eitaa logo
حلقۀ رندان
346 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
728 ویدیو
34 فایل
تجربۀ زندگی در باغ معارف آل الله علیهم صلوات الله أجمعین از دریچۀ هنر و ادب درگاه دریافت پیشنهادات و انتقادات شما: @halghe_rendan_admin جهت مشارکت بیشتر در گروه «حلقۀ رندان» عضو شوید: https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
مشاهده در ایتا
دانلود
تو را گرفته در آغوش خویش شش‌گوشه چنان که جلد طلاکوب، متن قرآن را از این حرم به حرم‌های دیگری راه است اگر که باز کنی چشمِ غرق باران را
فرات موج زد و کائنات می‌خندید که او به وسوسه‌های فرات می‌خندید...
بیا و یکسره کن کار خویش را که حسین برای خنجرت ای مرگ! بی‌قرار شده ست...
بازهم روز دهم ساعت سه ساعت سر ساعت وقت ملاقات سری با مادر ساعت رفتن جان از بدن یک خواهر چون خداحافظی پیرهنی با پیکر...
میان معرکه هم زخم، هم جان باختن از تو میان خیمه‌ها هم سوختن، هم ساختن از من
گونه: موضوع: قالب شعر: وزن: شاعر: مشابه: ـــــــــــــــــــــــــــ جنون گریخت سراسیمه از ملاقاتم شب شراب که باشد دچار افراطم بریز هرچه که داری مکن مراعاتم تو بی ملاحظه ، من نیز بی مبالاتم سیاه مست تو هستم گذشته کار از کار (شب شراب می ارزد به بامداد خمار) نمی رسد به شکوه تو فکر کوتاهم اگر مدیح تورا از خود تو می خواهم بگو که دهر به دست تو خلق شد، ما هم بگو بگو و مگو من صنایع الهم لطیف طبع خدا آنِ آشکار تویی که شعر جوششی آفریدگار تویی تو آن قصیدهء بی اختیار موزونی پر از خیالی و از هر خیال بیرونی شکوه شعر کهن در کلام اکنونی بریز قاعده ها را بهم تو قانونی سرودنِ تو حماسی ترین مغازله است جهان بدون تو اسلوب بی معادله است رسیده ام به تو در نظمی از پریشانی به شاعرانه ترین لحظه های حیرانی نگفته ام که چه می خواهم از تو...می دانی_ شراب شعر صغیر و فواد کرمانی تو ای قصیدهء اعلا مسمط عالی جنون "فاتح علی خان" در اوج قوالی کتاب معجزه در بی شمار ابوابی اگر چه نقطهء ایجاز غرق اطنابی بخوانمت منِ وامانده با چه القابی اگر خدات بگویم تو بر نمی تابی اگر ملال توام بی دریغ کن دفعم تو تیغ می کشی اما منم که ذینفعم تو همزمانِ زمان نیستی کجایی تو کنار فاطمه ای همدم حرایی تو به چشم حیرت جبرییل آشنایی تو به ذهن کوچک دنیا پر از چرایی تو تو در نهایت معراج در نبایدها نشسته ای به تماشای رفت و آمد ها تو آفتابی و هرگز نمی شوی انکار دریغ و درد که نهج البلاغه را یک بار_ کسی مرور نکرد ای شکوه بی تکرار برای مالک اشتر نوشته ای بسیار هنوز جوهر آن نامه ها تر و تازه است غریبیِ سخنت در زمین پر آوازه است به ناشناسیِ منظومهء علی نامه به الغدیر به موی سپید علامه به یا علی مددِ پوریا به هنگامه به شرمگینیِ من در چکامه و چامه تو دیگری و دلم در خیال دیگر نیست که سرنوشتی از این سرنوشت بهتر نیست...
46.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ألسَّلامُ عَلى غَریبِ الْغُرَبآءِ♦️ 🖋🗣به قلم و با نوای: سیّدحمیدرضابرقعی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⚠️با توجه به ذکر مصیبت ذوات مقدسه لطفاً در شرایط مساعد و حال مناسب تماشا کنید. به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
این زخم های کهنه اگر تازه ست خورده ست دم به دم نمک از دوران
سال شصت و یک غم و اندوه کاروان حسین (ع) برمی‌گشت دست غارت حریص شد، حتی از سر کهنه پیرهن نگذشت آب آزاد شد ولی آتش در دل خیمه ها پراکندند قافیه کاشکی ربودن بود زیور از گوش دختران کندند😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گونه: موضوع: قالب شعر: وزن: شاعر: ـــــــــــــــ در آسمان ملائکه ی خوش ذوق شهر بهشت را که بنا کردند اول به سوی صحن و سرای تو چندین هزار پنجره وا کردند مشتی ستاره از فلک آوردند در سفره های ما نمک آوردند بس که بهار از فدک آوردند در شهر قم مدینه به پا کردند با چشم های غرق عطش دیدیم گنبد درون آینه ی حوض است آن کاسه های پر شده از خورشید سیرابمان از آبِ طلا کردند ملا حسین مولویِ مداح همراه شمس و عاصی و خورشیدی از بس که بوده اند نمک گیرت در هر مقام شور به پا کردند صحن عتیق و جلوهء دیرینش با چلچراغِ خوشهء پروینش اینها به اتفاق مضامینش پروانه را مدیحه سرا کردند ما قاصریم وصف تو را وقتی امثال مرعشی و بروجردی یک عمر روزه های معطر را با بوسه بر ضریح تو وا کردند تکرار فاطمه است عبور تو ، توصیف زینب است مرور تو معصومه نام داشت حضور تو ، اما تو را کریمه صدا کردند ای تا همیشه کار تو کارستان اثبات کرده شوکت تو هر آن هرگز نکرده اند همه مردان کاری چنان که فاطمه ها کردند …
گونه: موضوع: قالب شعر: وزن: شاعر: مشابه: ــــــــــــــــ صدا آری صدا جان جهان را زیرو رو می کرد پیمبر در همه عمر آن صدا را جستجو می کرد نفس های خودش بود آن صدای با طمأنینه صدایی که شب معراج با او گفتگو می کرد نمی دانم چرا اما پیمبر بعد معراجش عبای مرتضی را بیشتر از پیش بو می کرد خدا آن شب سخن می گفت با صوت یداللهی خدا پیش محمد(ص) دست خود را داشت رو می کرد خدا مشغول خلقت بود دنیا را همان موقع علی در مسجد حنانه کفشش را رفو می کرد نفهمیدیم مولا را... نفهمیدیم بعد از جنگ علی شمشیر را با اشک هایش شست و شو می کرد اگر او یازده تن را به جای خود نمی آورد چگونه با نبود او زمین یک عمر خو می کرد... ــــــــــــ پی نوشت: اثر تصویری فوق از آثار استاد می باشد. به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
از راز جهان، راز خدا آگاه است راز ایجاز خدا نقطهٔ «بسم الله» است افتاده به پایت، سر راهت، سرمست «پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست» وقتی که در آغوش خودش یوسف دید خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید بر سینهٔ خود نام تو ای مرد نوشت قلم خواجهٔ شیراز کم آورد، نوشت: «ناگهان پرده برانداخته‌ای؛ یعنی چه؟! مست از خانه برون تاخته‌ای؛ یعنی چه؟!» راز خلقت همه پنهان شده در عین علی(ع) ست کهکشان ها نخی از وصلهٔ نعلین علی(ع) ست...
قفس کعبه شکسته‌ست، دم پرواز است برو از کعبه که آغوش محمد(ص) باز است...
به توصیف وجودش این سخن از مصطفیٰ(ص) کافی‌ست که در شعب ابوطالب، ابوطالب مرا کافی‌ست...
تمام کشور من کاظمین کوچک مردی‌ست که در هر گوشه‌ای از خاک ایران بارگاهی داشت...