eitaa logo
هیأت پیروان عترت همدان
708 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
65 فایل
✴مادربهشت هم همه دنبال هیأتیم ✴جنت بدون روضه ارباب بی صفاست 🔽🔽🔽🔽🔽🔽 حسینیه مجازی 🌸هیأت پیروان عترت🌸 (واحد خواهران هیأت رزمندگان ثارالله همدان) 📱📪ارتباط باادمین۱🔰 @shohadadoaymankonid313
مشاهده در ایتا
دانلود
✨باتوکل‌به‌نامِ‌اعظمت✨ امام جعفر‌ صادق (علیه السلام)میفرمایند: "قَضاءُ حاجَهِ الْمُؤْمِنِ أفْضَلُ مِنْ ألْفِ حَجَّه مُتَقَبَّله بِمَناسِکها، وَ عِتْقِ ألْفِ رَقَبَه لِوَجْهِ اللهِ، وَ حِمْلانِ ألْفِ فَرَس فی سَبیلِ اللهِ بِسَرْجِها وَ لَحْمِها" {برآوردن حوائج و نیازمندی های مؤمن از هزار حجّ مقبول و آزادی هزار بنده و فرستادن هزار اسب مجهّز در راه خدا، بالاتر و والاتر است} 🔊 به اطلاع دوستان و مخاطبین عزیز میرسونیم!!! یکی از بچه های خیریه ی ما پارسال دچار سوختگی شد که با همت و کمک های خیرین عزیزمون،شلوار مخصوص درمانی براشون تهیه شد.🙏🍃 به این جهت که هنوز سلامتی کامل حاصل نشده به صلاحدید پزشکان لازمه ک دوباره از اون نوع شلوار با سایز بزرگ تر براش تهیه بشه!🤕💔 به این خاطر که هزینه و مبلغ تهیه ی این شلوار بالا‌ هست؛دوستان عزیز هر مقدار که میتونید در هزینه ی این امر درمانی،به این خانواده کمک بکنید ما در خدمتتون هستیم!😇 فقط عزیزان‼️ لطفا مبالغ،با وکالت کامل داده بشه که بعد از تامین هزینه ی درمان،مبلغ باقی مانده صرف معیشت خونواده های خیریمون بشه....!🤓 لطفا مبلغ مد نظرتون رو به شماره ی کارتِ:
6104337547779767
به نام نفیسه سادات قشمی،بانک ملت واریز کنید☺️ ممنون از اینکه مارو همراهی میکنید.😍✨ 🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 قسمت 3⃣ آقا مارا می گویی! انگار یکی با پتک زد توی سرم. با خاک یکسان شدم. با همین حرفش من را تکاند. حدود نیم ساعت سرم را بالا نیاوردم. پرسید: « دایی چرا رفتی تو لاک‌ خودت؟ » از زیرش در رفتم. پا شدم‌ رفتم بیرون و سیگاری کشیدم. از آن روز، دیگر تیغ نکشیدم‌ روی صورتم. سیم‌کارتم را عوض کردم. به نمازم بیشتر اهمیت دادم. به کلی تیپم را بهم ریختم. با شلوار پارچه‌ای و پیراهن ساده که می‌انداختم روی شلوارم و شال سبز سیدی دور گردنم می‌چرخیدم. خیلی خوشحال شد. با ذوق گفت: « دایی دکوراسیون عوض کردی! » گفتم: « باید از یک جایی شروع می‌کردم؛فندکش را تو زدی! » از آنجا رفت و آمدمان بیشتر شد. با هم رفتیم اصفهان. گفت: « بریم تخت فولاد؟ » نمی‌دانستم آنجا چه خبر است. برای اولین بار شنیدم قبرستان شهدای اصفهان است. ما را برد سر قبر شهید کاظمی. زنم با همان تیپ همیشگی‌اش آمد؛ ولی ظاهرش تغییر کرده بود. کمی از شهید کاظمی برایم تعریف کرد و بعد رفتیم میدان امام. از قضا روز جمعه بود، گفت: « می‌خواید بریم نماز جمعه؟ » من که اصلاً نمی‌دانستم نماز جمعه چند رکعت است و چطور باید بخوانند، ولی زنم که آرایش داشت و نمی‌خواست برای وضو پاک کند، بهانه آورد نرویم. آقا محسن اصرار نکرد و برگشتیم خانه. در یک موقعیت خیلی واضح بهش گفتم: « می‌دونم که می‌دونی فقط ظاهرم درست شده؛ می‌خواهم هم خودم تغییر کنم هم زنم. » اولین قدم انجام شد، نماز جماعت. کافر نبودم، ولی با روش خودم می خواندم؛یک روز بخوان شش روز نخوان. یا اگر در جمعی همه می‌ایستادند به نماز، به اجبار همراهی می‌کردم. با ماشین می‌رفتم دنبالش و می‌رفتیم مسجد. کارش طول می‌کشید. گفتم: « نماز جعفر طیار می‌خونی؟ » گفت: « برای کسی نماز قضا می‌خونم. » ولی بعداً فهمیدم نماز امام زمان (علیه‌السلام) می‌خواند. 🗣 راوی: سید یاسر حسینی ⬅️ ادامه دارد.... @hamedanpeyrovan
🌷 بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 قسمت 4⃣ رفتنم به گلزار شهدا شروع شد. می‌خواستم آن حالِ محسن را پیدا کنم، آن شور و شعفی که از زیارت آن‌ها به دست می آورد. وقت و بی‌وقت می‌رفتم. حتی نصفه شب. مادرزنم نگران می‌شد: « میری قبرستون جنی میشی! » اگر تفریح هم می‌رفتم پارک نزدیک گلزار شهدا را انتخاب می‌کردم که توی راه سری هم به شهدا بزنم. گاهی محسن را سر قبر شهید علیرضا نوری می‌دیدم. می‌نشستم کنارش و کلی با هم حرف می‌زدیم. این اتفاقات نزدیک محرم رخ داد. تصمیم گرفتم بروم کربلا. دهه‌ی اول رفتم و برگشتم. راست و حسینی همه‌ی خلاف‌ها را گذاشتم کنار. روز به روز زندگی‌ام شیرین‌تر شد. اختلاف زن و شوهری‌مان رنگ باخت و مهمتر از همه‌، حال درونی‌ام رو به راه شد. زنم همه را شاهد بود؛ دید دیگه بیست و چهار ساعته سرم توی گوشی نیست. تماس‌های مشکوک ندارم، سوار موتور سرم مثل پنکه به هر سمت نمی‌چرخد، به خواسته‌هایش توجه می‌کنم، همین ها باعث شد که خودش بیاید و بگوید: « منم می‌خوام چادر بپوشم. » از آنجا دیدم آقا محسنی که تا دیروز خیلی زود از کنار زنم رد می‌شد و یک سلام سرد می‌پراند؛ الان می‌ایستد و رو در رو احوال پرسی می‌کند. دیگر خودمانی‌تر شدیم. یک پا رفیق فابریک؛برای همین خیلی راحت بهش گفتم: « از این سید علی‌تون که اینقد سنگش رو به سینه می‌زنی، برام بگو. » راستش اون اوایل تا می‌دیدمش، مدام به رهبر بدوبیراه می‌گفتم. او هم سرش را می‌انداخت پایین و لام تا کام حرفی نمی‌زد. آن روز گفت: « گفتنی نیست، باید راهش رو بری تا بشناسیش! » چشم انداخت توی چشمم و بهم قول داد: « اون وقت محسن نیستم اگه تو رو ننشونم جلوی آقا. » دفعه اول که رفت سوریه‌ و برگشت، ازش پرسیدم: « به اون چیزی که می‌خواستی رسیدی؟ » گفت: « نه! یه جا لنگی داشتم! » 🗣 راوی: سید یاسر حسینی ⬅️ ادامه دارد.... @hamedanpeyrovan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی از خدا درخواست بخشش داری 1⃣ی وقت از عذابت دست برمیداره و دیگه عذاب نمیشی ✅به این میگن🔸«عفو» کرد 🔹 گذشت کرد 🔸بخشید 2⃣ی وقتم کریمانه طوری برخورد میکنه که انگار هیچ گناهی نکردی 👈انگار که بگه کدوم گناهو میگی ✅اینجا میگن: 🔸 ندید گرفت 🔹عرب میگه «صفح» کرد. ✍اینجا تو میدونی گنه کاری خداهم میدونه اما ی جور وانمود میکنه که انگار نمیدونه ✅حالا این آیه رو بخون فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا ترجمشم باخودت  💪 @hamedanpeyrovan
♨️هرگناه تو روح انسان ی اثری داره ♨️ 3⃣گاهی، وقتی خدا میخواد ببخشه هم از عذاب دست میکشه، و هم اون اثر رو از بین میبره، ✅اینو تو عربی میگن«غفر» ✍ما معادل فارسی براش نداریم ✴️حالا شاید بهتر متوجه شی که وقتی قرآن میگه ان الله غفور رحیم یعنی چی @hamedanpeyrovan
✅برای ی عده هم وقتی توبه میکنن و جبران گذشته میکنن خدا، 🔹نه تنها گناهشونو میبخشه 🔹و نه تنها اثر گناه رو هم از بین میبره 🔹بلکه تمام گناهاشونو تبدیل به حسنه و خیرات میکنه ✍این ویژه ترین نوع بخششه إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ....(فرقان 70) @hamedanpeyrovan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷فرج (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را جدی بگیرید!!! قلب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را جدی بگیرید!!!😔 🌸سلامتی و تعجیل درفرج مولاصاحب الزمان عج بفرستید🌸 @hamedanpeyrovan
یا صاحب الزمان عجل الله 💚 تو بيا عزيز زهرا که تو سيد جهاني که تو هم بهار مردم که تو هم بهار جاني تو بيا که چشم مردم به ره عنايت توست که تو هم طبيب دلها که تو نور دیدگانی 💔 🌷 @hamedanpeyrovan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 قسمت 5⃣ خیلی بی تابی می‌کرد که دوباره برود. با این کارهایش من هم هوایی شدم. راه افتادم دنبال سوراخ سمبه‌ای که خودم را قاتی مدافعان حرم جا کنم. از طریق گروه "فاتحین" اسم نوشتم برای جنگ. تا شنید، آمد که پارتی من هم بشو، بیایم. نمی دانم چرا یک روز اعلام کردند کلاً این گروه جمع شد. این کش و قوس‌ها حدود یک سال و نیم طول کشید. تا این‌که از طریق خواهرم با خبر شدم دوباره راهی شده است؛ بهش پیام دادم: « شنیدم می‌خوای بری سوریه. خوشا به سعادتت! التماس دعا. » نوشت: « دعا کن رو سفید برگردم. » نوشتم: « قرار بود من تو رو ببرم سوریه؛ دیدی تو زودتر از من رفتنی شدی؟ » جواب داد : « خواهد بخرد، می‌خردت. » مدام از خانواده‌اش پیگیر بودم که زنگ می زند؟ حالش خوب است؟ کی بر می‌گردد؟ برخلاف سری قبل، خیلی دل‌نگرانش بودم. حدود نُه صبح خواهرم رنگ زد. فقط صدای گریه شیون می‌شنیدم. یک ننه‌جون پیر داشتیم. اول فکر کردم او فوت کرده است. هی می‌گفتم: « چی شده؟ » گریه می‌کرد: « بیا به دادم برس، کمرم شکست. » با عصبانیت گفتم: « چی شده مگه؟ » نفس بریده گفت: « داعشیا محسنم رو گرفتن! » پاهایم سست شد. افتادم روی زمین. منگ شدم. به هر جان کندنی بود، خودم را رساندم خانه‌شان. *** خواهرم زنگ زد: « آب دستته بذار زمین، خودت رو برسون. » دلم بند شد. سریع شال و کلاه کردم رفتم. همان دم‌در بهم گفت: « داریم میریم دیدار رهبری. گفتیم تو هم بیا. » پیش خودم گفتم حتماً باید از پشت میله ها ببینمش. باورم نمی‌شد نمازم را پشت سر رهبر بخوانم. نه از پشت میله‌ها، به فاصله‌ی یک مترو نیمی. عزت از این بالاتر که بروی دست مجروح رهبر را بگیری و ببوسی و دستت را در دست سالمش فشار بدهد و بگوید: « عاقبت به خیر بشی! » همان جا به محسن گفتم: « تو قول دادی و به قولت عمل کردی، منم عوض شدم؛ ولی هوام رو داشته باش عوضی نشم! » 🗣 راوی: سید یاسر حسینی ⬅️ ادامه دارد.... @hamedanpeyrovan
🌷 بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 قسمت 6⃣ اُرَینَب حسینی مادر همسر شهید از در که می‌آمد داخل، صمیمانه سلام می‌کرد. من هم با قربان صدقه جواب سلامش را می دادم: « عزیزم، قربونت برم، فدات شم » یک روز با فکر مشغول پای ظرفشویی ایستاده بودم. بدون ناز و قربان صدقه جواب سلامش را دادم. از زهرا پرسیده بود: « امروز مامانت طوریش شده؟ چرا بهم نگفت قربونت برم. » اگر وسط هال می‌گفت: " مامان خداحافظ " و منتظر جواب نمی‌ماند، می‌فهمیدم دعوایشان شده و قهر کرده. زهرا می نشست روی مبل و گوشی اش را دست می‌گرفت. می‌خندید که " الان پیام می‌دهد. " دو دقیقه بعد صدای دیلینگ پیامش بلند می‌شد: « بیام ببرمت بیرون؟ » دخترم که باردار شد، یکی از اتاق‌هایمان را دادیم دستشان. می‌خواستم هوایشان را داشته باشم. با صدای اذان صبح پا می‌شدم. می‌رفتم صدایش بزنم. می‌دیدم سر سجاده‌اش نشسته. از کی؟ نمی‌دانم. تا صبحانه آماده کنم هنوز مشغول دعا خواندن بود. دلم بند بود. چند دفعه سرک کشیدم. با چشم خودم دیدم که هر روز حدیث کساء، دعای عهد و زیارت عاشورا را می‌خواند. زمستان‌ها داخل اتاقی که بخاری نداشت سجاده اش را پهن می‌کرد. می‌ترسیدم سرما بخورد. می‌گفتم: « مامان جون، قربونت برم، اینجا سرده! » می گفت: « اتفاقاً اینجا خوبه. » می‌خواست خوابش نبرد و سست نشود. زود شناختمش که اهل نماز و روزه‌ی مستحبی است. از همان روز خرید عروسی. سر ظهر وسط بازار غیبش زد. با سینی آب هویج بستنی پیدایش شد. گفت رفته نماز اول وقت نماز بخواند. هنوز باهاش راحت نبودم. به مادرش گفتم: « چرا آقا محسن برا خودش بستنی نخریده؟ » چادرش را کشید توی صورتش و یواشکی در گوشم گفت: « روزه است. » موقع انتخاب حلقه هم گفت: « من طلا دست نمی‌کنم؛ برای مرد حرومه. » اولش که افتاد روی دنده‌ی لج که اصلاً حلقه نمی‌خواهم. بعد که زهرا اصرار کرد، به حلقه‌ی پلاتین رضا داد. همهی بازار را زیر پا گذاشتیم تا سِت طلا و پلاتین پیدا کنیم. ⬅️ ادامه دارد.... @hamedanpeyrovan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 مراسم ولادت امام محمدباقر علیه السلام 🌸 🗓️ دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱ 🕟 ساعت : ۱۵/۰۰ 🎤 سخنران : سرکار خانم مظاهری 📍مکان : حسینیه ثارالله طبقه زیرین آستان مقدس امامزاده عبدالله همدان @hamedanpeyrovan
26.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 اجرای گروه سرود نورالمهدی عج هیئت نرجسانه در ویژه برنامه ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها ⏰ پنجشنبه ۲۲ دی ماه ۱۴۰۱ 📍حسینیه ثارالله آستان مقدس امامزاده عبدالله(ع) 📌واحد خوهران هیئت رزمندگان ثارالله همدان 🆔 @sarallah_hmd @hamedanpeyrovan
🔰مراسم جشن ولادت امام محمدباقر علیه السلام؛ (آغاز ماه رجب) 🎤 باکلام: حجت الاسلام والمسلمین امیرعلی مطهری 🎤 بانفس: کربلایی مصطفی میرزائی ⏰ یکشنبه ۲ بهمن ماه ۱۴۰۱، ساعت ۱۹ 📍حسینیه ثارالله آستان مقدس امامزاده عبدالله(ع) 📌هیئت رزمندگان ثارالله همدان 🆔 @sarallah_hmd
ماه رجب ۱.mp3
10.41M
🌙مجموعه ویژه ۱ • ورود به ماه رجب / • درک ماه رجب / • شستشو در نهر رجب / یک شرط دارد .... بدون متعهد بودن به این شرط، ورود موفق به ماه رجب، و خروج نورانی از ماه رجب، ممکن نیست!
ماه رجب ۲.mp3
11.56M
🌙مجموعه ویژه ۲ ※ چرا برای بعضی‌ها، نزدیک شدن رجب، اشتیاق و حس آماده شدن ایجاد می‌کند، ولی برای بعضی‌ها، با زمان‌های دیگر فرقی نمی‌کند؟ ※ چه می‌شود که بعضی‌ها می‌شوند اهل ، و بعضی‌ها جا می‌مانند؟