eitaa logo
مشاوره | حامیان خانواده 👨‍👩‍👧‍👦
1.7هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
611 ویدیو
41 فایل
﷽ 🌱موسسہ‌مشاوره‌حامیان‌خانواده‌ڪاشان 🌱مدیریٺ:فھیمه‌نصیرۍ|مشاورخانواده 09024648315 بایدساخت‌زندگےزیبا،پویا،بانشاط‌ومٺعالےرا♥️ همسرانہ‌آقایان↯👨🏻 @hamsarane_mr همسرانہ‌بانوان↯🧕🏻 @hamsarane_lady سوالےداشتین‌درخدمٺم↯😊 @L_n1368
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان 🌺 🌺 بعد از اینکه سها و کامران رفتند، فاطمه سرش رو بالا آورد و به چشمهای سهیل که توی اون تاریکی خیلی واضح نبود نگاه کرد، حتی بی نوری هم باعث نمیشد چیزی از ترسناکی چشماش کم بشه، دوباره سرش رو پایین انداخت که سهیل گفت: -از ظهر تا الان کجا بودی؟ +همین جا توی بیمارستان بودم سهیل چند لحظه مکث کرد و دوباره گفت: -اون وقت چرا الان من باید بدونم تو اینجایی؟ فاطمه که دلش نمی خواست حرف بزنه، چون میدونست اگر شروع کنه به تعریف کردن، گریه امونش نمیده چیزی نگفت. سهیل که خیلی عصبانی بود گفت: -جواب بده فاطمه خیلی آروم گفت: +چون نمی تونستم بهت خبر بدم .... سهیل ماتش برده بود، حرف فاطمه براش قابل درک نبود، با تعجب گفت: - نمی تونستی؟! حتی نمی تونستی شماره منو به این پرستارا بدی که زنگ بزنن؟ ... خر گیر آوردی؟ فاطمه که دیگه نمیتونست جلوی گریه خودش رو بگیره آروم شروع کرد به گریه کردن، اما سهیل ادامه داد: -تا به حال توی زندگیم کسی منو اینجوری خر تصور نکرده بود ... بعد هم نگاهی به پای گچ گرفته فاطمه کرد و با عصبانیت روشو برگردوند و به سمت در خروجی بیمارستان حرکت کرد، فاطمه که نه عصایی داشت و نه ویلچر، و پاشم به شدت درد میکرد، نمی تونست راه بره، همون جا نشسته بود و به رفتن سهیل نگاه میکرد. تا همین جاشم با ویلچر آورده بودنش، دلش میخواست دلیلش رو بگه، اما با یادآوری ظهر تا حالا دوباره داغون میشد. سهیل که دید فاطمه دنبالش نمیاد و همچنان سر جاش نشسته از همون دور گفت: - نکنه دوست داری شبم همین جا بمونی؟ فاطمه که آروم گریه میکرد با صدای لرزون به آرامی گفت: -نمیتونم راه برم صدای لرزونش دل سهیل رو لرزوند، اما از عصبانیتش چیزی کم نکرد، دوباره برگشت و زیر بغل فاطمه رو گرفت و از جاش بلندش کرد، با اینکه تمام بدن فاطمه درد میکرد، اما جیک نزد و سعی کرد همراه با کمک سهیل خودش هم راه بره، از اون طرف کامران و سها هم ماشین رو آورده بودند تا نزدیکی محوطه و سها جلو نشسته بود و منتظر اومدن سهیل و فاطمه بودند. سهیل فاطمه رو توی ماشین جا داد و بعد خودش از در دیگه وارد شد و کنارش نشت. و بدون اینکه حتی به صورت فاطمه نگاهی بکنه گفت: - بریم. سها و کامران که جفتشون فهمیده بودند اوضاع خیلی خرابه سعی کردند با حرف زدن بحث رو عوض کنند، اما نه فاطمه، نه سهیل حوصله حرف زدن نداشتن. ساعت یک شب بود که بالاخره سهیل تونست به زور همه رو بفرسته خونشون و در خونه رو ببنده، سها خیلی اصرار کرده بود که پیش فاطمه بمونه، اما سهیل که حسابی کج خلق بود، به زور همشون رو بیرون کرده بود و بالاخره تونست یک نفس راحت بکشه . فاطمه که توی اتاق روی تخت دراز کشیده بود با وارد شدن سهیل نیم خیز شد و گفت:رفتند. سهیل جوابی نداد و شروع کرد به عوض کردن لباسهاش. فاطمه میدونست سهیل الان خیلی ناراحته برای همین تصمیم گرفت براش توضیح بده، گفت: + نمیخوای بپرسی ماشینت چی شد؟ باز هم سهیل جوابی نداد، فاطمه مصرانه گفت: +داغون شد. هیچی ازش نموند. یعنی فکر کنم. -حتما ماشینم خودت زنگ زدی بیان ببرن؟ +نه من زنگ نزدم، یکی از اون کسایی که اونجا اومده بود کمک این کارو کرد، همه وسایل ماشین رو هم در توی پلاستیک ریخت و داد دستم، خودش هم زنگ زد ماشینو بردن ... @hamianekhanevade
مشاوره | حامیان خانواده 👨‍👩‍👧‍👦
#مسابقه #شماره_چهار •┈┈••✾• 🌿🌺🌿 •✾••┈┈• آیا در قرآن و روایات در مورد حق نفس و وجوب حفظ سلامتی بدن
. شماره 4️⃣ آیا در قرآن و روایات در مورد حق نفس و وجوب حفظ سلامتی بدن بیانی آمده است؟ ✅ توضیح : تعالیم دین اسلام به گونه‌ای است که برای روح و جسم انسان ارزش فوق العاده‌ای قائل شده، و انسان را از هرگونه وارد کردن آسیب به جسم و جان خویش نهی می‌کند و برحذر می‌دارد. در این‌ نوشتار به چند آیه به عنوان نمونه اشاره می‌شود: 1⃣ نهی از هلاکت و نابودی: «وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ»؛[1] با دست خویش خود را به هلاکت نیفکنید. این آیه هر چند در مورد ترک انفاق براى جهاد اسلامى وارد شده، ولى مفهوم وسیع و گسترده‏اى دارد که موارد زیادی را شامل مى‏شود. در تمام این موارد، انسان نباید بدون جهت جان خود را به خطر اندازد. مثلا استفاده از سیگار یا هرچیزی که برای انسان خطرناک و مضر باشد.[2] 2⃣ مسئول بودن اعضای بدن:[3] «...إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا»؛[4] چرا که گوش و چشم و دل‌ها همه مسئول‌اند. این آیه مسئول بودن چشم و گوش و قلب و به طور کلی تمام اعضا و جوارح را در قبال عملکردشان بیان می‌کند. این‌گونه است که حتی مغزی که فرمان به آسیب‌رساندن نابجا به دیگر اعضا بوده و نیز اعضایی که در این آسیب‌رساندن، فرمان مغز را اجرا کرده‌اند همه باید پاسخ‌گو باشند.  پیامبر اسلام(ص) نیز در این زمینه می‌فرمایند: «در روز قیامت از چهار چیز سؤال می‌شود: عمر خود را در چه راهی مصرف کردی، بدن خود را برای چه چیزی فرسودی ...».[5] اگر فردی به جهت چگونه فرسوده کردن بدن خویش مورد پرسش قرار گیرد، طبیعی است که برای آسیب‌رساندن به آن نیز مؤاخذه خواهد شد. 3⃣ پرسش از نعمت بدن در قیامت:[6] «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیم‏»؛[7] یکی از چیزهای که خداوند در روز قیامت از آن سؤال می‌کند، این است که نیرو و توان بدنی‌ات را در چه راهی مصرف کرده‌ای.[8] طبیعتاً هر کدام از اجزای بدن، یکی از نعمت‌های خداوند است و انسان برای چگونگی نگهداری از هر نعمتی باید پاسخ‌گو باشد و اگر بیهوده و بدون دلیل، آسیبی به بدن خود وارد کند، نوعی کفران نعمت به شمار خواهد آمد. در همین راستا، صحت و سلامتی بدن در روایات به عنوان یکی از مصادیق نعمت‌های الهی بیان شده است.[9] 4⃣ در جای دیگر مانند: «قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتی‏ مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ» (یکی از مصادیق برتری ، سلامتی جسمی است) آیه ۲۴۷ سوره بقره 5⃣ بخورید و بیاشامید ; اما به اندازه کافی و لازم ; زیرا پرخوری و زیاده روی، سلامت شما را به خطر می اندازد; (اعراف /31) 6⃣ بهترین نحوه تغذیه برای سلامت انسان که مورد سفارش قرآن کریم است، خوردن صبحانه و شام است ; یعنی غذای روزانه در دو وعده اصلی در اول روز و آخر روز صرف گردد . این شیوه غذا خوردن بهشتیان است که در سوره مریم، آیه 62 آمده است . 7⃣ به فرمان قرآن، مؤمنان شایسته ترین افراد در استفاده از نعمت های الهی - مانند غذاهای پاکیزه - می باشند . خداوند می فرماید: چه کسی این غذاهای پاکیزه را بر شما حرام کرده است؟ این ها زیبایی های زندگی دنیاست که خداوند برای بهترین بندگانش خلق نموده است . پس از نعمت های خداوند استفاده کنید; (اعراف/32 و مائده/87 و 88) . به فرموده امیر المومنین امام علی (علیه السلام)، خداوند همان قدر از حرام شمردن آن چه حلال نموده است، ناراحت می شود که حرام او را نادیده بگیرید و مانند یک امر حلال انجام دهید . 8⃣ مسئله خوراک در قرآن، آن قدر مهم است که در یک آیه مستقیما فرمان داده شده است که انسان با دقت و تامل در غذایی که می خورد، بنگرد; (عبس/24) ; یعنی این که یک انسان قرآنی، باید در نحوه تغذیه خود، نهایت دقت را داشته باشد. خداوند در قرآن کریم خواب را یکی از عوامل سلامت و آرامش روح انسان برمی شمارد و آن را نعمتی قابل ستایش و آیه ای از آیات اعجازآمیز الهی معرفی می کند; (روم/23 و فرقان/47). ✅ روایات در مورد سلامتی 1) «پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»: اِیّاكُم و البِطنَةَ فَاِنّها مُفسِدَةٌ لِلبَدَنِ و مُورِثةٌ لِلسُّقمِ و مُكسِلَةٌ عَنِ العِبادَة. برحذر باشید و از پرخوری بپرهیزید. پرخوری بدن را تباه می‌كند و عامل بیماری‌های گوناگون می‌گردد و انسان را از عبادت باز می‌دارد. (سفینه، ج ٢، ص ٧٩) 2)ـ «مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»: إنْ صَحَّ (المریضُ) نَسِیَ وَعادَ وَاجْتَری عَلی مَظالِمِ العِبادِه! هرگاه كه (انسان) از مریضی بهبود یافت (بیماری خود را) فراموش می‌كند و به ارتكاب گناهانش باز می‌گردد و بر ظلم و ستم بندگان دلیر و گستاخ می‌شود! (مردم در حال تندرستی غافل از یاد خدا و شكرانة سلامتی خود به سر می‌برند) (شرح غرر، ج ٣، ص ١٥) ادامه در پست بعدی 👇
3)ـ «پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»: تَركُ العَشاءِ خرابُ الجَسَدِ. شام نخوردن باعث ویرانی و انهدام بدن است. (سفینه، ج ٢، ص ٧٩) 4)ـ «مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»: بِالعافِیَةِ توجَدُ لَذَّةُ الحَیاةِ. تنها با عافیت و تندرستی است كه انسان لذّت (واقعی) زندگی را می‌فهمد. (فهرست غرر، ص 253) 5)ـ «مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»: العافِیَةُ لایَعرِفُ قَدرَها اِلاّ أَهلُ البَلاءِ. كسی جز مبتلایان و بلانشینان، قدر نعمت عافیت و تندرستی را نمی‌داند. (مواعظ عددیّه، ص ١٢٧) 💠مستندات وجوب حفظ سلامتي از نظر اسلام، قرآن كريم، اجماع و روايات است. اسلام رعايت بهداشت و نظافت را كه در حفظ سلامتي انسان نقش اساسي دارد، مورد تأكيد قرار دده تا جايي كه رسول گرامي (ص) فرمود: "نظافت نشانه ايمان است". 1 نيز فرمود: "اگر براي امتم مشقت نبود، مسواك كردن هنگام وضو را واجب مي‌كردم". 2 اسلام انسان را از خودكشي و خوردن و آشاميدن چيزهاي زيانبار (ضرري كه قابل اعتنا باشد و در عرف مردم به آن ضرر گفته شود) منع كرده و اين ها را حرام فرموده است. قرآن مي‌فرمايد: "خودكشي نكنيد، خداوند نسبت به شما مهربان است". 3 و مي‌فرمايد: "خود را به دست خويش به هلاكت نيفكنيد". 4 نيز فرمود: "كسي را كه خداوند خونش را حرام كرده است به قتل نرسانيد مگر آن جا كه به حق باشد". 5 اين آيات خودكشي و قتل نفس محترمه (جان هر كس براي خودش محترم است) را تحريم كرده، وقتي قتل و اضرار به نفس حرام شد، حفظ آن واجب مي‌شود. اجماع يكي از ادله وجوب حفظ نفس و حفظ سلامتي است . مرحوم نراقي مي‌فرمايد: "اجماع منعقد است كه حفظ نفس بر تمام واجبات مقدم است". 6 نيز اجماع فقها بر اين است هر چيزي كه بر بدن ضرر داشته باشد، استفاده از آن (در جهتي كه به بدن ضرر برساند) حرام است. 7 و همچنین برای وجوب حفظ سلامتي روايات دیگری است: امام صادق (ع) فرمود: "خداوند از روي علم و آگاهي هر آن چه را كه بر بدن و جسمانشان‌ها زيانبار بود حرام فرمود". 8 حضرت رضا(ع) فرمود: "خداوند حرام نكرد مگر چيزهايي را كه ضرر دارد و موجب تلف يا فاسد شدن مي‌گردد، پس چيزهايي را كه مؤثر در تقويت بدن است، حلال كرد و هر چيزي را كه مضر به بدن است و نيروي جسمي را كاهش مي‌دهد و يا باعث مرگ مي‌شود، حرام فرموده است". 9 از امام صادق (ع) سؤال شد: فردي كه بدنش زخمي است و جنب شده و مي‌ترسد اگر غسل كند، آب براي بدنش ضرر داشته باشد، چه كند؟ حضرت جواب داد: "نبايدغسل كند، بلكه بايد به جاي غسل تيمم نمايد". 10 با توجه به اين روايات و روايات ديگري كه در كتاب‌هاي حديث موجود است، فقها فتوا داده‌اند كه حفظ نفس واجب است و اقدام به هرگونه كاري كه سلامتي را به خطر بيندازد، حرام است ؛ مانند خوردن غذاهاي زيانبار و رفتن به جاهاي خطرناك ،‌حتي اگر امور واجبي مانند وضو و غسل ضرر داشته باشد، بايد تيمم نمود و اگر روزي ضرر داشته باشد، نبايد روزه گرفت. 11 1 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار عليهم السلام، علامه مجلسي‏، ناشر اسلاميه‏، تهران‏، بي تا، ج1، ص 109 2 . صادق احسانبخش ، آثار الصادقين، ج9، ص 204 3 . سوره نساء (4) آيه 29 4 . سوره بقره (2) آيه 195 5 . سوره اسراء (17) آيه 33 6 . احمد نراقي، مستند الشيعه، ناشر مؤسسة آل البيت، بي چا، بي تا، بي جا. ، ج5، ص 32 و31 7 .همان، ص 17 8 . حر عاملي، محمد حسن، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة (الاسلامية) ، انتشارات دارالاحياء التراث العربي، بيروت، بي چا، بي تا، ج16، ص 310 9 . نوري، حسين، مستدرك الوسائل، ناشر مؤسسة آل البيت، چاپ دوم، بي جا، بي تا، ج16، ص 165 10 . همان، ج1، ص 968 11 . خميني، بني هاشم، توضيح المسائل مراجع، انتشارات اسلامي قم، 1379 هـ.ش، چاپ پنجم، ج1، ص 394، مسئله 669 و 1567 و ج2، ص 531، مسئله 2630.  •┈┈••✾• 🌿🌺🌿 •✾••┈┈• مسابقه چهارم: پروفایل رفیعی شیرازی @hamianekhanevade
🌺 میلاد علمدار و سقای کربلا مبارک باد . 🌺 امام صادق می‌فرمایند: «کانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِیٍّ نافِذَالبَصیرَةِ صُلبَ الإیمانِ جاهَدَ مَعَ أبی عَبدِاللّه ِو أبلى بَلاءً حَسَنا و مَضى شَهیداً؛  عموی ما عباس بن علی بصیرتی نافذ و بینشی عظیم و ایمانی استوار داشت، در محضر امام حسین جهاد کرد و در راه حضرتش جانبازی و ایثار کرد و به شهادت رسید.» @hamianekhanevade
مسابقه رو شرکت کن و برنده باش‌. این روزها از نشستن تو خونه کسل شدید؟ واحد بنیاد حامیان خانواده تصمیم گرفت که یک مسابقه هیجان انگیز برگزار کنه، اما این‌بار فقط مخصوص فیروزه نشان ها نیست و همه می تونند شرکت کنند. مسابقه 💎 قسمت اول: پخت 🍩 💠 نحوه برگزاری: شرکت کنندگان عزیز بعد از پخت دونات و تزیین آن عکس بگیرید و برای ما بفرستید. برای آسایش شما همراهان عزیز، نحوه پخت دونات در پست بعدی قرار می‌دهیم. 📷 برای عکس گرفتن هم در صورتی که فیروزه نشان هستید، لوگوی رو درگوشی باز کنید و کنار دونات های آماده شده قرار بدید و با یک گوشی دیگه عکاسی کنید. و در صورتی که بانو یا مادر خانه هستید، از لوگوی برای عکاسی استفاده کنید. مهلت ارسال عکس: ۱۵ فروردین ۱۳۹۹ زمان اعلام نتایج: ۲۱ فروردین ۱۳۹۹ به عکسی که بیشترین لایک ❤️ و بازخورد رو در شبکه‌های اجتماعی بنیاد حامیان خانواده داشته باشد، ۱۰۰ هزار تومان تقدیم می شود. دوستانی که زودتر عکس ارسال نمایند، عکس شون زودتر در شبکه های اجتماعی قرار داده می‌شود و در نتیجه می‌توانند تعداد لایک بیشتری بگیرند. و شانس بیشتری برای برنده شدن داشته باشند‌. از همین امروز شروع کنید. 👩‍🍳 در خانه می‌مانیم و برای اعضای خانواده خود شادی می‌آفرینیم. ضمنا می‌توانید نیت کنید و برای یکی از اعیاد شعبان دونات درست کنید و اجر معنوی ببرید. راستی ... منتظر شگفتانه‌های جدید ما باشید عکس‌ها رو برای ادمین کانال یا پیج بفرستید👇 @hamianekhanevade_admin
رمان 🌺 🌺 سهیل که لباسش رو عوض کرده بود گفت: -به سلامتی ، همین جوری به یکی اعتماد کردی که بیان ماشینو ببرن. +نه شمارشو به پرستارم داده بود. سهیل لبخند تلخی زد و چیزی نگفت فقط برق رو خاموش کرد و پشت به فاطمه دراز کشید تا بخوابه. فاطمه یواش با دستش پشت سهیل رو نوازش کرد و بعد چند لحظه گفت: + امروز سرعتم زیاد بود، از جاده منحرف شدم و ماشین افتاد توی سراشیبی کنار جاده، یه بیلبورد تبلیغاتی هم اونجا بود افتاد روش. سهیل چیزی نمیگفت، چشماش رو بسته بود و فقط گوش میداد. فاطمه ادامه داد: +بعدش یه سری آدم ایستادن تا منو نجات بدن، حالم انقدر بد بود که هیچی نمی فهمیدم، البته بیشتر ترسیده بودم، خدا رو شکر بیلبورد روی اتاقکها نیفتاد. وگرنه جنازم هم به دستت نمیرسید ... خلاصه بعدش اون آمبولانس اومد و منو بردن بیمارستان، اونجا اولش که هیچی نمی فهمیدم هی ازم میپرسیدن شماره ای چیزی بده، اما من اصلا شمارت یادم نمی اومد، کیف و وسایل دیگم هم که تو ماشین بود، واسه همین یک ساعتی صبر کردن و عکس گرفتن، بعدش هنوز حالم خوب نشده بود و آقاهه وسایلم رو نیاورده بود که یک اتوبوس پر آدم لت و پار آوردن بیمارستان ... فاطمه مکثی کرد و ادامه داد: +نمیدونی سهیل چقدر وحشتناک بود ... اصلا نمی دونستم باید چیکار کنم، انقدر تعدادشون زیاد بود که تختهای اورژانسشون پر شده بود و جا نداشتن، منو بلند کردن و به جام اونا رو خوابوندن... صدای فاطمه کم کم لرزون شده بود و سهیل هم چشماش رو باز کرده بود و همچنان پشت به فاطمه با دقت به حرفهاش گوش میداد +باورت میشه من اونجا دست و پای قطع شده دیدم... نمی تونی تصور کنی چقدر دردناک بود ... از همه بدتر مادری بود که بالای سر پسرش نشسته بود و زار زار گریه میکرد، روی پسرش یخچال اتوبوس افتاده بود و با این که نفس میکشید اما من که به جز خون چیزی از اون پسر نمیدیدم ... دوباره با یادآوری اون صحنه ها فاطمه آروم شروع کرد به گریه کردن، سهیل همچنان دلگیر بود. فاطمه گفت: +هم سن علی بود سهیل، ... تنش میلرزید و مادرش زار زار گریه میکرد و اسم پسرش رو صدا میزد، .... نمیدونستم چیکار کنم ... رفتم پیش مادره و شروع کردم به نوازشش دادن ... اما خیلی بی تاب بود، دائم جیغ میزد، ... آخرم پسرش جلوی چشمای مادرش جون داد ... گریه فاطمه شدید شده بود که سهیل بلند شد و به سمت فاطمه برگشت و نگاهی بهش انداخت، فاطمه شروع کرد به داد زدن: +سهیل ... پسره جلوی چشمای من جون داد ...میفهمی .... سهیل نفس عمیقی کشید و فاطمه رو بغل کرد، فاطمه شروع کرد به گریه کردن، انگار خودش جای اون مادر بود، از تصور اینکه اگه علی جای اون پسره بود فاطمه چه حالی داشت، تمام تنش میلرزید، سهیل آروم نوازشش کرد و گفت: - بهش فکر نکن، حالا که تموم شده ... تا صبح فاطمه تمام ماجرای اون تصادف و اینکه چقدر با ویلچر این ور و اون ور رفته و به این تصادفی ها کمک کرده رو برای سهیل تعریف کرد، آخرم یکی اشتباهی اسم اینم با تصادفی های اون اتوبوس جا زده بوده و پولش رو حساب کرده بود، تا ساعت 10 و نیم هم داشت به مسافرها کمک میکرد و تازه یادش اومده که باید موبایلش رو روشن کنه. سهیل هم از اینکه زود قضاوت کرده بود از فاطمه عذرخواهی کرد. *** ... @hamianekhanevade
رمان 🌺 🌺 با وجود تمام اتفاقاتی که افتاده بود اما هنوز هم شک و دو دلی بدی توی وجود فاطمه بود که آیا سهیل بهش دروغ گفته بود که دیگه با هیچ زنی رابطه نداره؟ ... اما مطمئن نبود و دوست نداشت برای چیزی که مطمئن نیست سهیل رو توبیخ کنه. فرداش سها با دیدن شیدا فدایی زاده توی کارگاه چشماش رو ریز کرد و به فکر فرو رفت. رو به آقای اصغری کرد و گفت: +این خانوم رو میشناسید. آقای اصغری که روی صندلیش نشسته بود نیم خیز شد و گفت: - کی رو میگید؟ خانم فدایی زاده؟ +بله همونو میگم. -آره میشناسمش، اون و برادرش یک کارگاه صنایع دستی دارند و مثل ما تو کار تابلو فرشن. +خب؟ اینجا چیکار میکنن؟ -برادرش با آقای خانی دوستن، گاه گاهی میان اینجا، قراره با همکاری هم نمایشگاه بزنیم، شما مگه خبر ندارید؟ +همون نمایشگاه تابلو فرشی که توی جلسه یک ماه قبل صحبتش شده بود؟ --آره همون +یعنی مسئول کارگاه چشمه خانم فدایی زادست؟ -چرا انقدر با تعجب سوال میپرسید، بله خانم فدایی زادست، لولو خورخوره که نیست سها اخمی کرد و گفت: -از کجا میدونید نیست؟ بعد هم مشغول کارش شد، آقای اصغری از بالای عینکش نگاهی به سها انداخت و متعجب نگاش کرد، اما چیزی نگفت و مشغول کارش شد. سها دیگه چیزی نگفت، اما حالا کاملا می تونست دلیل ناراحتی دیروز فاطمه رو درک کنه، چون دقیقا توی تولد ریحانه هم فاطمه با دیدن شیدا حسابی بهم ریخته بود.خدا رو شکر میکرد که فاطمه امروز نیست، وگرنه با دیدن این دختره بازم قاطی میکنه، گرچه دیگه کاملا مطمئن شده بود که سهیل و خانم فدایی زاده سر و سری با هم دارند که فاطمه اینقدر بهش حساسیت داره، با خودش گفت: +ای سهیل نامرد ... بعد هم از جاش بلند شد و به بهونه ای الکی از اتاق رفت بیرون تا سر از کارشون در بیاره، البته تمام تلاشش رو کرد که با شیدا رو به رو نشه، چون شیدا هم سها رو میشناخت و توی تولد دیده بودتش. نمیدونست شیدا از اینکه فاطمه توی این کارگاه کار میکنه خبر داره یا نه، با خودش گفت: +آقای اصغری که گفت شیدا و داداشش خیلی وقته که باآقای خانی آشنان، پس اومدنشون اینجا ربطی به فاطمه نمی تونه داشته باشه، بعدش هم مطمئنا اونی که پا شده اومده تولد ریحانه، اگر میدونست من و فاطمه اینجاییم میومد و یک سری میزد، احتمالا خبر نداره، خدا رو شکر فاطمه یک هفته مرخصی گرفته و توی مدت نمایشگاه اینجا نیست. بعد هم نفس راحتی کشید و به این فکر کرد که خودش چجوری از زیر کار در بره که آقای اصغری با یک پوشه بزرگ اومد پیشش و مسئولیت سها رو توی نمایشگاهی که از پس فردا باز میشد توضیح داد، سها هم ناراحت به آقای اصغری گفت: +نمیشه من توی این نمایشگاه نباشم؟ -نباشید؟! شما مسئول روابط عمومی اید، شما نباشید کی باشه؟ +خوب شما که هستید -ربطی نداره، من وظایف خودم رو دارم سها هم آروم شروع کرد به در آوردن ادای آقای اصغری و زمزمه کرد: + وظایف خودم رو دارم... ایش آقای اصغری که صداش رو شنیده بود برگشت و گفت: -از زیر کار در رفتن در شان خانومی مثل شما نیست. +در شان خانمی مثل من هست که توی روابط عمومی کار کنم اما در جریان کارهای نمایشگاه نباشم و دو روز مونده بهم خبر بدن؟ -نخیر، اما شما تازه کارید و توی این مدت تقریبا در حال آموزش دیدن بودید سها خیلی آروم و زیر لب گفت: باشه بابا، ول کن ... @hamianekhanevade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستان محترم سلام در حال حاضر ایتا با مشکل مواجه شده است و عکس آپلود نمی شود. به همین منظور برای رای گیری از کانال تلگرام و پیج اینستاگرام استفاده می شود. عکس‌های ارسالی خود را می توانید در این دو کانال و پیج مشاهده نمایید.
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جمهوری اسلامی ما جاوید است دشمن ز حیات خویشتن نومید است آن روز که عالم ز ستمگر خالی است ما را و همه ستمکشان را عید است (شعر از ) 🌿 ۱۲ فروردین روز جمهوری اسلامی ایران گرامی باد. @hamianekhanevade