eitaa logo
کانال حمید کثیری
180.7هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
476 ویدیو
8 فایل
دغدغه خانواده و #تربیت داریم ... موسس استارتاپ TarbiApp ➡️ Tarbiapp.com ⬅️ اینجا #مدرسه_والدین هست، جایی که قراره اول خودمون رو تربیت کنیم ✋ راه ارتباطی (اگر نرسیدم پاسخ بدم، عذر میخوام) @hamid_kasiri تبلیغ نمی‌گذارم دوستان 🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ۱۱۲ نکته کاربردی برای شروع سال تحصیلی من دیروز توی یه کلاس داشتم با موضوع اول مهر! 😉 حالا درسته یه چند روز گذشته ولی دیدم خیلی از خانواده‌ها با رفتن، پیش‌دبستانی رفتن و کلا درس خوندن بچه‌ها مشکل دارن و خب به جای اینکه از این دوران لذت ببریم و بچه هم کیف بکنه، هر دو در حال زجر کشیدنیم. مسئله هم که دیگه معضل خیلی از خانواده‌هاست و جزو چالش‌هامون شده ... من دیروز بیشتر از دو ساعت و نیم، یعنی دقیقاً صد و پنجاه و هشت دقیقه صحبت کردم و بیشتر از صد تا نکته کاربردی گفتم که همه‌شون توی فرآیند تحصیل و و مدرسه موثره و کمک می‌کنه. بخشی از مباحث اینا بودن 👇👇 👈 اساسا اهداف در دنیا چیه و توی چی هست؟! 👈پنج شاخه مهم و اصلی تعلیم و تربیت چیا هستن؟! 👈 جایگاه مهارت‌‌های زندگی و انتقال ارزش‌ها در تعلیم و تربیت ایران کجاست؟! 👈 چه آسیب‌هایی در و خانواده‌ها وجود داره؟! مثلا چرا به جای اینکه دنبال بچه خوشحال باشیم، دنبال بچه درس‌خون هستیم؟!! ⭕️ اما بخش کاربردی‌تر جلسه 👇 👈 اضطراب جدایی کودک در و نکات رفع این مشکل 👈 نکات مناسب 👈 توجه به استعدادها و علایق فردی 👈 روش‌های تنظیم دانش‌آموز و نکات آن 👈 مدیریت دانش‌آموز و نکات آن 👈 روش‌های ایجاد علاقه به درس و مدرسه 👈 و رفتاری کودکان 👈چگونگی نظارت بر امور درسی فرزندان 👈 روش‌های مسئولیت‌پذیر کردن فرزندان 👈 ملاحظات دوران  و کلی نکته دیگه ... اگر خواستید این فایل صوتی رو تهیه کنید، از طریق لینک زیر اقدام کنید 👇👇 https://bit.ly/2lE6Ik5 راستی اگر خودتون بچه مدرسه‌ای دارید که هیچ، اگر نه می‌تونید این پست رو برای اونایی که بچه مدرسه‌ای دارن بفرستید @hamidkasiri_ir
👇👇
لایوها تمام شد ... روزی که این کار رو شروع کردیم واقعا فکر نمی‌کردم توفیقش باشه بتونیم تمومش کنیم. بتونیم سی و سه جلسه، هر هفته لایو برگزار بکنیم، اما به لطف خدا شد. هزینه نسبتاً سنگین و وقت زیادی براش گذاشتیم اما امروز که بهش نگاه می‌کنم بابتش خوشحالم .... الحمدالله 🤲 اواسط این دوره یکی از سخت‌ترین دوران زندگیم رو سپری می‌کردم. از چند جهت درگیر شده بودم اما به هر روی سعی کردیم لایوها با انسجام و مرتب برگزار بشه و به قدر وسع‌مون و مخاطب جلسات مطالبی رو منتقل کنیم. برای این روز میخواستم یه بنویسم و کلی باهاتون درد و دل کنم. حتی از مدت‌ها قبل براش پوستر و تیتر انتخاب کرده بودم. میخواستم یه عکس از خودم بگذارم و ... اما دیدم هنوز در نقطه صفر قرار داریم و هیچ کاری نکردیم که بشه براش مطلبی نوشت و چیزی گفت. حالا حالاها باید تلاش کنیم. امیدوارم در ادامه هم توفیقش باشه ... القصه؛ ما برای تشکر از امام رئوف، مشهد هستیم و اگر خدا بخواد قصد دارم دو روز دورهمی و گفتگوی تربیتی داشته باشیم. ساده و بی‌پیرایه، داخل حرم. طبیعتاً سعی میکنم بیشتر شنونده باشم 🌹 اگر بنا به حضور داشتید، یکشنبه (فردا) إن‌شاءالله از حدود ساعت ۱۶.۰۰ داخل صحن قدس هستم. تمایل داشتید تشریف بیارید پی‌نوشت: سعی کردم با چند تا عکس حال خوب بچه‌ها رو توی حرم و چیزایی رو که خودمم خیلی دوست دارم منتقل کنم ... البته هیچ کدوم از عکس‌ها رو من نگرفتم 😊 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
در حال خلق یک اثر هنری 😍 محیط که باشه، بچه‌ها خودشون بازی می‌کنند، کشف می‌کنند، خلق می‌کنند ... 👈 چند روزی هستم. إن‌شاءالله یک کلاس اینجا برگزار می‌کنیم
اینم یه تصویر از جلسه امروز که در برگزار شد. کارگاه «راهکارهای شکل‌گیری عزت نفس در فرزندان» ممنون از همه دوستان، خصوصاً بزرگوارانی که از شهرهای دیگه برای جلسه اومده بودند 🙏🌹
🔴 متروی 🔴 چادر و شب قدر روز نوزدهم ماه مبارک سوار مترو شدم. ۴، ۵ دختر مدرسه‌ای حدود ۱۲، ۱۳ ساله کلاه به سر در مترو بودن. ناخواسته قسمت‌هایی از مکالمات‌شان را شنیدم. بخشی از آنچه دیدم و شنیدم این‌ها بود: یکی‌شون گفت دیشب می‌خواستم برم احیاء اما مامانم چادرم رو گم کرده بود. یک چادر گل‌گلی آورد که بیا با این بریم، منم گفتم روم نمیشه و نرفتم. یکی دیگه گفت منم اتفاقا چادر مشکی نداشتم، مامانم گفت با این وضعت نمی‌برمت و خودش رفت مراسم و من موندم خونه و ... همین‌طور بحث چادر مشکی داشتن و نداشتن گرم بود که یک خانم ۵۰، ۶۰ ساله چادری گفت من براتون چادر می‌فرستم، هر چند تا که خواستین. شماره‌مو بنویسید، زنگ بزنید سایز بدین براتون می‌فرستم. دخترها خیلی خوشحال شدن و مشغول به صحبت و تلفن دادن و گرفتن. بعد اون خانم گفت همه‌تون دخترای من، من یک دختر دارم نوه‌م هم پسره، دختر خیلی خوبه. دخترها شروع کردن به خوشحالی و پرسیدند: + خونتون هم بیایم؟ - آره. + حیاط دارین؟ - آره. + آخ جون بریم حیاط حاج خانم و دور هم، چقدر کیف میده. یکی‌شون گفت من از مامان بزرگم بدم میاد، نوه‌های پسری رو فقط دوست داره، همه دخترها دوستش ندارن! بعد گفتند: + حاج خانم چکاره هستین؟ - دبیر و معاون مدرسه بودم. + ایول ما معاون اینقدر باحالِ چادری نديده بودیم! الآن ما سه نفر رو از مدرسه قبل عید مدیرمون اخراج کرده! - ئه! چرا؟! چه بد! فامیل مدیرتون چیه؟ ببینم کسی آشنا در میاد باهاش که شما رو دوباره مدرسه قبول کنه ... اون خانم سه ایستگاه جلوتر پیاده شد و بچه‌ها خوشحال گفتند که زنگ بزنیم چادر سفارش بدیم و فردا شب بریم احیاء حرم و ... تمام همین قدر ساده همین قدر تلخ همین قدر شیرین 👈 راستی خانواده کجای این ماجراست؟! اصلاً نقشی داره؟! @hamidkasiri_ir