eitaa logo
همدم
6.7هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
276 ویدیو
722 فایل
🔸️🔷️ 📚 همدم 📚 🔷️🔸️ همراه دانش آموزان معارف معاونت آموزش سازمان مدارس صدرا: 🆔 @amozesh_sadra
مشاهده در ایتا
دانلود
📢 پنجمین مسابقه کتابخوانی ⚜️به مناسبت عید سعید غدیرخم ⚜️ 📚 با محوریت کتاب #روی_دست_آسمان ⏰ هرشب رأس ساعت ۲۱ 🌀لینک ثبت‌نام در مسابقه: 🌐 https://b2n.ir/ketabkhani.ir 🌀لینک دریافت فایل کامل کتاب: 🌐 https://b2n.ir/ketabkhani5 📆تاریخ برگزاری آزمون کتبی: عید سعید غدیرخم ✅ ضمنا شما می توانید جهت شرکت در قرعه کشی هفتگی هر قسمت را تا ساعت ۲۱ روز بعد با صدای خود بخوانید و به آیدی 🆔 @rshn118 ارسال نمایید.
قالَ عليه‌السلام: كَيْفَ يُضَيَّعُ مَنِ اللّهُ كافِلُهُ، وَكَيْفَ يَنْجُو مَنِ اللّه طالِبُهُ، وَ مَنِ انْقَطَعَ إلى غَيْرِ اللّهِ وَ كَّلَهُ اللّهُ إلَيْهِ. (بحار‌الانوار، ج۶۸، ص۱۵۵) فرمود: چگونه گمراه و درمانده خواهد شد كسى كه خداوند سَرپرست و متكفّل اوست. چطور نجات مى‌يابد كسى كه خداوند طالبش است. هر كه از خدا قطع اميد كند و به غير او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار مى‌كند. @madares_sadra
💚 دل اهل ایمان عزاخانه شد همه ملک امکان عزاخانه شد سیه پوش ماتم شده کاظمین مدینه ، خراسان عزا خانه شد (ع)🥀 .🥀 ختم صلوات هدیه به امام جواد علیه السلام:👇👇 https://EitaaBot.ir/counter/2qt
💫بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِیمِ💫 📚 🔻مقدمه🔻 ✍️من می‌خواهم شما را به سفر مهمّی ببرم ، آیا شما همسفر من می‌شوید❓ 🔶ما به مدینه سفر می‌کنیم و همراه با پیامبر، لباسِ احرام می‌پوشیم و به سوی مکّه می‌رویم؛ طواف خانه خدا به جا می‌آوریم، و بعد از مدّتی به سرزمین عرفات می‌رویم . 🔸بعد از پایان اعمال حج به مدینه باز می‌گردیم و در میانه راه به برکه آبی می‌رسیم که بسیار زلال و باصفاست❗️ 🔶در آنجا جبرئیل نازل می‌شود و پیام📜 مهمّی را برای پیامبر می‌آورد و حماسه غدیر شکل می‌گیرد . 🔸خورشید امامت و ولایت طلوع می‌کند و جهان را با نور خود روشن می‌کند .☀️ 🔶این کتاب قصد دارد تصویری واضح از غدیر در ذهن شما ایجاد کند . 📖ما دفترِ تاریخ را باز می‌کنیم و در میان ۱۴۷ کتاب تحقیقی ـ عربی به جستجوی حقیقت می‌پردازیم . 🙏با من همراه باشید ، زیرا من این کتاب را به عشقِ شما که شیعه مولایم هستید ، نوشته‌ام . ♦️مهدی خُدّامیان آرانی قم، خرداد ۱۳۸۸ 🍃🌸🍃🌸🍃 @amoozeshmaaref
📚قسمت اول: 🔻نوای کاروان می‌آید امروز❗️🔻 🔶می‌دانم که تو هم مثل من آرزو داری🤲 به زیارت خانه خدا بروی❗️ 🔸حتما شنیده‌ای که طواف خانه خدا چقدر صفا دارد❗️ 🔶پس بیا همراه هم به این سفر برویم . امّا تا یادم نرفته به تو خبر خوشی بدهم ،🙂 من و تو قرار است همسفر پیامبر باشیم .😳 🔸همین چند روز قبل ، پیامبر اعلام کرد که به زودی برای انجام حج به مکّه🕋 خواهد رفت .۱ 🔶همه مسلمانان دارند خود را آماده این سفر می‌کنند ، آنها می‌خواهند همراه پیامبر ، حج به جا آورند . 🔸ما باید خدا را شکر کنیم 🙏که الآن در مدینه هستیم و می‌توانیم همراه پیامبر به حج برویم . 🔶ده سال از هجرت پیامبر به مدینه می‌گذرد و پیامبر در این مدّتِ ده سال که در مدینه بوده، به حج نرفته است .😔 🔸در واقع ، این اوّلین بار خواهد بود که پیامبر ، مراسم حج را به صورت عملی به مردم نشان خواهد داد. 🔶از زمان حضرت ابراهیم(ع) سال‌ها می‌گذرد و در این مدّت ، بدعت‌های زیادی در حج پیدا شده است ، پیامبر می‌خواهد حجِّ ابراهیمی را دوباره زنده کند .👏 🔸پیامبر ، گروهی را به مناطق مسلمان نشین فرستاده است تا این خبر را به همه مردم بدهند .🗣 🔶مدینه هر روز از روز قبل شلوغ‌تر می‌شود ، گروه‌های زیادی از مسلمانان مناطق مختلف، به مدینه آمده‌اند . 🔸آیا تو با خود لباس احرام آورده‌ای❓ نکند فراموش کرده باشی❗️ 🔶ناراحت نباش ، 😔آنجا بازار مدینه است ، زود برو و برای خود لباس احرام خریداری کن ، به زودی این قافله بزرگ حرکت خواهد کرد❗️ ... 🍃🌸🍃🌸🍃 @amoozeshmaaref
نمونه سوالات تستی کتاب عربی 3.pdf
404.5K
‼️کنکوری ها‼️ 📖 🔺 درس به درس 🔺 ◦◉✿📚کانال 📚✿◉◦ ◦◉✿همراه دانش آموزان معارف✿◉◦ 🆔 @amoozeshmaaref
نمونه سوالات تستی کتاب تاریخ 1.pdf
1.38M
‼️کنکوری ها‼️ 📖 🔺 درس به درس 🔺 ◦◉✿📚کانال 📚✿◉◦ ◦◉✿همراه دانش آموزان معارف✿◉◦ 🆔 @amoozeshmaaref
نمونه سوالات تستی کتاب تاریخ 2.pdf
549.6K
‼️کنکوری ها‼️ 📖 🔺 درس به درس 🔺 ◦◉✿📚کانال 📚✿◉◦ ◦◉✿همراه دانش آموزان معارف✿◉◦ 🆔 @amoozeshmaaref
نمونه سوالات تستی کتاب تاریخ 3.pdf
496.5K
‼️کنکوری ها‼️ 📖 🔺 درس به درس 🔺 ◦◉✿📚کانال 📚✿◉◦ ◦◉✿همراه دانش آموزان معارف✿◉◦ 🆔 @amoozeshmaaref
نمونه سوالات تستی کتاب جامعه شناسی 3_compressed.pdf
36.52M
‼️کنکوری های معارفی‼️ 🗒جزوه درس همراه با ◦◉✿📚کانال 📚✿◉◦ ◦◉✿همراه دانش آموزان معارف✿◉◦ 🆔 @amoozeshmaaref
📚قسمت دوم: 🔻یار مهربان من کجاست❓🔻 🔶صدای اذان به گوش می‌رسد ، بیا به مسجد برویم .🕌 🔸مسجد مدینه چقدر باصفاست❗️ مردم در صف‌های منظّم نشسته‌اند و منتظر آمدن پیامبر هستند . 🔶پیامبر وارد مسجد می‌شود ، همه از جای خود بلند می‌شوند ، پیامبر به آنها سلام می‌کند و به سوی محراب می‌رود . 🔸آیا چهره نورانی پیامبر را می‌بینی❓ به راستی که نگاه به چهره او غم را از دل می‌زداید .🙂 🔸نماز بر پا می‌شود ، گویی که تمام اهل آسمان به تماشای این نماز نشسته‌اند . 💫عزیزترین بنده خدا به نماز ایستاده است . 🔶بعد از نماز ، مردم دور پیامبر حلقه می‌زنند ، آنها سؤال می‌کنند که چه موقع به سوی مکّه حرکت خواهیم کرد . 🔸پیامبر در جواب می‌گوید که باید منتظر بمانیم تا بقیّه مسلمانانی که در راه مدینه هستند از راه برسند ، آن وقت همه با هم به سوی مکّه حرکت خواهیم نمود . 💫همسفرم❗️ 🔶من علی(ع) را اینجا نمی‌بینم ، آیا تو می‌دانی او کجاست🧐❓ 🔸من خیلی دلم می‌خواهد او را ببینم ، مگر نمی‌دانی پیامبر بارها فرموده است که نگاه به چهره علی(ع)،عبادت است❓🤲 🔶امّا هر طرف را که نگاه می‌کنم او را نمی‌بینم ، از دیگران پرس‌وجو می‌کنم معلوم می‌شود که علی(ع) به سفر رفته است . 🔸حتما می‌خواهی بدانی او به کدام سفر رفته است . 🔶مدّتی پیش ، وقتی که سرتاسر سرزمین حجاز مسلمان شدند ، پیامبر تصمیم گرفت تا پیام اسلام را به کشور همسایه ، یمن برساند .📃 🔸پیامبر در ابتدا خالد بن ولید را برای این مأموریّت انتخاب نمود و او را به یمن فرستاد . 🔶خالد بن ولید ، مدّت شش ماه در یمن ماند ، امّا نتوانست حتی یک نفر را هم مسلمان کند .۲ 🔸برای همین پیامبر تصمیم گرفت تا علی(ع) را به سوی یمن بفرستد، زیرا او تنها کسی بود که می‌توانست این مأموریّت بزرگ را انجام دهد .👌 🔶پیامبر علی(ع) را به حضور طلبید و به او چنین گفت : «من می‌خواهم تو را به سوی یمن بفرستم تا آنان را به اسلام دعوت کنی» .۳ 🔸علی(ع) خود را آماده این سفر کرد، با فاطمه و فرزندانش خداحافظی نمود و همراه با عدّه‌ای از سربازان نزد پیامبر آمد . 🔶پیامبر نگاهی به او کرد و او را در آغوش گرفت ، اشک در چشمان پیامبر نشست .😔 🔸همه از علاقه پیامبر به علی(ع) خبر داشتند ، قطره‌های اشک بر صورت پیامبر نشسته بود . 🔶پیامبر دست خود را روی سینه علی(ع) گذاشت و در زیر لب سخنانی را زمزمه کرد ، او در حقِّ علی(ع) دعا نمود.🤲 موقع حرکت فرا رسید ، پیامبر آخرین سخن خود را به علی(ع) گفت : 💫«علی جان❗️اگر خدا یک نفر را به دست تو هدایت کند برای تو بهتر از همه دنیا می‌باشد» .۳ 🔸علی(ع) روی پیامبر را بوسید و در میان پرده‌ای از اشک ، با پیامبر خداحافظی کرد و به سوی یمن تاخت . ... 🍃🌸🍃🌸🍃 @amoozeshmaaref
📚قسمت سوم: 🔻صدای یار را در آسمان شنیده‌ام🔻 🔶مردم منتظر هستند تا پیامبر دستور حرکت به سوی مکّه را بدهد ، آنها نمی‌دانند که پیامبر دلش می‌خواهد در این سفر علی(ع) نیز همراه او باشد . به راستی آیا علی(ع) خواهد توانست در این سفر حضور داشته باشد❓ 💫آیا فاطمه(س) باید بدون علی(ع) به سفر حج برود❓ 🔸مدّتی قبل جبرئیل بر پیامبر نازل شده است و پیام مهمّی را برای او آورده است .📄 🔸متن پیام چنین است : 💫 «تو همه واجبات دین را برای مردم بیان کرده‌ای ، امّا هنوز دو واجب مهم ، باقی مانده است،😳 اکنون موقع آن است که آنها را برای مردم بیان کنی ، آن دو واجب مهم ، حج و ولایت علی(ع) می‌باشد» .👌 🔶معلوم می‌شود که پیامبر در این سفر ، دو برنامه مهم در دستور کار خود دارد . 🔸برای همین است که خدا از پیامبر خواسته است تا به همه مسلمانان خبر بدهد که برای این سفر آماده شوند . 💫همسفر خوبم❗️ از سفر علی(ع) روزها می‌گذرد ، دل پیامبر برای او خیلی تنگ شده است .😔 🔶وقتی که گل نبود،🌷 باید گلاب را بویید ، هر وقت که دل پیامبر ، بی‌قرار علی(ع) می‌شود حسن و حسین را در آغوش می‌کشد . 🔸به راستی آیا تا به حال فکر کرده‌ای🤔 که چرا پیامبر این‌قدر علی(ع) را دوست دارد❓ 🔶آیا می‌خواهی تو را از راز آن باخبر کنم❓ 💫راز این عشق مقدّس به شب معراج برمی‌گردد. 🔸آن شب که پیامبر به معراج رفت و هفت آسمان را پشت سر گذاشت و به ساحت قدس خدا رسید ، صدایی به گوشش رسید ، یک نفر پیامبر را با اسم صدا زد : «ای احمد!». 🔶پیامبر لحظه‌ای به فکر فرو رفت ، این صدا چقدر آشناست❗️ 🔸این صدا که صدای علی(ع) است❗️ پیامبر در حریم قدس خدا بود و هفت آسمان را پشت سر گذاشته بود. پس چرا صدای علی(ع) به گوش می‌رسید❓ 🔶اینجا بود که پیامبر گفت : «خدایا❗️آیا تو با من سخن می‌گویی یا علی با من سخن می‌گوید❓». 💫و چنین جواب آمد : «من خدای تو هستم ، اکنون که به حضور من آمده‌ای به قلب تو نظر کردم و دیدم که هیچ کس را به اندازه علی ، دوست نداری ، برای همین با صدایی همچون صدای علی با تو سخن می‌گویم تا قلب تو آرام گیرد» .۵ 🔸و به راستی که خدا به خوبی از تپش‌های قلب پیامبر خبر داشت .💓 🔶بار دیگر خطاب رسید : «ای محمّد❗️من علی را جانشین تو قرار دادم ، هر کس او را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر کس نافرمانی او کند ، نافرمانی مرا کرده است» .۶ 🔸پیامبر باید هفتاد هزار حجاب را پشت سر می‌گذاشت تا دوباره به این دنیا باز گردد ، او از هر حجاب که می‌گذشت این صدا را می‌شنید : «ای محمّد! علی را دوست داشته باش » .۷ 💫همسفرم❗️ اکنون دیگر می‌دانی که چرا پیامبر ، این‌قدر به علی(ع) عشق می‌ورزد ، زیرا پیامبر فراموش نمی‌کند که در شب معراج ، خدا هفتاد هزار بار به او توصیه کرده است که علی(ع) را دوست بدارد . ... 🍃🌸🍃🌸🍃 @amoozeshmaaref
جامعه شناسی پایه 11.pdf
35.21M
‼️کنکوری های معارفی‼️ 🗒جزوه درس همراه با ◦◉✿📚کانال 📚✿◉◦ ◦◉✿همراه دانش آموزان معارف✿◉◦ 🆔 @amoozeshmaaref
📚قسمت چهارم: 🔻ازماه من، خبرهای خوش می‌رسد🔻 🔶مردم ، گروه گروه به مدینه می‌آیند ، فکر می‌کنم آمار مسافران این سفر به هفتاد هزار نفر رسیده باشد .۸ 🔸دیگر وقت حرکت ، نزدیک است ، امّا علی(ع) هنوز نیامده است ، مگر می‌شود پیامبر بدون علی(ع) به این سفر برود❓ 🔶تمام این سفر بهانه‌ای است تا مردم با ولایت علی(ع) آشنا شوند . 🔸باید صبر کرد تا خبری از او برسد . 💫همسفرم❗️نگاه کن❗️ سواری به سوی مدینه می‌آید ، او وارد شهر می‌شود و سراغ پیامبر را می‌گیرد . 🔶مردم در جواب می‌گویند : «پیامبر در مسجد است» . 🔸او نزد پیامبر می‌آید و سلام می‌کند و می‌گوید : 💫 «ای رسول خدا❗️من از یمن می‌آیم ، من از جانب علی(ع) برای شما خبرهای خوشی آورده‌ام» .😃 🔶پیامبر تا نام علی(ع) را می‌شنود گلِ لبخند بر صورتش می‌نشیند ، مثل اینکه تمام عرش و ملکوت را به او داده‌اند . 🔸نامه رسان ، نامه علی(ع) را به پیامبر می‌دهد✉️ و می‌گوید : «وقتی که علی(ع) به یمن رسید و با قبیله هَمْدان سخن گفت ، همه آنها اسلام آوردند ، با اسلام آوردن این قبیله ، تمام مردم آن کشور ، مسلمان شدند» .۹ 🔶لازم است اشاره کنم که قبیله هَمْدان ، یکی از بزرگ‌ترین قبیله‌های یمن می‌باشد .۱۰ 🔸این خبر ، موفقیّت بزرگی است ،👌 علی(ع) توانسته است بدون جنگ ، همه اهل یمن را مسلمان کند.😃 🔶وقتی پیامبر این سخن را می‌شنود به سجده می‌رود و خدا را شکر می‌کند .🙏 🔸سجده پیامبر طول می‌کشد ، من نمی‌دانم این سجده شکر او برای اسلام آوردن اهل یمن است یا برای سلامتی علی(ع) . 🔶بعد از مدّتی ، پیامبر سر از سجده برمی‌دارد و می‌گوید : 💫«سلام خدا بر قبیله هَمْدان» .۱۱ جا دارد که پیامبر به قبیله هَمْدان سلام کند ، زیرا وقتی آنها با علی(ع) روبرو شدند ، او را شناختند و مجذوب خوبی‌های او شدند . 🔸من معتقدم به برکت همین سلام پیامبر ، مردان و زنان این قبیله همواره پیرو حقیقت خواهند بود . 🔶اکنون ، پیامبر دستور می‌دهد تا نامه‌ای برای علی(ع) نوشته شود ، پیامبر در این نامه از علی(ع) می‌خواهد تا همراه با اهل یمن برای انجام حج به سوی مکّه حرکت کند .۱۲ 🔸پیامبر نامه را به نامه‌رسانی می‌دهد و از او می‌خواهد تا هر چه سریع‌تر به سوی یمن حرکت کند . نامه رسان ، نامه را می‌گیرد و به سوی یمن می‌تازد . ... 🍃🌸🍃🌸🍃 @amoozeshmaaref
📚قسمت پنجم: 🔻به سوی تو می‌آیم❗️🔻 🔶امشب ، شب بیست و پنجم ماه ذی القعده است ، تا عید قربان ، پانزده روز مانده است ، باید هر چه سریع‌تر به سوی مکّه حرکت کنیم .۱۳ 🔸پیامبر در مسجد اعلام می‌کند که ما فردا سفر خود را آغاز می‌کنیم . 💫همسفر خوبم❗️ می‌بینم که تو هم مانند من ، بسیار خوشحال هستی❗️😄 🔶سرانجام موقع حرکت فرا می‌رسد و ما برای دیدار خانه دوست حرکت خواهیم کرد ، چه سعادتی بالاتر از این که ما همراه پیامبر خدا، به این سفر معنوی برویم . 🔸خورشید طلوع کرده است و کاروان بزرگی ، آماده حرکت است ، تا چشم کار می‌کند زنان و مردانی را می‌بینی که از همه جا برای سفر حج به اینجا آمده‌اند . همه منتظر هستند تا پیامبر از خانه خود بیرون بیاید و سفر آغاز شود . 💫آنجا را نگاه کن❗️👀 پیامبر در حالی که حسن و حسین(ع) را همراه خود دارد از خانه خارج می‌شود ، فاطمه(س) هم در میان زنان به چشم می‌خورد ، پیامبر سوار بر شتر خود می‌شود و حرکت آغاز می‌شود . 🔶صدای اللّه اکبر همه جا را فرا گرفته است ، عدّه‌ای بر شتر سوار هستند و عدّه زیادی هم پیاده به این سفر آمده‌اند. حدود هشت کیلومتر راه می‌رویم و به میقات شجره می‌رسیم . 🔸اینجا میقات کسانی است که از راه مدینه به سوی مکّه می‌روند . 🔶حتمامی‌پرسی:میقات یعنی چه❓🤔 میقات به جایی می‌گویند که تو باید لباس‌های دنیایی را از تن خود بیرون بیاوری و لباس سفید احرام به تن کنی . ما در اینجا ندای لبّیک بر زبان جاری می‌سازیم و دعوت خدا را اجابت می‌کنیم . 🔸زمانی که ابراهیم(ع) خانه خدا را بازسازی کرد🕋 خدا به او دستور داد تا بر بالای کوهی برود و همه مردم را به زیارت خانه خدا دعوت کند . 🔶صدای ابراهیم(ع) در گوش تاریخ طنین انداخته و همه خداپرستان را به زیارت کعبه فرا می‌خواند . 🔸و اکنون تو که در اینجا ذکر لبّیک را بر زبان جاری می‌کنی در واقع دعوت ابراهیم(ع) را اجابت می‌کنی .۱۴ 💫همسفر خوبم❗️ آیا می‌دانی معنای کلمه لبّیک چیست❓ من مثالی می‌زنم و فکر می‌کنم این‌گونه بتوانم به تو کمک کنم : اگر یک نفر ، شما را با اسم صدا بزند ، در جواب او می‌گویید : بله . 🔶این بله ، همان لبّیک است ، یعنی اگر شما عرب زبان بودید وقتی کسی شما را صدا می‌زد به جای بله از کلمه لبّیک استفاده می‌کردید . 🔸اکنون،حواست جمع باشد ، قرار است در این مکان مقدّس ، دعوت خدا را اجابت کنی و به این دعوت ، بله بگویی . دوست عزیزم❗️ 🔶زود باش❗️الآن اذان ظهر را می‌گویند ، باید برویم غسل نماییم و لباس احرام بر تن کنیم . مبارک باشد❗️ 🔸تو در لباس زیبای احرام ، دیگر کبوتر حرم شده‌ای❗️ 💫آنجا را نگاه کن❗️👀 آن طرف را می‌گویم ، آن ۶۶ شتر ، شترهایی است که پیامبر برای قربانی کردن ، همراه خود آورده است .۱۵ بلال ، اذان گوی پیامبر را نگاه کن! 🔶او منتظر است که خورشید به وسط آسمان برسد تا اذان ظهر را بگوید . همه مردم پشت سر پیامبر در صف‌های منظّمی نشسته‌اند ، پیامبر تصمیم دارد بعد از نماز ظهر ، ذکر لبّیک را بگوید و مُحرِم شود . 💫اللّه اکبر❗️ 🔸این صدای بلال است که در میقات می‌پیچد . 🔶پیامبر لباس احرام بر تن کرده و در مقابل خدای خود به نماز ایستاده است ، تمام فرشتگان برای دیدن این منظره به صف ایستاده‌اند . 🔸نماز تمام می‌شود و پیامبر می‌خواهد ذکر لبّیک را بر زبان جاری کند . اشک در چشمان پیامبر حلقه می‌زند و می‌گوید: «لبّیک اللهُمّ لبّیک ، لبّیک لا شَریکَ لَکَ لبّیک . . . به سوی تو می‌آیم ای خدای بی همتا! دعوت تو را اجابت می‌کنم ، ای کسی که همه نعمت‌ها از آنِ توست❗️.» 🔶اشک‌ها و لبّیک‌ها در هم می‌آمیزد و شوری به پا می‌شود .۱۶ ... 🍃🌸🍃🌸🍃 @amoozeshmaaref
📚قسمت ششم: 🔻نمایشی بزرگ از قیام قیامت🔻 🔷این کاروان بزرگ از میقات حرکت می‌کند ، نگاه کن ، تمام این بیابان پر از مردمی است که لباس سفید بر تن کرده‌اند .😯 🔹آنها همراه پیامبر می‌روند و به دقّت به او نگاه می‌کنند تا هر کاری که آن حضرت می‌کند را انجام دهند .۱۷ 🔷پیامبر آرام آرام به سوی خانه دوست حرکت می‌کند ، زیر لب ذکر لبّیک را تکرار می‌کند . 🔹ما از اینجا تا مکّه باید بیش از چهارصد کیلومتر راه برویم😳❗️ 🔷آفتاب گرم حجاز بر ما می‌تابد،🌝 💫مواظب باش❗️تو نباید زیر سایه بروی❗️ 🔹این سفر یادآور قیامت است ، همانگونه که در قیامت سایه‌ای نیست تا از سوزش آفتاب زیر آن پناه بگیری ، در این سفر هم نباید زیر سایه بروی . 💫همسفرم❗️ 🔷در این سفر نباید نگاه در آینه کنی ؛ چرا که آینه مظهر خودبینی است😌 ، تو بایدازخود بگذری وسراسر، جان شوی❗️ تو باید دنیا و آنچه بوی دنیا را می‌دهد کنار بگذاری ، نباید عطر بزنی ، نباید خود را خوشبو کنی . 🔹خلاصه آن که خدا خواسته است تا تو در این دنیا نیز ، قیامت را به تصویر بکشی و خود را برای آن روز آماده کنی . این لباس سفید که بر تن نموده‌ای، همانند کفن است و می‌روی تا خانه دوست را زیارت کنی ، تو اکنون مُحْرِم شده‌ای .۱۸ شب‌ها و روزها می‌گذرد و من و تو همراه این کاروان در حرکت هستیم . 💫همسفرم❗️می‌دانم خسته شده‌ای❗️ بیش از یک هفته است که در راه هستیم و این سفر برای تو سخت است . 🔷ولی ما به سفر عشق می‌رویم ، می‌دانم که همه این سختی‌ها برای تو شیرین است . 🔹آنجا را نگاه کن ، عدّه‌ای به سوی پیامبر می‌روند ، آنها با پیامبر از خستگی خود سخن می‌گویند . 🔷آیا پیامبر دستور استراحت خواهد داد❓ 🔹نه ، فرصت ما بسیار کم است ، ما باید خود را زودتر به مکّه برسانیم ، تا روز عید قربان فرصت زیادی نمانده است ، آن روز همه ما باید در سرزمین منا باشیم . 🔷پیامبر به آنها نگاهی می‌کند و دستور می‌دهد تا به آرامی بدوند، این باعث خواهد شد تا روحیه بهتری داشته باشند .۱۹ 🔹مردم با این سخن پیامبر ، آهسته می‌دوند ، بار دیگر شوری در این جمعیّت می‌افتد ، صدای «اللّه اکبر» ، همه بیابان را می‌گیرد . 🔷دیگر ، راه زیادی تا مکّه نمانده است ، ما به زودی مهمان خانه دوست خواهیم بود . ... 🍃🌸🍃🌸🍃 @amoozeshmaaref
📚قسمت هفتم: 🔻خانه دوست کجاست؟🔻 🔷امروز روز چهارم ماه ذی الحجّه است ، پنج روز دیگر تا روز عرفه فرصت داریم . 🔹درست است ما ده روز است که در راه هستیم ، ان شاء اللّه به زودی به مکّه می‌رسیم .۲۰ 🔷درست پشت آن کوه ، شهر مکّه قرار دارد ، پس عجله کن❗️ 🔹اهل مکّه باخبر شده‌اند که پیامبر و مسلمانان به این شهر می‌آیند ، آنها برای استقبال پیامبر به بیرون از شهر آمده‌اند .🗣 🔷تا به حال ، شهر مکّه چنین جمعیّت عظیمی را ندیده است ، هزاران نفر همراه پیامبر برای اعمال حج وارد شهر مکّه می‌شوند . 🔹ما همراه پیامبر به سوی مسجد الحرام می‌رویم، از در مسجد وارد می‌شویم و به سوی کعبه می‌رویم . ناگهان کعبه ، مقابل چشمان من نمایان می‌شود ،🕋 بی اختیار به سجده می‌افتم ، اشک از چشمان من جاری می‌شود .😢 🔷ستایش خدایی را که تو را عزیز کرد ، و تو را قبله من قرار داد تا به سوی تو نماز بخوانم .🤲 💫ای صاحب خانه❗️ 🔹این خانه، خانه توست ، من هم بنده تو هستم که به اینجا پناه آورده‌ام .😞 سر از سجده برمی‌دارم ، به دنبال پیامبر می‌گردم . 🔷پیامبر نزدیک کعبه است و اشک در چشمان او حلقه زده است. او دست راست خود را به حجرالاَسود می‌کشد و دعایی را زیر لب زمزمه می‌کند .۲۱ 🔹آیا می‌دانی حجرالاَسود چیست❓ در گوشه‌ای از کعبه که طواف از آنجا شروع می‌شود ، سنگ سیاهی قرار دارد که به آن حجرالاَسود می‌گویند . 🔷جالب است بدانی که حَجَر در زبان عربی به معنای سنگ و اَسوَد به معنای سیاه است . 💫نگاه کن❗️ 🔹پیامبر خم شده است و لب‌های خود را بر حجرالاَسود گذاشته است و صدای گریه‌اش به گوش می‌رسد . 🔷نمی‌دانم چه شده که گریه پیامبر طولانی شده است❗️۲۲ 🔹به راستی چه رمز و رازی در این سنگ سیاه نهفته که ما از آن بی خبریم❓ 🔷چرا دیدن این سنگ این‌گونه اشک پیامبر را جاری ساخته است❓ 💫همسفر خوبم❗️ 🔹آیا می‌خواهی قصّه این سنگ را برایت بگویم❓ 🔷روزی و روزگاری ، قبل از اینکه خدا ، حضرت آدم(ع) را خلق کند ، در بهشت فرشته‌ای بود که نزد خدا مقامی بس بزرگ داشت . 🔹یک روز خدا ، همه فرشتگان را جمع کرد و پیمان بزرگ خداپرستی را به آنها عرضه کرد . 🔷اوّلین فرشته‌ای که این پیمان بزرگ را قبول کرد همین فرشته بود . 🔹این فرشته ، مدّت‌ها قبل ، نور محمّد و آل محمّد(ص) را دیده بود و به این نور مقدّس ، عشق فراوانی داشت . 🔷هنوز خدا ، آدم و حوا(ع) را نیافریده بود ، امّا آن نور مقدّس را در بالای همه آسمان‌ها آفریده بود . 🔹و این‌گونه بود که این فرشته ، گوی سبقت را از همه ربود و قلبش پر از این عشق مقدّس شد . 🔷وقتی که خدا ، آدم(ع) را آفرید از او خواست تا در حضور این فرشته ، به آن پیمان اقرار کند . 🔹وقتی که آدم(ع) از بهشت رانده شد خداوند به این فرشته یک مأموریّت مهم داد . 🔷آن مأموریّت این بود که خدا او را به عنوان امین خود در روی زمین قرار داد . حتما می‌پرسی چگونه❓ 🔹خدا آن فرشته را تبدیل به سنگ سفید و زیبایی کرد و آن را در یک گوشه کعبه قرار داد ، امّا چون بت‌پرستان رویِ این سنگ سفید، دست گذاشتند، رنگ آن، سیاه شد. 🔷البته تو می‌دانی که کعبه 🕋به دستور جبرئیل در زمان آدم(ع) ساخته شد ،⚒ و در واقع ابراهیم(ع) در زمان خودش ، این خانه را بازسازی کرد . 🔹و جالب است بدانی که آدم(ع) هر روز و شب ، کنار این سنگ می‌رفت و آن پیمان بزرگ را یادآوری می‌کرد .✋ 🔷وقتی روز قیامت فرا برسد بار دیگر خدا این سنگ را به صورت اوّل خود در می‌آورد .😳 🔹آن روز ، این فرشته در پیشگاه خدا شهادت خواهد داد که چه کسانی نزد او آمدند و به آن پیمان بزرگ، اقرار نمودند . اگر این سنگ را با چشم دل نگاه کنی ، او را فرشته‌ای زیبا خواهی دید . 🔷هنوز چهره پیامبر روی حجرالاَسود است و اشک او جاری است . 🔹فکر می‌کنم اکنون دیگر دانستی که چرا پیامبر این چنین با حجرالاَسود خلوت کرده است .👌 🔷مگر برایت نگفتم که این سنگ بوی عشقی مقدّس را می‌دهد❓هیچ فرشته‌ای ، مانند او شیفته علی(ع) نیست .💖 💫آری ، این فرشته ، بوی علی(ع) را می‌دهد❗️ 🔹و شاید پیامبر که دلش برای برادرش علی(ع) خیلی تنگ شده است ، بوی یار خود را از آن استشمام می‌کند .۲۳ ... 🍃🌸🍃🌸🍃 @amoozeshmaaref
جغرافیا.pdf
22.64M
‼️کنکوری های معارفی‼️ 🗒جزوه خلاصه و نمودار تمام درس ها ◦◉✿📚کانال 📚✿◉◦ ◦◉✿همراه دانش آموزان معارف✿◉◦ 🆔 @amoozeshmaaref
نظرسنجی در مورد برگزاری کلاس تست عربی جهت جمع بندی کنکور 1399 جهت شرکت در نطرسنجی روی لینک زیر ضربه بزنید. 🌐EitaaBot.ir/poll/2hx?eitaafly
📚قسمت هشتم: 🔻همچون پروانه، دلباخته گشتم🔻 🔷پیامبر چهره خود را از روی حجرالاَسود برمی‌دارد و طواف را آغاز می‌کند . 🔹پیامبر دور کعبه ، هفت بار می‌چرخد ، مردم هم با پیامبر طواف می‌کنند . 🔷اینجا دیگر همه ، پروانه یک شمع می‌شوند🦋🕯 و دور خانه دوست می‌چرخند . 🔹به راستی که طواف کعبه چه صفایی دارد ، احساسی که در هیچ جای دیگر تجربه نمی‌کنی .👍 🔷هنگامی که گرد این خانه طواف می‌کنی خدا به تو مباهات و افتخار می‌کند و رحمت خود را بر تو نازل می‌کند .۲۴ 🔹آیا می‌دانی با هر قدمی که تو در طواف این خانه برمی‌داری ، خداوند حسنه‌ای برای تو می‌نویسد و گناهی از تو می‌بخشد😀❓۲۵ 🔷پیامبر هنگام طواف ، ذکر خدا بر لب دارد و با خدای خویش سخن می‌گوید . 🔹هفت دور طواف تمام می‌شود ، اکنون پیامبر به سوی مقام ابراهیم می‌رود تا در آنجا نماز طواف را به جا آورد . 💫همسفر خوبم❗️ حتما می‌دانی که مقام ابراهیم، همان سنگ مقدّسی است که جای پای ابراهیم(ع) بر آن می‌باشد . 🔷وقتی که ابراهیم(ع) کعبه را بازسازی می‌کرد این سنگ را زیر پای خود گذاشت تا بتواند دیوار کعبه را تمام کند . 🔹در این هنگام بود که به اذن خدا ، جای پای ابراهیم ، روی این سنگ نقش بست و این سنگ به مقام ابراهیم مشهور شد و نماز طواف را باید پشت این مقام خواند .۲۶ 🔷نماز پیامبر تمام می‌شود و او اکنون بار دیگر به سوی حجر الأسود می‌رود و دو دست خود را بر آن می‌کشد و آنگاه دست‌های خود را به صورت می‌کشد .۲۷ بعد از آن پیامبر به سوی کوه صفا می‌رود، او از کوه صفا بالا می‌رود و صدای او در دل کوه می‌پیچد :⛰ 💫اللّه اکبر ، اللّه اکبر❗️ تمام مسلمانان نیز همراه پیامبر این ذکر را تکرار می‌کنند . 💫گوش کن❗️پیامبر این دعا را می‌خواند : «ستایش خدایی را که به وعده خود عمل نمود و بنده خود را یاری کرد و دشمنان اسلام را نابود ساخت» .۲۹ 🔹تا چند سال قبل ، تمام فاصله این کوه تا کوه مروه پر از بت‌هایی بود که مردم به پرستش آنها مشغول بودند . 🔷امّا امروز باید خدا را شکر کرد که همه آن بت‌ها نابود شده‌اند و همه مردم ، ندای خداپرستی سر می‌دهند . 💫اللّه اکبر❗️ پیامبر حدود یک ساعت بر بالای کوه صفا می‌ایستد و دعا می‌خواند .۳۰ اکنون موقع آن است که به سوی کوه مروه حرکت کنیم . 🔹به کوه مروه می‌رسیم ، پیامبر از کوه بالا می‌رود ، بار دیگر صدای پیامبر در فضا می‌پیچد : 💫اللّه اکبر❗️ بعد از لحظاتی ، به سوی کوه صفا برمی‌گردیم ، ما باید فاصله صفا و مروه را هفت بار طی کنیم . امیدوارم که خسته نشده باشی❗️این دور آخر است ، وقتی به کوه مروه‌برسیم ، دیگر سعی تمام می‌شود. ... 🍃🌸🍃🌸🍃 @amoozeshmaaref
📚قسمت نهم: 🔻من کاسه داغ‌تر از آش هستم!🔻 🔶پیامبر از کوه مروه بالا می‌رود و رو به مردم می‌کند و می‌گوید : ⛰ 🍃«جبرئیل به من دستور داده است تا به شما بگویم که مقداری از موی سر خود را کوتاه کنید و از احرام بیرون بیایید و 🔸هر کس که مانند من همراه خود از میقات ، قربانی آورده است🐑 باید در احرام بماند» .۳۱ 🔶مردم به سخن پیامبر عمل می‌کنند و با کوتاه کردن موی سر خود از احرام بیرون می‌آیند . 💫همسفر خوبم❗️ تو که همراه خود قربانی از میقات نیاورده‌ای❓ 🔸پس بیا از احرام خارج شویم . این اعمالی که ما انجام دادیم ، اعمال عمره است و ما باید نزدیک روز عرفه ، یکبار دیگر لباس احرام به تن کنیم و به سوی سرزمین منا برویم و در آنجا گوسفند 🐑یا شتری 🐪خریداری نماییم و آن را قربانی کنیم . 💫مبارک باشد❗️ خدا از تو قبول کند❗️ 🔶در منطقه اَبطَح ، چادرهای زیادی بر پا می‌شود ⛺️و همه ، لباس‌های احرام را از تن بیرون آورده، بدن خود را شسته، 🔸لباس‌های معمولی خود را به تن می‌کنند .۳۲ 🔶امّا پیامبر هنوز لباس احرام به تن دارد ، و در خیمه خود استراحت می‌کند ، این حکم خداست که هر کس با خود قربانی آورده است باید در احرام باقی بماند . 🔸در این میان صدایی به گوشم می‌رسد ، یک نفر با مردم سخن می‌گوید : 💫«ای مردم شما خجالت نمی‌کشید❓پیامبر هنوز در لباس احرام است و شما لباس‌های زیبا بر تن کرده‌اید❓❗️» .۳۳ 💫خدای من❗️این کیست که این‌گونه سخن می‌گوید❓😯 چرا او هنوز لباس احرام به تن دارد❓ آیا او را می‌شناسی❓او عُمر بن خطّاب است . 🔶پیامبر از خیمه خود بیرون می‌آید ، او را صدا می‌زند و می‌گوید : 🔸چرا هنوز لباس احرام به تن داری❓ مگر تو همراه خود قربانی آورده‌ای❓ ــ نه . ــ پس چرا از احرام خارج نشدی❓مگر من نگفتم هر کس قربانی ازمیقات با خود نیاورده است،ازاحرام خارج شود❓ ــ ای رسول خدا❗️ آخر چگونه من از احرام خارج شوم در حالی که شما هنوز لباس احرام به تن دارید ❓۳۴ 🔶امّا مثل اینکه عُمَر بن خطّاب تصمیم دارد هر طور شده است حرف خودش را به کرسی بنشاند .۳۵ 🔸مگر نباید همه ما تسلیم دستور پیامبر باشیم❓ ما می‌توانستیم از میقات با خود قربانی بیاوریم و اکنون مانند پیامبر در احرام باقی بمانیم ، امّا الآن که این کار را نکرده‌ایم باید به دستور پیامبر عمل کنیم . ... 🍃🌸🍃🌸🍃 @amoozeshmaaref
✅ثبت‌نام کلاس تست 📖جمع بندی عربی معارف کنکور ۹۹ ❇️ تعداد جلسات: ۸ جلسه 📆 اولین جلسه شنبه ۱۱ مرداد 💰هزینه ثبت‌نام: هر جلسه ۵۰۰۰تومان 💵 جهت پرداخت و ثبت‌نام روی لینک زیر بزنید. https://pay.eitaa.com/?link=b1OkS ‼️آخرین مهلت ثبت‌نام جمعه ۱۰ مرداد
📚قسمت دهم: 🔻مژده دهید ، بوی بهار می‌رسد!🔻 🔶دل پیامبر بی‌قرار دیدن علی(ع) شده است ، فاطمه(س) نیز در انتظار آمدن همسرش است .💞 💫آنجا را نگاه کن❗️👀 🔸سواری به سوی ما می‌آید! بوی خوش یار مهربان می‌آید ، خدای من❗️ این علی(ع) است که به این سو می‌آید . 🔶علی(ع) در حالی که لباس احرام بر تن دارد از اسب پیاده می‌شود . 🔸پیامبر از خیمه بیرون می‌آید ، علی(ع) را می‌بوسد و می‌بوید و او را به خیمه دعوت می‌کند . 🔶علی(ع) گزارش‌های سفر خود را به پیامبر می‌دهد : 💫 «خدا مرا کمک کرد و من توانستم مردم یمن را مسلمان کنم؛ وقتی نامه شما به دستم رسید📜 همراه با پنج هزار نفر به سوی مکّه آمدم ، همه ما در یَلَمْلَم ،۳۶ لبّیک گفتیم و وقتی نزدیک مکّه رسیدم به همراهان خود دستور دادم در آنجا توقّف کنند تا من نزد شما بیایم و کسب تکلیف کنم .»۳۷ 🔸پیامبر با شنیدن سخنان علی(ع) خوشحال می‌شود و شکر خدا را به جا می‌آورد . 🔶اکنون ، علی(ع) می‌داند که فاطمه(س) چشم انتظار اوست . او از پیامبر اجازه می‌گیرد تا به خیمه فاطمه(س) برود و او را ببیند . علی(ع) وارد خیمه می‌شود .⛺️ 🔸بوی عطر تمام خیمه را فرا گرفته است ، او سلام می‌کند و جواب می‌شنود . 🔶علی(ع) با دیدن همسرش تعجّب می‌کند ، فاطمه(س) از احرام بیرون آمده و لباس زیبایی بر تن کرده است . علی(ع) از فاطمه(س) سؤل می‌کند : ــ فاطمه❗️ پیامبر هنوز لباس احرام بر تن دارد ،چرا تواز احرام بیرون آمده‌ای❓ ــ این دستور پدرم بود ، هر کس که با خود قربانی همراه نیاورده است باید از احرام خارج شود و در روز عرفه دوباره احرام ببندد .۳۸ 🔸اکنون ، علی(ع) به سوی پیامبر باز می‌گردد و ماجرا را شرح می‌دهد . پیامبر رو به او می‌کند و می‌گوید : 💫ــ علی جان❗️ تو هنگام احرام چگونه نیّت کردی❓ ــ من هنگامی که در میقات بودم چنین گفتم : «خدایا❗️من مانند لبّیک پیامبر ، لبّیک می‌گویم» . آیااز میقات باخود قربانی هم آورده‌ای❓ ــ آری ، من با خود سی و چهار شتر آورده‌ام و نیّت کرده‌ام که آنها را در این سفر حج، قربانی کنم .۳۹ 🔶لبخندی دلنشین بر چهره پیامبر نمایان می‌شود ، در میان این همه جمعیّت ، فقط حجِّ علی(ع) مانند حجِّ پیامبر است . ... 🍃🌸🍃🌸🍃 @amoozeshmaaref
📚قسمت یازدهم 🔻از ماه من شکایت نکنید!🔻 🔷اکنون علی(ع) با پیامبر خداحافظی می‌کند و به مسجد الحرام می‌رود و اعمال خود را انجام می‌دهد و بعد سریع به سوی مردم یمن که در بیرون شهر هستند می‌رود . 🔹امّا وقتی به اهل یمن می‌رسد می‌بیند که آنها لباس‌های احرام خود را عوض کرده‌اند و پارچه‌های نو بر تن دارند . _شما این همه پارچه نو از کجا آورده‌اید❓ ــ ما از پارچه‌هایی که همراه کاروان بود استفاده کرده‌ایم . ــ این پارچه‌ها از بیت‌المال است ، من باید آنها را تحویل پیامبر بدهم ، شما چرا به آنها دست زده‌اید❓ ــ ما می‌خواستیم با لباس‌های احرامِ تمیز و نو به زیارت خانه خدا برویم . ــ هر چه سریع‌تر این پارچه‌ها را از تن بیرون آورید❗️ 🔷اهل کاروان این دستور را انجام می‌دهند ، امّا در دلشان از علی(ع) ناراحت می‌شوند .😔 🔹به هر حال ، مردم یمن به سوی مکّه حرکت می‌کنند و وارد مسجد الحرام می‌شوند🕋 و اعمال خود را انجام می‌دهند . 🔷سپس آنها نزد پیامبر می‌روند و در حضور پیامبر از علی(ع) شکایت می‌کنند :😳 «ما می‌خواستیم با لباس احرام نو طواف خانه خدا را انجام دهیم ، امّا علی(ع) با این کار ما مخالفت کرد.» پیامبر چون سخنان اهل یمن را می‌شنود رو به آنها می‌کند و می‌گوید : «هرگز در مورد علی(ع) بدگویی نکنید ،🤫 او اگر بر شما سخت‌گیری کرده است برای این بوده که می‌خواسته دستور خدا را اجرا کند» .۴۰ 🔹با این سخن پیامبر ، همه می‌فهمند که علی(ع) در راه حق کوتاهی نمی‌کند ، او می‌خواسته است با این کار خود از بیت المال دفاع کند . چند روز می‌گذرد . . . 🔷ظهر روز پنجشنبه ، هشتم ماه ذی الحجّه فرا می‌رسد ، پیامبر دستور می‌دهد تا مردم غسل کنند و لباس احرام بر تن کنند و لبّیک بگویند .۴۱ 🔹بار دیگر صدای لبّیک در همه جا می‌پیچد ، چه شوری بر پا می‌شود❗️ هزاران هزار نفر ، همراه با پیامبر ، لبّیک‌گویان به سوی سرزمین عرفات حرکت می‌کنند . 🔷آنها شب را در راه می‌مانند و صبح جمعه که روز عرفه است به سرزمین عرفات می‌روند .۴۲ 💫همسفر خوبم❗️ 🔹اینجا سرزمین عرفات است . سرزمینی که خدا گناهان بزرگ را به حرمت آن می‌بخشد و رحمت خود را بر بندگان خویش نازل می‌کند .۴۳ آیا می‌دانی که جبرئیل ، ابراهیم(ع) را به این سرزمین آورد و به او گفت : «ای ابراهیم❗️ به گناه خویش اعتراف کن» 😞.۴۴ 🔷این سرزمین ، جایی است که ما باید به گناهان خود اعتراف کنیم تا خداوند ما را مشمول عفو و رحمت خود قرار دهد . آیا آن کوه را می‌بینی که آنجاست❓ فکر می‌کنم که همان کوه رحمت (جبل النّور) است . 🔹پیامبر کنار این کوه می‌ایستد ،🏔 همه مردم می‌خواهند کنار این کوه وقوف کنند . 🔷پیامبر رو به آنها می‌کند و با دست اشاره به سرزمین عرفات می‌کند و می‌گوید : «ای مردم❗️ شما می‌توانید در تمام این سرزمین وقوف کنید» .۴۵ 🔹پیامبر از ظهر تا نزدیک غروب ، رو به قبله می‌ایستد و مشغول دعا می‌شود🤲 .۴۶ اشک در چشمان او حلقه زده است و با خدای خویش راز و نیاز می‌کند . 🔷در جای جای این سرزمین ، صدای گریه و دعا به گوش می‌رسد .😢🤲 ... 🍃🌸🍃🌸🍃 @amoozeshmaaref