eitaa logo
حلقۀ رندان
333 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
753 ویدیو
36 فایل
تجربۀ زندگی در باغ معارف آل الله علیهم صلوات الله أجمعین از دریچۀ هنر و ادب درگاه دریافت پیشنهادات و انتقادات شما: @halghe_rendan_admin جهت مشارکت بیشتر در گروه «حلقۀ رندان» عضو شوید: https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
مشاهده در ایتا
دانلود
3.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرحوم 📌بخشی از پیام تسلیت در پی درگذشت شاعر برجسته و خلاق انقلاب دکتر قیصر امین پور: از دست دادن او برای اینجانب و برای همه‌ی اصحاب شعر و ادب، خسارت‌بار است. او شاعری خلاق و برجسته بود و همچنان به سمت قله‌های این هنر بزرگ پیش میرفت.
5.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📑دیروز بود که خبرگزاری ها اعلام کردند که: به دلیل کمبود علوفه گاوهای شیرده به کشتارگاه وارد می شوند. ، نوشت: آی گاوها! ای شما که کشتار می‌شوید! که خونتان می‌چکد همزمان که شیرتان داشت می‌چکید! که سرخِ سرخ در سفیدی دست و پا زدید! دنیای ما همه همین بود که دیدید. فقط شاید این را ندانسته باشید که ــ بالعکسِ شما ــ شیری که مادرانمان به ما دادند سرخ است و خونِ رگ‌هامان سفید. توضیحش البته برای شما ثقیل نیست. خونِ دلْ مادرانمان در سینه دارند و اضطراب را ما در رگ‌ها. (ندیده‌اید او که مضطرّ و مضطرب است رنگ به صورت ندارد؟ نهرِ رگانِ ما هم بی‌رنگ است.) شیر مفید است. شیر سفید است. می‌گویند کلسیم دارد شیر. برای ادامهٔ زندگی باید کلسیم باشد. لابد اگر شیر سفید است، پس درست است که دنیا مدّت‌هاست خونِ رگ‌های ما را دارد می‌کِشد. دنیا برای ادامه دادنِ این زندگی خب باید کلسیم داشته باشد. گاوها ــ که خوش به حالتان که رفتید! به خدا بگویید آسان بگیرد بر ما. بگویید علوفهٔ‌مان تمام شده.
🏷اوّلین مجلۀ اسلایدی انجمن ادبی مطلع(مشهد) امروز رونمایی شد. موضوع این مجله دربارۀ دو تن از شاعران عرب به نام «سِیّداسماعیل حمیری» و «عبدی کوفی» می باشد. ⚠️عید غدیر سال 1441 کارگروه هنرهای نمایشی مدرسۀ علیمۀ نورالرّضا علیه السّلام فیلم کوتاهی دربارۀ «سیّد اسماعیل حمیری» تولید کردند که با لمس کلمۀ «سیدالشعراء» می توانید مشاهده کنید. 📌محتوای آموزشی این پست برگرفته از: https://eitaa.com/anjoman_matla
محبوبِ من، کفش اگر نداری همراه شو لطفاً! ماه را دیشب دیدند و ندیدند. با چشمشان که مسلّح بود و نبود. و من هر وقت می‌شنوم چشمِ مسلّح، با خودم می‌گویم یعنی به آسمان شلّیک می‌کنند تا ماه را نشانشان بدهد؟ تکلیفِ آسمان که این است. تکلیفِ زمین هم که می‌بینی: کتابِ جفرافیاش از کیفِ سوخته پرت شده بیرون. صاحبِ کیف هم پرت شده. اوّل، موجِ انفجار پرتش کرده بعد، خودِ انفجار سوزانده‌اش. من ویدئوِ ضجّه‌های مادرش را نتوانستم ببینم. مادرِ کودکی است در کابل یا ایرانشهر یا نوارِ ساحلیِ مدیترانه. مهم نیست کجا. مهم این است که کفش‌هاش را گذاشته برای تو. (آیا می‌توانم به شما تو بگویم؟ و به کفش‌هایتان بگویم کفش‌هایت؟) تا بپوشی و بیایی. کوچکت نیست. پات که کنی، خواهی دید اندازهٔ اندازه است. و بندهاش را باز نکن! پات را که توی کفش کنی، خودش جا باز می‌کند. این خصلتِ خون است. خونی که دَلَمه بسته باشد اندازه‌ها را تغییر می‌دهد. هیچ چیز بعدِ خون، دیگر آن نیست که قبلش بود. شلّیک به آسمان؛ جغرافیای بی‌صاحب؛ و صاحبِ سوختهٔ کفشی خونین؛ اینها نشانه نیست؟ نشانهٔ اینکه غرضْ ماه نیست غرضْ عید است که نیست؟ محبوبِ من، می‌آریَش؟ ـــــــــــــــــــ عکس انفجارِ روزِ شنبه در نزدیکیِ مکتبِ دخترانهٔ «سیّدالشهدا» در غربِ کابل. بیش از ۶۰ نفر، عمدتاً دانش‌آموزانِ دختر، کشته شدند.
سحر آمدم به کویت به شکار رفته بودی تو که سگ نبرده بودی به چه کار رفته بودی!
گونه: / موضوع: سلام الله علیها قالب شعر: وزن: شاعر: ــــــــــــــــــــــ اگر دیدی گل یاسی به روی چهره نم دارد مپرس از درد و اندوهش مجال گریه کم دارد نشاط صبح باغی را اگر طوفان به هم می زد مپرس از باغبان حال نهالی را که غم دارد چنانچه جسم بانویی شبا هنگام تشییع شد مپرس از مدفنش دیگر، ببین اصلا حرم دارد به عکس قوم مشکوکی که بد کردند با زهرا یقین کن روی رفتاری که دستت با قلم دارد به رغم ظن عابرها زنی با چادری خاکی و حتی صورتی نیلی ضمیری محترم دارد خلاف فعل بدکاران اگر سیلی نکشت او را به پهلویش نباید زد که طفلی در شکم دارد نمی خواهم برنجانم کسی را بی سبب اما چگونه مرگ یک مادر چهل تن متهم دارد؟
گونه: / موضوع: سلام الله علیها قالب شعر: وزن: شاعر: ــــــــــــــــــــــ زن رشک حور بود و تمنای خود نداشت چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت اسمی عظیم بود که چون راز سر به مهر در خانه‌ی علی سَرِ افشای خود نداشت ام‌البنین کنایه‌ای از شرم عاشقی است کز حجب تاب نام دل‌آرای خود نداشت در پیش روی چهار جگرگوشه‌ی بتول آیینه بود و چشم تماشای خود نداشت زن؟ نه! همای عرش‌نشینی که آشیان جز کربلا به وسعت پرهای خود نداشت در عشق پاره‌های جگر داده بود و لیک بعد از حسین میل تسلای خود نداشت عمری به شرم زیست که عباس وقت مرگ دستی برای یاری مولای خود نداشت
گونه: موضوع: علیه السّلام قالب شعر: وزن: شاعر: ــــــــــــــــــــــ به بزم قرب حجابی به غیر دوست ندیدم چو زین حجاب گذشتم به وصل دوست رسیدم ز لوح دل چو زدودم غبار ظلمت کثرت جمال شاهد وحدت به چشم خویش بدیدم ز کام خود بگذشتم به خواهش دل جانان رضای خاطر او بر مراد خویش گزیدم ز غیر دوست، رمیدن بود طریقۀ عاشق عجب مدار اگر من ز خویشتن برمیدم به دور نرگس مخمور لعل باده‌پرستت وداع عقل بگفتم طمع ز هوش بریدم به یمن همت عشقت چه قیدها بشکستم ز شور جذبۀ شوقت چه خرقه‌ها که دریدم تو را به خلوت دل بوده منزل و من غافل به هرزه در طلبت گرد هر دیار دویدم‌ به عالمی نفروشم غم محبت جانان که این متاع گرامی به نقد عمر خریدم به سان نرگس شوخت مدام سرخوش و مستم از آن زمان که ز لعلت شراب شوق چشیدم کمان عشق که گردن، کشیدنش نتواند به یک اشارۀ ابروی دلکش تو کشیدم به جز محمد و آلش ز کس امید ندارم به کامرانی جاوید زین امید رسیدم ز خاک درگه پنجم‌امام رفت حدیثی شمیم روضۀ رضوان ز شش جهت بشنیدم محمّد بن علی، باقرالعلوم، شه دین که داغ بندگی‌اش از ازل به جبهه کشیدم به عرض حال چه حاجت بود که هست یقینم که واقف است به درد نهان و رنج پدیدم محیط! در حق من ظنّ بد مبر به خرابی که مست بادۀ عشق شهم نه مست نبیدم
گونه: موضوع: علیه السّلام قالب شعر: وزن: شاعر: ــــــــــــــــــــــ رخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی علی‌اکبر لیلاست، به چه شاخه نباتی! بدون چشمه‌ی لعلش نبود در همه هستی نه چشمه‌ای نه قناتی، نه دجله‌ای نه فراتی دمیده بر سر دنیا چه آفتاب بلندی رسیده در شب لیلا چه ماه با برکاتی قدش چه سرو بلندی، چه گیسویی چه کمندی چه مرتضی‌سکناتی، چه مصطفی‌وجناتی چه دلبری چه دلیری، چه بی مثال و نظیری چه یوسفی چه عزیزی، چه «ماورای صفاتی» حواس قافله رفته است در صدای اذانش هلا چه حی علایی، چه عجلوا به صلاتی حسین با پسرش رد شدند از غزل من پسر، چه ماه جمیلی؛ پدر، چه باب نجاتی چه روزها که به لیلا گذشت و رفتی و می‌گفت «مضی الزمان و قلبی یقول انک آتی» 🆔@halghe_rendan