🌸یا مَنْ هُوَ عَلَى الْمُقْبِلِینَ عَلَیْهِ مُقْبِلٌ وَ بِالْعَطْفِ عَلَیْهِمْ عَائِدٌ مُفْضِلٌ وَ بِالْغَافِلِینَ عَنْ ذِكْرِهِ رَحِیمٌ رَءُوفٌ وَ بِجَذْبِهِمْ إِلَى بَابِهِ وَدُودٌ عَطُوفٌ أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ أَوْفَرِهِمْ مِنْكَ حَظّاً وَ أَعْلاَهُمْ عِنْدَكَ مَنْزِلاً وَ أَجْزَلِهِمْ مِنْ وُدِّكَ قِسْماً وَ أَفْضَلِهِمْ فِی مَعْرِفَتِكَ نَصِیباً
🌺اى خدایى كه به هر كه رو سوى تو آورد توجه و اقبال كرده و با عطوفت و مهر فضل و احسان مىكنى
🌺و به آنان كه از یاد تو غافلند هم رءوف و مهربان هستى و با عاطفه و لطف و جاذبه محبت آنها را نیز به درگاهت مىكشانى
🤲از تو (اى خدا) درخواست مىكنم كه بهره مرا از فضل خود بیشتر و منزلتم را نزد خویش بالاتر از همه آنان قرار دهى
🤲و قسمتم را از دوستى و عشق و محبتت بزرگتر و نصیب معرفتم را به خودت افزونتر گردانى
📚بخشی از مناجات مریدین امام سجاد علیه السلام
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
با اومَدن مَجازۍ
دُنیا خِیلی عَجیب شُد..
واسِه آدَمایی ڪه مَجازین
حاضِریم دلِ آدَماۍ راست راستَکے
زِندگیمونُ بِشکَنیم..
#مواظبباشیم..
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92✍️
حاج آقا قرائتی :
فردی گناهکار بود و به او تذکر دادم او هم جواب داد و گفت: ای بابا حاج آقا فکر کنم تو خدا را نمیشناسی خدا خیلی خیلی بخشنده و کریمه!!!
استاد قرائتی هم که الحق و والانصاف استاد مثال هستند پاسخ داد:
👈🏻بانکم خیلی خیلی پول داره ولی تو بری بگی بده میده؟؟؟
نه نمیده...! چون حساب و کتاب داره...✖️
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
✨ #پندانه
🔻مولا علی علیه السلام :
درنگ در کارها اوج خردمندی است و شتابزدگی اوج حماقت است
💢 رسانه خبری زفره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درود بر شرف و مرام این راننده ماشین سنگین
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄
@khandehpak
⁉️بایدها و نبایدهای سفر اربعین⁉️
✅ آنچه باید انجام بدهیم✅
. اهمیت به اوقات نماز
. رعایت آداب زیارت
. رعایت اخلاق و حق الناس و تحمل اشکال دیگران
. نظافت (شخصی و محیط)
. احترام به صاحبان مواکب و خدمتگذاران
. توجه به ادعیه و اذکار و تلاوت قرآن
. رعایت و حفظ حالت عزاداری
. رعایت حریم حجاب و عفاف(خصوصا در کشور غریب)
❌آنچه باید ترک کنیم❌
. پرخوری و تند خوری
. خوردن چند نوع غذا در فاصله کم
. درحال راه رفتن چیزی خوردن
. ایستاده چیزی خوردن (مگر آب در روز)
. اسراف و نیم خور کردن غذا
. ایجاد صف های طولانی برای غذا
. رصد کردن و جستجوی همه خوراکی های در مسیر
. خوردن غذاهای چرب و شیرین و گوشتی
. هجوم و هل دادن در هنگام زیارت
. مشغول شدن به بازار و اطراف خصوصا وقت رفتن به حرم ها
. پوشیدن لباس های جلف و برهنه در منازل و مواکب
💠#داستان
👈سه نامه عمل !
حضرت رضا علیه السلام فرمود: هنگامي كه روز قيامت مي شود، انسان با ايمان در پيشگاه خداوند، قرار مي گيرد، و خداوند خودش او را به محاسبه مي كشد، و كردار او را در معرض ديد او قرار مي دهد.
او نخست ، نامه اي از عمل خود را مي نگرد، كه در آن گناهانش ثبت شده ، از ديدن آن رنگش تغيير مي كند و لرزه بر اندامش مي افتد:
سپس نامه ديگري را مي نگرد، كه در آن كارهاي نيك ، و پاداش آنها ثبت شده ، از ديدن آن شادمان مي گردد.
پس از آن خداوند به فرشتگان دستور مي دهد كه صفحه هايي را بياوريد كه در آن ، هيچ گونه اعمالي ثبت نشده است ، فرشتگان آن صفحه ها را در معرض ديد مؤمنان قرار مي دهند، وقتي مؤمنان آن صفحات را مي نگرند، در مي يابند كه در آن صفحه ها، (پاداش ثبت شده ) ولي عملي نوشته نشده است ، به خدا عرض مي كند: ((خدايا به عزت و جلالت در اين صفحات ، عملي نمي بينم )).
خداوند به آنها مي فرمايد: ((راست مي گوئيد، شما آن اعمال (نيك ) را نيت كرديد (ولي موفق به انجامش نشديد) و ما همان اعمال را براي شما ثبت كرديم ، سپس به مؤمنان به خاطر نيت آن اعمال ، پاداش مي دهند)).
📚داستان دوستان شماره 61
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠#داستان
فیلم شروع شد...
سکانس اول یه سقف رو نشون میداد با یه لامپ وسط اون سقف...
یکم گذشت و یه لحظه تاریک شد و دوباره همین صحنه،تاریک شدنی شبیه به پلک زدن
دو سه دقیقه ای گذشت که کم کم صدای جمعیت دراومد و همهمه شد که این همه پول دادیم سقف رو ببینیم
بعد از پنج دقیقه کم کم مردم از سالن سینما پاشدن و رفتن بیرون...
بعد از هشت دقیقه فقط تعداد کمی از افراد هنوز نشسته بودن
دوربین کم کم پایین اومد و یه جانباز قطع نخاع روی تخت خوابیده بود و متنی زیر تصویر:
"این فقط هشت دقیقه از چهل سال زندگی این جانباز بود که شما تحمل دیدنش را نداشتین"
#رزمندهها_شرمندهایم
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠#داستان
🔴وقتی در یک جامعه افراد مفسد زیاد میشود
روزی دم یک روباه در حادثه ای قطع شد، روباه های گروه پرسیدند دم ات را چی شد ؟
چون روباهها نسلی مکار میباشند، گفت خودم قطع اش کردم
گفتند چرا؟ این که بسیار بد می شود.
روباه گفت نخیر ، حالا خوب آزاد و سبک احساس راحتی می کنم وقتی راه میروم فکر می کنم که دارم پرواز می کنم
یک روباه دیگر که بسیار ساده بود رفت دم خود را قطع کرد و درد شدیدی داشت و نمی توانست تحمل کند
رفت نزد روباه اولی و گفت برادر تو که گفته بودی که سبک شده ام و احساس راحتی میکنم من که بسیار درد دارم
گفت صدایش را درنیاور اگر نه تمام روز روباه های دیگر به ما میخندند
هر لحظه خوشی کن و افتخار کن تا تعداد ما زیاد شود وگرنه تمام عمر مورد تمسخر دیگران قرارخواهیم گرفت.
همان بود که تعداد دم بریده ها آنقدر زیاد شد که بعدا به روباه های دم دار می خندیدند
نتیجه: وقتی در یک جامعه افراد مفسد زیاد میشود، آنگاه به افراد باشرف و باعزت میخندند و گاهی هم آن ها را دیوانه میگویند...!!!
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠#داستان
🍀نوه و پدربزرگ🍀
🔹پیرمردی بود که با پسر ، عروس و نوه اش در خانه ای زندگی میکرد.
چشمهای پیرمرد ضعیف شده بود و خوب نمی دید.
گوشهایش ضعیف شده بود و خوب نمی شنید،
زانوهایش هم موقع راه رفتن می لرزید.
وقتی که سر میز غذا می نشست از ضعف و پیری قاشق در دستش میلرزید و غذا روی میز میریخت.
حتی وقتی که لقمه در دهانش میگذاشت غذا از گوشه دهانش بیرون میریخت و منظره زشتی بوجود می آورد.
هر بار پسر و عروسش با دیدن غذا خوردن او حالشان بد میشد. تا اینکه روزی تصمیم گرفتند پدربزرگ درگوشه ای پشت اجاق بنشیند و آنجا غذایش را بخورد.
🔸از آن روز غذای پیرمرد را در یک کاسه کوچک و گلی میریختند. غذای او آنقدر کم بود که هیچ وقت سیر نمیشد. در نتیجه وقتی که غذایش تمام میشد با حسرت به میز نگاه میکرد و چشمهایش از اشک پر میشد.
♦️روزی لرزش دست پیرمرد به حدی بود که کاسه از دستش افتاد و شکست. عروس جوان ناراحت شد و حرفهای زشتی به او زد؛ ولی پیرمرد چیزی نگفت و فقط آه کشید. بعد برای پیرمرد یک کاسه چوبی بیارزش خریدند.پیرمرد شکایتی نکرد و هرروز توی آن غذا می خورد
🔶روزها آمدند و رفتند. تا اینکه روزی زن و شوهر نشسته بودند و با هم حرف می زدند، پسر کوچولوی چند تکه تخته روی زمین گذاشته بود و سعی می کرد آنها را به هم وصل کند.پدر پرسید:«چکار میکنی پسرم؟»
🔴پسر جواب داد:«می خواهم یک کاسه چوبی درست کنم تا وقتی که تو و مادر پیر شدید؛ غذای شما را توی آن بریزم و جلویتان بگذارم.»
🔵زن و مرد به هم نگاه کردند و ناگهان بغزشان ترکید. به این وسیله آنها به خود آمدند و روز بعد، پدر بزرگ پیر را سر میز آوردند تا همه با هم غذا بخورند.
#خواندنی
#خندیدنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
✅ پدر مادرها وقتی پیر میشن به حضور و توجه ما نیاز بیشتری دارند؛ سرکشی و توجه رو ازشون دریغ نکنید...
💠 پیامبر خدا صلی الله علیه واله فرمود:
هر فرزند نیکو کاری که با مهربانی به پدر و مادرش نگاه کند در مقابل هر نگاه، ثواب یک حج کامل مقبول باو داده می شود، سؤال کردند، حتی اگر روزی صد مرتبه به آنها نگاه کند؟
فرمود: آری خداوند بزرگتر و پاکتر است.
مَا مِنْ وَلَدٍ بَارٍَ يَنْظُرُ إِلَى وَالِدَيْهِ نَظَرَ رَحْمَةٍ إِلاَّ كَانَ لَهُ بِكُلِّ نَظْرَةٍ حِجَّةٌ مَبْرُورَةٌ قَالُوا يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ إِنْ نَظَرَ كُلَّ يَوْمٍ مِائَةَ مَرَّةٍ قَالَ نَعَمْ اَللَّهُ أَكْبَرُ وَ أَطْيَبُ.(بحار الانوار، ج 74، ص 73)
#خواندنی
#خندیدنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#درساخلاق
🎙 آیت الله ناصری دولت آبادی رحمة الله علیه
💢علت فشار قبر چیه؟!
#حکایت_قدیمی
شخصی نزد شیخی رفت تا از زبان درازی و سرکوفت های زنش شکایت کند و مشورتی بگیرد
شیخ گفت بابت هر کاری که زنت برایت انجام میدهد از او تعریف و تمجید کن
هنگام شام زن سفره را پهن کرد. مرد با اولین لقمهای که خورد شروع کرد از دستپخت زنش تعریف کردن و گفت تا حالا چنین غذای لذیذی نخورده ام.
زن گفت: زهرمار بخوری، چندین سال برایت غذا پختم اما یکبار هم تعریف نکردی
حال که خواهرت برای اولین بار غذا برایمان فرستاده، تعریف و تمجید میکنی!😂
#خواندنی
#خندیدنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
#داستان
"بیمار خر خورده است"
💠 داستان: در روزگاران قدیم فرد شیادی که خود را حکیم جا زده بود برای رهایی از اعتراضات اولیای بیماری که قبلا مداوا کرده بود ولی حال او خرابتر شده بود،
برسر بالین بیمار که میرفت بدنبال چیزی در اطاق او میگشت و میگفت بیمار فلان چیز را خورده و حالش بدتر شده است و همراهان بیمار نیز ناچار به تأیید حرف او میشدند و نتیجه آن خلاصی او از دست آنان میشد.
روزی حکیم قلابی مریض بود و نتوانست بر سر بالین بیمارش ظاهر شود. از شاگرد خود خواست که اینکار را انجام دهد.
شاگرد او که از خودش شوت تر بود انکار کرد و استاد شگرد خود را به او آموزش داد.
شاگر هرچه در اطاق بیمار گشت چیزی برای بهانه کردن نیافت. ناگهان چشمش به یک پالان خر افتاد و در دم گفت: "بیمار خر خورده است"
#خواندنی
#خندیدنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳ابشار نمکی خورو بیابانک اصفهان یه مکان بسیار زیبا و رویایی که حتما توصیه میشه برین برای دیدنش
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄
@khandehpak
💠#داستان
👈 از ماست که بر ماست
درخت جوانی نزد درخت پیری رفت و گفت: خبر داری که چیزی آمده که ما را میبرد و از پایمان می اندازد؟
درخت پیر گفت برو ببین از ما هم چیزی همراه او هست؟
درخت جوان رفت و دید سری از آهن و دسته ای از چوب دارد. پس نزد درخت پیر برگشت و گفت سرش آهن و تنه اش چوب است.
درخت پیر آهی کشید و گفت: از ماست که بر ماست ..
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
روزي مرگ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ .
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺘﻢ !
ﻣﺮﮒ ﮔﻔﺖ:ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ..
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺧﻮﺏ،ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ .
ﻣﺮﮒ ﮔﻔﺖ :" ﺣﺘﻤﺎ ."
ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ ..
ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ ..
ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ .
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﺎﺭﻡ
ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ .
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
دنیا دیده ای می گفت :
اگه خانومت گیر داد گفت بریم خرید
یهو برو تو فڪر بعد بگو مامانم زنگ زد گفت …
هیچی ولش ڪن بریم خرید
از خرید یادش میره تا ببینه مامانت چی گفته😂
#خندیدنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠#داستان بسیار آموزنده
👈برای خوشحالیت ببخش
استادی با شاگردش از باغى میگذشت.
چشمشان به یک کفش کهنه افتاد
شاگرد گفت گمان میکنم این کفشهای کارگرى است که در این باغ کار میکند بیا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببینیم و بعد کفشها را پس بدهیم و کمى شاد شویم ......!!!!
🍃🍁🍃🍁🍃
استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنیم بیا کارى که میگویم انجام بده و عکس العملش را ببینم
قدرى پول درون ان قرار بده .....
شاگرد هم پذیرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند
کارگر براى تعویض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همینکه پا درون کفش گذاشت متوجه شیئى درون کفش شد و بعد از وارسى ،پول ها را دید با گریه ، فریاد زد #خدایا_شکرت ....
خدایی که هیچ وقت بندگانت را فراموش نمیکنى ....
میدانى که همسر مریض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رویی به نزد انها باز گردم و همینطور اشک میریخت....
🌸استاد به شاگردش گفت همیشه سعى کن براى خوشحالیت ببخشى نه بستانی .....
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠#داستان
👈ارزش کمک کردن به دیگران
گویند شیخ ابو سعید ابوالخیر چند درهم اندوخته بود تا به زیارت كعبه رود. با كاروانی همراه شد و چون توانایی پرداخت برای مركبی نداشت، پیاده سفر كرده و خدمت دیگران می كرد.
تا در منزلی فرود آمدند و شیخ برای جمع اوری هیزم به اطراف رفت.
زیر درختی، مرد ژنده پوشی با حالی پریشان دید و از احوال وی جویا شد.
دریافت كه از خجالت اهل و عیال در عدم كسب روزی به اینجا پناه اورده است و هفته ای است كه خود و خانواده اش در گرسنگی به سر برده اند.
شیخ چند درهم اندوخته خود را به وی داد و گفت برو .
مرد بینوا گفت: مرا رضایت نیست تو در سفر حج در خرج باشی تا من برای فرزندانم توشه ای ببرم؛
شیخ گفت : حج من تو بودی و اگر هفت بار گرد تو طواف كنم به ز آنكه هفتاد بار زیارت آن بنا كنم ...
🍀کشکول شیخ بهائی
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
بیچاره چوبه چجوری طاقت میاره
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄
@khandehpak