eitaa logo
کانال #داستان و #طنز حال خوش
4.8هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
114 فایل
#خواندنی ، #دیدنی و #خندیدنی ، 🔴🔴نظر، انتقاد ، پیشنهاد @abasalialmasi 🔵کپی پستها با ذکر #صلوات آزاد 👈در این کانال ❌ تبادل ❌ تبلیغ ⛔️ نداریم ✅کانالهای دیگرما👇 🆔 @Basirat_E 🆔 @hzrt_mahdi 🆔 @tavasolnameh 🆔 @Imam_zamani 🆔 @menbar_kotah
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 👈راه رفتن روی آب «سید مرتضی علم الهدی» یکی از دانشمندان و علمای بزرگ شیعه بود. او در شهر «کاظمین» مجلس درس و بحثی داشت که عده زیادی در آن کلاس شرکت می کردند و بهره می بردند. یکی از شاگردان وی در «بغداد» زندگی می کرد و برای شرکت در کلاس درس مجبور بود از رود «دجله» عبور کند و چون پلی ثابت در آن نزدیکی قرار نداشت، مجبور بود از پل موقت عبور کند. پل موقت را صبح ها روی رودخانه می بستند و عصرها باز می کردند. بعضی از روزها، وقتی مرد بغدادی به نزدیک رودخانه می رسید، هنوز پل بسته نشده بود و او مجبور می شد، مدتی صبر کند تا پل را ببندند و وی از روی آن رد شود. روزی، مرد بغدادی نزد استادش «سید مرتضی» رفت و شکایت کرد که نمی تواند سرموقع در کلاس حاضر شود. سید دلش به حال او سوخت. کاغذی برداشت و چیزی در آن نوشت. سپس آن را تا کرد و به شاگردش داد و فرمود: «از فردا صبح، پا بر رودخانه بگذار، از روی آب رد شو و خود را به کلاس برسان.» مرد بغدادی طبق دستور سید عمل کرد و با اعتقاد به دستور استاد، از آب رد شد و در آن طرف رودخانه، متوجه شد که حتی پایش هم خیس نشده است. چند روز به همین ترتیب گذشت. یک روز به خود گفت: باید ببینم سید در این ورقه چه نوشته است.» نامه را باز کرد، روی آن جمله مبارکه «بسم الله الرحمن الرحیم» نوشته شده بود. آنگاه از روی جهل گفت: «عجب! این همان بسم الله خودمان است که هر روز چند بار تکرار می کنیم ؟» پس از آن، وقتی پایش را روی آب گذاشت، پایش در آب فرو رفت و نزدیک بود غرق شود. به ناچار کناری ایستاد تا پل را نصب کردند و سپس از روی پل رد شد. وقتی به کلاس رسید، ساعتی از درس استاد گذشته بود. استاد پرسید: «چرا دیر آمدی؟» مرد بغدادی جریان را تعریف کرد. سید فرمود: «چون اهمیت بسم الله نزد تو کم شد و با حقارت به اسم اعظم پرودگار نگریستی، اثرش را از دست داد.» برکات اسم پرودگار زیاد است. این ضعف ایمان و معرفت ماست که نمی گذارد از آنها بهره ببریم. 📚بهشت جاودان(شهید دستغیب رحمه الله ) ص 393 کانال https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﭼﻪ ﺣﮑﻤﺘﯿﻪ ﮐﻪ.. ﻫﻢ ﺑﯿﮑﺎﺭﻡ، ﻫﻢ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﺮﺳﻢ...! تازه خسته ام میشم... @hal_khosh
زندگی را از زودپز بیاموز در حالیکه میسوزد بیخیال نشسته و سوت میزند..!😌😂 @hal_khosh
بابام هر وقت کنترل رو میگیره دستش.... به هر کانال 3 ثانیه فرصت میده از خودش دفاع کنه. @hal_khosh
خانمی که به شوهرش شک داشت، نصف شب بیدار شد. گوشی شوهرش رو برداشت و اسامی مخاطبینش را چک کرد؛ در میان اسامی مخاطبین به این اسامی بر خورد: ۱) دارنده آغوش نرم ۲) دارنده اشک لطیف ۳) سلطان رویاهام شدیدا از این موضوع عصبانی شد؛ به شماره اول زنگ زد، مادر شوهرش جواب داد به شماره دوم زنگ زد، خواهر شوهرش جواب داد به شماره سوم زنگ زد، گوشی خودش زنگ خورد از خدا طلب مغفرت کرد تا از گناهش بگذرد، چون به شوهرش شک کرده بود؛ تصمیم گرفت برای جبران، حقوق این ماه خود رو به شوهرش هدیه کند مادرشوهر که موضوع رو شنید، یکی از النگوهاشو به پسرش هدیه کرد خواهرشوهر هم با شنیدن خبر انگشتر خودشو به برادرش هدیه داد شوهر هم هر سه هدیه رو گرفت و آنها رو به پول تبدیل کرد؛ و برای همسر دیگرش که در مخاطبین تلفن "رضا جوشکار" ثبت شده بود، هدیه ای مناسب و در خور شان خرید😂 @hal_khosh
اولین فردی که صفر رو اختراع کرد و وارد اعداد کرد خوارزمی بود، منم با نمره هایی که در طول زمان تحصیل گرفتم، به گسترش این اختراع کمک شایانی کردم😌 @hal_khosh
یه روز بابام یه گلدون با گلش خرید آورد گذاشت رو تاقچه آقا من سه روز بهش آب می دادم روز سوم وقتی از سر کار اومد گلدونو برداشت یه سینی با چاقو برداشت شروع کرد به قاچ کردن گلدون اونجا بود که ما تازه فهمیدیم آناناس چیه! @hal_khosh
ازدواج برای بعضیها کلاٌ دو مرحله داره، سه ماه اول ابراز علاقه، سي سال بعدي پرتاب ملاقه @hal_khosh
*🌾بسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ🌾* *🌾بسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ🌾* اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا 🌹سلام ؛ روز شما بخیر و نیکی .🌹 🍃ذکر روز شنبه 🍃 🍀💯 مرتبه " یا رَبَّ الْعالَمین " ای پروردگار جهانیان 🍀 ☘️☘️☘️☘️☘️☘️ *🌾در محضر قرآن🌾* 🍀سوره ی مبارکه ی آلِ عِمْران ، آیه ی ۱۳۴🍀 🌹الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِين ؛🌹 🍃(پرهیزکاران)همانها که در توانگری و تنگدستی ، انفاق می‌کنند ؛ و خشم خود را فرو می‌برند ؛ و از خطای مردم درمی‌گذرند ؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد .🍃 ☘️☘️☘️☘️☘️☘️ *🌾در محضر معصومین🌾* 🍀حضرت محمدصلی الله علیه وآله و سلم 🍀 🌹يا عليُّ مَن کَظَمَ غيظاً وَ هوَ يَقدرُ عَلي إمضائِهِ أعقَبَهُ الله يَومَ القيامَةِ أمناً يَجِدُ طَعمَهُ؛🌹 🍃يا علی ، هر کس خشمش را فرو خورد در حالی که می تواند آن را اعمال کند ، خدا در روز قيامت امانش بخشد و ايمانی به او دهد که شيرينی اش را بچشد .🍃 🌷من لا يحضره الفقيه ، ج ۴ ، ص ۳۵۲🌷 ☘️☘️☘️☘️☘️☘️ *🌾در محضر شهدا🌾* 🍀شهید کاظمی🍀 🍃اگر می خواهید تاثیر گذار باشید ، اگر می خواهید به عمر و خدمت و جایگاهتون ظلم نکرده باشید ؛ ما راهی به جز اینکه یک شهید زنده در این عصر باشیم نداریم .🍃 ☘️☘️☘️☘️☘️☘️ *🌾 احکام شرعی 🌾* 🍃كسى كه شغلش مسافرت است ، اگر در غير وطن خود ده روز بماند در سفر اولى كه بعد از ده روز مى رود ، بايد نماز را شكسته بخواند چه از اول قصد ماندن ده روز را داشته باشد يا نداشته باشد .🍃 🍀رساله ی امام خمینی(ره) ، مساله ی ۱۳۱۳🍀 ☘️☘️☘️☘️☘️☘️ *🌾انرژی مثبت🌾* 🌹ما نمی توانیم تعیین کنیم چند سال زنده خواهیم بود ؛ اما می توانیم تعیین کنیم چقدر از زندگی بهره ببریم .🌹 🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🌹اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌹 🍀اللّٰهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّکَ الْفَرَجْ🍀 🌷التماس دعا🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیار شنیدنی 🔸 بهم ریختن مجلس خواستگاری توسط حاج آقا قرائتی 📺 ببینید آخرش چی میشه 📹 کانال داستان و طنز حال خوش👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
✍️ 👈در قعر چاه مرد مؤمن و خداپرستی، نیمه شب در بیابانی راه می رفت. هوا تاریک بود و مرد به راه نا آشنا، در نتیجه در چاهی افتاد. مدتی گذشت، عده ای از آنجا می گذشتند و چون چاه را رو باز دیدند، برای اینکه کسی در آن نیفتد، سنگ بزرگی را آورده و روی چاه گذاشته و سرچاه را بستند. و مرد مؤمن در ته چاه، امیدش فقط به خدا بود و باور داشت که اگر عمرش باقی باشد و اجلش فرا نرسیده باشد، خداوند نجاتش می دهد. در همین موقع، ناگهان مرد متوجه شد که از بالای سرش خاک می ریزد. نگاه کرد، چیزی مانند دم جانوری به پائین آویخته بود. مرد دستش را به آن گرفت و خودش را بالا کشید. سپس سنگ را با چند تکان، از جایش حرکت داده و بیرون آمد. همه باید باور داشته باشیم، خداست که ما را از چاه های حیرت و ضلالت و بدبختی نجات می دهد. خداوند به هر وسیله ای که بخواهد، ما را بیرون می آورد و اگر نخواهد، با هر وسیله ای هم باشد، نجات ما غیر ممکن است.(1) 📕نفس مطمته ص 121 کانال داستان و طنز حال خوش👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ 👈مهمانی حضرت ابراهیم حضرت ابراهیم علیه السلام هرگز تنها و بدون مهمان غذا نمی خورد. گاهی که مهمان نداشت، سرراه می ایستاد، هر مسافری که رد می شد، او را دعوت به خوردن می نمود. روزی، شخص کافری از آنجا می گذشت. حضرت ابراهیم از او دعوت کرد که به خانه اش برود و با او هم غذا شود. وقتی کافر سرسفره نشست، حضرت ابراهیم «بسم الله الرحمن الرحیم» گفت و از آن مرد نیز درخواست کرد که این عبارت را تکرار کند. مرد گفت: «من خدایی را نمی شناسم تا نام او را ببرم.» حضرت ابراهیم ناراحت شد و فرمود: «پس برخیز و برو» مهمان بلند شد و از خانه بیرون رفت. در این موقع وحی الهی نازل شد که: «ای ابراهیم، چرا مهمان را رد کردی. هفتاد سال ما به او روزی می دادیم، یک روز، رزقش را به تو حواله نمودیم، او را رد کردی؟» حضرت ابراهیم پشیمان شد. بنابر این به سرعت از خانه خارج گشت و خود را به مهمان رسانید و از او درخواست کرد که باز گردد. مرد کافر گفت: «تانگویی چرا دنبالم آمده ای، برنمی گردم.» حضرت ابراهیم جریان را تعریف کرد. کافر خجالت کشید و گفت: «خاک برسرمن که از چنین خداوند بخشنده و مهربانی روی گردان بودم.» آنگاه، مرد به خداوند یگانه ایمان آورد و جزو نیکوکاران شد. 📕بهشت جاودان ص 27 کانال داستان و طنز حال خوش👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
گاهی بی توجه باش.. به تمام آدم های سمیِ اطرافت.. همان هایی که از موفقیت ‌چیزی نمی دانند، و تو را ازتلاش منع می کنند.. این ها را نادیده بگیر... راهت را ادامه بده.. گام هایت را محکم تر بردار... خدا باتوجه به ظرفیت و توان تو، در دلت آرزو، و در سرت ، هدف می گذارد... حتما لیاقتش را داشته ای...! در مواجهه با این آدم ها، خودت را به نشنیدن بزن ارزشِ تو خیلی بیشتر از این حرف هاست... باورکن؛ هیچ چیز برای تو غیر ممکن نیست....
👌پنج نکته مثبت : 🔹هرچه روح تو عظیم تر باشد اشتباهات دیگران را کوچک تر میبینی 🔹هرچه بزرگوارتر باشی کمتر به دیگران نیازمندی 🔹هرچه کمتر نیازمند باشی کمتر از آنان دلگیر میشوی 🔹هرچه کمتر دلگیر شوی کمتر آسیب میبینی 🔹هرچه کمتر آسیب بینی راحت تر میبخشی. ظرفیت روحتان افزون باد....
🌹چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار ✍️حکایت اول: از کاسبی پرسیدند:چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟ گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!!!؟ حکایت دوم: پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود...پدر دختر گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم...!! پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:انشاءالله خدا او را هدایت میکند...! دختر گفت:پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟؟!!!!... حکایت سوم: از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟؟... گفت: آری...مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم..صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...!گفتند: تو چه کردی؟ گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم... گفتند: پس تو بخشنده تری...! گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد!!اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...!! حکایت چهارم: عارفی راگفتند:خداوند را چگونه میبینی؟! گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد، اما دستم را میگیرد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی از صدها خواص سیر اینه که هرجا میری سریع کارتو راه میندازن @hal_khosh
خطرناک ترین موجود دنیا چیست !؟ در بخشی از یک باغ وحش در آلمان قسمتی وجود دارد که به خطرناک ترین موجود دنیا تعلق دارد، وقتی به آن بخش وارد می شوید در آنجا فقط یک آینه وجود دارد... @hal_khosh
زنی به مشاور خانواده گفت: من و همسرم زندگی کم نظیری داریم ؛ همه حسرت زندگی ما رو میخورند. سراسر محبّت, شادی, توجّه, گذشت و هماهنگی. امّا سؤالی از شوهرم پرسیدم که جواب او مرا سخت نگران کرده است. پرسیدم اگر من و مادرت در دریا همزمان در حال غرق شدن باشیم, چه کسی را نجات خواهی داد؟ و او بیدرنگ جواب داد: معلوم است, مادرم را ؛ چون مرا زاییده و بزرگ کرده و زحمتهای زیادی برایم کشیده! از آن روز تا حالا خیلی عصبی و ناراحتم به من بگویید چکار کنم؟ مشاور جواب داد: شنا یاد بگیر! @hal_khosh
دیروز یکی تو مترو می گفت ننتو. . . خواهرتو ،، مادرتو ،، عمتو، زنتو !!! تا ملت بر می گشتن نگاش می کردن می گفت؛ - با خرید یه جوراب شاد کن. ملت دیوونه شدن بخدا @hal_khosh
از کنار یک تیمارستان رد می شدم . بیماران روانی موجود در تیمارستان با صدای بلند می خواندند ۱۳, ۱۳، ۱۳. دیوار بلند بود و نمیتونستم داخل رو ببینم ، بالأخره سوراخی توی در تیمارستان پیدا کردم و از اونجا داخل رو نگاه کردم . یکی از دیوونه ها از توی سوراخ چوبی در چشم من فرو کرد و بعدش شنیدم که با هم میخوندن :۱۴،۱۴،۱۴ هیچگاه در کاری که به تو مربوط نیست فضولی نکن @hal_khosh
تنها چیزی که بدون پول میتونی به دست بیاری بدبختیه @hal_khosh