eitaa logo
قصه‌ های حمید
12 دنبال‌کننده
4 عکس
3 ویدیو
0 فایل
غرض نقشیست کز ما بازماند که دنیا را نمی بینم بقایی @h_khaledin 💚💐💙💚💐💙💚💐💙💚💐💙💚💐💙
مشاهده در ایتا
دانلود
iraj-bastami-gol-pooneha(128).mp3
5.17M
iraj-bastami-gol-pooneha(128).mp3
از مجموعه خاطرات نوجوانی: من،داداش و امیر پسرعموم باید برای کاری خونه یکی از بستگان می رفتیم .قبل از اینکه راه بیفتیم لباس‌های پدربزرگم (پالتو، کلاه کشمیری و عصا)راپوشیدیم و باآبرنگ ریش و سبیل برای خودمان درست کرديم ،خونه فامیل که رسیدیم خانمش که دم در می‌آمد با دیدن ما نزدیک بود از هوش بره بعدباکلی بدبختی خودمونو شناسوندیم ،خلاصه کار ی که بهمون محول شده بود را انجام دادیم و برگشتیم سر راه که میمومدیم دو تا مدرسه تعطیل شده بودن و بچه‌ها مرخص شده بودن مارا که دیدن دوره مون کردن یکی پالتو میکشید،یکی به عصا دست میزد یکی می‌خندید خلاصه فیلمی شده بود طوری که خلاصی از دستشون دردسری شده بود جمعیت بچه‌ها که پراکنده شدن ما هم فرار را بر قرار ترجیح دادیم.
Alireza Eftekhari - Kodaki 128 (MusicTarin).mp3
8.7M
Alireza Eftekhari - Kodaki 128 (MusicTarin).mp3
خاطرات بزرگسالی: کتاب جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام را می‌خواندم در گفتگو باسر لشکر علوان حسون سؤال شد که کدام هواپیماها بهتر بودن و پرواز راحت تری داشتن به اینجا که رسیدم خنده ام گرفت اطرافیان علت را پرسیدند جواب خلبان عراقی حتما شما را هم می خنداند او گفت صندلی بعضی هواپیماها خیلی اذیت می‌کرد طوری که‌ خلبان ها دچار بواسیر 🤣میشدن.
از مجموعه خاطرات کودکی : ایام محرم من به همراه برادرم به شهر سنقر خونه دایی هامون می رفتیم، در شهر سنقر هیئت ها علم های بزرگی در شهر میچرخاندن و این به ما انگیزه می‌داد تا به همراه پسر دایی هامون علم درست کنیم،چند تا چوب و میخ های کج و ماوج همیشه در دسترس بودوهرساله این چرخه تکرار می شد.تا جایی که یادمه هیچ وقت نتونستیم یک علم خوب درست کنیم ولی نکته جالب ماجرا این بود که ما هرسال باهمان شور و هیجان به درست کردن علم میپرداختیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا