هَم کَلام🕊️
#قسمت_اول: زمستان سرد ،چند روز مانده به تحویل سال،آفتاب گاهی می تابد و گاهی نمیتابد،شب های طولانی آ
داستان جذابمون رو از این جا شروع کنید ،مطمئنم عاشقش میشین 😍😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊️سلام بر تو ای حجت خدا بر بندگان در زمین
روزمان را با سلام به شما آغاز می کنیم 🤍
#یا_مهدی
#سلام_یا_مهدی
🕊️|@ham_kalam
سلام دوستای قشنگم ♥️
امیدوارم عااالی باشید 🕊️
صبح جمعه تون به خیر 🌿
#صبح_به_خیر
#اندڪیحالخوب🪴
🕊️|@ham_kalam
خوب خوب ، دیگه وقتشه بریم سر اصل مطلب 😍
امروز میخوایم در مورد تیپ هنری_اجتماعی با هم حرف بزنیم
پس بزن بریم 🏃😁
#تیپ_شخصیتی
#شخصیت_هنری
🕊️|@ham_kalam
🔴آبی ها خیلی به محبت و هم دلی اهمیت میدن
🔴 اصلا گاهی آنقدر مشغول کمک به بقیه میشن که خودشون رو فراموش میکنن
🔴به راحتی نمیتونن به درخواست های بقیه جواب «نه» بدن
🔴خیلی خوب با بقیه ارتباط برقرار میکنن و راحت افراد رو درک میکنن
#تیپ_شخصیتی
#موفقیت_تحصیلی
#موفقیت
🕊️|@ham_kalam
📌صادق
📌صمیمی
📌رمانتیک
📌عاطفی
📌شنونده
📌خلاق
اینا خصوصیات اخلاقیشونه
🕊️|@ham_kalam
🌿اگه تو هم این ویژگی ها رو داشتی پس یه شخصیت هنری _اجتماعی داری
🌿توی پست های بعدی ،روش های صحیح درس خوندن،برنامه ریزی و انتخاب رشته مناسب خودت رو برات میگم ،پس کانال رو سنجاق کن تا گمم نکنی😉
#برنامه_ریزی
#انتخاب_رشته
#موفقیت
🕊️|@ham_kalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌#زنگ_تفریح
خدایی نکنین با بچه این طوری 🤣
🕊️|@ham_kalam
32.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زنگ_ایده
ایده باحال ساخت دفتر پلنر 😍
🕊️|@ham_kalam
#قسمت_نهم
سعی کردم از خودم یک غول بی شاخ و دم درست کنم که حمید کلا از خواستگاری من پشیمان شود.برای همین گفتم :«من آدم عصبی هستم ، بداخلاقم ،صبرم کمه،امکان داره شما اذیت بشی»
حمید که انگار متوجه قصد من از این حرف ها شده بود گفت:«شما هر چقدر هم عصبانی بشی من آرومم،خیلی هم صبورم ،بعید می دونم با این چیز ها جوش بیارم .
گفتم:«اگه یه روز برم سر کار یا دانشگاه،خسته باشم ،حوصله نداشته باشم ،غذا درست نکرده باشم ،خونه شلوغ باشه ،شما ناراحت نمیشی؟؟
گفت:«اشکال نداره ،زن مثل گل می مونه،حساسه،شما هر چقدر هم حوصله نداشته باشی ،من مدارا می کنم .
خلاصه به هر دری زدم حمید روی ،همان پله اول مانده بود .از اول تمام عزم خودش را جزم کرده بود که جواب بله را بگیرد.محترمانه باج می داد و هر چیزی میگفتم قبول می کرد .
حال خودم هم عجیب بود .حس می کردم مسحور او شدم ،با متانت خاصی حرف می زد. وقتی حرف می زد محبت را از کلماتش حس می کردم.بیشترین چیزی که من را درگیر خودش کرده بود ،حیای چشم های حمید بود،یا زمین را نگاه میکرد یا به نمکدان خیره شده بود ....
#داستان_دنباله_دار
#داستان_عاشقانه
🕊️|@ham_kalam