eitaa logo
حامدانه
934 دنبال‌کننده
238 عکس
25 ویدیو
6 فایل
«حامدانه» بخشی از دغدغه ها و نگاه های یک طلبه در جبهه فرهنگی است. قدم هایتان برچشم.. حامد تقدیری رییس ستاد ملی روایت پیشرفت کشور رئیس بنیاد ملی نوجوان و سازمان مدارس صدرا (imso.ir) ارتباط : @h_taghdiri https://eitaa.com/joinchat/2514681856C515654693b
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز توفیقی دست داد محضر حضرت آقا رسیدیم. انقدر این دیدار دلنشین بود که شیرینی آن قابل وصف نیست. جلسه با نماز ظهر شروع شد و سپس همه ی خانواده در اتاق ایشان جمع شدیم. روزی من شد که جلوی پای آقا بنشینم و علیرضا و عماد رضا هم در کنارم . اتاق محل کار حضرت آقا بود. انقدر ساده که کمتر از آن شنیده ایم. . ابتدا بزرگی همه ی آقایان را معرفی کرد. حضرت آقا هر کدام را دقیق سئوال و آشنا ها را بررسی می کردند. مرحوم پدر بزرگ ما رو خوب به خاطر داشتندو توضیحی از ایشان فرمودند. . آقا موقع معرفی اش گفت:آقا سلام همه طلبه های قم رو خدمتتون آوردم. آقا فرمودند بر همه بچه های شهیدین سلام..من عارض شدم آقاجان ما همه طلبه های هستیم . آقا فرمودند پس دیگه شهدا شدید. و از مدرسه به نیکی یاد کردند. . بزرگواری معرفی شد. آقا سوال کردند شما فرزند آخر فلانی هستید؟ گفت نه آقا. یکی مانده به آخر هستم. آقا سوال کردند یعنی یازدهمی هستی؟ :) همه خندیدند. آقا گفت چه خوبه خانمها یاد بگیرند. و باز خنده همه :) . آقا پس از معرفی همه ی افراد، خاطره ای را از مرحوم نقل کردند. ایشان فرمودند بنده که در زمان ریاست جمهوری به آمدم ایشان در فرودگاه به استقبال من آمدند. و هدیه ای به من دادند. هدیه را که باز کردم یک و مقداری بود. در آن موقع که شاید هرکسی تحفه ای می دهد ایشان با این هدیه به من نکته ای را گفتند، که حال مسئول شدی خودت را کسی ندان . و باید مثل مردم با ساده ترین روش زندگی کنی. حضرت آقا فرمودند این هدیه برای من خیلی درس آموز بود. کاسه را تا چند سال داشتیم و غذای بنده در آن بود تا اینکه متاسفانه شکست. را هم هرکاری کردیم نشد بخوریم بس که سفت بود. حتی در آبگوشت هم خورد کردیم اما نشد بخوریم و زیر دندان خورد نشد. خنده حضار :) ایشان فرمودند البته آقای مدرسی در زمان رهبری هم کاسه گلی دیگری به من دادند که هنوز آن را دارم. ایشان نسبت به شخصیت مرحوم افزودند وقتی در زمان رهبری به یزد آمدم مشکل قطع پای ایشان ایجاد شده بود اما من میدیدم نشاط و طراوت در چهره ی ایشان موج میزند. . جلسه با سؤالات ما ادامه پیدا کرد و حضرت آقا هر سوالی را با گرمی و مهربانی پاسخ میدادند. . حاشیه: علیرضا و عماد رضا زیر میز آقا بودند. عماد رضا دست گذاشته بود روی دم پایی حضرت آقا و میگفت چرا آقا دمپایی دارد و آقا آرام به او لبخندی زدند . برای بچه ها هم که خسته شده بودند بیسکویت آوردند بچه ها خوابشان برد . @hamedtaghdiri