« #دانشگاه_فرهنگیان مدیر نمی خواهد، #ولی_امر می خواهد»
دقیق تر بخواهم بگویم، این مشکل دانشگاه فرهنگیان نیست، مشکل همه دانشگاه هاست. تکلیف شان را با تربیت یک سره کرده اند. از ابتدا برای مجموعه مدیر منصوب کرده اند و خب تکلیف مدیر هم مشخص است. معاونین را منصوب میکند، ساختار را راهبری میکند، استاد خوب دعوت میکند و منابع مالی را مدیریت میکند و تمام. اینجاست که هر چه دانشگاه منظم تر، دانشجویان بیشتر ، مدیریت بهتر ارزیابی میشود. اصلا برایمان مهم نیست چه دانشجویی تحویل گرفتیم و چه دانشجویی تحویل دادیم.
.
اوایل مسئولیتم در مدارس صدرا به دعوت بزرگواری به یکی از دانشگاه های فرهنگیان رفتم و چون مسیر دانشگاه را بلد نبودم از کوچه های اطراف دانشگاه سر در آوردم. تعدادی از دانشجویان را دیدم که سیگار به دست روی زمین حلقه زده بودند. من رو که دیدند دنبال مخفی کردن سیگار و فرار بودند. اما دیگر دیر شده بود.
.
همه اش در فکر این بودم کاش الان آخوند دانشگاه بودم و آن وقت با یک بسته تخمه یا پفک به دست ، داشتم حلقه های دانشجویی کوچه را فتح می کردم. کاش آخوند دانشگاه بودم و داشتم برای کوه نوردی آخر هفته ثبت نام میکردم. کاش آخوند دانشگاه بودم و داشتم با یک بسته گز باب صحبت با اساتید دانشگاه را باز میکردم. حتی فکر می کردم کاش سیگاری بودم و با آن استادی که سیگار به دست با ناراحتی از کنارم رد شد و دهانی دود به سمت فوت کرد ، در بالکنی خلوت میکردم و با دود های بسیار هم دیگر را سیراب میکردیم و در خلوت مان از دغدغه هایمان می گفتیم و آخرش با چای و قهوه رفاقتمان را تثبیت می کردیم.
.
راستش را بخواهید من بارها این کار ها را کرده ام . آخری اش دختر خانم دانشگاه شریفی بود که هیچ کس را تحویل نمی گرفت چون نه تنها نخبه بود که زیبایی و پولداری اش هم زبانزد بود و حالا از بد روزگار به اتریش آمده بود که سری در سر ها پیدا کند و به تور ما خورده بود. فاطمه خانم می گفت از جنس آخوند بدم می آید اما شما فرق می کردید. راستش را بخواهید این جمله ای که شما با بقیه آخوندها فرق دارید، تقریبا خاطره ی خیلی از ما طلبه ها شده. مشکل از اینجاست که نشده با جوان ها و نوجوان هایمان رفاقت کنیم و حرف بزنیم.
.
می گفت محضر حضرت آقا بودیم. حضرت آقا فرمودند برای مجموعه تان #ولی_امر پیدا کنید. فلانی فقط استاد مذهبی و خوبی است. خوب تدریس میکند اما ولی امر نیست. ولی امر کسی است که تربیت را می فهمد، ویژگی های مخاطب را می شناسد و او را در مسیر رشد و تعالی پیش می برد. تشویق و تنبیه هایش فکر و نظام دارد و به جا ضربه می زند.
.
من جای مدیر دانشگاه فرهنگیان بودم تلاش می کردم #ولی_امر بشوم ،آن موقع به همه ی کارها، به همه ی آدم ها نگاه تربیتی می کردم. تلاش می کردم برای دانشگاهم ولی امر پیدا کرده و برای حضورشان بیشتر از هیأت علمی تلاش میکردم. چون دانشجویان این دانشگاه ، فقط دانشجو نیستند. مربی و الگوی نسل آینده ی انقلاب اسلامی هستند. تلاش می کردم همین جوان های دلسوز و فعال در عرصه تعلیم و تربیت ، همین مبلغان فاضل و خوش فکر ، همان هایی که همیشه یک بسته تخمه و پفک توی کیف شان است و هنر و تربیت را خوب می شناسند را پیدا کنم و دانشگاهم را از آنها پر کنم.
من جای مدیر دانشگاه فرهنگیان بودم اردوهای دانشگاه را فعال می کردم. ابتدا هم با شمال و کوه نوردی ها و جنگل نوردی های شروع میکردم. اما نه بدون برنامه، که همین ولی امر را قاطی شان می کردم تا یادشان دهند چقدر رشد و تربیت نوجوانان و دانش آموزان انقلاب اسلامی شیرین و پر برکت است.
کمی که پیش می رفتم گروه های مهارتی معلمی را فعال می کردم تا با همراهی هم استعدادهایشان را رشد دهند و شاهد قیام با برکت علمی و تربیتی دانشجو معلم های جوان ، پر انرژی ، پر همت ، خوش فکر و دلسوز باشم.
من جای مدیر دانشگاه بودم برای زندگی دانشجوها ، برای پروژه هایشان ، برای خوراکی ها و بوفه دانشگاه ، برای پوشش شان ، برای بازدید ها، برای هجرت ها ، برای مطالعات و تفریح هایشان فکر میکردم.
من جای مدیر دانشگاه بودم برای ارتباط دانشجو ها با خانواده ، برای عاطفه و عاشقی هایشان ، برای تنهایی و غربت شان فکر می کردم.
.
خدا رو شکر که من مدیر دانشگاه نیستم. اما پر از دردم. درد این همه جوان و نوجوان انقلاب اسلامی که اتفاقا راه فتح شان را دیگر بلدیم اما در ضعف امکانات و پشتیبانی ها ماندیم.
این روزها که مطالعاتم همه اش شده کتاب های پیشرفت و روایت پیشرفت ، بیشتر دلم برای رفقای نوجوان مان می سوزد که چقدر حرف برایشان داریم. حرف هایی که گفتنش به دست همین #معلم هاست که رهبر عزیز مان فرمودند :
«در حقیقت معلّمین، افسران سپاه پیشرفت کشورند؛ چون آموزش و پرورش وسیلهی پیشرفت کشور است. معلّمین عزیز ما در حقیقت -به معنای واقعی کلمه، نه به عنوان تعارف- افسران سپاه پیشرفت این کشور هستند.»
@hamedtaghdiri
محرم الحرام
دو روز طول کشید از همه کشور در تهران و در جوار حرم حضرت عبدالعظیم ع در مدرسه علمیه حضرت عبدالعظیم( خواهران)، دور هم جمع شدند. بعضی هایشان تهران را هم ندیده بودند. اما الان برای ما فرماندهان دختران حاج قاسم منطقه خودشان بودند که باید در سفر اربعین با ما همراه می شدند تا مسیر و طرح را یاد بگیرند و سال آینده برای دوستان خودشان رقم بزنند. همان دخترهایی که عزم کردند مسئله های کشور به خصوص در عرصه تعلیم و تربیت را حل کنند.
.
سفر متفاوت بود. باید بیشتر در خانه عراقی ها می رفتیم و تلاش می کردند با نوجوانان عراقی ارتباط بگیرند. عدم آشنایی با زبان و فرهنگ ، ارتباط گیری را سخت می کرد. غیر از اینکه یک سفر پر فراز و نشیب برای خودشان هم در نظر گرفته شده بود.
.
قرار شد خاطرات شان را بنویسند. کمی وسواس پیدا کردند که چگونه بنویسیم و چه بنویسیم. دست به قلم شدند و چقدر خوب نوشتند. هر کدام بخشی از خاطرات شان را به ما دادند و ما همه را در یک مجلد جمع کردیم و شد کتاب خاطرات #پیاده_تا_بهشت .
.
کتاب #پیاده_تا_بهشت نوشته های دختران نوجوان از سراسر کشور است که در #اربعین سال ۱۴۰۱ حضور پیدا کردند. شاید در قلم و نگارش هنوز نیاز به تقویت داشته باشند اما انشاالله شروع نوشته های #نوجوانان انقلاب اسلامی است.
.
بچه ها فکر نمی کردند نوشته هایشان کتاب شود و سال بعد به دست وزیر آموزش و پرورش رو نمایی شود. آقای دکتر صحرایی فرمودند هم رشد نوجوانان انقلاب اسلامی برایشان مهم است و هم حضور بیشتر نوجوانان در خیمه اربعین در داخل کشور و عراق مهم است و با بزرگواری از نوشته های #دختران_نوجوان رونمایی کردند.
.
وقتی کار برای امام حسین علیه السلام باشد ، حضرت خوب می خرند.
.
منتظر خاطرات نوجوانان انقلاب اسلامی از مسیر #اربعین هستیم.
#بنیاد_ملی_نوجوان
#دختران_حاج_قاسم
#سازمان_تبلیغات_اسلامی
@hamedtaghdiri
1
عشق نگاری دیدار حضرت آقا با فعالان تعلیم و تربیت
رَواقِ منظرِ چشمِ من آشیانهٔ توست
کَرَم نما و فرود آ که خانه خانهٔ توست
به لطفِ خال و خط از عارفان ربودی دل
لطیفههای عجب زیرِ دام و دانهٔ توست
دلت به وصلِ گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانهٔ توست
وقتی دل به زیارت عشق گره زدی، دیگر همه وجودت لحظه شماری وصال می کند. تقصیر ماست که به دلمان صبر نیاموختیم و تقصیر دلمان است که کرونا را نمی فهمد و در این چند سال وعده ی دیدار عقب مانده ، خون ها خورد.
.
ته دل بی قرار مان نگران تأخیر در وعده دیدار بودیم اما این بار خبر ها از زیارت آقای عشق حکایت می کرد.
ساعت ده و نیم بود که دور هم در محدوده دفتر رهبری جمع شدیم. کمی حرف زدیم و هماهنگی کردیم و برای نماز به سمت اتاق محل قرار حرکت کردیم. درب ها را یکی یکی سپری کردیم. در هر بازرسی رفقای تعلیم و تربیتی داشتند از هم خبر می گرفتند و حال و احوال می کردند. گاهی رفیقی را جلو می انداختم تا عزیز دیگری را هم ببینم و از فرصت بهره ببرم.
.
وارد حیاط آخر بیت شدیم. همان حیاطی که با عکس حاج قاسم برای ما ماندگار شد. همان حیاطی که من با دستان آقایم ملبس به لباس پیامبر شدم.
.
صف های نماز شکل گرفته است. صدای اذان بلند می شود. کمی بعد حضرت آقا وارد میشوند و یکی یکی با همه سلام می کنند. جمعیت هنوز در شوک دیدار است. حضرت آقا از میان همه عبور می کنند و در صف اول می ایستند و صف ها کامل میشود.
.
@hamedtaghdiri
۲
نماز که تمام میشود همه جای خود را در اتاق پیدا می کنند. من کنار آقای آزین سمت راست آقا مینشینم.
حضرت آقا شروع میکنند و دوباره با مهربانی با همه سلام و علیک می کنند. بعد خطاب به جمع می گویند وقت برای شماست بفرمایید. آقای حسین محمدی می فرمایند آقای آزین مجری جلسه هستند. آقا می فرمایند چقدر وقت جلسه است؟ آقای محمدی می گویند یک ساعت. آقا می فرمایند زیاد است لکن وقت برای شماست بفرمایید.
آقای آزین جمع را معرفی می کنند و چند نکته پیشنهاد می دهند از جمله برپایی یک نمایشگاه از فعالیت های فعالان تعلیم و تربیت که حضرت آقا بازدید کنند. آقا می فرمایند بسیار کار خوبی است. هم من شرکت می کنم و هم مسئولین و مردم هم شرکت کنند که از تلاش ها مطلع شوند.
.
آقای آزین توضیح می دهند که پنج نفر بر اساس آرا دوستان صحبت می کنند. آقای اردوان مجیدی، خانم صدر ، آقای اسدی، آقای قربانی و حجت الاسلام محسن خاکی صحبت هاشون رو بیان می کنند.
آقا بعد از هر صحبت نکته ای را می فرمایند.
مثلا بعد از صحبت آقای مجیدی می فرمایند: «نکات خوبی است اما بررسی کنید ببینید چطور می توانید با نظام تعلیم و تربیت در طراحی معماری ارتباط پیدا کنید. »
در پاسخ خانم صدر فرمودند : « فلسفه برای کودکان را آن موقع که صحبت کردم ، یادم هست. همان موقع گفتم آمریکایی ها هم کار کردند. ما نباید آن سمت برویم. ما باید فلسفه خودمان را دنبال کنیم. تربیت هم فقط تربیت فکری نیست. تربیت اخلاقی، سیاسی و.. هم دیگر ابعاد تربیت است باید به همه آنها پرداخت»
پس از صحبت دوستان آقا می فرمایند وقت خیلی گذشت. لکن من هم چون تعلیم و تربیت مهم است چند دقیقه نکاتی را عرض میکنم.
.
حضرت در صحبت هایشان فرمودند: « شما اغلب حرف های ما را زدید. حرف هایی که می زنید دلسوزانه و اندیشیده است.
در صحبت ها در مورد ایجاد یک مرکز مدیریت عالی و به تعبیر ایشان(یکی دوستانی که صحبت کردند) فراقوه ای برای تعلیم و تربیت ، معلوم نیست به صلاح کشور باشد چون نظام موجود قانون اساسی را به هم می زند. ما جایی به نام وزارت آموزش و پرورش داریم که باید آن را اصلاح کنیم. این (ایجاد مرکز فراقوه ای تعلیم و تربیت) چیزی نیست که بشه از نظر قانونی و حقوقی از آن دفاع کرد و عمل کرد.
اینکه فرمودید نمایشگاهی تشکیل بشود را ما هم گفتیم که حرفی نداریم و در نگاه مردم و مسئولین اثر می گذارد. اما در مورد عدالت آموزشی، از عدالت کوتاه نیایید. مسئله ی عدالت آموزشی مسئله ی مهمی است که خیلی در این موضوع نقص داریم.
آدم نگاه می کند بین مراکز شهرهای بزرگ و دور دست و بین مدارس دولتی و غیر دولتی تفاوت واضح است. راهش چیست ؟
من از اینکه این دغدغه ها بین شما وجود دارد و این طور حرف دارید ، خرسندم. ما به این چیزها نیاز داریم. ممکن است فکر ها و دغدغه های شما در کوتاه مدت محقق نشود اما شما ناامید نشوید و این مسیر را دنبال کنید.
یک نکته که در صحبت یکی از عزیزان بود باید عرض کنم در این مسئله خیلی آتش به اختیار نمی شود عمل کرد. حساس است. اگر باب مدارس موازی آموزش و پرورش باز شود فقط شما وارد نمی شوید. ما باید تشکیلات رسمی را کمک کنیم تا اصلاح شود. اگر در محتوا ،در اجرا ، در نیروی انسانی نیاز به کمک هست باید به آموزش و پرورش کمک کرد.
سعی کنیم ساختار قانونی را اصلاح کنیم نه اینکه ساختار جدید قانونی درست کنیم.
حالا ما اگر بخواهیم پیش برویم باید چه کنیم؟
مطالب تحولی تان را تبدیل به متن واحد کنید. شما یک متن تحولی ارائه بدهید که این شرایط را داشته باشد :
۱. قابل عمل باشد. با وضع اقتصادی کشور، با تنوع جمعیتی کشور و.. مطابق باشد.
۲.پر هزینه نباشد. منظورم فقط هزینه مالی نیست. بلکه طرحی نباشد که جنجال درست کند.
۳. بر اساس بررسی های خودتان، مفید باشد .
اگر چنین طرحی با نظر اکثریت شما آماده شد من حاضرم دنبال کنم. من نسبت به آموزش و پرورش حساسم. ما خیلی عقبیم. البته واقعا آموزش و پرورش با شرایط قبل از انقلاب خیلی فرق کرده اما آن چیزی نیست که دلمان می خواسته است.
.
یک مسئله ، مسئله تبعیض است ، یک مسئله ی دیگر عقب ماندگی علمی است. گزارشاتی رسیده است که ما سواد مدرسه ای مان کم شده است. قدرت تفکر ، سواد، خط و ... بچه هایمان ضعیف شده است.
این را باید تقویت کرد.
۴. نکته بعدی که در هر طرحی باید مورد توجه قرار گیرد این است که : باید با نوجوانان و بچه هایمان تفهیم شود که حضور او در مدرسه بخشی از پیشرفت کشور است. او وارد مدرسه میشود که کشور را به نقطه ای برساند. این مسئله، هم جهت گیری ها را اصلاح می کند و هم خود آن نوجوان عامل اصلاح آموزش و پرورش می شود.
@hamedtaghdiri
۳.
درباره مدارس غیر انتفاعی عرض میکنم که شما بدانید. آن موقع که این بحث مطرح شد من رییس جمهور بودم. ایجاد این مدارس را در اوایل انقلاب چپ های آن روز دنبال می کردند. ما این تناقض ها را در جریان های سیاسی داشتیم و می بینیم. نظر آقایان را هم جلب کردند و رأی آورد.
البته این را به شما بگویم مدارس غیر انتفاعی در شروع برای دغدغه دین بچه ها شکل گرفت. چون می خواستند بچه ها را مواظبت کنند. اگر ما این دغدغه را درست کنیم خیلی چیز ها حل میشود.
در مورد سند تحول هم عرض می کنم هر کاری بی انضباطی در آن خوب نیست. اینکه سند تحول را به روز کنیم، کامل کنیم کار خوب و لازمی است. اما اینکه یک جریان دیگر درست کنیم بی انضباطی است و مناسب نیست.»
.
بعد از صحبت های حضرت آقا چند نفری تلاش کردند حرف هایشان را بزنند. عمدتا آقا فرمودند حرف های خوبی است اما چطور اینها را محقق کنیم ؟ چه کسی این کارها را بکند ؟ و گاهی پاسخ هایی فرمودند.
.
جلسه که تمام شد دیدم یک ساعت و نیم خدمت حضرت آقا بودیم. یکی گفت آقا عکس یادگاری بگیریم. آقا فرمودند بگیرید. آقا هادی زینعلی با یک مشت انگشتر آمد و گفت آقا برای بچه های پایه دوازدهمی مان است متبرک کنید. آقا به انگشتر ها دعا خواندند. محافظ ها مانده بودند آن هم انگشتر چطور وارد شده، بنده های خدا خبر نداشتند این آقا هادی دست هر کدام مان چند تا انگشتر کرده بود که بتواند آنها را متبرک کند.
.
جلسه تمام شد. اما همه مان پر از شور شدیم. پر از دغدغه شدیم. حالا ماییم و این همه فرمان. حالا می دانیم باید همه توان مان را برای رشد و تعالی #آموزش_وپرورش صرف کنیم.
خدا قوت به همه رفقای تعلیم و تربیت و سلام آقا به عزیزانی که در جلسه نبودند و آقا فرمودند سلام من را به آنها برسانید.
@hamedtaghdiri
🖊 حامد تقدیری
نشانی از بهشت بر روی زمین
می گویند ماه صفر ، ماه خوبی نیست. ماهی است که توصیه شده هر روز آن صدقه داده شود. اما من فکر میکنم ، این ماه برای ما گرفتاران زمین، ماه با برکتی است. ماهی است که خداوند خواسته ما یک میوه ی بهشتی را در آن بچشیم و بفهمیم بهشت چه مزه ای دارد. ماهی است که خداوند خواسته ما به دور از عشق های روزمره دنیوی که عاشقانش مدعی عشقند و لاف محبت می زنند ، عشق واقعی و سوزان را لمس کنیم و پای برهنه آواره بیابان شویم و پاهایمان را به زمین بهشت «مشایه» معطر کنیم.
.
میوه ی بهشتی اربعین ، عشق سوزان ابا عبدالله ، چیزی نیست که بتوانیم از آن صحبت کرد و آن را توصیف نمود. باید آدم ها را گرفتار آن کرد. باید آن را چشید تا بفهمی آوارگی عشق چه مزه ای دارد.
.
باید گرمای سوزان را بچشی تا بفهمی این دمای بالای چهل درجه هم پیش حرارت عشق اباعبدالله الحسین علیه السلام هیچ است و چگونه میلیون ها عاشق بی قرار را با پای برهنه از سراسر جهان در خود جای می دهد.
.
اما این سالها مسیر عاشقی متفاوت شده است. عاشقانی از نسل نوجوانان انقلاب اسلامی پیدا کرده است. همان هایی که در گرمای سوزان جبهه جنوب در هشت سال جنگ تحمیلی ، عاشقانه ایستادند و ۳۶۰۰۰ شهید تقدیم کردند. همان بی قرار های آماده برای شرایط سخت.
همان عاشقانی که مشامشان خوب بوی بهشت را پیدا می کند و جلوتر از همه ، حرکت میکنند. امسال را باید #اربعین_نوجوانان نامید. اربعینی با حضور با برکت بهشت جویان ، بهشتی .
عاشقان بی قرار مشایه و مقاومان آماده برای شرایط سخت.
.
و خوش به حال ما، خوش به حال ما که امسال در #سازمان_تبلیغات_اسلامی میخواهیم خادمی شان کنیم. خادمی دختران زینبی که از جبهه دختران حاج قاسم بر خواستند و پسران نسل سلیمانی که دل در گرو انقلاب اسلامی دارند. جایتان خالی است اما اگر خواستید از کاروان عقب نمانید ، می توانید چیزی نذر نوجوانان اربعینی کنید و همسفرشان شوید. جبهه بزرگ نوجوانان اربعینی با نام #نسل_سلیمانی در همه جای ایران اسلامی آماده قیام است.
.
#نوجوانان_اربعینی
#نسل_سلیمانی
🖊 حامد تقدیری
@hamedtaghdiri
اول صفر المظفر ۱۴۴۵
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
روایت اربعین با نوجوانان
#اربعین_نوجوانی
#عشق_نگار ۱
.
مرز که رسیدیم می گفتند چند روز است در مسیر هستند. کلی راه اومده بودند تا به کاروان در حرم امام خمینی ره بپیوندند و از آنجا با هم آمدیم مرز. هر کدام از یک جای کشور. آمده اند که فرمانده این مسیر شوند. شهردار حرم امام مراسم بدرقه ای راه انداخت و گفت ما که اصلا از این کاروان خبر نداشتیم، اما امام حسین ع نه تنها خبر مون کرد بلکه پذیرایی و هدایای بدرقه رو فرستاد. می گفت حواس تون باشه حضرت به دختران نوجوان نظر ویژه ای دارد.
.
وقتی توی گرمای زیاد، در صف ورود به عراق داشتیم له می شدیم، روایت دختران جالب بود. بچه های بوشهر می گفتند اینکه چیزی نیست. خرما پزون ما بیایید ، گرما رو می بینید. بچه های آذربایجان شرقی می گفتند ما که خیلی کولر نداریم. بیشتر بخاری داریم تا کولر. بچه های کرمان داشتند قابوت توزیع می کردند و می گفتند بخورید جون بگیرید. اما از همه با حال تر بچه های هرمزگان بودند که برای همه بادبزن تولید کرده بودند و بین بچه ها تقسیم کردند تا هر کسی پنکه شخصی اش را فعال کند.
@hamedtaghdiri