از ابوسعید ابوالخیر سوال کردند : این حسن شهرت را از کجا آوردی ؟
ابوسعید گفت : شبی مادر از من آب خواست دقایقی طول کشید تا آب آوردم. وقتی به کنارش رفتم خواب ، مادر را در ربوده بود. دلم نیامد که بیدارش کنم به کنارش نشستم تا پگاه ( صبحدم ) مادر چشمان خویش را باز کرد وقتی کاسه ی آب را در دستان من دید پی به ماجرا برد و گفت:
فرزندم امیدوارم که نامت عالمگیر شود
💠 #داستان
👈اخوی عطر بزن
شب جمعه بود
بچه ها جمع شده بودند تو سنگر برای دعای کمیل
چراغارو خاموش کردند
مجلس حال و هوای خاصی گرفته بود هر کسی
زیر لب زمزمه می کرد و اشک میریخت
یه دفعه اومد گفت اخوی بفرما
عطر بزن ...ثواب داره
- اخه الان وقتشه؟
بزن اخوی ..بو بد میدی ..امام زمان نمیاد تو مجلسمونا
بزن به صورتت کلی هم ثواب داره
بعد دعا که چراغا رو روشن کردند
صورت همه سیاه بود
تو عطر جوهر ریخته بود...
بچه ها م یه جشن پتوی حسابی براش گرفتند..
در باغ شهادت باز باز است
#خندیدنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش🔻
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92💕💙💕
💠#داستان
👈همه برن سجده..!!!
شب سیزده رجب بود. حدود 2000 بسیجی لشگر ثارالله در نمازخانه لشگر جمع شده بودند.
بعد از نماز محمد حسین پشت تریبون رفت و گفت امشب شب بسیار عزیزی است و ذکری دارد که ثواب بسیار دارد و در حالت سجده باید گفته شود.
تعجب کردم! همچین ذکری یادم نمی آمد!
خلاصه تمام این جمعیت به سجده رفتند که محمد حسین این ذکر را بگوید و بقیه تکرار کند.
هر چه صبر کردیم خبری نشد.
کم کم بعضی از افراد سرشان را بلند کردند و در کمال ناباوری دیدند که پشت تریبون خالی است و او یک جمعیت 2000نفری را سر کار گذاشته است.
بچه ها منفجر شدند از خنده و مسئولان به خاطر شاد کردن بچه ها به محمد حسین یک رادیو هدیه کردند!😁😁
#خندیدنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش🔻
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92💕💙💕
برای اینکه شناسایی نشیم تو مکالمات بی سیم برای هر چیزی یک کد رمز گذاشته بودیم.کد رمز آب هم 256 بود.
من هم بی سیم چی بودم .چندین بار با بی سیم اعلام کردم که 256 بفرستید.اما خبری نشد .
بازهم اعلام کردم برادرای تدارکات 256تموم شده برامون بفرستید ، اما خبری نمی شد .
تشنگی و گرمای هوا امان بچه ها را بریده بود. من هم که کمی عصبانی شده بودم و متوجه نبودم بی سیم رو برداشتم و با عصبانیت گفتم مگه شما متوجه نیستیدبرادرا؟ میگم 256 بفرستید بچه ها از تشنگی مردند.
تا اینو گفتم همه بچه ها زدند زیر خنده و گفتند با صفا کد رمز رو که لو دادی.اینجا بود که متوجه اشتباهم شدم و با بچه ها زدیم زیر خنده و همه تشنگی رو یادشون رفت.
راوی:آقای شالباف
#خندیدنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش🔻
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92💕💙💕
#مولایمن
🌱دلم آشفته و غم بیامان است
نگاهم خسته، چشمم نیمهجان است...
🌱کجایی ای پناه بیپناهان!
زمانه با دلم نامهربان است...
#اللهمعجللولیکالفرج
#جمعه
#امام_زمان
#در_محضر_بزرگان
⁉️ دیدن امام زمان علیه السلام یا دیده شدن ؟
🔸هر چند دیدن امام زمان(عجلالله تعالی فرجه الشریف)فضیلتی عظیم است،اما افضل از آن این است که ما طوری عمل کنیم که مورد توجه و نظر حضرت باشیم و او ما را نگاه کند...
🖋آیت الله مرعشی نجفی
#اللهمعجللولیکالفرج
#جمعه
#امام_زمان
4_5945242345581580390.mp3
6.57M
🔸#داستان_تشرف (طیالارض از نجف تا مکه)
ماجرای امداد تاجری از اصفهان، به دست یکی از یاران امام زمان علیهالسلام
📚 العبقریالحسان، ج ۵، ص ۴۱۶.
#اللهمعجللولیکالفرج
#جمعه
#امام_زمان
#جرعهای_از_معرفت
💠آیت الله جوادی آملی:
🔸«وجود مبارک پيغمبر صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم در معراج، ديد فرشتگانی دارند قصر ميسازند؛ گاهی ميسازند و گاهی هم دست برميدارند، وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم سؤال کرد اينها که خسته نميشوند، چرا دست برميدارند؟
🔸جبرئيل که در صحابت آن حضرت بود عرض کرد، اينها خسته نميشوند؛ ولی منتظر مصالح ساختمانی اند، هر اندازه که صاحبان اين قصور مصالح ساختمانی بفرستند، اينها بنا ميکنند، نفرستند اينها هم دست برميدارند، حضرت فرمود مصالح ساختمانی اش چيست؟
🔸عرض کرد: اذکار، اوراد، عبادات و حسنات الهی، اين «سبحان الله» و «الله اکبر» «لا اله الا الله» اينها خِشت و گِل آن قصور بهشتی است.»