eitaa logo
انتشارات حماسه یاران
2.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
34 فایل
انتشارات حماسه یاران نشر تخصصی جهاد و شهادت حس خوب خواندن را با ما تجربه کنید... روابط عمومی (ارتباط با ادمین) @hamasehyaran1 بخش فروش @hamasehstore1 پیگیری سفارش‌های سایت @store_manager
مشاهده در ایتا
دانلود
📘 کتاب گذری بر زندگی آقازاده های شهید و پدرانشان ✍🏻 به قلم: 💎 کتاب فوق از یک‌سو تصویرگر زندگی آقازاده‌هایی است که به جای تجارت دنیا و غوطه‌ور شدن در آن، تن به پُرسودترین معامله دادند؛ جان خویش را نثار راه الله کردند و از سوی دیگر نیز خواننده را میهمان خاطرات حیات پدرانی، خواهد کرد که بر عهد خود وفادار ماندند و چنان‌که پیمان بسته بودند تا با برپایی حکومتی زیر پرچم الله، به دست مستضعفان ، خادم همان مردم پابرهنه و مستضعف باشند همان گونه، باقی ماندند. سفارش کتاب از طریق لینک زیر: https://b2n.ir/e24453 انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
😎 معرفی کتاب 🛑 آقازاده های واقعی را بشناسید 📗 محمدتقی، دنیایی بود ناشناخته. با همان سن‌وسال کم، عارفی بود بزرگ. پدر هم نتوانسته بود او را بشناسد. وصیت‌نامه‌‌اش را که گشود، اشک شوق در چشمانش دوید از آن‌همه عظمت پسر. پسری که در عمر هفده ساله‌اش تن به گناه نیالود، اهل پروا بود و از نفسش حساب و کتاب می‌کشید، به چه چیزها اندیشیده بود. نگران بود که حتی درس خواندنش هم، لطمه‌ای به بیت‌المال زده باشد. با آن‌همه مراقبت در کارها و درس‌ خواندن، نوشته بود: «آقاجان! موتور گازی‌ام را بفروشید و هرچه پول دارم از بانک بگیرید، تمامش را به بیت‌المال تحویل دهید؛ چون شاید با این طرز درس خواندن، حق من نبود که از بیت‌المال مصرف کنم، و من نمی‌توانم جواب حق‌الناس را بگویم...» سفارش کتاب 👇👇👇 https://b2n.ir/e24453 انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
📘 کتاب گذری بر زندگی آقازاده های شهید و پدرانشان ✍🏻 به قلم:
📕برشی از کتاب آقازاده‌ها 🖌محمدتقی، دنیایی بود ناشناخته. با همان سن‌وسال کم، عارفی بود بزرگ. پدر هم نتوانسته بود او را بشناسد. وصیت‌نامه‌‌اش را که گشود، اشک شوق در چشمانش دوید از آن‌همه عظمت پسر؛ پسری که در عمر هفده ساله‌اش تن به گناه نیالود، اهل پروا بود و از نفسش حساب و کتاب می‌کشید، به چه چیزها اندیشیده بود! نگران بود که حتی درس خواندنش هم لطمه‌ای به بیت‌المال زده باشد. با آن‌همه مراقبت در کارها و درس‌ خواندن، نوشته بود: «آقاجان! موتور گازی‌ام را بفروشید و هرچه پول دارم از بانک بگیرید، تمامش را به بیت‌المال تحویل دهید؛ چون شاید با این طرز درس خواندن، حق من نبود که از بیت‌المال مصرف کنم، و من نمی‌توانم جواب حق‌الناس را بگویم...» سفارش اینترنتی کتاب👇🏻 https://b2n.ir/e24453 ☎️ اگر دوست داشتید تلفنی ثبت سفارش کنید، این شماره ماست😊👇🏻 ۰۲۵۳۷۷۴۸۰۵۱ انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
🔸خاطره‌ای از شهید نصرالله جنیدی 🖌نصرالله بیش از بقیه برادرها تبِ رفتن داشت. یک روز به خانه آمد و وقتی دید مادر سفره غذا پهن کرده، بغض کرد و صدایش بالا رفت: «همه دارند به جبهه می‌روند آن وقت شما با خیال راحت غذا می‌خورید؟!» قرار نداشت و می‌خواست به هر قیمتی شده، خودش را به جبهه برساند. | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyara
🔸خاطره‌ای از شهید سیدمحمدعلی عبادی 🖌 محمدعلی بود و عالَمی کار. یک پایش در مدرسه بود و پای دیگرش در حوزه؛ مربی ورزش‌های رزمی هم بود. عملیات که می‌شد، همه این‌ها را کنار می‌گذاشت و به جبهه می‌رفت. حواسش کم‌وبیش به اتفاقات دوروبرش هم بود. | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyara
📕برشی از کتاب آقازاده‌ها (به مناسبت سالروز شهادت شهید سیدعلی روحانی. ۱۳۶۲/۱۲/۳)🌹 🖌روحانی گردان بود، ولی پاپه‌پای بچه‌ها عرق می‌ریخت و در آموزش پ‌ها شرکت می‌کرد. آموزش‌های نظامی را که به اتمام رساند، به جبهه برگشت. تا دیروز به میدان اخلاق و تقوا، امام و راهبر بود و حالا به میدان جنگ، رزمنده ای بسیجی و بی ادعا. 💳🛍برای خرید اینترنتی کتاب آقازاده‌ها اینجا کلیک کنید. انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
📕برشی از کتاب آقازاده‌ها (به مناسبت سالروز شهادت شهید سیدمحسن عبادی. ۱۳۶۶/۱۲/۳)🌹 🖌محمدعلی که رفت، محسن بی‌تاب‌تر شد. پسرِ نوجوانی که باید جز خیال درس و مشق در سرش نباشد را، از شروع جنگ فقط خیال جبهه در سر بود و بعد از رفتن برادر، خیال بال گشودن و اوج گرفتن... رفتن برادر، آتش به دلش انداخته بود. می‌نشست و لحظه‌ی شهادت محمدعلی را از روی شنیده‌ها تجسم می‌کرد. برادرش، عزیزِ جانش، در آن لحظه که جان به گلوگاهش رسیده بود، به‌اندازه‌ی گفتن یک جمله راه گلویش باز شده بود: «السلام علیک یا فاطمه الزهرا(سلام‌الله‌علیها).‌» دوستانش می‌گویند روزهای آخر، ذکر از لب محسن نمی‌افتاد. آن‌قدر در قنوت نمازهایش «اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک» گفت که بعد از یک سال و اندی خودش را به محمدعلی رساند. 💳🛍برای خرید اینترنتی کتاب آقازاده‌ها اینجا کلیک کنید انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
🗓 📌 ۳ اردیبهشت: جواد مشکینی 🔶 به بهانه سالروز ولادت شهید جواد مشکینی فرزند آیت الله مشکینی: 🔸 آن که روبه‌رویش می‌دید با سرورویی پر از تیر و ترکش، برادرش بودچطور می‌توانست با این پاهای سست و با زبانی که تاب حرکت نداشت، برگردد و خبر شهادت جواد را برای مادر ببرد. به هر زحمتی بود خودش را جمع و جور کرد، روی پاهایش ایستاد و جنازه را از میان شهدا بیرون کشید. حالا دیگر او بود و دیگر نمی‌دانست چگونه با او تاب بیاورد‌‌، بایستد و نشکند تا به منزلش برساند. 📖 کتاب آقازاده ها: تصویرگر زندگی آقازاده هایی است که به جای تجارت دنیا و غوطه ور شدن در آن، تن به پُرسودترین معامله دادند؛ جان خویش را نثار راه الله کردند... ✍️ به قلم زهرا جابری 🔹 کاری از انتشارات حماسه یاران 📌 برای دیگران ارسال کنید و در نشر فرهنگ جهاد و شهادت شریک باشید! 🎁 کتاب با قیمت ۱۳۵ تومان: https://B2n.ir/zg8970 انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran 💻 hamasehyaran.ir
🗓 📌 ۶ اردیبهشت: رضا جنیدی 🔶 به بهانه سالروز شهادت شهید رضا جنیدی فرزند آیت الله جنیدی: 🔸 هجدهم دی ۵۹ که نصرالله شهید شد، رضا نوجوانی پانزده ساله بود و سخت بد پیله برای اینکه پدر را راضی کند تا به جبهه برود. خواب برادر شهیدش را دبده بود که به او گفته بود من به تو امید دارم و کاسه خونی روی سرش ریخته بود. آن حرف و آن کاسه خون، بی قرارش کرده بود. بعد از آن خواب دیگر دل ماندن نداشت... 📖 کتاب آقازاده ها: تصویرگر زندگی آقازاده هایی است که به جای تجارت دنیا و غوطه ور شدن در آن، تن به پُرسودترین معامله دادند؛ جان خویش را نثار راه الله کردند ✍️ به قلم زهرا جابری 🔹 کاری از انتشارات حماسه یاران 📌 برای دیگران ارسال کنید و در نشر فرهنگ جهاد و شهادت شریک باشید! 🎁 کتاب با قیمت ۱۳۵ تومان: https://B2n.ir/zg8970 انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran 💻 hamasehyaran.ir
🗓 📌10 خرداد: سالروز شهادت محمدتقی امینیان فرزند آیت الله محمدعلی (مختار) امینیان 📕برشی از کتاب آقازاده‌ها 🖌محمدتقی، دنیایی بود ناشناخته. با همان سن‌وسال کم، عارفی بود بزرگ. پدر هم نتوانسته بود او را بشناسد. وصیت‌نامه‌‌اش را که گشود، اشک شوق در چشمانش دوید از آن‌همه عظمت پسر؛ پسری که در عمر هفده ساله‌اش تن به گناه نیالود، اهل پروا بود و از نفسش حساب و کتاب می‌کشید، به چه چیزها اندیشیده بود! نگران بود که حتی درس خواندنش هم لطمه‌ای به بیت‌المال زده باشد. با آن‌همه مراقبت در کارها و درس‌ خواندن، نوشته بود: «آقاجان! موتور گازی‌ام را بفروشید و هرچه پول دارم از بانک بگیرید، تمامش را به بیت‌المال تحویل دهید؛ چون شاید با این طرز درس خواندن، حق من نبود که از بیت‌المال مصرف کنم، و من نمی‌توانم جواب حق‌الناس را بگویم...» سفارش اینترنتی کتاب👇🏻 https://b2n.ir/e24453 ☎️ اگر دوست داشتید تلفنی ثبت سفارش کنید، این شماره ماست😊👇🏻 ۰۲۵۳۷۷۴۸۰۵۱ را با ما تجربه کنید انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
🗓 📌2 مرداد: سالروز شهادت سیدعبدالهادی ملک حسینی فرزند آیت الله سیدکرامت الله ملک حسینی 📕برشی از کتاب آقازاده‌ها 🖌سید عبدالهادی اگرچه کودک بود، ولی این وعده شیرین را نمی‌توانست نادیده بگیرد؛ نمی‌توانست راحت از کنارش بگذرد؛ وعده‌ای که شیرین بود و خواستنی. شوق بهشتی شدن از همان کودکی در او جان گرفت و وعده رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را باورد کرد. ... اشک شوق در چشمان پدر می‌دوید. می‌دانست برای پسر تا بهشت راهی نمانده است. جوانی 25 ساله بود، قد کشیده و رعنا که معنای ضمانت جدش آشکار شد. پدر از کودکی، کام پسر را با ولایت مولا برداشت عشق به امیر المونین‌ (علیه السلام) از همان زمان در قلب پرمهر پسر جای گرفت. سفارش اینترنتی کتاب👇🏻 https://b2n.ir/e24453 ☎️ اگر دوست داشتید تلفنی ثبت سفارش کنید، این شماره ماست😊👇🏻 ۰۲۵۳۷۷۴۸۰۵۱ را با ما تجربه کنید انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran