eitaa logo
حلقۀ رندان
334 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
755 ویدیو
36 فایل
تجربۀ زندگی در باغ معارف آل الله علیهم صلوات الله أجمعین از دریچۀ هنر و ادب درگاه دریافت پیشنهادات و انتقادات شما: @halghe_rendan_admin جهت مشارکت بیشتر در گروه «حلقۀ رندان» عضو شوید: https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
مشاهده در ایتا
دانلود
🖇لینک دانلود و خرید کتاب نوشته : 1- نسخۀ پی دی اف در طاقچه ( 60 تومان): https://taaghche.com/book/89782/%D9%82%D8%A7%D9%81 2-نسخۀ چاپی در کتاب وب (120 تومان + ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور): https://ketabweb.com/qaaf 3- نسخۀ چاپی در دیجی کالا (120 تومان): https://www.digikala.com/product/dkp-119874/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%82%D8%A7%D9%81-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%B2%DB%8C 4- نسخۀ چاپی در ترب ( شروع از 115 تومان تا 160 تومان): https://torob.com/p/0f07b7ed-fb98-4b14-8895-9fb4585bf06f/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%82%D8%A7%D9%81-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D9%87-%D9%85%D8%AA%D9%86-%DA%A9%D9%87%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%B2%DB%8C/ 5- نسخۀ چاپی در ایران کتاب (144 تومان): https://www.iranketab.ir/book/29348-ghaf 6- نسخۀ چاپی در پاتوق کتاب فردا_قم (144 تومان): https://bookroom.ir/book/32421/%D9%82%D8%A7%D9%81-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D9%87-%D9%85%D8%AA%D9%86-%DA%A9%D9%87%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C 7- نسخۀ چاپی در آدینه بوک (144 تومان): https://adabbook.com/%D9%82%D8%A7%D9%81-2
توضیحات در مورد حتماً مطالعه بفرمائید. بنده واقعاً مصداق بارز توضیحات ایشون هستم. انقدر برای بنده جذاب بود که روز اوّل که شروع کردم یک دفعه دیدم در یک مجلس حدود 150 صفحه از کتاب رو مطالعه کردم و زمان گذشته بود. با وجود این که ایشون در این کتاب هیچ قلمی نزدن و صرفاً بازگردانی متن کهن انجام دادن ولی این بازگردانی انقدر هنرمندانه انجام گرفته که باعث جذابیتش شده البته عناصر دیگه هم در جذابیتش دخیل هست.
انتشارات 🏷این کتاب بازخوانی زندگی رسول مکرم اسلام از سه متن کهن فارسی به نام‌های تفسیر سورآبادی، سیرت رسول الله و شرف النبی است که از ولادت تا رحلت آخرین فرستاده الهی را برای خواننده روایت می‌کند. 📌📜یاسین حجازی متولد 1357 است.کتابهای او بیشتر پیرامون مضامین دینی و تاریخی نوشته شده اند. هر دو کتاب حجازی از بهترین کتابهای چاپ شده در قاب موضوعی خود میباشند و جزء پرفروشهای بازار کتاب هستند. بسیاری از منتقدین، آثار حجازی را یک نوع «کولاژ» موفق می‌دانند که با استفاده از تصویرها، پاره‌ای از یک نامه یا گفت و شنود‌ها و کنار هم قرار دادن آنها داستان را نگاشته است. هرکدام از خرده داستان‌ها تکه‌ای از یک «کولاژ» است که از چیدن و کنار هم گذاشتنشان مى‌توان اصل واقعه را فهمید و یکپارچه کولاژ را دید. کتاب‌هایی که منابع اینچنین اثری بوده‌اند آنچنان درگیر اسناد و توضیح و تحلیل بوده‌اند که مخاطب اجازه نمی‌دهند داستان را به خوبی دریافت کند؛ اما یاسین حجازی با کنار هم قرار دادن پاره های تاریخ بسیار هنرمندانه تصاویر را به یک قاب واضح و شیرین تبدیل کرده است. 📜در بخشی از کتاب می خوانیم: گفت: «نامِ تو چیست؟» گفتم: «حَلیمه.» عَبدالمُطَّلِب بخندید و فال گرفت و گفت: «سَعد و حِلم هر دو خصلتِ نیک‌اند. ای حَلیمه، ما را پسری کوچکِ یتیم هست، نامِ او محمّد. و من او را بر زنانِ بنی‌سعد عرض کردم. ایشان قبول نکردند و گفتند: ’او یتیم است و در شیر دادنِ یتیم خیری نباشد. ‘تو را رغبتی هست که او را شیر دهی؟»...
📌توضیحات دربارۀ لزوم آشنائی و خواندن متون کلاسیک و توضیحاتی درباره کتاب در مصاحبۀ اخیر وی با روزنامۀ همشهری در تاریخ 29 مهر 1400
5.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📑دیروز بود که خبرگزاری ها اعلام کردند که: به دلیل کمبود علوفه گاوهای شیرده به کشتارگاه وارد می شوند. ، نوشت: آی گاوها! ای شما که کشتار می‌شوید! که خونتان می‌چکد همزمان که شیرتان داشت می‌چکید! که سرخِ سرخ در سفیدی دست و پا زدید! دنیای ما همه همین بود که دیدید. فقط شاید این را ندانسته باشید که ــ بالعکسِ شما ــ شیری که مادرانمان به ما دادند سرخ است و خونِ رگ‌هامان سفید. توضیحش البته برای شما ثقیل نیست. خونِ دلْ مادرانمان در سینه دارند و اضطراب را ما در رگ‌ها. (ندیده‌اید او که مضطرّ و مضطرب است رنگ به صورت ندارد؟ نهرِ رگانِ ما هم بی‌رنگ است.) شیر مفید است. شیر سفید است. می‌گویند کلسیم دارد شیر. برای ادامهٔ زندگی باید کلسیم باشد. لابد اگر شیر سفید است، پس درست است که دنیا مدّت‌هاست خونِ رگ‌های ما را دارد می‌کِشد. دنیا برای ادامه دادنِ این زندگی خب باید کلسیم داشته باشد. گاوها ــ که خوش به حالتان که رفتید! به خدا بگویید آسان بگیرد بر ما. بگویید علوفهٔ‌مان تمام شده.
بسم ربّ الحقّ تمام که شد، ما دوربین‌هایمان را روشن کردیم. و به هِلی‌شات فکر کردیم. و به مجهّزترین کوآدکوپتِر فکر کردیم. و با ریموت، از دور، کاری کردیم که دوربین دورِ فرقِ شکافتهٔ‌تان بگردد و حتّا اندکی پایین برود و فیلم بگیرد از دریایی که روان شده بود از شکافِ سرِ شما. و باکسِ مونتاژ از چین خریدیم تا حرکتِ دوربین را روی دریایی که از سرِ شما بیرون زده بود، به فنّی‌ترین شکل گاه کُند گاه تند کنیم: Slow Motion & Fast. ما روی فیلم صدا گذاشتیم. صدا‌های غمگین برای روزهای سوگِ تقویم؛ صدا‌های امیدبخش برای روزهایی که مناسبتش تَهییجِ مردم است؛ حتّا صدایی که مابینِ دو تبلیغِ بازرگانی بشود اِنشِقاقِ سرِ شما را عوضِ میان‌برنامه‌ای پخش کرد. و این چنین سرِ شکافتهٔ شما را هِی پخش کردیم. و این چنین سرِ شکافتهٔ شما را هی پخش کردیم. و سرِ شکافتهٔ شما را هی پخش کردیم. و هِی سرِ شکافتهٔ شما را پخش کردیم. و سرِ شکافتهٔ شما را هی پخش کردیم… و این چنین تبلیغاتِ بیشتر گرفتیم از کارخانجاتِ تولیدِ شوینده، تولیدِ آبمیوه، تولیدِ پوستر. و مردم را هی تهییج کردیم. و کُنداکتورِ برنامه‌هامان را در تعطیلاتِ رسمی پُر کردیم. و روی تصاویر زیرنویس گذاشتیم که «ما راهِ تو را ادامه می‌دهیم» و «چقدر ما شبیهِ توایم» و... غافل از اینکه شما درد داشتید/ درد دارید. غافل از اینکه شما ــ ای مظلوم! ــ شکافتنِ سرتان یک سکانس-پلان نبود. فولاد بر شما فرود آمده بود! با همه کیسه‌های زهرِ افعی‌های مثلِ ما مُرایی! در تاریکی‌ای از نفاق سیاه‌تر... در کسری از ثانیه... محکم! تا عمق… عمیق‌تر… شَرَق! (بسیار سریع تر از آنکه حتّا وقت کنیم بلند بگوییم مُح-کَم…) ما بَدَل از مرهم، دکلمه‌خوانی تازه ــ با صدای مخملی‌اش در جیب ــ آفیش می‌کنیم شهِ مُلکِ لافَتا را...
محبوبِ من، کفش اگر نداری همراه شو لطفاً! ماه را دیشب دیدند و ندیدند. با چشمشان که مسلّح بود و نبود. و من هر وقت می‌شنوم چشمِ مسلّح، با خودم می‌گویم یعنی به آسمان شلّیک می‌کنند تا ماه را نشانشان بدهد؟ تکلیفِ آسمان که این است. تکلیفِ زمین هم که می‌بینی: کتابِ جفرافیاش از کیفِ سوخته پرت شده بیرون. صاحبِ کیف هم پرت شده. اوّل، موجِ انفجار پرتش کرده بعد، خودِ انفجار سوزانده‌اش. من ویدئوِ ضجّه‌های مادرش را نتوانستم ببینم. مادرِ کودکی است در کابل یا ایرانشهر یا نوارِ ساحلیِ مدیترانه. مهم نیست کجا. مهم این است که کفش‌هاش را گذاشته برای تو. (آیا می‌توانم به شما تو بگویم؟ و به کفش‌هایتان بگویم کفش‌هایت؟) تا بپوشی و بیایی. کوچکت نیست. پات که کنی، خواهی دید اندازهٔ اندازه است. و بندهاش را باز نکن! پات را که توی کفش کنی، خودش جا باز می‌کند. این خصلتِ خون است. خونی که دَلَمه بسته باشد اندازه‌ها را تغییر می‌دهد. هیچ چیز بعدِ خون، دیگر آن نیست که قبلش بود. شلّیک به آسمان؛ جغرافیای بی‌صاحب؛ و صاحبِ سوختهٔ کفشی خونین؛ اینها نشانه نیست؟ نشانهٔ اینکه غرضْ ماه نیست غرضْ عید است که نیست؟ محبوبِ من، می‌آریَش؟ ـــــــــــــــــــ عکس انفجارِ روزِ شنبه در نزدیکیِ مکتبِ دخترانهٔ «سیّدالشهدا» در غربِ کابل. بیش از ۶۰ نفر، عمدتاً دانش‌آموزانِ دختر، کشته شدند.
... ندا آمد که :« یا محمّد! فراتر آی!» شادُروانِ سبز زیر قدمِ من پدید آمد. مرا برگرفت و در ملکوتِ أعلا می گردانید. ندا می آمد که« اُدنُ یا محمّد!» در هر ندایی خدای من مرا چهل حاجت روا می کرد تا هزار حاجتِ مرا روا کرد. چون به کنارِ عرش رسیدم، قطره‌ای آب بر زبانِ من چکید: شیرین تر از اَنگَبین! سردتر از برف! ندا آمد که« محمّد! چُنان که قطره شیرین بود، من اسلام را در دِلِ امتِ تو شیرین گردانیدم و چُنان که آن سرد بود، من کفر را به دلِ امّتِ تو سرد گردانیدم.» رسول گفت: هرگز چشندگان شیرین تر از آن چیزی نچشیده بودند. و خدای بدان قطره علمِ اوّلین و آخرین به من داد. [رسول] نزدیک شد به خدای...(نزدیک مقدار دو کمان بود از کمان های عرب.) ــــــــــــــ پی نوشت: اثر تصویری فوق از آثار استاد می باشد. به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
سیّد در میانۀ شب برخاست و بر سرِ آن چاه رفت و بایستاد و می گفت:« یاعُتبَة ابن رَبیعه ! و یا شَیبَة ابن رَبیعَه ! و یا اباجهل ابن هِشام ! و یا فلان ابن فلان...» و جمله مهتران قریش که کشته بودند، نام به نام، ایشان را همی خواند و بعد از آن گفت:«ای قبیله و عشیرۀ من ! شما که در چاهید ! بد عشیره‌ای بودید. و شما پیغمبرِ خدای به دروغ می داشتید و مردمان مرا به راست داشتند و شما مرا از پیشِ خود براندید و دیگران مرا در پیشِ خود جای دادند و شما مرا از پیشِ خود براندید و دیگران مرا در پیشِ خود جای دادند و شما با من کارزار می کردید و دیگران مرا در پیشِ خود جای دادند و شما با من کارزار می کردید و دیگران مران نُصرَت می کردند و شما مرا خلاف کردید. اکنون بدیدید که وعدۀ خدای راست است!» صحابه بشنیدند. گفتند:«یا رَسُولَ الله، مردگان را به نام همی خوانی؟!» سیّد گفت:« ایشان بهتر از شما می شنوند، لیکن آن است که جواب باز نمی توانند داد.» ـــــــــــــ پی نوشت: اثر تصویری فوق از آثار استاد می باشد. به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd