✍️#داستان
🍃موش و گندم ها
شخصی با دوستی گفت: پنجاه من گندم داشتم، تا مرا خبر شد، موشان تمام خورده بودند. او گفت: من نیز پنجاه من گندم داشتم تا موشان را خبر شد، من تمام خورده بودم.
#طنز
@hal_khosh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچههای نیروی دریایی سپاه اونقدر حرفهای شدن با انفجارها آهنگ میسازن 😂
به نظرتون صهیونیستها چه اهنگی دوست دارن که اون ریتمی بترکونیمشون؟ 😌
@khakestary_amar https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
*🌾بسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ🌾*
🌺اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها بعَدَد ما اَحاطَ به عِلْمُکَ" "
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ🍃🌸
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار
وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹سلام ؛ صبح شما بخیر و نیکی .🌹
🍃ذکر روز یک شنبه🍃
🍀💯 مرتبه " یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام "
( ای صاحب جلال و بزرگواری )🍀
☘️☘️☘️☘️☘️☘️
*🌾در محضر قرآن🌾*
🍀سوره ی مبارکه ی اَلْمُنافِقون ، آیه ی ۱۰🍀
🌹وأَنفِقُوا مِن مَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُن مِّنَ الصَّالِحِين ؛🌹
🍃از آنچه به شما روزی دادهایم انفاق کنید ، پیش از آنکه مرگ یکی از شما فرا رسد و بگوید : «پروردگارا ، چرا (مرگ) مرا مدت کمی به تأخیر نینداختی تا (در راه خدا) صدقه دهم و از صالحان باشم ؟!»🍃
☘️☘️☘️☘️☘️☘️
*🌾در محضر معصومین🌾*
🍀امام صادق علیه السلام 🍀
🍃مؤمن کسی است که
در آمدش پاک و حلال باشد ،
اخلاقش نیکو ،
باطنش سالم و درست ؛
زیادی مالش را انفاق کند
و از زیاده گویی بپرهیزد .🍃
🌷بحارالانوار ، ج ۲ ، ص ۲۳۵🌷
☘️☘️☘️☘️☘️☘️
*🌾در محضر شهدا🌾*
🍀شهيد ايرج تاجوند🍀
🍃مبادا آنان که کاری به انقلاب ندارند و دلی برای آن نمیسوزانند ، از شما سبقت بگیرند که این خیانتی به خون تک تکِ شهداست .🍃
☘️☘️☘️☘️☘️☘️
*🌾 احکام شرعی 🌾*
🍃اگر از مسافرى كه بايد نماز را شكسته بخواند نماز ظهر يا عصر يا عشاء قضا شود بايد آن را دو ركعتى قضا نمايد اگرچه در غير سفر بخواهد قضاى آن را به جا آورد
و اگر از كسى كه مسافر نيست يكى از اين سه نماز قضا شود بايد چهار ركعتى قضا نمايد اگر چه در سفر بخواهد آن را قضا نمايد .🍃
🍀رساله ی امام خمینی(ره) ، مساله ی ۱۳۶۸🍀
☘️☘️☘️☘️☘️☘️
*🌾انرژی مثبت🌾*
🌹بزرگ ترین خطر به وجود آمدن تغییرات ، خود تغییرات نیستند ، بلکه عمل کردن با منطق دیروز است .🌹
🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🌹اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌹
🍀اللّٰهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّکَ الْفَرَجْ🍀
🌷التماس دعا🌷
✍️#داستان
🍃آرزوی پر ماجرا
پدری با دو فرزند کوچکش مشغول قدم زدن در پیاده رو بود . پسر بزرگتر پرسید : پدر جان ما چرا اتومبیل نداریم ؟
پدر گفت : من یک پدر زن ثرومتند پیر دارم ، اگر او فوت کند ، ثروتش به مادر زن من خواهد رسید ، پس از انکه مادر زنم هم مرد ، ثروت او به ما رسیده و من خواهم توانست که یک ماشین برای خودمان بخرم .
پسر کوچک ، پس از شنیدن حرف پدر گفت : پدر جان ، من پهلوی شما خواهم نشست .
پسر بزرگتر با ناراحتی جواب داد : تو باید عقب بنشینی ، جای من در جلو می باشد .
دو برادر ناگهان شروع به دعوا و کتک زدن همدیگر کردند .
پدر که خیلی عصبانی شده بود ، گفت : بیایید پایین ،بچه های بی تربیت ! تقصیر من است که شما را سوار ماشین کرده ام .
#طنز
@hal_khosh
✍️#داستان
🍃سیلی و سکه
یک روز یک نفر سر بگو مگو به ملا نصر الدین سیلی میزنه ، ملا هم اونو به دادگاه می کشه و دیّه ی سیلی رو می خواهد .
قاضی از مرد می خواهد که یک سکه به ملا بده . مرد به بهانه ی آوردن سکه از دادگاه فرار میکنه . ملا که متوجه فرار اون میشه ، یه سیلی در گوش قاضی می خوابونه و به قاضی میگه : وقتی اومد ، سکّه رو خودت بردار !!
#طنز
@hal_khosh
✍️#داستان
🍃حرکت کور کورانه
سعید و رضا تصمیم گرفته بودند جمعه شب را به سینما بروند. جایی را قرار گذاشتند، که از آنجا به بعد را حین گپ زدن های همیشگیشان، تا سینما پیاده روی کنند.
در حالی که به سوی سینما می رفتند، سعید بحث را باز کرد و گفت: « عجب مملکت مزخرفی داریما، مردم بدون اینکه درک صحیحی از وضعیت فعلی جامعه داشته باشند، کورکورانه یک جا جمعیتی رو ببینند پشت سرشون حرکت می کنند، طوری هم از موضعشون دفاع می کنند که از باباشون دفاع نمی کنند »
رضا آهی کشید و پس از اینکه سری به نشانه تایید صحبت های سعید تکان داد، دنباله صحبت را گرفت و گفت: « اگر مردم درک داشتند الان وضعیت جامعه ما اینطوری نبود، آدم باید چشمش رو باز کنه، اطرافش رو نگاه کنه، بعد ببینه اصلا می خواد به کجا بره، اون موقع قدم برداره … نه اینکه به قول تو کورکورانه پشت سر کسی حرکت کنه …»
صحبت های رضا و سعید ادامه داشت تا اینکه ناگهان به بن بست کوچه ای رسیدند. سعید نگاهی خنده آلود به رضا انداخت و گفت: « اینجا سینماست دیگه ما رو آوردی … »رضا گفت: « من آوردم؟ من که داشتم دنبال تو می اومدم »سعید گفت : « من هم که دنبال تو میومدم »
کمی #طنز
@hal_khosh