بسم الله
دولت آلمان در اقتصاد این کشور چه جایگاهی دارد؟
اول) یک شنبه هفته پیش که پرونده دنیای اقتصاد را در رابطه با لودویگ ارهارد(صدراعظم آلمان در دهه شصت و از معماران اقتصاد نوین آلمان) دیدم، وقتی این روزنامه ارهارد را به لیبرالیسم ربط داد واقعیتش خندهی ملیحی زدم، من نیک میدانستم که ارهارد متعلق به مکتب Ordoliberalism است که اساسا با برخی مبانی لیبرالیسم تعارض جدی نیز دارد، در این مکتب برخلاف آنچه نئولیبرالهای داخل کشور ترویج میکنند اتفاقا هسته سخت اقتصاد دو چیز است؛
۱. دولت قوی
۲. طبقه متوسط کارگری مالک ابزار تولید
✅✅ ✅✅
دوم) اقتصاد آلمان یعنی بازار اجتماعی اولین معنایی که از اجتماعی بودن دریافت میشود، این است که عنصر تغییر در اقتصاد باید بر پایه سنتها و تاریخ جامعه هماهنگ باشد، از نگاه اندیشمندانی نظیر راپکه و روستوف که حلقه فرایبورگ(خواستگاه اردولیبرالیسم) را رهبری میکردند، اتفاقا برخلاف تعالیم لیبرالها بسیاری از گزاره ها مانند لسه فر کاملا مردود است.
✅✅ ✅✅
سوم) اقتصاد آلمان پیش از آنکه بر پایه بنگاههای کوچک و متوسط(میتشتات) باشد بر پایه دولت قوی قابل تفسیر است، همه ما اسامی بزرگی مانند اتو فون بیسمارک، هیتلر و آنگلا مرکل را شنیده ایم، لازم است بدانیم که در سطح عالی این کشور در دوره های رونق دارای یک رهبر پرکار بوده ولی در سطوح پایین تر این ایالتها(لاندرها) هستند که امورات را در دست دارند، اصل بر احترام به اراده ها و تقویت اراده ها پشتوانه یک اقتصاد قوی است.
این شماره درباره نقش دولت در اقتصاد آلمان نوشته ام
#خرمشهرها_در_پیش_است
@enghelabemostazaafin