eitaa logo
حلقۀ رندان
346 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
728 ویدیو
34 فایل
تجربۀ زندگی در باغ معارف آل الله علیهم صلوات الله أجمعین از دریچۀ هنر و ادب درگاه دریافت پیشنهادات و انتقادات شما: @halghe_rendan_admin جهت مشارکت بیشتر در گروه «حلقۀ رندان» عضو شوید: https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
مشاهده در ایتا
دانلود
عمرم به عکسِ خوابِ سگِ کهف گشتْ طی در من دقیقه با جگرِ سال می تپد...
بغضی نشست کنج دلم بی قرینه بود...😭
نگارینا به صحرا رو که صحرا حله می‌پوشد ز شادی ارغوان با گل شراب وصل می‌نوشد
نفس با او، سر درشتی داشت یک نفر، یک زمان دو کشتی داشت عقل گفتا، که ترکتازی کن عشق گفتش که عشق بازی کن عقل گفتا، بگیر بازوبند عشق گفتا که عهد با او بند عقل گفتا بر او شکست آور عشق گفتا دلی به دست آور عقل گفتا کمر شکن باید عشق گفتا اشک پیرزن آید عقل گفتا که شهره‌تر گردی عشق گفتا که کوجوانمردی صبح جمعه رسید و روز نبرد سوی میدان شهر روی‌ آورد پنجه در پنجه حریف افکند کمر او گرفت و در جا کند خواست تا کوبدش به رو به زمین هاتفی از درون صدا زد، هین هان که مغلوب ما و من نشوی غافل از حال پیر زن نشوی اشک او بین که بر رخش جاری است تیر آه کمان قدان کاری است زنده کن یاد پهلوانان را تیغ اگر داشتی مبر نان را نفس، سرکوب کن یلی این است مکتب مرتضی علی(ع) این است دل در آن گیر و دار یکدله کرد از درون با خدا معامله کرد ماند در حلقه یلان به یلی نام آن فحل پوریای ولی
ناخورده شراب می خروشيم بنگر چه کنيم اگر بنوشيم! باشد که ز جام وصل جانان يک جرعه به کام دل بنوشيم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏷عنوان: من اشتباه کردم 🖋به قلم: استاد غلامرضا سازگار(میثم) 🗣با نوای: مرحوم حاج فیروز زیرک کار 💔ارْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ وَ سِلاَحُهُ الْبُکَاءُ …💔 همیشه یکی از سخت ترین کارهای زندگیم وداع کردن بوده و هست. لحظات آخر آدمی پر از کلید واژه می شود. خدا نکند که وداع با عزیزی بکنی که قدرش را ندانستی آنوقت به قول کرمانی ها مجبوری بگویی . عین بچۀ 5 ساله ای که وسط بازی با پسرخاله اش مجبور به رفتن است. دست در دست مادر، ناخن های پا روی فرش طرح می اندازد و زانوی شلوار دو سه کُد از رنگش ور می افتد. دست آخر دل مادر رحم می آید و... از همان بچگی دعا نخوانده دعا خوان بودم... یا أرحم الراحمین ارْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ وَ سِلاَحُهُ الْبُکَاءُ … ــــــــــــــــــــــــــــــ به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
🏷حال متکلم از کلامش پیداست از کوزه همان برون تراود که در اوست( شیخ بهائی) 📌آیا حسّاس تر از لحظۀ جان دادن یک انسان در این عالم موجود هست؟ پیشنهاد می کنم که با جستجو در بین منابع لحظات آخر افراد مشهور و برجسته جوامع را مختلف را بخوانید. خیلی عجیب است! به تعبیری می توان گفت که دُردِ(آنچه ته نشنید از روغن و هر چیزرقیق و مایع و سائل...) زندگی افراد و عصارۀ زندگی انسان در آن لحظات معلوم می شود. عصاره یعنی: شیره؛ افشره؛ چکیدۀ هرچیز فشرده‌شده. پس با این اوصاف آنچه از زندگی این افراد می خوانید حاصل یک عمر یا حاصل مهم ترین دغدغۀ فکری این افراد می باشد. با هم نمونه ای از این کلمات را ببینیم: 1- آنتون چخوف: آخرین جمله ای که قبل از مرگ از او به ثبت رسیده این است:»دارم می میرم. خیلی وقت است که شامپاین نخوردم.» 2- وینستون چرچیل: ... آخرین کلمات را زیر لب زمزمه کرد. او گفت: «دیگر از همه چیز خسته شده ام.» پس از آن برای 9 روز به کما فرو رفت و دیگر از جای برنخاست. 3- الیزابت اوّل: مشهورترین جمله ای که در لحظات پیش از مرگ از او نقل شده این است: «همه سرزمین ها و دارایی ام فقط برای دوره کوتاهی بود.» 4- آلبرت انیشتین: در آخرین لحظات زندگی اش وقتی انیشتین مطمئن شد که آن روز دیگر آخرین روز عمرش خواهدبود به آرامی گفت: «تمام شد. من کارم را همین جا به پایان رساندم!» 5- در یکم فوریه سال 765 میلادی شخصی از افراد مشهور شبه جزیرۀ عربستان از دنیا رفت... همسر او لحظات آخر وی را اینگونه توصیف می کند: در آخرین لحظات حیات که مرگ را نزدیک دید؛ دستور دادند که تمام خانواده و خویشان نزدیکش بر سر بالینش جمع گردند و پس از آن که همه آنان در کنارش حاضر شدند، چشم بگشود و به صورت یکایک آنها نظر افکند و فرمود:«
قطعاً شفاعت ما به کسی که
نماز
را کوچک بشمارد نمی رسد.
» نماز یکی از اعمال عبادی دین اسلام است. بر روی کلمۀ نماز در جای جای این متن کلیک کنید و توضیحات بیشتر در این باره را مطالعه کنید... نام آن فرد مشهور« جعفر» بود و نام پدرش «محمّد». او از نوادگان پیغمبر اسلام بود و پیشوای مسلمانان... نوشته: علی بن محمّد ـــــــــــــــــ به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
گونه: موضوع: شاعر: ـــــــــــــــ آقاى بى كسى كه غم ارثيه داشته اُنسى به داغِ مادرِ اِنسيه داشته كنج اتاقِ خويش حسينيه داشته با اهل خانه مجلسِ مرثيه داشته حالا گرفته روضه غريبانه بازهم بنيان گذار روضه سالار كربلا ميگفت از فضائل و اسرار كربلا تأكيد بر زيارت بسيار كربلا خرجى راه داده به زوار كربلا از او بخواه روزى سالانه بازهم نشناختند خشكِ مقدس مئآب ها خورشيدِ علم را پَسِ ابر حجاب ها مُشتى، رُفوزه در پىِ درس و كتاب ها شاگردهايشان همه در رختخواب ها آتش زدند بر در يك خانه بازهم . حق ميدهيم مرد اگر گريه ميكند تنها ميانِ چند نفر گريه ميكند با ترسِ دختران چقدر گريه ميكند افتاده يادِ مادر و در گريه ميكند تكرار شد مصيبت پروانه بازهم آتش به بيتِ اطهرش افتادُ گفت آه يادِ صداى مادرش افتادُ گفت آه عمامه اش كه از سرش افتادُ گفت آه وقتِ فرار، دخترش افتادُ گفت آه ترسيده است دخترِ دردانه بازهم يك نانجيب خنجرِ آماده مى كشيد يك بى حيا عمامه و سجاده مى كشيد بندِ طناب را كه زنازاده مى كشيد شيخ الائمه را وسط جاده مى كشيد آسيب ديد غيرت مردانه بازهم دستِ عيالِ او به طنابى نرفت نه! دست كسى به سوى حجابى نرفت نه از صورتى عفيفه نقابى نرفت نه ناموسِ او به بزم شرابى نرفت نه رفتيم سمت مجلس بيگانه بازهم . بي احترام رفت ولى عمّه زينبش بينِ عوام رفت ولى عمّه زينبش در ازدحام رفت ولى عمّه زينبش بزم حرام رفت ولى عمّه زينبش وقت گريز شد دل ديوانه بازهم بالاى تخت قائله اى بود، واى من پيش رباب حرمله اى بود، واى من زينب ميان سلسله اى بود، واى من چوبِ بدونِ حوصله اى بود، واى من خون شد روان از آن لب جانانه بازهم در مجلس يزيد دمادم ستيز بود حرف از حراج روسرى و سينه ريز بود دستى به سمت پرده نشينى عزيز بود مردى كنيز زاده به فكر كنيز بود لعنت به اين كلام وقيحانه بازهم
ز دوست غیرِ خیالی ندیده‌ام، ترسم... که دوست بینم و گویم به دوست مانند است
‏| حُبُّكَ فِي قَلْبي وَ إنْ کُنْتَ عاصیاً | عشق تو در دل من است، هرچند که گنهکارم. | فرازی از قنوت امام صادق |
با ذکر و دعا و گریه همدم نشدی سی شب بگذشت و باز مَحرم نشدی در آخر این ماه به خود میگویم: دیدی رمضان گذشت و آدم نشدی؟!
إزالة الجبال أهوَن مِن إزالة قلب عن موضعه ـ کوه کندن از دل کندن آسان‌تره - صادق آل محمد فرمودند:👆🏻
آن را که ز درد دینش افسونی هست در یاد حسین داغ مدفونی هست هرگاه ز خاک کربلا سبحه کنند در گردش آن چکیدن خونی هست...
سال شصت و یک غم و اندوه کاروان حسین (ع) برمی‌گشت دست غارت حریص شد، حتی از سر کهنه پیرهن نگذشت آب آزاد شد ولی آتش در دل خیمه ها پراکندند قافیه کاشکی ربودن بود زیور از گوش دختران کندند😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببخشید ما بین پیاله ها یک مقدار خس و خاشاک هم هست دیگه😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏷پنجم: امام حسین علیه‌السلام را زیارت کند که فضیلت بسیار دارد...❤️ 🗣 با نوای:حاج‌محمودکریمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⚠️به علت ذکر مصیبت ذوات مقدسه لطفاً در شرایط مناسب و حال مساعد مشاهده بفرمائید. به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
❣️ جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده عشاق با معامله های گِران خوشند...
محبوبِ من، کفش اگر نداری همراه شو لطفاً! ماه را دیشب دیدند و ندیدند. با چشمشان که مسلّح بود و نبود. و من هر وقت می‌شنوم چشمِ مسلّح، با خودم می‌گویم یعنی به آسمان شلّیک می‌کنند تا ماه را نشانشان بدهد؟ تکلیفِ آسمان که این است. تکلیفِ زمین هم که می‌بینی: کتابِ جفرافیاش از کیفِ سوخته پرت شده بیرون. صاحبِ کیف هم پرت شده. اوّل، موجِ انفجار پرتش کرده بعد، خودِ انفجار سوزانده‌اش. من ویدئوِ ضجّه‌های مادرش را نتوانستم ببینم. مادرِ کودکی است در کابل یا ایرانشهر یا نوارِ ساحلیِ مدیترانه. مهم نیست کجا. مهم این است که کفش‌هاش را گذاشته برای تو. (آیا می‌توانم به شما تو بگویم؟ و به کفش‌هایتان بگویم کفش‌هایت؟) تا بپوشی و بیایی. کوچکت نیست. پات که کنی، خواهی دید اندازهٔ اندازه است. و بندهاش را باز نکن! پات را که توی کفش کنی، خودش جا باز می‌کند. این خصلتِ خون است. خونی که دَلَمه بسته باشد اندازه‌ها را تغییر می‌دهد. هیچ چیز بعدِ خون، دیگر آن نیست که قبلش بود. شلّیک به آسمان؛ جغرافیای بی‌صاحب؛ و صاحبِ سوختهٔ کفشی خونین؛ اینها نشانه نیست؟ نشانهٔ اینکه غرضْ ماه نیست غرضْ عید است که نیست؟ محبوبِ من، می‌آریَش؟ ـــــــــــــــــــ عکس انفجارِ روزِ شنبه در نزدیکیِ مکتبِ دخترانهٔ «سیّدالشهدا» در غربِ کابل. بیش از ۶۰ نفر، عمدتاً دانش‌آموزانِ دختر، کشته شدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗣 با نوای:حاج‌ محمود کریمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏷ادب نه‌کسب عبادت نه سعی حق‌طلبی‌ست به غیر خاک شدن هرچه هست بی‌ادبی‌ست❤️ 🖋به قلم: عباس شاه زیدی 🗣 با نوای:حاج‌ حنیف طاهری ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⚠️لطفاً پیاله هایتان را دم دست قرار دهید. به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
📌یکم خرداد روز بزرگداشت صدرالمتألهین: 🏷صدرالدین محمد شیرازی معروف به «صدرالمتألهین» و «ملاصدرا»، حکیم، عارف، محدث و مفسر بزرگ شیعه و اسلام در سال 979 یا (نهم جمادی الاول 980) هجری قمری در شیراز به دنیا آمد. پدر ملاصدرا ـ خواجه ابراهیم قوامی ـ سیاستمداری دانشمند و مؤمن بود و با وجود داشتن ثروت و عزت و مقام، هیچ فرزندی نداشت ولی سرانجام بر اثر دعا و تضرع فراوان به درگاه الهی، خداوند پسری به او داد که نامش را محمد گذاشتند. 🧐مزار ملاصدرا کجاست؛ بصره یا نجف؟ کمتر از یک دهه پیش، بحث انتقال مزار ملاصدرا از بصره به شیراز داغ بود؛ حتی محل انتقال آرامگاه هم مدرسه خان (محل تدریس ملاصدرا در شیراز) معرفی شد. اما مدیر وقت بنیاد فارس‌شناسی به دلیل شرایط آن روز عراق این ایده را غیرعملی دانست. البته نکته اینجاست که عده‌ای معتقدند اساساً مزار ملاصدرا در بصره نبوده، بلکه وفات او در بصره بوده و طبق سنت شیعیان، پیکر او را به شهر نجف منتقل کرده و سمپ چپ صحن حرم امام علی(ع) دفن کرده‌اند. چنانکه دامادش فیاض لاهیجی صراحتاً این موضوع را در دیوان شعرش بیان کرده و مرحوم علم‌الهدی (نوه دختری او از دامادش فیض کاشی) همین را نقل کرده و محل دفن را «ایوان العلما» در چندمتری ضریح مطهر علوی دانسته است. پس این ادعای برخی افراد که آثاری از مزار ملاصدرا در قبرستان قدیمی بصره دیده شده، صحیح نیست.
🏷مردی در تبعید ابدی روایت زندگى بزرگمردى است که نه تنها توسط مردمان هم عصرش فهمیده نشد بلکه رنج ها کشید از بهر شناساندن پایه هاى دین، اندیشیدن بى بدعت و تفکر نقادانه و آزاد. اما با او همان کردند که حلاج را… 📌معرفی کتاب: «مردی در تبعید ابدی» عنوان رمانی از نادرابراهیمی است که بر اساس داستان زندگی محمدصدرشیرازی- ملاصدرای شیرازی (صدر المتألهین) نوشته شده است. آنچه این رمان را در بین سایر آثار نگارش یافته در این زمینه متمایز می‌کند، نگاه همزمان به داستان زندگی ملاصدرای شیرازی و سیر تکوینی اندیشه‌ها و تفکرات عرفانی فلسفی وی است. زمان، حالت سیالی در طول رمان دارد. نویسنده سعی کرده تمام ابعاد شخصیت ملاصدرای شیرازی را هر چند مختصر در درون متن بیاورد. کلیت رمان از شانزده فصل جداگانه اما به هم پیوسته شکل گرفته است سر فصل‌هایی با عنوان مشترک «راه» زمان حال روایت رمان را تشکیل می‌دهند. سر فصل‌ها هر کدام با عنوان‌های جداگانه و در فصلی جداگانه برهه‌های حساس و خاص از زندگی ملاصدرای شیرازی را به صورت فلاش بک برای مخاطب ترسیم می‌کنند. 📜در بخشی از کتاب می خوانیم: خداوندا! ...بدِ روزگار قَدَریِ‌مان کرده است و مارا به انکارِ آن همه اختیار که به ما بخشیدی واداشته است. خداوندا مگذار!❤️ ــــــــــــــــــــــــــــــ به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
با بخت خود افسوس که بازی کردم در غفلت خویش، یکّه تازی کردم این عمر گرانمایه ی خود را صرفِ دنیای خیالی و مجازی کردم