 مشک آبو به دوش راست انداخت ، شروع کرد به سمت خیمه‌ها رفتن . 《فَقَطَعُوُا عَليَه‏ الطَرِيقَ وَ أَحَاطُوُا بِهِ مِن كُلِّ جَانِبِِ》 یکی صدا زد چه نشستید عباس اگر آب برسونه کار همه تمومه ، عباس رو محاصره کردند. 《فَحَارَبَهُم حَتَّى ضَرَبَهُ نَوفِلُ الأَزرَقُ عَلَى يَدِه اليُمنَى فَقَطَعَهَا》 شروع کردن باهاش جنگیدن ، نوفل بن ازرق دست راست عباس رو زد ، دست عباس رو زمین افتاد ، یه وقت صدای هلهله بلند شد دل اباعبدالله به شور افتاد ، صدا می‌زد «انا بن فاطمه الزهرا » دید صدای اباعبدالله داره میاد صدا زد «انا بن علی المرتضی» یعنی داداش زنده‌ام مشک و به کتف چپ گرفت 《فَحَمَلَ القُربَةَ عَلَى كِتفِهِ الأَيسَرِ فَضَرَبَهُ نُوفِلُ فَقَطَعَ يَدَهُ اليُسرَى مِن الزَندِ》  مشک آب به دست چپ گرفت دست چپشم جدا کردن یه وقت صدای کف بلند شد ، دارن دست می‌زنن صدای اباعبدالله بلند شد « انا بن فاطمه الزهرا » دید داره عباس میگه «وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني» داداش دستامو زدن 《فَحَمَلَ القُ
ربَةَ بِأَسنَانِهِ》، مشک آبو به دندان گرفت 《فَجَاءَه سَهمُ فَأَصَابَ القُربَةَ وَ أَريِقَ مَاؤَهُا》 یه وقت یه تیر آمد به مشک آب اصابت کرد دیگه موند چیکار کنه «فَوَقَفَ العباس متحیرا» سرگردان ایستاده ،《ثُمَّ جَاءَهُ سَهمُ آخَرُ فَأَصَابَ صَدرَهُ》 یه وقت یه تیر اومد به سینه عباس نشست دست نداره مونده چیکار کنه ، دیدید شغال و کفتارها وقتی با یه شیر در می‌افتن هی عقب می‌کشن جلو میان . «و ضربه رجل بالعمود على رأسه ففلق هامته» آنچنان با عمود آهنین به سر عباس زد سر از هم پاشید فرق دوتا شد «و سقط على الأرض » فقط صدا زد « يا اخا ادركنى» رو زمین افتاد ، اباعبدالله دید یه جایی لشکر جمع شدن بمیرم هرکی هر طور می تونه داره ضربه می‌زنه ، تو روایت هست محصور از اهل بیت عباس ، مثل جعفر کشتنش مگه چطور بود روسیاه ها نگاه نمی‌تونستن بکنن به عباس ، چرا بهش میگن عباس مستقیم نگاه می‌کرد کسی طاقت نگاه کردن تو چشمای عباس رو نداشت ، بی دست رو زمین افتاده تیر به سینه و چشم‌ها خورده ، اما هنوز جرعت نمی‌کنن از دور نیزه می‌زنن به تنش ، یه وقت رسید دید دست‌ها رو زدن تیر به چشم خورده سر از هم پاشیده داره خیره خیره نگاه می‌کنه پاهاشم قطع کردن آخرش). .................................... کانال های حاج مسعود پیرایش در فضای مجازی 👇👇👇 کانال اشعار تلگرام http://telegram.me/hajmasoudpirayesh_matn کانال اشعار eitaa.com/hajmasoudpirayesh_matn صفحه اینستاگرام Instagram.com/masood.pirayesh پیام رسان ایتا Eitaa.com/hajmasoudpirayesh
📋ببین کنار جسمت ، از پا دیگه نشسته (ع) (ع) 🏴 شب نهم محرم الحرام 1445 ..................................................... .(بند اول). ببین کنار جسمت ، از پا دیگه نشسته یه پیرمرد گریون ، با کمرِ شکسته نمی‌خوام از جا ، بلند شی داداش انقد نزن بازوتو رو زمین عزیزم بذار بخندن ، به حال زارم دق می‌کنم اگه کنارت اشک نریزم جانم ابالفضل @hajmasoudpirayesh_matn .(بند دوم). حسین برات بمیره ، که زخمیه سراپات کشته منو برادر ، تیرِ میون چشمات ای تکیه گاهم ، پشت و پناهم اینهمه تیر چجوری توی تن تو جا شد گفتم که دیگه ، کارم تمومه وقتی چهار هزار تا تیر سمتت رها شد جانم ابالفضل @hajmasoudpirayesh .(بند سوم). دیگه منم امیدی ، به موندنم ندارم .(عباس پاشو ببین جلو در خیمه زینبن ! یه نگاه به خیام می‌کرد صداشون می اومد برمیگشت می‌دید عباس رو دارن برهنه می‌کنن ! یه قدم می اومد ، عباس جلو در خیمه‌هان پاشو داداش). آخه بگو چجوری ، تنهات باید بذارم بیا که باهم ، بریم به خیمه به خاطر دل رباب و علی اصغر بلند شو از جا ، حامیِ زینب دارن میرن سمت حرم تموم لشکر جانم ابالفضل .(شکست ، میرم عباس اما بدون کمرم شکست ، مقرم می‌نویسه با یه حالی داشت میومد اینقدر صورتش پر اشک بود ، با سرآستین اشکشو پاک می‌کرد ، وارد خیمه شد عمود خیمه عباس رو انداخت ، یعنی دیگه از عباس خبری نیست «أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي وَ قَلَّت حِيلَتِي وَ انقَطَعَ رَجائِي وَ شَمُتَ بِي عَدوِّي وَ الکَمَدُ قاتِلي » گفت عباس دارن شماتتم می‌کنن ! از بیرون صدا می‌زدن ؛ حسین پشت سر زن‌ها قایم شدی ، حسین مردی بیرون بیا حسین ! سریع عقیله بنی هاشم دخترا رو جمع کرد دخترا سریع زینتی‌ها رو بدید ،خلخال پای کسی نمونه ، کسی گوشواره نداشته باشه ، عمه چی شده ؟ صدا زد وای از اسیری بعد عباس!). .................................... کانال های حاج مسعود پیرایش در فضای مجازی 👇👇👇 کانال اشعار تلگرام http://telegram.me/hajmasoudpirayesh_matn کانال اشعار eitaa.com/hajmasoudpirayesh_matn صفحه اینستاگرام Instagram.com/masood.pirayesh پیام رسان ایتا Eitaa.com/hajmasoudpirayesh
roze.mp3
34.84M
🎧 🔊 | شب نهم محرم الحرام ۱۴۴۵ 🎤 ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ 🆔 @yalasaratnet 🆔 @hajmasoudpirayesh
📋 پاشو اباالفضل، پاشو که جز تو سپاهی ندارم 🏴 شب نهم محرم الحرام 1445 ..................................................... .(بند اول). پاشو اباالفضل، پاشو که جز تو سپاهی ندارم پاشو اباالفضل، پاشو که دیگه پناهی ندارم پاشو اباالفضل، پاشو که من تکیه گاهی ندارم پاشو اباالفضل، پاشو دوباره نگهدار علم رو پاشو اباالفضل، پاشو ببین حال و روز حرم رو پاشو اباالفضل، پاشو نسوزون دل دخترم رو کنارت، نمیتونم پاشم از جا نباشی، منم بیزارم از دنیا بلند شو، نگا کن، که افتادم از پا پاشو عباس من / پاشو سردار لشکرم پاشو عباس من / پاشو امید آخرم پاشو عباس من / پاشو باهم بریم حرم پاشو عباس من @hajmasoudpirayesh_matn .(بند دوم). پاشو اباالفضل، که زور بازوی تو آبرومه پاشو اباالفضل، پاشو که دشمن دیگه پیش رومه پاشو اباالفضل، که خیمه ها بی تو کارش تمومه پاشو اباالفضل، از ماتمت قامت من خمیده پاشو اباالفضل، یک لحظه گریه امونم نمیده پاشو اباالفضل، پاشو که جونم به لبهام رسیده می بینی، فراق تو پیرم کرده می بینی، از این دنیا سیرم کرده می بینی، که داغت زمین گیرم کرده پاشو عباس من / پاشو ای سایه ی سرم پاشو عباس من / پاشو پاشو برادرم پاشو عباس من / پاشو باهم بریم حرم پاشو عباس من @hajmasoudpirayesh .(بند سوم). پاشو اباالفضل، پاشو ببین خواهرم بی قراره پاشو اباالفضل، توو خیمه واسه تو چشم انتظاره پاشو اباالفضل، که طفل شیرخوارم آروم نداره پاشو اباالفضل، میدونی که توو حرم قحط آبه پاشو اباالفضل، میدونی که توو دلم اضطرابه پاشو اباالفضل، میدونی بی تو غمم بی حسابه می بینم، که چشمات دریای خونه می بینی، به اشکام دشمن خندونه نباشی، تو این دشت، کی واسم میمونه پاشو عباس من / پاشو ای یاس پرپرم پاشو عباس من / پاشو ای تنها یاورم پاشو عباس من / پاشو باهم بریم حرم پاشو عباس من شاعران : .................................... کانال های حاج مسعود پیرایش در فضای مجازی 👇👇👇 کانال اشعار تلگرام http://telegram.me/hajmasoudpirayesh_matn کانال اشعار eitaa.com/hajmasoudpirayesh_matn صفحه اینستاگرام Instagram.com/masood.pirayesh پیام رسان ایتا Eitaa.com/hajmasoudpirayesh
zamine.mp3
30.47M
🎧 🔊 | شب نهم محرم الحرام ۱۴۴۵ 🎤 ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ 🆔 @yalasaratnet 🆔 @hajmasoudpirayesh
📋از دستای قلم شده ت / از تو خبر گرفته 🏴 شب نهم محرم الحرام 1445 ..................................................... .(بند اول). از دستای قلم شده ت / از تو خبر گرفته یه کاری کرده داغ تو / دس به کمر گرفته‌ اونی که دور علقمه / داره می گرده شمره اونی که بیشتر از همه / خوشحالی کرده شمره یل ام البنین ، درد آوره همین بی دست باشی و از رو اسب بیفتی رو زمین غرور تو شکست چه سخت گذشت بهش سر تو رو با معجرا به نیزه بستنش @hajmasoudpirayesh_matn .(بند دوم). انتظاری نداشت ازت / لبای آب نخوردم پاشو علمدار حرم / که دستاتو آوردم خیرت قبول سر تو ام / مثل سر بابات شد سکینه مشکو داد به تو / شرمنده ی چشات شد ببین داره به ما / می خنده حرمله قدم زدن با شمر شده درد یه قافله بیا بریم حرم ، / اصلا نخواستیم آب به خاطر منم نشد بخاطر رباب .................................... کانال های حاج مسعود پیرایش در فضای مجازی 👇👇👇 کانال اشعار تلگرام http://telegram.me/hajmasoudpirayesh_matn کانال اشعار eitaa.com/hajmasoudpirayesh_matn صفحه اینستاگرام Instagram.com/masood.pirayesh پیام رسان ایتا Eitaa.com/hajmasoudpirayesh
vahed.mp3
16.06M
🎧 🔊 | شب نهم محرم الحرام ۱۴۴۵ 🎤 ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ 🆔 @yalasaratnet 🆔 @hajmasoudpirayesh
📋ماشالله ، خطبه خوان حرم امن خدا 🏴 شب نهم محرم الحرام 1445 ..................................................... .(بند اول). ماشالله ، خطبه خوان حرم امن خدا ماشالله ، کاشف الکرب امام نینوا ماشالله ، ساقه طاق فلک بازوی تو ماشالله ، ای علمدار رشید کربلا بنازم به تو ای شیر دلاور که علی صولت و زهرا صفت آیینه حلم حسن و دیده بیدار حسینی منم بنده عشقت که تو خود بنده کردار حسینی پسر شیر خدایی تو ابوفاضلی و غرق در انوار حسینی ابالفضل ابالفضل ابالفضل ای  علمدار حرم @hajmasoudpirayesh_matn .(بند دوم). ماشالله / خلف صالح تیغ مرتضی ماشالله / ای دل آرام تمام خیمه ها ماشالله / حضرت حمزه کربلایی تویی ماشالله / ای علمدار رشید کربلا تو همان ماه بنی هاشم و سردار و سپهدار و امیری و دلیری  و علمداری و فرمانده کل شهدایی به خدا مظهر ایثار و  و وفا و کرم و جود و سخایی تو همان میر سپاهی که فراتر زه تمام شهدا روز جزایی .................................... کانال های حاج مسعود پیرایش در فضای مجازی 👇👇👇 کانال اشعار تلگرام http://telegram.me/hajmasoudpirayesh_matn کانال اشعار eitaa.com/hajmasoudpirayesh_matn صفحه اینستاگرام Instagram.com/masood.pirayesh پیام رسان ایتا Eitaa.com/hajmasoudpirayesh
tak.mp3
10.4M
🎧 🔊 | شب نهم محرم الحرام ۱۴۴۵ 🎤 ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ 🆔 @yalasaratnet 🆔 @hajmasoudpirayesh
📋ذکری همتای ذکر شریف علی نیست 🏴 شب نهم محرم الحرام 1445 ..................................................... .(بند اول). ذکری همتای ذکر شریف علی نیست شک نکن هیچکسی هم ردیف علی نیست چونکه رزق همه شیعه ها با علیه خونه هامون بغیر از مضیف علی نیست  نگاهی کنه حتی کافر مومن میشه که لب تر کنه غیر ممکن ، ممکن میشه دعایی کنه درد عالم درمون میشه با یک یاعلی مشکلامون آسون میشه هرکس بی علی دم از محشر میزنه محشر دست حسرتو بر سر میزنه زاهد عمرشو عبادت کرده ولی امضای قبولیشو حیدر میزنه @hajmasoudpirayesh_matn .(بند دوم). دشمن از عزتش تا قیامت میسوزه از شکوه مقام ولایت میسوزه اونکه تو دنبال حق علی نیست روز محشر تو آتیش حسرت میسوزه به اندازه ای لطف حیدر بی اندازه ست هزار سال داره میگذره باز عشقش تازه ست من از بچگی مرتضی رو باور کردم جوونیمو نذر نگاه حیدر کردم ولله دوای هر دردی حیدره تنها درمون دلسردی حیدره هرکس آزاده باشه اینو می‌دونه اصل و پایه جوونمردی حیدره شاعر : .................................... کانال های حاج مسعود پیرایش در فضای مجازی 👇👇👇 کانال اشعار تلگرام http://telegram.me/hajmasoudpirayesh_matn کانال اشعار eitaa.com/hajmasoudpirayesh_matn صفحه اینستاگرام Instagram.com/masood.pirayesh پیام رسان ایتا Eitaa.com/hajmasoudpirayesh