eitaa logo
حامد انتظام
173 دنبال‌کننده
143 عکس
24 ویدیو
0 فایل
آثار ،دست نوشته ها و دل گویه های حامد انتظام بستر ارتباطی : @h_entezam
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما کجای تاریخیم؟ به یک ارزن نمی ارزد اگر وقت رجزخوانی غزل سرگرم گل، سرگرم یاری مه جبین باشد ... @hamedentezam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تحلیل این مصاحبه را باید از دبیران کارکشته ، روانشناسان حاذق ، نخبگان نظامی و دین شناسان فاضل شنید مهرداد عزیز اللهی یکی از صدها ثمره ی انقلاب است اگر خروجی های نظام غیر از این شده است ببینیم مشکل در کجاست آیا طاغوت در لباس دین و با اهرم انتخاب ما رخنه در این خیمه ی مقدس نکرده ؟! آیا فهم ما از انقلاب و آرمانهای آن نیاز به بازنگری و بازخوانی ندارد ؟ آیا انقلابی های اصیل و فهیم را با ساده انگاری ،جاه طلبی و غرور و بد مستی به انزوا نکشانده ایم ؟! راستی کودکانمان را به آموزش و پرورش کدام دولت و مکتب می سپاریم ؟ به تنبلخانه ی عیاش ، منفعل ، صد رنگ و مصرف گرای شیفتگان غرب ؟! یا به دانشگاه مرد آفرین روح الله ؟ @hamedentezam
هر کدام از ما اعضای یک سمفونی هستیم هر کدام ساز خودمان را میزنیم مهم نیست در کدام نقطه از سِن این عالم خاکی ایستاده ایم مهم تبعیت از رهبر ارکستر است و مهم تر اینکه نوازنده، تکنیک لازم و رپراتوار داشته باشد و "وظیفه ی" خودش را بداند حالا هر جا میخواهی بایست واشنگتن کالیفرنیا تهران جنوب لبنان تدمیر مرزهای بحرین یا قلب آفریقا همه صدای ساز تو را می شنوند ، اجرای تو را میبیند و گروهی را که با آنها همنوا شده ای قضاوت میکنند راستی سازت را با کدام گروه کوک کرده ای و با کدام رهبر هماهنگی ؟ من که ماه هاست ساز را کنار گذاشته ام و با تک نوازی سپهسالار و تکرار این مصرع بدجور به رقص آمده ام : رقصی چنان میانه ی میدانم آرزوست @hamedentezam
شنا کردن خلاف جریانی که : ✔️زن رو برای ویترین می‌خواد ✔️همجنس بازی رو جزء حقوق بشر میدونه ✔️رابطه آزاد رو به خانواده ی عفیف ترجیح میده ✔️فقیر رو فقیر تر و غنی رو فربه تر میکنه ✔️ تو دوربین نگاه میکنه و دروغ گفتن به میلیون‌ها نفر رو هنر میدونه ✔️و صندلی استثمار رو به قیمت کشتن و قطعه قطعه کردن مردان بزرگ حفظ میکنه فقط از عهده ی بازوهای قوی، قد های بلند و چشم‌های باز برمیاد آدم‌هایی از جنس سپهسالار ساعت ۱:۲۰ فرودگاه بغداد @hamedentezam
زبان سرخ با زبانی سرخ تر از پیش و قلبی ریشتر باز می آییم اما شرزه تر از پیشتر تیغمان در انتظار دشمن بدخواه لیک تیرهای نقد مان بارد به یاران بیشتر قوم و خویشی در مرام ما به آب و خاک نیست هرکه با حق بود با ما نیز قوم و خویش تر سقف نمدار اتاق کوچک مردی بزرگ داد میزد هر که بامش بیشتر درویش تر پرچمی برداشت روزی و به دست باد، نه داده بر دستی که می رقصد به دستش نیشتر این دمل ها یادگار دوره ی بی دردی است هر که دردش بیش با آل علی هم کیش تر گاه با یک حرف سلمانی مسلمان میشود جاودان می ماند آن قومی که نیک اندیش تر @hamedentezam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاه با یک حرف، سلمانی مسلمان می شود جاودان می ماند آن قومی که نیک اندیش تر یه کار دلی با کمک دوستان به عشق مردم نجیب ایران...🌷 لطفا رسانه باشید @hamedentezam
بعضی ها ... بعضی ها مسافر کش اند و برخی دیگر تو را به مقصد می رسانند اما شرمت می آید که اسکناس تعارفشان کنی آن ها نیازمند نان و آب هم که باشند دم بر نمی آورند ، آرمانهایی دارند که ورای این هاست و به عشق همان آرمان هاست که از راحت و رفاه و شکم که هیچ از جان هم گذشته اند اینها انسانهای نادری در قرن معاصرند که دنیا هنوز فهمشان نکرده است ایرانیانی از تبار سلمان ... آقای رئیس جمهور لطفا قدرشان را بدان، آموزش و پرورشی بساز که زیبنده ی این قوم باشد و ساعتی را برای خدمت به آنها از دست نده ، اگر چه امروز تو را به میدان خدمت رسانده اند اما اسکناس تعارفشان نکن در خفا هوای سفره هایشان را داشته باش بیا اما مثل علی بیا ، شبانه و مخفیانه ، بگذار و برو نه فقط نان و آب را که دستاس و دلق را آنها به دسترنج خویش مشتاق ترند و عمری ست با سیلی صورت خود را سرخ کرده اند می دانی که در مسیر آرمانهایشان با احدی شوخی ندارند ، عمامه ی سیاه و سفید برایشان فرقی نمیکند ،تیغهای نقدشان تیز و آهشان سوزان است و تا آنجا با شمایند که بر مدار حق و عدالت باشید ، آنچنان که پیر جماران بود . دست حق همراهتان ۱۴۰۰ @hamedentezam
دخترم ... دخترم زندگی پر از رنگ است صورتی سبز و قرمز و زرد است روزی از روزهای آن شادی هفته و ماه و سال آن درد است اگر عاشق شوی گریزی نیست می مکد مغز استخوانت را گاه باید به رغم میل خودت بسپاری به نیل جانت را گاه باید بسازی از جانت نردبانی برای چیدن ماه هم بتابی و هم بتابانی تا نیفتد ستاره‌ای در چاه گفتم از درد و درد یعنی تو گفتم از درد و درد یعنی من نه من بی خیال و هرجایی نه تو با لاک و ریمل و ساتن درد یعنی به زیر پا آتش درد یعنی نشستنم ممنوع این زمین لایق نگاهم نیست دل به این خانه بستنم ممنوع درد یعنی همین حوالی هاست آشنایی که دوستت دارد تا که روزی دوباره برگردی آتشی زیر پوستت دارد نازنین باورش کمی سخت است عقل ها لُخت و و گام ها لَخت است بنگر این ستاره سر در گم بنگر آن ستاره سر سخت است آسمان را نگاه کن گاهی به نگاهی جدید و امروزی در خودت لحظه ای تامل کن در خود واقعی و دیروزی سفری کن به سمت کودکی ات به حوالی خاک بازی ها به شکستن ،خراب کردن و بعد ساختن ها ، خیال سازی ها من ندیدم برای کودک ها بدتر از درد گم شدن دردی این که بی سرپناه و خسته شوند یا مبادا دچار نامردی ... تو همان کودکی و حتی من ما همان کودکان ولگردیم در خیابان ولی نه، در خودمان پی اجداد خویش میگردیم کو؟ کجا شد شناسنامه ی من؟ پدر و مادرم که بود؟ بگو گیج گاهم دچار حادثه شد خانه ام این چنین نبود! بگو و همین قدر یاد من مانده چمدان، ایستگاه ، بوق قطار نه فقط من که گم شدند آنجا کودکانی شبیه من بسیار ادامه دارد ... @hamedentezam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قابل توجه عزیزانی که در جایگاه تربیت اند از دانشگاهیان و حوزویان و معلمان و هنرمندان گرفته تا پدر ،مادر ،خواهر ،برادر و بقال و نانوایی که میتواند در دل دیگری بذر کمالی بکارد ... @hamedentezam
یالطیف قسمت سوم دخترم ... دخترم زندگی پر از رنگ است صورتی سبز و قرمز و زرد است روزی از روزهای آن شادی هفته و ماه و سال آن درد است اگر عاشق شوی گریزی نیست می مکد مغز استخوانت را گاه باید به رغم میل خودت بسپاری به نیل جانت را گاه باید بسازی از جانت نردبانی برای چیدن ماه هم بتابی و هم بتابانی تا نیفتد ستاره‌ای در چاه گفتم از درد و درد یعنی تو گفتم از درد و درد یعنی من نه من بی خیال و هرجایی نه تو با لاک و ریمل و ساتن درد یعنی به زیر پا آتش درد یعنی نشستنم ممنوع این زمین لایق نگاهم نیست دل به این خانه بستنم ممنوع درد یعنی همین حوالی هاست آشنایی که دوستت دارد تا که روزی دوباره برگردی آتشی زیر پوستت دارد نازنین باورش کمی سخت است عقل ها لُخت و و گام ها لَخت است بنگر این ستاره سر در گم بنگر آن ستاره سر سخت است آسمان را نگاه کن گاهی به نگاهی جدید و امروزی در خودت لحظه ای تامل کن در خود واقعی و دیروزی سفری کن به سمت کودکی ات به حوالی خاک بازی ها به شکستن ،خراب کردن و بعد ساختن ها ، خیال سازی ها من ندیدم برای کودک ها بدتر از درد گم شدن دردی این که بی سرپناه و خسته شوند یا مبادا دچار نامردی ... تو همان کودکی و حتی من ما همان کودکان ولگردیم در خیابان ولی نه، در خودمان در پی اصل خویش میگردیم کو؟ کجا شد شناسنامه ی من؟ پدر و مادرم که بود؟ بگو گیج گاهم دچار حادثه شد خانه ام این چنین نبود! بگو و همین قدر یاد من مانده چمدان، ایستگاه ، بوق قطار نه فقط من که گم شدند آنجا کودکانی شبیه من بسیار خسته ام خسته از عروسک ها از همان ویترین رنگارنگ از همان چیزها که باعث شد بخورد بی‌هوا سرم بر سنگ در دل اضطراب پی در پی چه صدایی قشنگ تر از این؟ که بگوید پدر به قربانت مرده باشم نبینمت غمگین در دل ازدحام تو در تو بنشینی به روی شانه ی او توی موهاش دست حلقه کنی و بخندی تو با ترانه ی او روی دوشش ورای آدمها بتوانی کمی نفس بکشی و بفهمی برای گم نشدن بهتره دست از هوس بکشی ادامه دارد ... @hamedentezam
یا لطیف تقریبا ۴ سال پیش نزدیک به ایام غدیر بود که مهدی حبیب پور تماس گرفت و گفت دوست دارد برای غدیر با مخاطب کودک کاری کند میدانستم که از غدیر برای کودکان گفتن کار مشکلی ست از طرفی دلم نیامد مستقیما جواب منفی بدهم برای همین چند شرط گذاشتم تا شاید ... همه ی شرایط را پذیرفت او نمونه ی نادری بود از آدمهایی که خودشان را متخصص در همه چیز نمی دانند ثمره ی دغدغه و همت او و همراهی دکتر نصیر عابدینی (روانشناس ) و استاد محمود پوروهاب (مشاور ادبی) شد این ۵ جلد کتابی که بصورت غیر مستقیم آن بخش از غدیر را که قابل انتقال به کودکان است روایت می کند مسئولیت پذیری وحدت همدلی شجاعت تفکر و چیزهای مهمی از این دست کتاب از سه سال پیش آماده ی چاپ بود اما مشکلاتی از جمله افزایش هزینه ها مانع از چاپ آن شده بود تا سال گذشته که با خبر ناگهانی شهادت مهدی حبیب پور بعنوان شهید مدافع سلامت مواجه شدیم و ما ماندیم و کاری بر زمین مانده و البته روح بزرگی که آزاد تر و کارگشاتر از پیش مسیر چاپ کتاب را هموار کرد و اکنون این پنج قصه می توانند همنشین خوبی برای کودکان شما باشند . یه امید روزگاری به رنگ عدالت علوی برای کودکان سرزمینمان نشانی خرید اینترنتی: https://basalam.com/sahifehnoor/product/863251?ref=830y 📲 سفارش از طریق پیام رسان ایتا👇 @Milad_m25 @hamedentezam
روزی از روزها علی ع به اتفاق دوستان قدم میزدند و از کنار زباله دانی عبور کردند امام ریزبین است، میوه های گندیده در میان زباله ها توجهش را جلب میکند و زیر لب می گوید : این نتیجه ی بخل است ،بخل نه میگذارد که تو از نعمتها استفاده کنی و نه می گذارد دیگران را از نعمت ها بهره مند کنی علی ع این زمزمه را داشت تا یارانش بشنوند و ما امروز از زبان یاران یاران او بشنویم و بدانیم که اگر امکاناتی ، سرمایه ای ، ابزار خدمتی ،زور بازویی ، علمی، تخصصی ، زبان نرمی ، آغوش محبتی و یا ثمره ای از پیشینیان در اختیار داریم و می توانیم گوشه ای از نیازی را برطرف کنیم و نکنیم گند زده ایم و گندانده ایم و با بخیل ها محشور می شویم هر که بامش بیش برفش بیشتر @hamedentezam
غدیر برکه نور آنجا که محدود به خانه ای، پدر می خواهی. و در جامعه به رئیس و رهبر نیاز داری. ولی آنجا که در عرفات خود را شناختی که از دنیا بزرگتری و عوالمی را باید در نوردی و راهی تا بی نهایت را در پیش بگیری؛ تا بهشت تا لقاء تا رضوان، به جلو داری و امامی که بر همه ی راه آگاه باشد و از هر کششی آزاد باشد، اضطرار پیدا می کنی - همچون اضطرار به آب در دل کویر در شدت گرما- تا با نور خودش راه تو را روشن کند و چگونه رفتن را به تو بیاموزد. این ضرورت و اضطرار تو را به تکاپو وا می دارد تا در جستجوی آب حیات برآیی و به ندای پیام آور غیب پاسخ دهی و در «غدیر خم » فرود بیایی ودر حصن و دژ ولایت مأوی گزینی و به «امن» و «امان» و «امنیت» و «ایمان» برسی و با «امین الله» پیمان ببندی . بنابرین غدیر قبل از اینکه مکانی باشد در کویر و حادثه ای باشد در زمان، برکه ای است به عمق اقیانوسها و به وسعت تاریخ و قبل از اینکه پشتوانه اش دلیل نقلی باشد نتیجه تفکر و تعقل و پاسخی به اضطرار آدمی بویژه در این عصر ظلمت و بن بست و بمب و دود و باروت است که بدون وجود و حضور او زنده بودن و نفس کشیدن بیهوده و پوچ است چرا که بدون نور او هستی تاریک و سرد و خاموش است، این است تو که با این شناخت و اضطرار با دیدن نور او با همه وجودت ندا می دهی: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ‏ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْض‏» و سپاس و ستایش می کنی « نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏» را که در پرتو نور خود چنین نوری را آفرید و به هستی ارزانی داشت و تو را در معرض آن قرار داد تا به او تمسک بجویی و ... عید تان مبارک @hamedentezam
نو سروده ای در حال و هوای این روزهای سرد تقدیم به نگاه گرمتان یالطیف هوای شهر دلگیر است و گوئی خانه ها خالی مپرس از حال و روز من چه حالی و چه احوالی؟! از آن سو سیل غران واژگون کرد آشیان ها را از این سو موج آتش، خورده بر بید کهنسالی جهان را زیر و رو کرده ست با ویروس ناچیزی خداوندی که آگاه است بر انسان پوشالی فلانی مُرد و بهمانی پرید و کودکی معصوم یتیمی را به دوشش می کشد با بی پر و بالی تو گویی ساحت صبر خداوندی لبالب شد ز عصیانهای خرواری و طاعت های مثقالی خدایا ما مگر از قوم فرعونیم یا نمرود که افتادیم از چشمان تو چون میوه ی کالی؟! به حق نور یا فاطر به حق درد یا محسن به حق آب ای احسانِ تو عالی تر از عالی نبر از بین ما آشفته حالان ، ماه رویان را همانهایی که خود بر خلقشان بر خویش می بالی صبوری کن مجال خوب بودن را نگیر از ما و ما را مایه ی عبرت مکن بر بوم نقالی @hamedentezam
4_5922644589902037036.mp3
6.92M
در محضر تو عالم و آدم مودب است ای مادری که مادر عباس میشوی @hamedentezam
یالطیف در من بنگر، این من وامانده و عاصی خوب است اگر گم شدگان را بشناسی گفتی که سیاهی و سپیدی همه حُسن است حسن است ولی این چه خطابست و قیاسی؟! در پاتوق دنیا که پر از دود و قمار است دل باخته ام ، باخته دل را چه هراسی؟ بی دردی من درد بزرگیست که شاید این بار اگر رخ به رخم شی نشناسی ماندند اسیران و پریدند نجیبان بیهوده نزن دم به عبارات سیاسی دنیا به نظر کوره و راه است و کلاس است وقتی که نسوزی و بمانی چه کلاسی ؟! @hamedentezam
یا حی... گر چه تصویر تو در حادثه ها قاب نشد هیچ کس مثل تو در کرب و بلا آب نشد غم به روی غم و زخمی که نمک اندود است آه از شام که یک ثانیه مهتاب نشد آه از روز دهم از لب خشک شهدا از علمدار که شد آب ولی آب نشد چه کسی حال پریشان تو را می فهمد؟! چه کسی بود گدای تو و ارباب نشد ؟ با زبور سخنت جلوه ی داودی کن تشنه ای کو که به اعجاز تو سیراب نشد ؟ @hamedentezam
یالطیف هر چند این صحرا پر است از گله های گاو از گوسفندان حریص و مست بلعیدن از کرم های ساقه خواری که با ظاهری صد رنگ و جنسی نرم خون می مکند از ساقه های سبز و باریکت هر چند آشوبم وقتش رسیده چوب از پای تو بردارم وقتش رسیده روی پای خویش برخیزی این ریشه ها هر چند کوتاه اند اما برای لحظه ی اکنون تو بد نیست در انتظارت آسمان را بسته اند آذین هرگز مبادا میوه هایت را به کام خاک بسپاری تو وارث صد قرن بارانی وقتش رسیده بار برداری ای لوبیای سرخ سحرآمیز @hamedentezam