🔴 ۲۸۱ هزار کامنت برای وزیر!
بهترین رمانِ نوجوانی که تا امروز خوندم؛ با فاصله زیاد «آن سوی جنگل خیزران» از یوکو واکاشیما واتکینز هست که ترجمه فوقالعادهی مجید عمیق اون رو خیلی خوندنیتر کرده. نویسنده یه بخش کوتاه ولی خیلی مهم از زندگیش که مربوط به اواخر جنگ جهانی دوم هست رو توی این کتاب روایت میکنه.
یوکو دختر یازده ساله ژاپنی هست که سومین فرزند خانواده است و به همراه خانوادهاش در شمال کشور کره زندگی میکنه.
پس از اینکه کرهایها میخوان کشورشون رو از حضور ژاپنیها پاک کنن، مادر خانواده تصمیم میگیره برای نجات از خشم و کینه کرهایها خونه خودشون رو ترک و به سمت ژاپن فرار کنند. داستان فرار اونها به سمت ژاپن فوقالعاده خواندنی و عبرتآموزه. سفری هولناک که تماماً بازتابِ شجاعت و مبارزه برای بقاست و از آوارگی، گرسنگی و رنج مردم در جنگ میگه.
در میان این همه رنج و محنت یک همدردی، احسان و کمک به یکدیگر وجود داره که امید به آینده رو در خانواده زنده نگه میداره و زیباییهای زندگی رو حتی در روزهای سیاه جنگ جهانی یادآور میشه.
در این کتاب یه تیکه بیش از هر چیزی نظرم رو جلب کرد و اون موقعیه که مادر و دو دختر با سختی به ژاپن میرسن. مادر؛ یوکو رو برای ادامه تحصیل حتی در اون شرایط به مدرسه میبره تا ثبتنامش کنه و از تحصیل عقب نیفته! توی کلاس اتفاقات ناخوشایندی میافته که برای اینکه داستان لو نره و شاید دو نفر بخوان کتاب رو بخونن 😏 بیشتر توضیح نمیدم.
اما یه خاطره جالب از نظام آموزشی ژاپن که در کتاب روایت میشه رو میگم. ظاهراً در کلاس درس، هر کسی درسش از بقیه بهتر باشه و بیشتر درس بخونه، تکلیف بیشتری رو به عنوان تشویق دریافت میکنه. مدرسه و معلم به رشد بیشترش کمک میکنن و خودِ اون دانشآموز هم فوقالعاده از این موضوع خوشحالتره!
درست عین نظام آموزشی ما و البته دانشآموزامون، درست عین تربیت همه ما که عاشق کار بیشتر و رشد بیشتر هستیم، درست عین کارمندامون و درست عین ...
اما یه سوال؛
پیج وزارت آموزش و پرورش کلاً ۱۴ هزار فالوور داره! پست آخری که گذاشته شده مربوط به حدود ۵ ماه پیش هست اما بیشتر از ۲۸۱ هزار کامنت داره 😳🤔
بیش از ۱۰۰ هزار دانشآموز از وزیر خواستن که به علت شرایط خاص #کرونا، آزمونهای امتحان نهایی #غیرحضوری برگزار بشه!!
داستان چیه؟! بچههای ما از چی به چی فرار میکنن؟! داریم توی تربیت چی کار میکنیم؟!
👈 در اینکه بچهها در سال کنکور و تعیین رشته در شرایط بسیار بدی هستند و واقعا در این مدت بهشون جفا شده، بحثی نیست اما سوالم اینه که چرا میخوان آزمونشون حضوری نباشه؟! واقعاً کرونا ...
#کرونا
#فرصت
#بهترین_زمان
#تحول_نظام_آموزش_و_پرورش
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
🔴 #مدرسه جای فیزیک و شیمی نیست!!
❓سوال؛
جسمی در فاصله ۱۲ سانتیمتری یک آینه کروی قرار دارد. اگر بزرگنمایی آینه در این حالت یک سوم و تصویر در پشت آینه تشکیل شده باشد، نوع تصویر، نوع آینه و فاصله کانونی آینه را مشخص کنید.
❓سوال؛
فرمول مولکولی آلکانی که دارای ۱۱۰ الکترون پیوندی میباشد در کدام گزینه آمده است؟
C16H34
C17H36
C18H38
C19H40
نمیدونم؛ شاید من خیلی خنگم یا درس نخون بودم که هیچ کدوم از اینها رو جوابش رو یادم نمیاد! حتی هر چی فکر میکنم، یادم نمیاد که حتی یک بار این جور سوالها یا فرمولها به دردم خورده باشه یا حتی کسی به دردش خورده باشه و من تونسته باشم کمکش کنم.
من به جای اینها دوست داشتم هنر خوشنویسی، نقاشی، سفالگری و کلی هنر دیگه یاد میگرفتم ...
دوست داشتم مهارت دوستیابی، همدلی کردن با دیگران، مهارت حل مسئله، مهارت تصمیمگیری درست در موقعیتهای مختلف، مهارتهایی مثل دست به آچار بودن، نان پختن، باغبانی، سوارکاریو کلی کار دیگه رو یاد میگرفتم.
دوست داشتم در مورد اینکه کاسبی چه شکلیه بدونم و تجربهاش کنم، در مورد پول بدونم، در مورد اینکه کار گروهی چی هست، در مورد اینکه چی جوری میشه با چه سرمایهای چه کاری رو انجام داد، در مورد اینکه من برای چه کاری ساخته شدم، در مورد اینکه چی جوری میتونم خیر بیشتری توی جامعهام ایجاد کنم و کلی چیزای دیگه
امروز از ساعت ۹:۳۰ صبح تا ساعت ۷ بعدازظهر، بدون وقفه در حال مصاحبه گرفتن برای سه موقعیت شغلی بودم. هم زن و هم مرد، هم بیست ساله و هم پنجاه ساله، خلاصه همه جوره داشتم و باز به این فکر کردم که ماها در طول دوران تحصیل، توی مدرسه و دانشگاه چی یاد گرفتیم؟! چرا افراد مسیر درستی برای رشد طی نکردن و نمیکنن؟ چرا با کمترین مهارت، تخصص و تجربه؛ بیشترین توقع رو داریم و براش خیلی راحت دروغ هم میگیم؟!
اصلاً چرا ورزش، هنر، مهارتها و کسبوکار برای آموزش و پرورش ما جدی نیست؟!
یادمه همیشه زنگ ورزش بیاهمیتترین زنگ کلاسی برای مدیر و مسئولین مدرسه بود و شاید هنوزم باشه اما مهمترین و جذابترین زنگ برای ما دانشآموزا بود.
یادمه یه روز میدون تیر رفتن جذابترین خاطره کل سال تحصیلی بود و شاید هنوز تکتک آموزشهاش رو فراموش نکردم.
یادمه ...
نمیدونم اگه #آموزش_و_پرورش دست ما بود، اون رو بر چه اساسی میچیدیم؟! چی رو توش میگذاشتیم و چی رو حذف میکردیم؟! ...
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
🔴 هدف آموزش و پرورش؛ بووووق ....
همیشه بین متفکرین و فیلسوفان تعلیم و تربیت این سوال مطرح بوده که شما وقتی یک متعلّم یا مترّبی (همون دانشآموز و دانشجوی خودمون 😉) رو تحویل میگیرید، دوازده یا بیست سال بعد؛ قراره چه چیزی تحویل بدید؟ یعنی شما قراره چی رو دقیقاً به شاگرد منتقل کنید؟
پاسخ به این سوال در حیطه اهداف و رسالتهای تعلیم و تربیت هست که عموم متفکرین سه مورد رو برشمردن. یعنی یا یکی از این سه تا، یا دو تا از سه تا یا هر سه رو گفتن! اما به صورت کلی روی این سه تا اتفاق نظر هست. حالا اینا چیان؟!
1️⃣ انتقال میراث فرهنگی
مطابق با این دیدگاه هدف تعلیم و تربیت، انتقال میراث فرهنگیای هست که هر یک از ما همراه خودمون داریم و باید اون رو به نسلهای بعدی منتقل کنیم. این میراث فرهنگی هم خیلی ساحتهای گوناگونی داره. مثلا یکیش اینکه باید ارزشها رو به نسل بعدی منتقل کنیم. یعنی ساده شدهاش اینه که مدرسه و دانشگاه باید بتونه ارزشهای مورد نظر ما رو به بچههامون منتقل کنه. حالا ارزشهامون چی هست و نقش خانواده این وسط چیه، محل بحثم نیست. بعداً صحبت میکنیم ...
2⃣ ساختن شاگرد برای یک زندگی خوب، خوش و ارزشمند
هر کدوم از اینا کلی صحبت داره که الآن و اینجا جاش نیست! اما چیزی که محوریت داره زندگی کردن هست البته از نوع خوب، خوش و ارزشمندش.
3⃣ کشف استعدادهای بالقوه و شکوفا کردن اونها
در این دیدگاه هر انسانی یک معدن هست که معلم یا مربی، نقش کانیشناس رو در اون بازی میکنه و محتویات این معدن رو کشف، استخراج و البته فرآوری میکنه.
طبیعتاً هر قدر افراد؛ رشدِ بیشتر و متعادلتری کرده باشن، استعدادهای بیشتری بروز و ظهور دارم و زمینه برای بالفعل کردن اونها مساعدتر هست.
👈 حالا فکر میکنید در آموزش و پرورش ایران کدوم یکی از سه مورد دغدغه هست یا هدف نظام تعلیم و تربیت کشورمون؟!
ظاهراً و باطناً هیچ کدام!! 😞😞
در ایران تنها هدف اینه که هر کدوم از شاگردان متخصص یک شغل یا حرفه خاصی بشن. البته بماند که به دلایل متعدد در همین هدف هم موفق عمل نکردیم و نمیکنیم!
در ایران وقتی کسی مثلاً در سی و چند سالگی دکتری میگیره تازه متوجه میشه که زندگی کردن بلد نیست! یعنی این فرد اگه مکانیک خونده در حالت آرمانی در کارگاه ساخت بسیار موفق هست اما خارج از اون ...
حالا والدینی که خودشون تحت تربیت چنین سیستمی بزرگ شدن معمولا نمیپذیرن که بچههاشون بخوان متفاوت از سیستم فکر یا عمل کنن!
مثلا یکی از چالشهای بزرگ من با اکثر والدین اینه که شادی رو از بچههاشون میگیرن به قیمت این که بچه باید درسش رو بخونه! و البته بچه هم درسش رو نمیخونه 😜 (اینکه شادی چیه هم بمونه طلبتون)
حالا چند تا سوال که باید بهش فکر کنید؛
برای شما قابل پذیرش هست که فرزند شما شب امتحانش رمان بخونه؟
میتونید بپذیرید که فرزند شما بگه من نمیخوام بیشتر از دیپلم بخونم و میخوام یه استارتاپ راه بندازم؟
براتون قابل قبول هست که بچه شما چون توی ورزش یا هنر موفق هست بخواد دیگه بیشتر از سوم دبیرستان نخونه؟!
(نمیخوام بگم چی درسته و چی غلط، فقط دارم طرح سوال میکنم)
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
🔴 با اتوبوس تا مدرسه؛ یادش به خیر ...
من یکی از بهترین خاطرات دوران مدرسه رفتنم مال راهنمایی هست. خونه ما سمت پیروزی و منطقه ۱۴ بود اما مدرسهام سمت بهارستان و منطقه ۱۲ ...
هر روز تقریباً ساعت شش و ربع از خونه میزدم بیرون و حدود ده تا پانزده دقیقه تا ایستگاه اتوبوس پیاده میرفتم. بعد اتوبوس خط سیزده آبان - بهارستان رو سوار میشدم و میرفتم مدرسه. (یادش به خیر؛ یه بسته بلیط کاغذی میخریدیم، ده تاییش صد تومن بود. چه بازار سیاهی داشت تقلبیاش 😬)
زنگ مدرسه ساعت ۷.۳۰ میخورد اما من طوری راه میافتادم که قبل ۷.۰۰ مدرسه باشم. چرا؟! چون زودتر برسم مدرسه و هر روز تا قبل از صبحگاه تو حیاط فوتبال بازی کنم. البته چند تا دیوانه دیگه هم شبیه خودم بودن! 😜
یعنی تا حدود ۷.۲۵ که ناظم یا مدیر میرسیدن مدرسه بازی میکردیم و بعدش بساط جمع میشد تا فردا. نمیدونمم مشکلشون با بازی کردن ما چی بود که اگه سر میرسیدن و حواسمون نبود، توپ رو پاره میکردن و یکیمون رو میبردن دفتر 😬 هر روزم تو صبحگاه میگفتند هر کی صبحها فوتبال بازی کنه چنان و چنان! ولی ما فرداش ...
ما سوای اینکه هر روز توی مدرسه باید با این چالش جدی مواجه میشدیم و براش تدبیر میکردیم - که البته فقط همین یه چالش نبود 😊 - توی راه هم هر روز تجربیات جدیدی داشتیم. چه توی رفت و چه توی برگشت. تقریباً هیچ خاطره تلخی از اون دوران ندارم و واقعاً الآن فکر میکنم که رفت و آمد بین مردم خیلی چیزا یاد من داد که شاید خیلی بچهها ازش محروم بودند. (البته این موضوع پیشنیازهایی داره که توی این پست جاش نیست، لذا همینجوری توصیه نمیشه که شمام بدون ملاحظه برای بچههاتون تجربهاش کنید)
اما دوره دبستان تا جایی که میشد مدرسه به ما نزدیک بود. یعنی سعی شده بود بهترین مدرسهی نزدیک انتخاب بشه. یعنی سر کوچهمون مدزسه بود اما اونجا نمیرفتم و یه خیابون بالاتر میرفتم. یه کورس تاکسی بود. صبحها با خواهرم تاکسی سوار میشدیم و میرفتیم. اون راهنمایی بود و من دبستان. تاکسی رو اون انتخاب میکرد و سوار میشدیم، نفری ۲۵ تومن! برگشتنه هم معتمدترین فردی که میشناختیم یعنی سرایدار مدرسه من رو با موتورش میرسوند خونه. یه یاماها داشت، یادش به خیر ...
چی میخوام بگم؟ مادرم هیچ وقت به من نگفت جامعه ناامنه، اما نکات ایمنی رو خیلی ساده و بدون اینکه من رو بترسونه بهم گفت. شاید چندین بارم بدون اینکه بفهمم باهام تست و تمرین کرد تا بفهمه درست یاد گرفتم یا نه. ورود من به اجتماع رو هم ریزه ریزه و در یک بازهی ۵ ساله زیادتر کرد. یعنی من بزرگتر میشدم و مادر که میدید تواناییم بیشتر شده، دایره رو برام بزرگتر میکرد. این یه مورد ...
مورد دیگه اینکه فاصله خونه تا مدرسه هم باید به صورت تقریبی این سیر رو طی کنه. یعنی در دوره دبستان ترجیح بر نزدیک بودنه. یعنی مسیر رفت و آمد خودش موضوعیت داره که کوتاه باشه و البته این فقط یه فاکتوره
(برای نتیجهگیری توی انتخاب مدرسه چندین فاکتور مهمه که دارم کمکم میگم و یه فاکتور هم فاصله تا خونه هست. شما برای تصمیمگیری باید جمیع موارد رو در نظر بگیرید. یعنی در شرایط یکسان بین دو مدرسه اولویت با اونی هست که نزدیکتره)
حالا شاید بگید گفتن این نکته که اینقدر آسمون ریسمون بافتن نداشت! منم میگم که اولاً کلی نکته تو دل این دو، سه تا خاطره گفتم که بعداً باهاشون کار داریم، ثانیاً برای این بود که خودتونم به اون دوره فکر کنید و نکات مثبت و منفیش رو ببینید، چون بعضیامون برای بچههامون فقط به توی گلخونه بودن راضی میشیم.
شمام به خاطرات دوران تحصیلتون فکر کنید ...
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
🔴 بچهها ۶ سالگی برن مدرسه یا ۷ سالگی؟!
همه جا و همه کس یه حرف رو میزنن!
مامانبزرگ، خاله، عمو، دایی، دوستان، آموزش و پرورش، جامعه و حتی بقال سر کوچه هم همین رو میگه! چی میگه؟!
بچه رو زودتر بفرست مدرسه که عقب نیفته! چرا میخوای یه سال دیرتر بفرستی؟ چرا بچه رو عقب میاندازی؟ و ...
اما شخصاً هنوز نفهمیدم بچه از چی قراره عقب بیفته! 🤔🤔
اگر شما با بچهها کار کرده باشید خصوصاً در مقطع پیشدبستانی و سالهای اولیه دبستان، کاملاً تفاوت بین بچههایی که زیاد بازی کردن و بچههایی که کمتر بازی کردن رو مشاهده میکنید. در واقع ورود به دبستان حجم زیادی از قوانین رو با خودش میاره و این موضوع نیازمند اینه که بچه بازیدونِش 😬 پُرِ پُر باشه. یعنی تا اون سن حسابی آزادانه بازی کرده باشه (آزادانه ولی در چارچوب که محل بحث نیست و قبلا در موردش نوشتم)
اما اینکه مدام میگیم بچه عقب میافته. دقیقاً از چی؟! از اینکه یه سال دیرتر بره راهنمایی، یه سال دیرتر دیپلم بگیره، یه سال دیرتر همسر اختیار کنه 😬 یا ...! ببینید این مثل اینه که شما فرضاً دوره ابتدایی رو طی نکنید و یک دفعه بخواید وارد راهنمایی بشید، حالا شما جلوتر هستید یا بقیه اونهایی که این دوره رو گذروندن؟! هم به لحاظ عقلی، هم جسمی و هم روانی بچههای دیگه پذیرش بیشتری برای ورود به راهنمایی دارن تا شمایی که ابتدایی رو نگذروندی ....
حالا با آموزش و پرورش چی کار کنیم؟!!!
من حرفی ندارم، چون ممکنه فردا بیان منو ببرن و باید برام کمپوت بیارید 😁 اما خیالتون راحت اگه فرزندتون یه سال دیرتر بره مدرسه کسی نمیاد یقه شما یا بچه رو بگیره! یعنی ممکنه برای ثبتنام قدری اذیت کنن 😕 اما قانوناً نمیتونن فرزند شما رو ثبتنام نکنن
ما تو دوران آموزشیِ خدمت سربازی یه قاعده داشتیم. هر کار میخواستیم میکردیم و آخرش میگفتیم توجیه نبودیم 😂😂 و چون توجیه نبودیم کسی باهامون کاری نداشت ...
(خداییش الآن نیاید تاریخ تولد فرزندتون رو بفرستید و بگید الآن بره یا سال دیگه!! فکر کنم متن واضحه 🙏🌹)
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
🔴 تبریک میگم، شما ۱۴ شدید ...
من فیزیک رو خیلی دوست داشتم و البته استعداد خوبی هم داشتم. یادمه اول دبیرستان؛ یه جلسه کامل در مورد فیزیک مکانیک ارائه دادم. کل بحث رو از فیزیک هالیدی آورده بودم، چون خواهرم اون سال دانشجو شده بود و کتاب رو توی خونه داشتیم.
امتحان آخر ترم اما خیلی خیلی سخت بود! علتشم این بود که مدرسه ما سه تا معلم فیزیک داشت و سوالها رو معلم ما طرح کرده بود و احتمالاً برای اینکه کَلِ بقیه معلمها رو بخوابونه 🙄 سوالها رو سوپر دولوکس داده بود. یادمه چندین نفر از کلاسِ خودمون افتادن.
وسط بقیه امتحانا بود که یه روز معلم فیزیک رو توی راهرو دیدم. یه نگاه مأیوسانهای به من کرد و گفت اصلاً ازت توقع نداشتم، منم داشتم آب میشدم و میرفتم تو زمین، واقعاً فکر میکردم افتادم که اینجوری میگه!
از این بچههام نبودم و نیستم که بعد امتحان بدو بدو بیام جواب سوالها رو توی کتاب چک کنم! کلاً حالِ این آدما رو درک نمیکنم! 😬
نمرهها اومد و من بالاترین نمره مدرسه شده بودم!!
👉 ۱۸.۷۵ 👈
چندین سال بعد اواسط دهه ۸۰ بود و ما دانشجوی کارشناسی بودیم. یکی از دروسِ اختیاری، روخوانی قرآن بود که برداشته بودم.
هر جلسه استاد از بچهها میخواست به ترتیب چهار، پنج خط قرآن بخونن و بعدش یکی دو تا نکته روخوانی میگفت و تقریباً همه با هر کیفیتی چهار، پنج خط رو بالاخره میتونستن بخونن 😕
یه جلسه استاد به یکی از دوستان ما اشاره کرد که بخونه، اونم شروع کرد. تقریباً نصف خط خونده بود که استاد یه دفعه گفت بسه آقا، بسه. دیگه نمیخواد بخونی!!
امتحان پایان ترم شد. استاد دو تا سوره رو مشخص کرده بود که ازشون امتحان میگیره. نوبت این دوست ما شد که چهار پنج خط بخونه. تقریباً کل کلاس یه حال اینجوری داشتیم 😏 اونم خوند و در کل سه، چهار تا غلط داشت. استاد بهش ۲۰ داد و بابت تلاشی که در این مدت کرده بود ازش کلی تقدیر کرد. توی همون کلاس کسانی بودند که با وجود یکی، دو اشتباه ۲۰ نشدند!
نمره به تلاش ...
یکی از مشکلات نظام آموزشی ما و البته خیلی از جاهای دیگه دنیا اینه که هنوز روش بهتری برای ارزیابیِ یادگیری پیدا نکردن یا به دلیل پیچیدگی روشهای دیگه نخواستن بهش تن بدن!
ظاهراً در روش فعلی تلاش افراد اصلاً مهم نیست. استعداد و علاقهشون به اون درس هم مهم نیست. هر کس نمره بالاتری بیاره ارزش بالاتری در سیستم داره. درسهای مهمتر هم از قبل مشخص شدن! و اگه مثلا ورزش ۲۰ بشی اما ریاضی ۱۴، تو خیلی خیلی دانشآموز ضعیفتری هستی از کسی که ریاضی ۱۹ شده و ورزش ۱۶ 🥺🥺
هنجارها همه چیز رو مشخص میکنن و اولویتبندی درسها هم در مدرسه و هم بین ما والدین کاملاً مشخصه! این وسط استعداد و علاقه دانشآموز هم اصلاً مهم نیست.
اما آیا هنجارها در جامعه ما درست ایجاد شدند؟! لزوماً نه. مثلاً یه هنجار اینه که رشته ریاضی و تجربی رو باید بچههای با معدل بالاتر برن و بقیه رشتهها برای اونایی که درسشون ضعیفتره! در حالی که به عنوان یه مطلع از بازار کسب و کار دارم عرض میکنم مثلاً برخی شاخههای علوم انسانی بسیار پولسازتر هستند.
حالا کی گفته پول مهمه؟ چرا اصلاً درآمد بیشتر و بالاتر برامون مهمه و حتی از شاد بودن و مفید بودن افراد مهمتر شده؟ این رو هم هنجارها در جامعه ایجاد کردند. اصلاً همینکه یکی رو با بنز و یکی دیگه رو با پژو ۴۰۵ میبینیم، ناخودآگاه اکثریت احترام بیشتری به بنزسوار میگذاریم ولو هیچ چیز از اون دو تا آدم ندونیم.
در مورد نمره هم دقیقاً همین اتفاق افتاده ...
سوای اینکه تلاش افراد مهمه و نه نمره برگهشون، لزوماً نمره ۲۰ نیست که خوبه. نمره ۱۴ و حتی ۱۲ هم خیلی نمرههای خوبی هستند. نشانه این هستند که شما ۶۰ درصد یا ۷۰ درصد بحث رو یاد گرفتید و این خیلی خیلی خوبه.
اصلاً راه دور نریم، شمایی که این متن رو خوندید اگر ۷۰ درصد اون رو فهمیده باشید، احتمالا چیزهای زیادی دستگیرتون شده و البته یعنی من خیلی خیلی در انتقال مفهوم موفق بودم.
تبریک میگم، شما ۱۴ شدید ...
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
🔴 بچهام مرغدار بشه یا مهندس؟!!
اگه هر روز نباشه، هر دو سه روز یه بار پیش میاد که خانوادهای از من میپرسه چی جوری با بچهمون صحبت کنیم یا چی بگیم که بره ریاضی فیزیک؟ بعضی موقعهام تجربی! منم بلا استثناء اینجوری میشم 🥴 یا اینجوری 😒 یا نهایتاً اینجوری 😐 واقعاً اون لحظه احساس میکنم هر کاری دارم میکنم سر کاریه 😬
یکی از رفقای قدیم هم بود که علامه حلّی درس میخوند و توی اونجا هم شاگرد اول بود. ریاضی فیزیک میخوند اما شدیداً به ادبیات علاقمند شده بود و توی المپیاد ادبی هم رتبه آورده بود. یه دفعه ورق برگشت و تصمیم گرفت بره انسانی و چون خیلی دغدغهاش زده بود بالا، شروع کرده بود به مطالعه و توجیه دیگران.
یه روز رفت پیش مدیر مدرسه خودشون و فرزانگان. اونجا گفته بود چرا رشته انسانی نمیارید؟ بهش خیلی ساده گفته بودن باهاش توی کجاها میشه مدال آورد؟! 🙄
نمیدونم در جریان هستید یا خیر! در کشورهای پیشتر توسعه یافته، نخبگانشون رو به سمت علوم انسانی و علوم پایه سوق میدن. علت هم ساده است، موتور محرکهی تمدن، علوم انسانی و علوم پایه هستند. اصلاً به همین دلیله که بیشترین میزان مهاجرتپذیری و اقامتهای کاری در رشتههای فنی مهندسی و شاخههای مختلف علوم تجربی هست. در کشور ما و خیلی از کشورهای در مسیر توسعه؛ دقیقاً فضا برعکسه ...
اصلاح این موضوع هم یه شبه نیست. هنوز که هنوزه توی مدارس، مدیر، معلم و مشاور؛ بچههایی که نمره بالاتری دارند رو سوق میدن به سمت ریاضی فیزیک و تجربی. خیلی از خانوادهها هنوز از ترس حرف خواهر شوهر و جاری بچهها رو مجبور میکنن ریاضی فیزیک بخونن! چرا؟ چون بچهشون برچسب مهندس بخوره روی پیشونیش!
(البته الان دیگه برچسبها خیلی کارکردی ندارن، چون همه همدیگه رو توی خیابون و هرجایی!! دکتر و مهندس و استاد صدا میزنن 😬)
حالا ساده اگه بخوایم بگیم، فرزند شما چه رشتهای باید بخونه یا براش بهتره چی بخونه؛ باید بگیم که از حداقل دو سال قبل تحقیقاتش باید شروع بشه. باید فرزند شما تا میتونه مشاغل مختلف رو مشاهده کنه و احیاناً باهاشون درگیر بشه. باید روشهایی برای ارزیابی علایق، سلایق و استعدادهاش پیدا کنید. خیلی هم به این دل نبندید که در شرایط فعلی نظام آموزشی بتونه کمک درستی به شما بکنه ...
من هنوز یادم نمیره مادری که سال قبل با استرس تمام از روستاهای شهریار به من زنگ زد و ناراحت بود که چرا پسر ۸، ۹ سالهاش علاقه شدیدی به مرغداری داره و توی همون حیاط خونه جوجهکشی راه انداخته و انواع مرغ و خروس و بوقلمون و بلدرچین و ... رو داره پرورش میده و من چشمام برق میزد و داشتم کِیف میکردم. مادر نگران آینده شغلی فرزندش بود و من گفتم اگه از الان شروع کرده و در آینده این کار رو اصولیتر پیگیری کنه، یکی از پردرآمدترین شغلها رو داره ...
👈 نمیدونم شما با چه خطکش و معیاری میخواید به آینده بچههاتون جهت بدید؟
👈 نمیدونم تا حالا با فرزندتون رفتید کارگاه مبلسازی، رفتید کارگاه نخریسی، رفتید ابزارفروشیهای حسنآباد، رفتید پژوهشگاه مطالعات علوم انسانی، رفتید رصدخانه، رفتید مکانیکی، رفتید یه شرکت بازرگانی، رفتید تولیدی کفش، رفتید حوزه علمیه، رفتید سازمان جغرافیایی، رفتید مرغداری، رفتید موزهها و ....
👈 راستی خودتون چقدر رفتید مشاغل رو از نزدیک ببینید؟ خودتون سال چندم دانشگاه فهمیدید باید یه چیز دیگه میخوندید؟ و ...
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
سلام
فردا، جمعه ساعت ۱۱.۰۰ لایو دوم تربیت جنسی در هفت سال اول رو داریم
اگر میخواید توی لایو شرکت کنید صفحه اینستاگرام زیر رو دنبال کنید 👇👇
Instagram.com/hamidkasiri_ir
دقت کنید برای شرکت در لایو باید اینستاگرامتون آپدیت باشه
👈 جلسه رأس ساعت ۱۱.۰۰ صبح شروع میشه، جا نمونید
کانال حمید کثیری
سلام فردا، جمعه ساعت ۱۱.۰۰ لایو دوم تربیت جنسی در هفت سال اول رو داریم اگر میخواید توی لایو شرکت
سلام
امروز، جمعه ساعت ۱۱.۰۰ لایو دوم تربیت جنسی در هفت سال اول برگزار شد که به صورت IGTV در صفحهی آقای دارابی به آدرس زیر ذخیره شده و میتونید ببینید 👇
Instagram.com/hosein__darabi
بعد از اون هم حدود نیم ساعت در مورد ثبتنام مدرسه صحبت کردیم که البته مکمل مواردی هست که این چند وقت گفته شده. اون هم به صورت IGTV در صفحهی خود بنده به آدرس زیر ذخیره شده 👇👇
Instagram.com/hamidkasiri_ir
دقت کنید برای تماشای لایوها باید اینستاگرامتون آپدیت باشه
👈 امیدوارم مفید بوده باشه
🔴 بچهها توی خونه درس بخونن یا توی مدرسه؟!
(این متن رو فارغ از کرونا بخونید! یعنی به صورت کلی آیا درسته که بچهها توی خونه درس بخونن یا بهتره مدرسه برن؟!)
بیاید ببینیم عموم خانوادهها چرا تصمیم میگیرن با بچهها توی خونه کار کنن؟ معمولاً دلایل زیر براش گفته میشه؛
👈 تو خونه بهتر میتونیم باهاشون کار کنیم
👈 تو مدرسه بیادب میشن و حرف بد یاد میگیرن
👈 تو مدرسه کی و چی جوری مراقب بچههاست؟
👈 سیستم آموزشی درستی توی مدرسهها نیست
👈 بچهمون توی جمع خیلی اذیت میشه!
👈 خودمون رفتیم مدرسه چی شد که ...
👈 روش تدریس تو مدرسه سنتی هست و خودم خیلی بهتر یادش میدم
👈 تو خونه کلی چیزهای دیگه هم میشه یادشون داد
👈 خلاقیت بچهها تو مدرسه از بین میره
👈 و شاید چند دلیل دیگه
با عرض معذرت یه نگاه سریع به دلایل افرادی که این تصمیم رو میگیرن، من رو به اینجا میرسونه که خیلی درک دقیقی از کودک، انسان، مدرسه، کارکرد مدرسه، زندگی ندارند!
اگه بخوایم توی تکتک دلایل وارد بشیم، شاید برای هر کدوم یک ساعت بشه صحبت کنیم ولی مگه واقعاً مدرسه فقط برای یاد گرفتن جمع و تفریق و حروف الفباست که خودمون یاد فرزندمون بدیم؟! بچهها رو تا کِی میشه پاستوریزه نگه داشت که مثلاً فحش یاد نگیرن؟ اصلاً مگه فحش بلد بودن بده؟! اگه بده چرا شما بلدید؟! چرا اصلاً اون بزرگوارانی که خیلی درگیر پاکسازی سیستم هستن خودشون فحش بلدن؟!!
این جنس تصمیمات معمولاً زمانی به وجود میاد که ما هیچ کسی رو قبول نداریم جز خودمون!! بچهها در طول هجده سال اول زندگی، اگر فضای خوابشون رو جدا کنیم، در حداقل دو سوم زمان باقی مونده با خانواده هستند، اما چون ما قدرت تأثیرگذاری روی اونها نداریم، همه ایرادات رو از جای دیگه میبینیم! بماند که اصلاً اون چیزی که داریم میبینیم ایراد هست یا نقطه قوت! فکر میکنم باید به موازات دغدغه محیطهای بیرونی، دغدغه اصلاح محیط خانه رو هم داشته باشیم، از هر جهت. حالا بیشتر بریم توی بحث؛
انسان اساساً در مواجههی با چالشها رشد بیشتری میکنه و هر قدر این چالشها بیشتر باشن، تجربیات ارزشمندتر و کارآمدتری براش ایجاد میشه ضمن اینکه شخصیت آبدیدهتری پیدا میکنه و رشد بیشتر ذهنی، جسمی و روانی میکنه. حالا به نظر شما یک محیط کاملاً طراحی شده، کاملاً پیشبینی شده و کاملاً پالایش شده؛ محیط مناسبتری برای به وجود اومدن چالشها هست یا یک محیط کمتر پیشبینیپذیر؟!
سوال اساسی اینجا اینه که کی گفته اگه همه چیز بر وفق مراد باشه، یعنی در مسیر رشد هستیم؟!
دوستان! به هیچ عنوان هفتهای چند ساعت با گروه همسالان بودن، جایگزین مدرسه نیست! و نمیتونه منافع اون رو ایجاد کنه.
راهحل مشکلاتی که با نظام آموزشی داریم حذف مدرسه و پاک کردن صورت مسئله نیست. شاید اگر بگردیم، بتونیم مدارس مناسب پیدا بکنیم که واقعاً کم نیستند، حتی اگر نتونیم مدرسه مناسب هم پیدا کنیم، خانواده میتونه جبران کمبودهای مدرسه بکنه اما در ساعاتی که فرزندش کنارشه. بزرگ کردن بچهها در فضای تجربه و تعامل مستقیم با زندگی شاید در نظام آموزشی فعلی در نیاد، اما لزوماً قابلیت پیادهسازی توسط خانواده رو هم نداره.
مثلاً به هیچ عنوان برای بچهها توی خونه پیش نمیاد که سه نفر کیفش رو بردارن و دسترشته کنن و اون نیم ساعت دنبال گرفتن کیفش باشه، اینکه گوشه حیاط گیرش بندازن و اون مجبور باشه برای اینکه مشت نخوره از دستشون در بره یا باهاشون مذاکره کنه، اینکه به بقل دستیش کمک کنه که درس رو بهتر یاد بگیره، اینکه چند نفری برای یه کار خوب یا خرابکاری نقشه بکشن، اینکه چالش رقابت در زمین ورزش رو تجربه کنه، اینکه سر کلاس استرس بگیره الآن ازش میپرسن یا نه، اینکه با تیپهای مختلف روانی از نزدیک روبرو بشه و برای تعامل باهاشون فکر کنه، اینکه ...
در مورد نقش هیجان، هوش اجتماعی و ارتباطش با رشد انسان در سالهای اخیر تحقیقات بسیار گستردهای انجام شده و کسانی که در این زمینه علاقمند هستند میتونن آثار پروفسور حسن عشایری رو به عنوان یکی از صدها نمونه در این زمینه نگاه کنن. این موردی هست که به هیچ عنوان نمیشه توی خونه دنبالش گشت و هر قدر هم که تلاش کنیم مثل خیلی از افراد دیگری که این مسیر رو رفتن، بعد از چند سال مجبوریم بچهها رو به محیط مدرسه برگردونیم
آخرشم بگم که همونطور که همهی شما بزرگواران میدونید بنده هم منتقد جدی سیستم فعلی هستم اما به هیچ عنوان درست نمیدونم کارهای ذوقی یا نهایتاً تجربیات نسبتاً موفق چند خانواده رو جایگزین اون کنیم. تا وقتی که نظام کاری منسجم برای هوماسکولینگ در نیاد، توصیه بهش نمیشه مگر برای مدت محدود و برای تعداد بسیار محدودی از بچهها که مشکلات خاص دارن و باید آماده محیط مدرسه بشن.
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
🔴 امروز اَمنتریم یا دههی ۶۰ و ۷۰ ؟!!
اواسط دههی هفتاد بود و من اول راهنمایی بودم. هر روز ساعت حدود ۶.۰۰ صبح ۱۰ دقیقه پیاده میرفتم تا به ایستگاه اتوبوس برسم و برم مدرسه و از فوتبال اول صبح جا نمونم! 😁
اون زمان تمام اتوبوسها مال شرکت واحد بود و همه رانندهها کارمند دولت. یه روز نمیدونم برای چی رانندهها اعتصاب کرده بودن و اوضاع خیلی ناجور بود. اگه تو حالت معمول هر ۷-۸ دقیقه یه اتوبوس میومد، اون روز هر ۲۰-۲۵ دقیقه و به همین دلیل تا خِرتناق پُرِ پُر بود!! و طبیعتاً توی ایستگاهی که ما بودیم نمیایستاد.
ساعت حدود ۶.۵۰ دقیقه شده بود و زنگ مدرسه ما ۷.۳۰ میخورد. منم کلاً ۲۵ تومن پول توی جیبم بود. دقیقا به اندازه کرایه خیابون نبرد بود. ماشین سوار شدم و رفتم چهارراه کوکاکولا، نمیدونم چرا تصمیم گرفته بودم هر جور شده برسم مدرسه. از اونجا تا چهارراه آبسردار که مدرسهمون بود رو با یه کولهپشتی پر از کتاب دویدم. پنج دقیقه قبل از اینکه زنگ بخوره رسیدم مدرسه و یادمه رفتم آب زدم به سر و صورتم. تمام صورتم سرخِ سرخِ سرخ بود ...
(الآن توی نقشه نگاه کردم و دیدم این فاصله دقیقاً ۴ کیلومتره 😎)
اون زمان تلویزیون دو تا شبکه بیشتر نداشت و شبکه دو، حدود دو ساعت بعد از ظهرها برنامه کودک نشون میداد! فکر میکنید دو ساعت قبل از شروع برنامه کودک هر روز چی نشون میداد؟!
دو ساعت تمام، تصویر و اسم و فامیل گمشدگان!!
بله، حدود ۱۲۰ دقیقه، هر روز تصویر افرادی رو که اون یکی دو روز توی کشور گم شده بودند رو نشون میداد. هر تصویر رو هم اگه یک دقیقه نشون میداد، میشد روزی ۱۰۰-۱۲۰ نفر!
اما ماها و خانوادههامون خیلی خیلی امنتر بودیم ...
واقعیت اینه که جامعهی ما نسبت به ۲۰ سال قبل بسیار امنتر شده. الآن یک نفر توی کشور گم میشه، مردم تا چند هفته درگیر هستند و فشار روحی رو تحمل میکنن. این رو چی جوری میشه تحلیل کرد؟!
به نظرم بین امنیت و احساس امنیت، کاملاً تفاوت وجود داره. جامعه در گذشته، ناامنتر بود اما احساس امنیت بیشتر بود. امروز جامعه امنتر هست اما احساس ناامنی به شدت بیشتره که البته علل مختلفی داره، اما به نظرم مهمترینش به رسانهها و نوع استفادهی ما از رسانهها برمیگرده.
یه مثال بزنم تا تفاوت این دو تا خیلی بهتر براتون ملموس بشه.
یکی، دو ماه قبل رو تصور کنید. کرونا تعداد مبتلایانش شاید به یک سوم امروز هم رسیده بوده. یعنی زیر ۱۰۰۰ نفر مبتلا در روز اما همه به شدت از اون میترسیدیم و سعی در مراقبت بیشتر داشتیم. امروز آمار مبتلایان به کرونا نزدیک به ۳۰۰۰ نفر در روز هست اما انگار ترسمون ریخته و خیلی راحتتر همه جا میریم و میایم!!
آیا خطر کرونا کمتر شده؟! ظاهراً که اینطور نیست، حداقل شدت ابتلا به هیچ عنوان کمتر نشده.
امنیت یه چیزه و احساس امنیت یه چیز دیگه. اینکه چرا امروز احساس ناامنی بیشتری داریم از رسانه گرفته، از شرایط اقتصادی و مدام گرونتر شدن اجناس گرفته، از ناامنیهای اجتماعی گرفته، از اغتشاش و به هم ریختگی اجتماع گرفته، از داعش و ترس از تحریم گرفته، از دلار و سکه و بورس گرفته، از پیجها و کانالها گرفته تا پویا و اخبار و ... تلویزیون رسمیمون!
بهش فکر کنید که چرا اینجوریه و چرا ما برای استفاده ازش تدبیر نمیکنیم؟!
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
👈 ما - یعنی بنده، حسین دارابی و چند تا دیگه از رفقا - دوشنبهها برنامه کوهنوردی داریم. ساعت ۵.۰۰ میریم بالا و حدود ۷.۳۰ میایم پایین.
اگه خواستید بیاید، رأس پنج اول مسیر کوه دارآباد باشید. یعنی آخرین نقطهای که ماشین میاد. اگرم همدیگرو ندیدیم، بیاید بالا، همدیگرو پیدا میکنیم.
خانوادگی بیاید شاید راحتتر باشید، البته ما این هفته با خانواده نیستیم! 😬
لوکیشن هم میفرستم این زیر 👇👇
🔴 به مورچههاتون غذا دادید؟!
همین نیم ساعت پیش هم داشت گریه میکرد. اگر بخواهم منصفانه بگویم نیم ساعت پیش هم من گریهاش انداختم. همین منی که ادعایش میشود روزی روزگاری صدای مورچهها را میشنیده، با بیرحمی، کوچولوی معصوم دو سال و ده ماهه را گریه انداختم، فقط برای چند تا ماکارونی پیچ پیچی ...
نیم ساعت پیش وقتی داشتم تشک مبل را از کنار خانهی ساختگیاش برمیداشتم بگذارم سرجایش چشمم به چند تا ماکارونی فرمی افتاد که از ناهار دیروز مانده بود. ماکارونیها گوشهی مبل لم داده بودند، انگار یک نفر با برنامه آنها را اینجا کنار هم ردیف کرده باشد. بار اولی نبود که خوراکیهای قایم کردهاش را پیدا میکردم. «این ماکارونیها دیگه چیه این جا؟» کلهاش را از زیر میز و لای ملافهها آورد بیرون و داد زد «مامانی دست نزن.» ماکارونیها وسط زمین و هوا از دستم ولو شدند. «مامانی مورچهها میخوان بیان ببرن. دست نزن بهشون. خودشون گفتن براشون بذارم اونجا.» گفتم «صبا خانوم برو توی خونهات حرفم نباشه.»
دوباره سرش را از زیر میزو لای ملافهها آورد بیرون، نگاهی به مبل روبهرویش کرد و داد زد «مامان ماکارونیها رو برداشتی؟» حتی منتظر جواب بله یا خیرم نماند. شک نداشت نقشهاش را برای پذیرایی از مورچهها به هم ریختهام. زد زیر گریه و رفت زیر میز و در خانهاش را بست. فوری تلفن کرد به دوستش. «سلام دوستم.» بعد صدایش را آرامتر کرد اما شنیدم دارد میگوید «مامانی تو هم ماکارونیها رو پیدا کرد؟» لحظهای آرزو کردم او از آن طرف تلفن بگوید «بله» ولی وقتی دخترک با بغض گفت «خوش به حالِت دوستم» فهمیدم آرزویم برآورده نشده و دلم برایش سوخت. شاید هم حرصم گرفته بود از این که مامان دوست خیالیاش از من مهربانتر به نظر برسد.
ماکارونیها را برگرداندم سرجایشان. گفتم «اما مورچهها نباید بیان توی خونهمون دخترم.» از همان زیر با گریه گفت «چرا چرا باید بیان. دوست دارن بیان. با بابا رفته بودیم تاب سرسره، مورچهها گفتن صبا ما هم میآییم خونهتون. تو که نبودی ببینی. الان اومدن. گوش بده، دارن گریه میکنن ...»
اینها بخشی از روایت نوزدهم کتاب هفتهی چهل و چند است. روایت آصفه آصفپور ...
فردا بعد از حدود چهار ماه داریم کلاسها رو شروع میکنیم. جلسه چهارم از «دوره تخصصی بازی» که اکثر دوستان تصمیم گرفتن، کلاس رو مجازی دنبال کنن ...
کلاس همیشه برام یه فرصت بوده، رشد داشته، یادگیری داشته، حالم رو خوب میکرده اما نمیدونم این بار هم این کارها رو میکنه یا نه آخه این روزها، کرونا دوباره سخت به جون همهمون افتاده، خیلی سخت. حالم خوب نیست، نمیدونم باید ماکارونیها رو جمع کنم یا ...
#مراقب_خودتون_باشید
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
قراره یه دوره برنامه #کتابخوانی جمعی داشته باشیم. یعنی شما تو خونهتون بخونید، منم تو خونهم یا محل کارم 😎
بعدش بخشهایی از کتاب رو انتخاب میکنیم و در موردش گفتگو میکنیم. گفتگوهای کاملاً انتقادی ...
(البته فضای اصلی این کار پیج اینستاگرامم هست که آدرسش رو این زیر میگذارم 👇
Instagram.com/hamidkasiri_ir
اول پیج رو فالو کنید و بعد در بحثها مشارکت کنید)
👈 من کتابها رو انتخاب کردم. این سه کتاب به نظرم برای شروع خیلی خوب هستند؛
1️⃣ هفتهی چهل و چند/ انتشارات اطراف
2️⃣ توتوچان، دخترکی آن سوی پنجره/ نشر نی
3️⃣ کودک، خانواده، انسان/ نشر نی
❗برای تهیه کتابها هم میتونید از لینک زیر اقدام کنید و کتابها رو از فروشگاه اینترنتی تهیه کنید که برای تهیه کتابها از خونه هم بیرون نرفته باشید.
هر سه کتاب رو داره، #تخفیف هم داره. البته اگر دوست داشتید نسخه صوتی یا دیجیتال کتابها رو تهیه کنید ولی من ترجیح میدم کتاب رو ورق بزنم و ...
لینک تهیه کتابها 👇👇
https://cutt.ly/TffwbPd
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
کانال حمید کثیری
قراره یه دوره برنامه #کتابخوانی جمعی داشته باشیم. یعنی شما تو خونهتون بخونید، منم تو خونهم یا محل
☝️ لینک تهیه کتابها به روز شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانواده شما چند نفره است؟!
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
کانال حمید کثیری
خانواده شما چند نفره است؟! #حمید_کثیری 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
نمیدونم چقدر با این موضوع درگیر هستید، نمیدونم چقدر باهاش موافقید، نمیدونم چقدر دغدغه رشد دیگران رو دارید اما چه بخوایم و چه نخوایم، زمین زمانی جای امنتری برای همهمون میشه که دغدغه دیگران رو داشته باشیم. هر کس به قدر وسع خودش
وقتی افرادی رو میبینم که با کمترین امکانات شروع به کار کودک میکنن و تمام تلاششون رو برای رشد منطقه محروم خودشون میکنن به حالشون غبطه میخورم.
شاید یکی مثل من برای بچهاش کار کنه و اصلا اگر به فکر رشد جامعه اطرافش افتاده به خاطر بچههای خودش باشه، اما آدمهای زیادی رو دیدم و دیدیم که حتی ازدواج هم نکردن اما دغدغهی رشد بچههای من و شما رو دارن. چقدر بزرگن این آدما ...
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
دوره کتابخوانی برای اینه که هم خودمون توی والدگری رشد کنیم و هم هر قدر که میتونیم به رشد دیگران کمک کنیم. البته بدون دخالت و آزار و اذیتشون
دانستههای خوبمون رو با دیگران هم در میون بگذاریم ...
❗کتاب اول؛ «کودک، خانواده، انسان»
برای شروع تا پس فردا تا آخر صفحه ۲۸ یعنی فصل یک رو بخونید. بعدش یه پست میگذارم و در موردش گفتگو میکنیم. البته گفتگوها توی پیج اینستا به آدرس زیر هست 👇
Instagram.com/hamidkasiri_ir
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 یه مشت بازی بدون ابزار برای روزهای قرنطینه
❗بازیهایی برای ۳ تا ۱۲۰ سالهها 😬
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
امشب ساعت ۲۲.۰۰ لایو در مورد بخش اول کتاب «کودک، خانواده، انسان»
تا صفحه ۲۸ باید خونده باشیم ...
لایو در پیج زیر
Instagram.com/hamidkasiri_ir
کانال حمید کثیری
امشب ساعت ۲۲.۰۰ لایو در مورد بخش اول کتاب «کودک، خانواده، انسان» تا صفحه ۲۸ باید خونده باشیم ... ل
⭕️ امشب ساعت ۲۱.۳۰ لایو در مورد بخش دوم کتاب «کودک، خانواده، انسان»
صفحه ۲۹ تا ۴۹ رو باید خونده باشیم ...
❗️ بحث امشب یک مقدار خاص هست و سوال خیلی از خانوادهها توی دلش طرح میشه ...
لایو در پیج زیر هست
Instagram.com/hamidkasiri_ir
از دوستانی که اینستاگرام ندارن، عذر میخوام. هنوز فرصت نکردم فایل جلسه قبل رو تبدیل به صورت کنم و اینجا بگذارم ...
⭕️ لغو شد، نشد، شد، نشد ...
🔴 بچهها رو دیوانه کردیم!!
امروز یکی از رفقام رو دیدم که دو تا از خواهراش آمریکا زندگی میکنند. از قضا توی دو تا ایالت خیلی درگیر با کرونا هم هستند. ازش پرسیدم باهاشون این چند روز صحبت کردی؟! چی میگن، اوضاع خیلی خرابه؟!! گفتش؛ آره صحبت کردم، میگن اینجا خبری نیست 😳😳
یعنی واقعاً دارن بهمون دروغ میگن؟ یعنی آمار سازمان بهداشت جهانی و حتی وبسایتهای معتبری مثل ورلدومتر هم در مورد مبتلایان و کشته شدههای آمریکا ساختگی هست؟!
واقعیت موضوع اینه که مدیریت اجتماعی و مدیریت بهداشت و درمان دو تا چیز متفاوت هستند. یه کشور میتونه از لحاظ درمانی ضعیف عمل کنه یا سیستمش پاسخگوی حجم بیمارانش نباشه اما به لحاظ مدیریت اجتماعی خیلی هوشمندانه عمل کنه. جامعه حداقل درگیری رو داشته باشه، تشویش کم بشه، رسانه هر شب مردم رو نترسونه و به جاش آگاه کنه، تصمیمات سر موعد خودشون گرفته بشن و ....
از طرفی میشه کامل متفاوت باشه، یعنی نظام درمان خوب عمل کنه و در مدیریت اجتماعی ضعیف باشه.
متأسفانه خیلی از تصمصات توی کشور ما تا تبدیل به بحران نشه، تا همهمون رو درگیر نکنه، تا صدای یک یا چند قشر رو در نیاره گرفته نمیشه!! امسال، کنکور از این جنس تصمیمات شده. یه روز گفته میشه دو هفته دیگه میگیرن، یه روز گفته میشه نمیگیرن، وزیر میاد میگه عقب افتاد، معاونش میاد میگه با پروتکل آزمون میگیریم، ستاد کرونا میگه حق ندارید بگیرید، اون یکی ...
واقعاً چرا؟!!!
من واقعاً اطلاعات جامعی در این موضوع ندارم که بتونم بگم باید آزمون بگیریم یا نه، اما این رو میفهمم که بلاتکلیف نگه داشتن بچهها و خانوادههاشون بسیار آسیبهای بیشتری داره بهشون میزنه ...
همینطوری سالانه به خاطر کنکور چقدر بچهها و خانوادهها درگیر میشن، چقدر بچهها دچار بیماریهای روانی میشن، چقدر بعد از قبولی تو دانشگاه میفهمن کلاً مسیر رو اشتباه رفته بودن، چقدر مافیای اقتصادی بزرگی برای کنکور درست کردیم که در حال #مدیریت_استرس!! جامعه هستند! 😖😖
اینها مدام داره به بچهها فشار میاره اما این بلاتکلیفی فشارش از اون هم بیشتر هست. خصوصاً که هر تصمیمی تبعات زیادی رو در نظام اداری و آموزش عالی کشور برای سال آینده داره.
من میفهمم که این تصمیم تکبعدی نیست و واقعاً تصمیم سختی هست اما خواهشاً، لطفاً سریعتر کشور، خانوادهها و بچهها رو از بلاتکلیفی در بیارید ...
#کنکور
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
کودک، خانواده، انسان (۱).mp3
44.48M
👈 جمعیخوانیِ کتاب کودک، خانواده، انسان (۱)
تا پایان صفحه ۲۸ رو در موردش گفتگو کردیم، البته بیشتر من صحبت کردم 😬
❗ حتماً به این موضوع فکر کنید که؛ «هدف اصلی شما به عنوان یک والد چیه؟!»
#لایو #فرزندپروری #هایم_جینات
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
کودک، خانواده، انسان (۲).aac
20.23M
👈 جمعیخوانیِ کتاب کودک، خانواده، انسان (۲)
جلسه در مورد بیان احساسات بود که فکر کنم خیلی ریشهای باشه.
صفحات ۲۸ تا ۴۸ رو مرور کردیم.
❗ حتماً به این بحث خوب فکر کنید ...
#لایو #فرزندپروری #هایم_جینات
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4