✅ در مسیر نور!
🔸روزنوشت سفر اربعین(3)
وقتی به #مرز رسیدیم مرز را بستند و در موکبی در نزدیکی مرز ساکن شدیم تا فرداصبح با باز شدن مرز، زود وارد خاک عراق شویم.
در موکبی با کمترین امکانات ساکن شدیم...تا نیمه های شب با همراهان بحث و گفتگو بود که فردا چه کنیم. هرچه خبر بد در خصوص #امکاناتِ آنطرف مرز بود در این چندساعت به ما رسید. با توجه به اینکه #خانوادگی آمده بودیم هرچه شرایط را سبک سنگین می کردیم به این نتیجه نمی رسیدیم که از مرز عبور کنیم. با اینکه به سختی خود را تا مرز کشانده بودیم تصمیم گرفتیم صبح برگردیم...
عجب روز بدی بود آن روز!
صبح همین که آمدیم حرکت کنیم دیدیم #سیل_جمعیت به سمت مرز در حال حرکت اند و ما با دیدن این شور و عشق باید در جهت مخالف این #دریا حرکت می کردیم و برمی گشتیم...
دلمان خیلی پر بود...
دل منتظر اشاره ای بود تا بغضش بترکد و اشکش جاری شود.
چشممان که به این شور افتاد و نوای #مداحی به گوشمان خورد پاهایمان سست شد و #گریه امانمان را برید...
در خلاف جهت همه زوار در حال برگشت بودیم...
مردم برایشان سوال شده بود که چرا برمیگردیم...چند نفری پرسیدند چه شده که دارید برمیگردید؟!
#سکوت کردیم و رد می شدیم...
آخر نمی شد همه حرف هایی که در سینه مان بود را به تک تک آنها بگوییم.
برخی هم زیارت قبول میگفتند...تصور میکردند ما از زیارت برگشته ایم. این برایمان دردآورتر بود.
خدا میداند چقدر #دلشکسته شدیم....
فقط ما نبودیم که قصد برگشتن داشتیم. حداقل یک اتوبوس در حال برگشت بودند. سه تا ماشین عوض کردیم تا به محل پارکینگ برسیم. شرایط خیلی سختی بود. دخترم دیگر نا نداشت. خیلی تشنه شده بود...
چقدر این صحنه ها یادآور #کاروان_اسرا بود. چقدر خودِ این صحنه ها #روضه بود...
🔻زیارت #اربعین برای #بیعت با امام است. اواخر زیارت اربعین آمده است که "و نصرتی لکم معده" من آماده یاری تو ام. در واقع، زیارت اربعین نوعی اعلام آمادگی برای در #رکاب_امام بودن است.
ما هم تا پشت مرز اعلام حضور کردیم. دیگر شرایط یاری نکرد...
🔸ان شاء الله #امام_مهربان، این کمِ ما را بپذیرد...
@hamedkamaliardakani