روزی از روزها علی ع به اتفاق دوستان قدم میزدند و از کنار زباله دانی عبور کردند
امام ریزبین است، میوه های گندیده در میان زباله ها توجهش را جلب میکند و زیر لب می گوید : این نتیجه ی بخل است ،بخل نه میگذارد که تو از نعمتها استفاده کنی و نه می گذارد دیگران را از نعمت ها بهره مند کنی
علی ع این زمزمه را داشت تا یارانش بشنوند و ما امروز از زبان یاران یاران او بشنویم و بدانیم که اگر امکاناتی ، سرمایه ای ، ابزار خدمتی ،زور بازویی ، علمی، تخصصی ، زبان نرمی ، آغوش محبتی و یا ثمره ای از پیشینیان در اختیار داریم و می توانیم گوشه ای از نیازی را برطرف کنیم و نکنیم
گند زده ایم و گندانده ایم و با بخیل ها محشور می شویم
هر که بامش بیش برفش بیشتر
@hamedentezam
غدیر برکه نور
آنجا که محدود به خانه ای، پدر می خواهی. و در جامعه به رئیس و رهبر نیاز داری. ولی آنجا که در عرفات خود را شناختی که از دنیا بزرگتری و عوالمی را باید در نوردی و راهی تا بی نهایت را در پیش بگیری؛ تا بهشت تا لقاء تا رضوان، به جلو داری و امامی که بر همه ی راه آگاه باشد و از هر کششی آزاد باشد، اضطرار پیدا می کنی - همچون اضطرار به آب در دل کویر در شدت گرما- تا با نور خودش راه تو را روشن کند و چگونه رفتن را به تو بیاموزد.
این ضرورت و اضطرار تو را به تکاپو وا می دارد تا در جستجوی آب حیات برآیی و به ندای پیام آور غیب پاسخ دهی و در «غدیر خم » فرود بیایی ودر حصن و دژ ولایت مأوی گزینی و به «امن» و «امان» و «امنیت» و «ایمان» برسی و با «امین الله» پیمان ببندی .
بنابرین غدیر قبل از اینکه مکانی باشد در کویر و حادثه ای باشد در زمان، برکه ای است به عمق اقیانوسها و به وسعت تاریخ و قبل از اینکه پشتوانه اش دلیل نقلی باشد نتیجه تفکر و تعقل و پاسخی به اضطرار آدمی بویژه در این عصر ظلمت و بن بست و بمب و دود و باروت است که بدون وجود و حضور او زنده بودن و نفس کشیدن بیهوده و پوچ است چرا که بدون نور او هستی تاریک و سرد و خاموش است، این است تو که با این شناخت و اضطرار با دیدن نور او با همه وجودت ندا می دهی: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْض» و سپاس و ستایش می کنی « نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض» را که در پرتو نور خود چنین نوری را آفرید و به هستی ارزانی داشت و تو را در معرض آن قرار داد تا به او تمسک بجویی و ...
عید تان مبارک
@hamedentezam
نو سروده ای در حال و هوای این روزهای سرد
تقدیم به نگاه گرمتان
یالطیف
هوای شهر دلگیر است و گوئی خانه ها خالی
مپرس از حال و روز من چه حالی و چه احوالی؟!
از آن سو سیل غران واژگون کرد آشیان ها را
از این سو موج آتش، خورده بر بید کهنسالی
جهان را زیر و رو کرده ست با ویروس ناچیزی
خداوندی که آگاه است بر انسان پوشالی
فلانی مُرد و بهمانی پرید و کودکی معصوم
یتیمی را به دوشش می کشد با بی پر و بالی
تو گویی ساحت صبر خداوندی لبالب شد
ز عصیانهای خرواری و طاعت های مثقالی
خدایا ما مگر از قوم فرعونیم یا نمرود
که افتادیم از چشمان تو چون میوه ی کالی؟!
به حق نور یا فاطر به حق درد یا محسن
به حق آب ای احسانِ تو عالی تر از عالی
نبر از بین ما آشفته حالان ، ماه رویان را همانهایی که خود بر خلقشان بر خویش می بالی
صبوری کن مجال خوب بودن را نگیر از ما
و ما را مایه ی عبرت مکن بر بوم نقالی
#غزل
#حامدانتظام
#کرونا
#بلا
#تلنگر
#تفکر
@hamedentezam
4_5922644589902037036.mp3
6.92M
در محضر تو عالم و آدم مودب است
ای مادری که مادر عباس میشوی
@hamedentezam
یالطیف
در من بنگر، این من وامانده و عاصی
خوب است اگر گم شدگان را بشناسی
گفتی که سیاهی و سپیدی همه حُسن است
حسن است ولی این چه خطابست و قیاسی؟!
در پاتوق دنیا که پر از دود و قمار است
دل باخته ام ، باخته دل را چه هراسی؟
بی دردی من درد بزرگیست که شاید
این بار اگر رخ به رخم شی نشناسی
ماندند اسیران و پریدند نجیبان
بیهوده نزن دم به عبارات سیاسی
دنیا به نظر کوره و راه است و کلاس است
وقتی که نسوزی و بمانی چه کلاسی ؟!
#غزل
#حامدانتظام
@hamedentezam
یا حی...
گر چه تصویر تو در حادثه ها قاب نشد
هیچ کس مثل تو در کرب و بلا آب نشد
غم به روی غم و زخمی که نمک اندود است
آه از شام که یک ثانیه مهتاب نشد
آه از روز دهم از لب خشک شهدا
از علمدار که شد آب ولی آب نشد
چه کسی حال پریشان تو را می فهمد؟!
چه کسی بود گدای تو و ارباب نشد ؟
با زبور سخنت جلوه ی داودی کن
تشنه ای کو که به اعجاز تو سیراب نشد ؟
@hamedentezam
یالطیف
هر چند این صحرا پر است از گله های گاو
از گوسفندان حریص و مست بلعیدن
از کرم های ساقه خواری که
با ظاهری صد رنگ و جنسی نرم
خون می مکند از ساقه های سبز و باریکت
هر چند آشوبم
وقتش رسیده چوب از پای تو بردارم
وقتش رسیده روی پای خویش برخیزی
این ریشه ها هر چند کوتاه اند
اما برای لحظه ی اکنون تو بد نیست
در انتظارت آسمان را بسته اند آذین
هرگز مبادا میوه هایت را به کام خاک بسپاری
تو وارث صد قرن بارانی
وقتش رسیده بار برداری
ای لوبیای سرخ سحرآمیز
#شعر_نوجوان
#رشد
#بلوغ
@hamedentezam
آمدم اما ندیدم گنبدی گلدسته ای را
یا ضریحی تا بگیرد دستهای خسته ای را
آمدم پایین پایت تا دو رکعت گریه باشم
پای در گل شد چه سازی پای در گل رفته ای را؟
@hamedentezam
کمی حوصله کن بی حوصله ها عجول هایی هستند که اگر هم بخواهند بسازند ، خراب می کنند
وقتی خودت را میان هیاهوها پیدا کردی و دانستی که آدمهای پیش از تو چه بن بست ها و راههای نجاتی را تجربه کرده اند از دودلی ها ، تعصب ها،بی گدار به آب زدن ها و تکرارهای بی حاصل آزاد می شوی ، زندگی متفاوتی را تجربه میکنی و حتی رنج ها برایت شیرین می شود
گفتگو با "سیدعلی هاشمی" دوست پرکار و فرهیخته و از شاگردان زنده یاد علی صفایی متخلص به "عین صاد" در خصوص "تاریخ انسان و نقش او در زمانه ی حال" برای هر کسی که می خواهد گرهی از کار خود و مردم زمانه ی خود بگشاید شنیدنی ست خصوصا برای اهالی هنر و کسانی که در حوزه ی اندیشه و دین ضاحب قلم ، بیان و رسانه اند
در این گفتگوی چند ساعته که در زمستان 1399 به انجام رسید سعی بر این بود که در مختصرترین شکل ممکن
تصویری از گذشته ، حال و فردای انسان معاصر ترسیم شده و یکبار دیگر چیستی و کیستی انسان ، این بزرگترین معمای خلقت بازخوانی شود.
@hamedentezam
هوالمحبوب
✅ از نوادگان امام حسن است
✅ آنهم فقط با چهار واسطه
✅۴ امام معصوم را هم درک کرده
✅ ثواب زیارت مزارش را گفتهاند به اندازه زیارت سیدالشهداست
با این همه فضیلت و مقام و جایگاه در سن پیری خدمت امام جوان (امام هادی) می رسد و می گوید:
نمی دانم دینی که تابه حال داشته ام دین درست و سالمی بوده است یا نه، آنچه یافته ام بشنوید و معاینه اش کنید
و اینگونه با تواضعی کمنظیر و شوقی سرشار از حقیقت جویی، تابلویی میآفریند برای امروز ما
که تا فرصت هست دین مان را دوباره بو کنیم ببینیم عطر علی می دهد یا بوی خودمان را
که دین نه راهی در کنار راهها که "تنها راه" است
آن را در کوره راهها هدر ندهیم و به آنچه هست دلخوش نکنیم
#تامل
#دین_اصیل
#حضرت_عبدالعظیم
@hamedentezam