میگم وقتی لوازم التحریرها مشکل روحی پیدا می کنن
میرن پیش روان نویس؟!
#طنز
@hal_khosh
به کسی که موهاش فر باشه و شاد باشه
میگن فرشاد😉
#طنز
@hal_khosh
بعضیا تواین گروه ها مثل راننده کامیون میمونن😳
میان این گروه بار میزنن میبرن اون یکی گروه خالی میکنن😂
خب عزیزم توکه داری برمیگردی این همه راهو چرا خالی میای
حداقل از اونجام واسه این گروه یه چیزی بیار حداقل پول گازوییلت دربیاد😂😂😂
دل ماهم خوش باشه😂😂
#طنز
@hal_khosh
طرف میره خواستگاری🚶
ازش میپرسن: شغلتون چیه؟🤔
روش نمیشه بگه چوپونم ...🙈
میگه: دامنه کوه نمایشگاه گوسفند دارم...! 🐑 😂😂
#طنز
@hal_khosh
خواستم بحث زن گرفتنو باز کنم :
به مامانم میگم بزرگیترین آرزوت برای من چیه؟
میگه اون گوشیت بسوزه
قبلانا میگفتن عروسیت 😨😳😀😀
#طنز
@hal_khosh
🔴 #داستان
🔸مسافر وهابی
یک راننده لبنانی تعریف میکرد؛
ایام شهادت امیرالمومنین تو تاکسی مداحی گذاشته بودم و مسافری وهابی رو سوار کرده بودم..
به مقصد که رسید از ناراحتی اش گفت کرایه رو امام علی علیه السلام حساب میکنه و زد به فرار..
منم بخاطر کهولت سن نتونستم برم دنبالش..
⭕️ادامه این داستان خواندنی 🔻
https://eitaa.com/joinchat/2107310290C3a6462568c
32.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 همخوانی سرود بسیجیان در دیدار با رهبر معظم انقلاب.
🏷 #دیدار_بسیج
661462785_1248477469.mp3
17.93M
🎙 بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمع کثیری از بسیجیان. ۱۴۰۱/۹/۵
🟢 #داستان
🔹راه حل بهلول برای پرداخت پول بخار
یک روز عربی ازبازار عبور می کرد که چشمش به دکان خوراک پزی افتاد.
از بخاری که از سر دیگ بلند میشد خوشش آمد تکه نانی که داشت بر سر آن می گرفت و میخورد
هنگام رفتن صاحب دکان گفت : تو از بخار دیگ من استفاده کردی وباید پولش را بدهی
مردم جمع شده وتماشا می کردند
مرد بیچاره که از همه ی جا عاجز بود بهلول را دید که از آنجا می گذشت.
از بهلول درخواست قضاوت کرد
بهلول به آشپز گفت : آیا این مرد از غذای تو خورده است؟
آشپز گفت : نه ولی از بوی آن استفاده کرده است
بهلول چند سکه نقره از جیبش در آورد و به آشپز نشان داد وبه زمین ریخت وگفت : ای آشپز صدای پول را تحویل بگیر
آشپز با کمال تحیر گفت : این چه طرز پول دادن است؟
بهلول گفت : مطابق عدالت است کسیکه بوی غذا را بفروشد در عوض باید صدای پول دریافت کند
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🟢#داستان
🔸حکایت سخن گفتن بهلول با مردگان
زاهدی گفت : روزی به قبرستان رفتم و بهلول را در آنجا دیدم پرسیدمش این جا چه میکنی؟
گفت : با مردمانی همنشینی همی کنم که آزارم نمیدهند .
اگر از عقبی غافل شوم یاد آوریم میکنند
و اگر غایب شوم غیبتم نمیکنند
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92