#هجرت1
#منظررندان
گونه: #مرثیه
موضوع: #امیرالمؤمنین
قالب شعر: #غزل
وزن: #مفعولفاعلاتمفاعیلن
شاعر: #مهدیزارعی
مشابه: #ایآرزویروشندریاها
ــــــــــــــــــــــــ
در ساعتي که هول مکرّر داشت
ديوارهاي خانه تَرَک برداشت
ممنوع بود رد شدن، امّا زن
در دست، حکمِ «رد شو و بُگذر» داشت
حسّي لبالب از «شعف» و «وحشت»
حسّي «شگفت» و «دلهره آور» داشت
در قلب او جوانه ي يک گُل بود
يک سينه آرزوي معطر داشت
هرچه ستاره مست شد و رقصيد
شب را صداي شادي و دف برداشت
صد صف فرشته سجده به کودک کرد
آن لحظه، عرش حالتِ ديگر داشت
(شصت و سه سالِ بعد) همان کودک
يک روز صبحِ زود که از در داشت ـ
مي رفت سمت کوچه، زمين ناليد
از آن چه روزِ فاجعه در سر داشت
بانگ اذان شنيده شد از مسجد
مردي براي دفعه ي آخر داشت...
:«پاشو غريبه!»
:«کيست؟»
:«منم!»
يعني:
اصرار بر آن چه مقدّر داشت
:«قَد قامتِ الصّلوه!»
:«نه، وقتش نيست!»
در سجده، ضربه حالت بهتر داشت
:«سبحانَ رب...»
و وقت مناسب شد
اين سجده حکم وقتِ مقرّر داشت
:«فزتُ و ربِّ...»
کعبه به خود لرزيد
ديوارهاي کوفه تَرَک برداشت...